به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ حجتالاسلام و المسلمین الهی خراسانی در جلسه سی و یکم سلسله دروس فقه با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» جمع بندی نهایی خود را در باب لزوم وجود استعلاء و برتری در زمان امر و نهی تبیین کرد.
متن کامل این جلسه به شرح ذیل تقدیم میگردد.
بسمالله الرحمن الرحیم
بحث درباره امرونهی بود و گفته شد که علو شرط است و نه استعلا و وجه علو در این نیست که آمر حتما یک علوی نسبت به طرف مقابل در جامعه داشته باشد یعنی مثلا حاکم نسبت به رعیت و پدر نسبت به پسر و .... اینگونه نیست، بلکه این علو همان علو در مسئولیت است.
با توجه به اینکه بحث الزام را در امر مطرح کردیم و گفتیم که در مورد ماده امر در مجموع دو نظری که نسبتا موردتوجه بیشتری است این است که بگوییم یا امر دال بر مطلق طلب است و وجوب و ندب باید با قرینه استعمال شود و یا اینکه امر دلالت بر الزام و ایجاب دارد یا به نحو موضوع له یا دلالت التزامی یا لزوم عقلی یا انصراف و یا اطلاق. بههرحال هرکدام که باشد میشود دلالت بر الزام و اگر بخواهیم جمع کنیم بین استعمال امر در موارد غیر الزامی و استعمال امر و استظهار و تبادر لزوم و وجوب از امر اگر بین این دو بخواهیم جمع کنیم از طرفی میبینیم که گاهی امر در غیر الزام و ایجاب استعمال میشود و احساس تجوّز هم نمیکنیم و از طرف دیگر وقتی بدون قرینه به کار میرود به ذهن الزام و ایجاب تبادر میکند؛ راهش همان استدلال به انصراف و اطلاق و مانند اینها است. لذا درجایی که قرینه داشته باشیم که امر به معنای امر به کار میرود در اینجا استعمال امر به معنای مطلق طلب، استعمال مجازی نیست بلکه حقیقی است و درواقع این قید و قرینه میخواهد مانع انصراف شود اما آنجا که قید و قرینهای نباشد مدلول اطلاقی ماده امر ایجاب و الزام است.
آیا چنین قرینهای در امربهمعروف وجود دارد؟ اگر نباشد به همان اطلاق و انصراف امر باید تمسک کرد و باید امر را الزام بدانیم که در این صورت معروف میشود جزء واجبات. مشتمل بر مستحبات نمیشود ولی اگر مدعی قرینهای باشیم آن قرینه را باید روشن کنیم و اگر ثابت شد میگویم اینجا امر مطلق طلب است. حال آیا این قرینه وجود دارد یا خیر؟ ما با قرائنی میتوانیم بگوییم که اینجا امر منحصر در ایجاب و الزام نیست. قرینه اول معروف است. کلمه معروف اعم از واجب و مستحب است؛ و گفتیم ظهورش در خیرات و بر است، بلکه دلالتش بیشتر از نوع مستحب است تا نوع واجب و غیر مرتبط با دیگران؛ یعنی معروف بیش از آنکه مربوط به واجبات باشد و واجباتی که مربوط به رابطه انسان با خود یا خدا باشد مربوط به آن دسته از اموری است که خیری به دیگران میرساند مثل صدقه. قضای حاجت دیگران و انواع وجوه برّ. لذا اشتمال معروف بر غیر واجبات از واضحات است. لذا چطور میتوان گفت که امر در اینجا الزام را میرساند آنهم در اموری که وجه عمده آن در غیر واجبات است؟ پس اشتمال معروف بلکه قوت ظهوری معروف در غیر واجبات قرینهای است بر اینکه امر الزام و ایجاب نیست و مطلق طلب است.
لذا اگر کسی گفت دلالت امر به الزام و ایجاب به اطلاق است خود این مانع اطلاق است چون در اینجا اتکای امر به لفظ است و نه اطلاق.
قرینه دوم: امربهمعروف با عباراتی متناظر در متون دینی یادشده است. مثلاً امر به خیر، امر به برّ و تقوا، وصیت به بر، وصیت بر حق و خیر. همه اینها مشتمل بر واجبات و مستحبات است و منحصر در واجبات نیست. به این قرینه میشود استناد کرد که چون اینها در یک وزان هست و از یک مقوله، میتوان امربهمعروف را اعم دانست از الزام به واجب یا امر غیر الزامی به مستحبات.
قرینه سوم: استعمال خود امربهمعروف در خود روایات است. لذا از این قرینه نمیتوان فرار کرد. همین سه قرینه کفایت میکند که امربهمعروف صرفاً الزام به واجبات نیست بلکه شامل مستحبات هم میشود.
هر آنچه در مورد امر گفتیم آیا در مورد نهی هم صادق است؟ ماده نهی را در نظر میگیریم؛ و هر آنچه درباره امر گفته شد در مورد نهی هم گفته میشود؛ اما نکته این است که هر آنچه در مورد معروف گفتیم نمیتوانیم در مورد منکر هم بکار بریم. لذا درست است که ماده نهی هم مانند امر برای الزام و ایجاب وضع نشده است بلکه حداکثر دلالت اطلاقی یا انصرافی دارد در تحریم و منع الزامی. اگر چنین باشد و آنچه میتواند نهی را از اطلاق و انصراف خارج بکند و مشتمل برنهی تنزیهی هم بکند یعنی نهی غیر تحریمی و غیر الزامی بکند باید قرائنی داشته باشیم بر این منظور. قرینه اول خود کلمه معروف بود ولی در دلالت منکر به این نتیجه نرسیدیم که اعم از مکروه یا حرام باشد. بلکه منکر شامل قبایح عقلی و محرمات شرعی شد و نتوانستیم مواردی پیدا کنیم مبنی بر اینکه منکر بر یک کار مکروه غیر حرام اطلاق شده باشد. لذا قرینه اول اینجا مفقود است.
قریه دوم این بود که امربهمعروف در وزان تواصی بهحق و برّ و تقوا بود. آیا چنین عبارت مشابهی در مورد نهی از منکر داریم که متناظر کنیم منکر را به اموری اعم از حرام و مکروه؟ اولاً به این تداول چیزی یافت نشده است اما در مواردی ولو کم منع از معاصی یا نهی از قبایح رد برخی از روایات آمده بود. در برخی هم منع از عدوان یا ظلم بود؛ که البته ظلم و عدوان را نمیتوان ناظر به مکروهات دانست.
قرینه سوم این بود که خود امربهمعروف کجاها منطبق شده است؟ مشخص شد که این انطباقها در بسیاری از موارد بر امور مستحبی بود؛ اما در نهی از منکر چطور؟ کاملاً برعکس است. در مواردی که منطبق شده است جایی را نتوانستیم پیدا کنیم که از محرمات بیرون باشد یعنی جزء مکروهات باشد بلکه جزء محرمات شدیده بوده است یعنی کلمه منکر درست است که شامل همه جور حرامی شده است اما نهی از چیزهایی بیشتر شده که هیچکدام قابل انطباق بر مکروهات نیست و لذا برخلاف مشهور که امربهمعروف و نهی از منکر را در یک وزن تفسیر میکنند ما در اینجا نمیتوانیم در یک وزان تفسیر کنیم. البته از باب اینکه روحیه ترک مکروه جزء روحیات نیک و فضائل محسوب میشود و شاید بتواند در معروفات لحاظ شود، امربهمعروف را شامل ترک مکروهات دانست. چون در روایات ما ترک آزار جزء فعل خیر شمردهشده است. البته ترک آزار واجب است و چون این ترک در وزان معروف آمده بهطریقاولی ترک مکروه در عداد معروف شمرده خواهد شد.
لذا در جمعبندی: آیا تعبیر امربهمعروف و نهی از منکر شامل واجبات و محرمات است و یا نه مستحبات و مکروهات را نیز در برمیگیرد؟
مطابق مشهور امربهمعروف و نهی از منکر مشتمل بر همه است اما اشتمال امربهمعروف بر واجبات، مستحبات و ترک مکروهات است ولی نهی از منکر فقط شامل نهی از محرمات است.
نکته دوم: واضح بودن شایستگی فعل دخیل در معنای معروف است و واضح بودن ناشایستگی منکر نیز دخیل در معنا است و لذا نمیشود که هر معروف یا منکری را داخل در امرونهی دانست بلکه معروف و منکر بودنش باید در شریعت واضح باشد؛ یعنی هر مستحبت و مکروهی را نمیتوان دخیل در امرونهی دانست. واضحات هم آنهایی است که در زمره مشهورات آمده است نه همه مستحبات و یا ترک همه مکروهات.
یکی از راههای توسعه امربهمعروف و نهی از منکر این است ک واضحات شریعت بهوضوح خودش باقی بماند یعنی تبیینی که ما از شرعیت داریم باید یک تبیین واضح باشد به تعبیر قرآن با بینات باشد. بهگونهای که این وضوح ایجاد شود یا بماند. لذا وقتیکه در مورد آیات حجاب و روایت خمس و ... تشکیکاتی میشود که آیا واقعاً شریعت اینها را گفته است یا خیر، اینها بحثهای صرفاً علمی نیست بلکه ایضاح شریعت است؛ یعنی نگهداشتن واضحات شریعت بر وضوح خود یک امری است که به لحاظ نظری ارزشمند است و به لحاظ عملی زیرساخت بحث امربهمعروف و نهی از منکر است. نباید مسائل علمی که مربوط به تشکیک در این موارد است به فضای عمومی جامعه کشیده شود؛ اما از سوی دیگر باید در امربهمعروف و نهی از منکر بهقدر متیقن اکتفا کرد.
والسلام
120/907/د