vasael.ir

کد خبر: ۵۳۳۳
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۴۳ - 01 June 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 20

وجوب جهاد تمکین و هجرت برای مسلمانان تا زمانی است که کفر در زمین وجود دارد

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - واجب است جامعه ضعیف خود را از ضعف و استکبار نجات دهد و ایستادگی کند و ظلم پذیر نباشد و استکبار ستیز باشد. حرکت بر علیه مستکبرین هم واجب است. انسان های ضعیف اگر ساکت شوند و حرکتی نکنند، مستحق عذاب می شوند. یکی از حداقل حرکتهایی که مستضعفین می توانند انجام دهند، هجرت است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبحسه شنبه ، یازدهم آبان ماه 1395 در جلسه بیستم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، در ادامه بحث پیرامون وجوب هجرت از باب جهاد تمکین به بررسی آیات دیگر موجود در این زمینه پرداخت.

آیه دوم وجوب هجرت

«بَرَزُوا لِلَّهِ جَمیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیصٍ»

آیه سوم وجوب هجرت

«وَ الَّذینَ هاجَرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقینَ»

آیه چهارم هجرت:

«وَ الَّذینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

استاد عالی حوزه علمیه قم پس از اتمام بررسی آیات دال بر وجوب هجرت، روایات این موضوع را مورد  توجه قرار داد و روایتی را در این زمینه مطرح کرد:

« غیر ذلک مما دل على طلب المهاجرة من الکتاب و السنة کالنبوی مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ کَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ کَانَ رَفِیقَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا[7] الذی الأصل فیه الوجوب»

بررسی احکام سه گانه هجرت بخش بعدی درس خارج آیت الله کعبی است که در این زمینه ادله موجود را مورد بررسی قرار داد

حکم سه گانه هجرت: وجوب، استحباب و اباحه

« وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى‏ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاق‏»

پس از بررسی احکام سه گانه هجرت و بررسی ادله موجود در این زمینه نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان موضوع بقای شرعی هجرت را مطرح نمود و تبیین نمود که تا چه زمانی احکام موجود در جهاد تمکین و هجرت پا برجاست.

بقای هجرت تا بقای کفر

«و على کل حال فالهجرة باقیة ما دام الکفر باقیا کما صرح به الفاضل و الشهیدان و غیرهم، بل لا أجد فیه خلافا بیننا، بل ظاهر المسالک انحصار المخالف فی بعض العامة، و لا إشکالا لإطلاق الأدلة السابقة، و‌ النبوی «لا هجرة بعد الفتح» مع عدم ثبوته من طرقنا معارض‌ بالآخر «لا تنقطع الهجرة حتى تنقطع التوبة، و لا تنقطع التوبة حتى تطلع الشمس من مغربها»

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه دوم وجوب هجرت

آیه دومی که دلالت بر حرمت ضعیف ماندن و وجوب حرکت برای نجات از ضعف، در سوره ابراهیم است که گفتگویی در روز قیامت بین ضعفا و مستکبرین صورت می گیرد: «بَرَزُوا لِلَّهِ جَمیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیصٍ»[1]. ضعفاء می گویند ما در دنیا با شما بودیم. بخشی از این عذاب را از ما بردارید. مستکبرین می گویند: اگر خدا راه را نشان می داد که چگونه از عذاب خلاص شویم، به شما هم می گفتیم. شیون و فریاد برای ما تفاوتی ندارد و راه نجاتی نیست.

از این آیه شریفه استفاده می شود مستضعف و مستکبر، هر دو در آتش اند. ظالم و مظلومی که می توانست پیرو ظالم نشود، هر دو در آتش اند. حرمت تبعیت از مستکبرین در دنیا از آن استفاده می شود. و اینکه واجب است جامعه ضعیف خود را از ضعف و استکبار نجات دهد و ایستادگی کند و ظلم پذیر نباشد و استکبار ستیز باشد. حرکت بر علیه مستکبرین هم واجب است. انسان های ضعیف اگر ساکت شوند و حرکتی نکنند، مستحق عذاب می شوند. یکی از حداقل حرکتهایی که مستضعفین می توانند انجام دهند، هجرت است.

آیه سوم وجوب هجرت

مرحوم صاحب جواهر الکلام علاوه بر این دو آیه ای که نقل کردیم، آیات دیگری نیز ذکر می کنند. از جمله: «وَ الَّذینَ هاجَرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقینَ»[2] یعنی اگر هجرت اتفاق افتد و به جای پیروزی کشته شوند یا به مرگ طبیعی از دنیا بروند، خداوند جزا می دهد. چگونه آیه درباره شهدا می فرماید:  «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[3] یعنی شهادت، مزد جهاد است و در هجرت نیز چنین است. اگر مهاجر بمیرد، خداوند او را روزی حسَن می دهد. و این اعم از شهادت است. «ان قُتِل فهو شهید و ان مات فهو ماجور». مانند آیه قبل از آن: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»[4]. معلوم می شود حرکت هجرت فی سبیل الله جهت کسب اقتدار و نجات از استضعاف، نوعی جهاد است و در بسیاری از آیات میان هجرت و جهاد، تلازم است. گویی که جهاد بدون هجرت برای جامعه ضعیف میسور نمی شود.

آیه چهارم هجرت:

آیه دیگر، مربوط به سوره نحل است: «وَ الَّذینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»[5]. اینجا فلسفه هجرت را بیان می کنند که بعد از ظلم اتفاق می افتد. در واقع یکی از علت های مهاجرت، ظلم است. « مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا». یکی از فلسفه های جهاد نیز ظلم است: «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ»[6] نه اینکه فقط خود را از ظلم برهاند.

بنابر آیه شریفه، هجرت دو عنصر می خواهد تا هجرتش کامل شود: یکی صبر است. طبیعت هجرت توام با مشکلات است. مانند دوری از خانه، اقوام، وابستگی های محیطی و... اینکه مهاجر با محیط جدید وفق دهد، توام با سختی است. بنابراین یکی صبر است . دوم، توکل است. یعنی اعتماد بر خدا که خدا در مقابل ظلم اینان را پیروز می کند به شرطی که تداوم داشته باشد.

امروز در مورد لشکر فاتح فاطمیون که هم هجرت هم غربت هم محرومیت و هم مظلومیت را با هم آمیخته کرده اند، مصداق خوبی برای هجرت است. این لشکر بر پایه اخلاص بنا شده و در تداوم به قدرت بزرگی تبدیل شده که از نظر منطقه ای می تواند برای اسلام مفید باشد.  در حالی که افرادی که این لشکر را شکل دادند، بدون هیچ چشم داشت و با تحمل مهاجرت از افغانستان به منطقه دیگر و با سختی و حتی گرفتار محدودیت های قانونی و بعد مشکل برگشت که ممکن است دولتشان محدودیت ایجاد کند، همه را تحمل می کنند. من این را می بینیم که یکی از بهترین نمونه های هجرت الهی برای تمکین ، لشکر فاطمیون، زینبیون، حیدریون، نجباء و امثال اینهاست که در سوریه در مقابل داعش و تکفیری ها و آمریکا و صهیونیست ایستاده اند.

روایتی در وجوب هجرت

مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل این آیات می فرمایند: « غیر ذلک مما دل على طلب المهاجرة من الکتاب و السنة کالنبوی مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ کَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ کَانَ رَفِیقَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا[7] الذی الأصل فیه الوجوب»[8] اگر کسی فرار کند از محیط زندگی به خاطر حفظ دینش، ولو به اندازه یک وجب، مستحق بهشت می شوند و همراه ابراهیم و محمد(ص) می شود. چون هر دو هجرت کرده اند. که این فرار به سوی دین، واجب است.

ممکن است نسبت به این حدیث نبوی اشکال شود که این فرار به دین و برای حفظ دین خود است نه ئتمکین و قدرت اسلام. جواب این است که این فرار به دین می تواند مقدمه باشد. جناب ابراهیم که قهرمان توحید است و بر نمرود پیروز شد و پیامبر در هجرت مقدسش که بر مشرکین پیروز شد، هر دو مقدمه تمکین است.

این هجرت هم اطلاق دارد. ممکن است فردی یا گروهی باشد. ممکن است هجرت به شیوه های گوناگون باشد. این اطلاق هجرت، در هر صورت برای تمکین است. مرحوم محقق حلی می فرماید: این وجوبی که گفتیم تجب المهاجره عن بلد الشرک علی من یضعف عهن اظهار شعائر الاسلام، مع المُکنه است. یعنی اگر واقعا توان مهاجرت را داشته باشد. همانطور که در آیه هم خواندیم که استثنایی داشت: « إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً»[9] حیله، یعنی امکانات ندارند، و سَبیل هم راه بسته است. دیگر هجرت واجب نیست. مگر اینکه تحرکی برای فراهم کردن امکانات و باز کردن راه انجام دهند. وگرنه این استثناء در واقع عقلی است. لذا مرحوم محقق می فرماید: «نعم إنما تجب مع المکنة لا مع عدمها بلا خلاف أجده أیضا فیه لما سمعته من ظاهر الآیة المؤید بنفی الحرج و غیره من العقل و النقل و من هنا کان الناس فی الهجرة على أقسام ثلاثة کما صرح به فی المنتهى أحدها من تجب علیه، و هو من أسلم فی بلاد الشرک و کان مستضعفا فیهم لا یمکنه إظهار دینه و لا عذر له من مرض و نحوه».‌[10]

حکم سه گانه هجرت: وجوب، استحباب و اباحه

حکم مهاجرت برای مردم، سه دسته است همچنانکه علام در منتهی هم ذکر فرموده: یکی اینکه در مکه، مسلمان شده و پیامبر دستور هجرت داده اند و او نه بیمار است نه مشکلی دارد ولی حاضر به مهاجرت نمی شود. این گناه کرده است تا جایی که آیه ای هم آمده است: « وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى‏ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاق‏»[11] این افراد با شما همبستگی کامل ندارند. اما اگر برای دین یاری خواستند، مهاجرت کنند یا در مقابل مشرکین اقدامی کنند، واجب است کمک کنید. اما آن فرد تکلیفی را از گردن انداخته به نام مهاجرت.

البته بعدها خواهیم گفت که این اختصاص به هجرت از بلاد شرک به بلاد ایمان ندارد. اگرچه ادله در اختصاص چنین هجرتی است، اما باید گفت مطلق هجرتی که باعث حفظ و تقویت دین و تمکین برای اجرای دین شود، این هجرت مقدس است. مانند هجرت برای جهاد نظامی. انسان در خانه که نمی جنگد! حتی گاه جهاد برای توسعه اسلام است و باید به بلاد دیگری برود. بنابراین خصوص بلاد شرک نیست. باید گفت مطلق کسانی که لایمکن اظهار دینه و ان لم یکن فی بلاد شرک، بل کان فی بلاد الایمان حتی، و بتواند مهاجرت کند، یحب علیه الهجره. و هجرت برای تمکین و اقتدار اسلام، واجب می شود.

مرحوم محقق در ادامه می فرماید: «و الثانی من تستحب له، و هو من أسلم فی بلاد الشرک أو کان فیها و یمکنه إظهار دینه لعشیرة تمنعه أو غیر ذلک، فإنها لا تجب علیه کما صرح به جماعة بل لا أجد فیه خلافا ، للأصل و ظاهر الآیة أیضا و غیره و لکن یستحب له کما صرح به جماعة تجنبا لهم عن تکثیر عددهم و عن معاشرتهم اللهمّ إلا أن یکون فی بقائه مصلحة للدین»‌[12]

دسته دوم، کسانی اند که مثلا در مکه قبل از هجرت بودند اما می توانند با قاطعیت از دینش دفاع کنند و مخالفین هم جرات برخورد ندارند ثلا عشیره و پشتوانه ای دارد و توانایی کار دارد. برای این فرد مستحب است هجرت کند به دارالاسلام و مرکز اسلام مثل مدینه. البته بر او واجب نیست و مخالف هم ندارد به دلیل اثصل و ظاهر آیه که برای نجات دین است. و اینجا می تواند دینش را حفظ کند. کسانی که عشیره دارند، مستضعف نیستند. امیرالمومنین(ع) می فرماید: «أَکْرِمْ عَشِیرَتَکَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُکَ الَّذِی بِهِ تَطِیرُ وَ أَصْلُکَ الَّذِی إِلَیْهِ تَصِیرُ وَ یَدُکَ الَّتِی بِهَا تَصُولُ»[13] عشیره ابزار قدرت است. در مورد بعضی انبیاء آمده است: « وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ »[14] یعنی اگر پشتوانه نداشتی تو را رجم می کردیم.

بنابراین کسب قدرت و اقتدار مطلوب شارع مقدس است. اگر کسی قدرت داشته باشد، هجرت او مستحب است. اگر بدون مهاجرت قدرت کسب کند، دیگر واجب نیست هجرت کند. در زمان طاغوت بعضی از مبارزین مجبور به هجرت به لبنان و فلسطین بودند. چون در ایران اگر گرفتار می شدند، کشته می شدند. اما برخی مقتضی بود در ایران بمانند و کار کنند. روش کسب قدرت و تمکین متفاوت است فقط مهاجرت نیست.

حالا چرا مستحب است؟ چون اگر بماند در بلاد شرک یا بلاد ظلم و ستم و در مرکز اسلام نیاید، ممکن است همین ماندن، جزو سیاهی لشکر ظالمین شود و پشتوانه قدرت محسوب شود مثل اینکه در زمان مالیات باید بدهد، کار کند، درآمدی داشته باشد، باعث قدرت فرهنگی و اقتصادی شود، مستحب است هجرت کند. مگر اینکه عدم هجرت متوقف بر مصلحتی باشد.

حالا مصلحت چیست؟ امر هجرت مانند جهاد برای تمکین، به دست ولی امر جهاد و هجرت است. چون هجرت های بزرگ در اسلام، به امر رسول گرامی اسلام(ص) بود. ایشان می فرمود جعفر با مجموعه ای به حبشه مهاجرت کنند. نوعی ماموریت بود که به همه داده نمی شد. در مورد هجرت به مدینه، باز هم پیامبر دستور داد. کما اینکه به امیراالمومنین(ع) دستور داد در فراش بخوابد. بنابراین هجرت مانند جهاد، به مصالح و مفاسدی که ولی امر تشخیص می دهد وابسته است.

 بله کسانی که در بلاد اسلام زندگی می کنند و بلادی که حاکمیت اسلامی دارد، مانند جمهوری اسلامی، آیا می توانند از ایران به بلاد  دیگر هجرت کنند؟ باید گفت برخی هستند که می توانند دینشان را حفظ کنند و علاوه بر آن زندگی در اینجا برایشان سخت باشد. این اشکالی ندارد. یا اگر باعث تقویت کفار و تکثیر عدد ، از عنوان دیگر جایز نیست هجرت کند. اما نخبه و دانشگاهی و حوزوی و افراد صلاحیت داری که می توانند باعث قدرت نظام اسلامی شوند، جایز نیست و حرام است مهاجرت کنند. چون مصلحت در بقای اینان است. مگر آنکه اذن ولی امر و دولت اسلامی داشته باشند. اما در زمان با پدیده ای به نام فرار مغزها روبه رو هستیم. در جهان اسلام این فرار مغزها حرام است. چراکه باید در خدمت اسلام باشد نه کفار و مشرکین. ولو اینکه اعلم علمای جهان باشد چه فایده وقتی به امریکا و انگلیس خدمت کند. او باید در مرکز دولت اسلام یا تحت امر دولت اسلامی باشد.

هجرت برای تمکین یا برای حفظ دین است. غیر از این دو عنوان، مباح می شود. و اگر باعث تقویت کفر و مفسده ای برای اسلام شود، بر اساس شدت و ضعف، حرام یا مکروه می شود. بنابراین امر هجرت بنا بر مصلحت و مفسده متغیر است.

مرحوم محقق در بیان قسم سوم هجرت می فرمایند: «الثالث من لا تجب علیه و لا تستحب له، و هو من کان له عذر یمنعه عنها من مرض و نحوه مما أشیر إلیه بقوله تعالى «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ» الآیة، نعم إذا تجددت له القدرة وجبت».‌[15] کسی که از مهاجرت معهذور است، نه واجب است نه مستحب.

بقای هجرت تا بقای کفر

بعد از بیان این سه قسم مرحوم محقق می فرماید: «و على کل حال فالهجرة باقیة ما دام الکفر باقیا کما صرح به الفاضل و الشهیدان و غیرهم، بل لا أجد فیه خلافا بیننا، بل ظاهر المسالک انحصار المخالف فی بعض العامة، و لا إشکالا لإطلاق الأدلة السابقة، و‌ النبوی «لا هجرة بعد الفتح» مع عدم ثبوته من طرقنا معارض‌ بالآخر «لا تنقطع الهجرة حتى تنقطع التوبة، و لا تنقطع التوبة حتى تطلع الشمس من مغربها»[16]

هجرت استمرار دارد تا زمانی که کفر باقی است. تا زمان ظهور حضرت بقیه الله(ع). تا زمانی که ملحدین و مستکبرین و دشمنی با اسلام هست، احکام هجرت هم باقی است. هجرت به گونه ای که به نفع دشمنان اسلام نباشد. کما اینکه بررگان علما به آن تصریح کرده اند. برخی اهل سنت می گویند هجرت منقطع است در حالی که ادله سابق هم که گفتیم، اطلاق دارد که تا روز قیامت هست.  اهل سنت استناد می کند به نبوی که فرمود: بعد از فتح مکه، هجرت تمام است. چون قبل از فتح مکه به مدینه مهاجرت می کردند. حالا وقتی مدینه و مکه دارالاسلام شد، هجرت معنا نداردو. مانند اینکه کسی در ایران اسلامی باشد، از شهری به شهر دیگر هجرت کند برای تمکین! این معنا ندارد. ولکن هجرت صرفا یا برای جهاد فتح است یا نیت جهاد فی سبیل الله. البته بنابراین روایتی که عامه تمسک کرده اند. اولا این روایت اهل سنت، از طریق ما ثابت نیست. ثانیا با مجموعه روایات نبوی که خود اهل سنت نقل کرده اند معارض است. مثلا می فرماید: «هجرت پایان نمی یابد همچنان که توبه پایان نمی پذیرد. و توبه منقطع نمی شود تا زمانی که خورشید از مغرب بیرون آید».

بله، هجرت از بلاد اسلام به بلاد اسلام، مثل مکه به مدینه یا در ایران اسلامی، از شهری به شهری، حتی محله ای به محله، یا حتی خانه به خانه، همچنانکه در روایت آمده به اندازه یک وجب، اگر باعث تقویت دین و باعث تمکین و کسب اقتدار برای دولت اسلامی شود یا به حکم ولی امر صورت بگیرد، یا مصلحتی داشته باشد، جایز است و گاه واجب است و وجهی برای منع ندارد.

پایان جلسه بستم

***


[1] . ابراهیم/ 21.

[2] . حج/ 58.

[3] . آل عمران/ 169.

[4] . نساء/ 100.

[5] . نحل/ 41 و 42.

[6] . حج/ 39.

[7] . بحارالأنوار، ج19 ، ص31.

[8] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 35.

[9] . نساء/ 98.

[10] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 35.

[11] . انفال/72.

[12] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 35.

[13] . نهج البلاغه،  نامه 31.

[14] . هود/91.

[15] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 35.

[16] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 36.

 

120/904/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶