vasael.ir

کد خبر: ۵۳۱۴
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۴ - 30 May 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 19

نسبت هجرت از حکومت ظالمان و جهاد تمکین

پایگاه اطلاع رسانی وسائل -« استسلام للظلم» به معنای ظلم پذیری در دین مبین حرام است، لذا خداوند در مورد مستضعفینی که ضعیف نگه داشته شدند و زیر بار ظلم رفته اند، می فرماید: «ظالمی انفسهم». به خودشان ظلم کردند؛ چون گفتند ما مستضعف بودیم. خداوند آن استضعاف ارادی و اختیاری را ظلم به نفس می داند و این ظلم به نفس و قبول ظلم مذموم است و عذابش جهنم است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح دوشنبه ،دهم آبان ماه 1395 در جلسه نوزدهم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، در ادامه بحث جهاد التمکین مورد دوم این موضوع یعنی جهاد هجرت را مورد بررسی قرار داد.

استاد عالی حوزه علمیه قم در ارتباط با جهاد هجرت گفت: هجرت یکی از راههای توانمند شدن برای تحقق حاکمیت دین است، «و تجب المهاجرة عن بلد الشرک على من یضعف عن إظهار شعار الإسلام» فلسفه هجرت رهایی از ضعف و کسب توانمندی برای تحقق حاکمیت دین است.

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان س از ارائه تعریف از معنای هجرت آیات موجود در این رابطه را مورد مداقه قرار داد:

«إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً  فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»

عضو برجسته جامعه مدرسین قم در ادامه ضمن بیان 9 مطلب در باب جهاد هجرت در آیه ابعاد مختلف هجرت را مورد کنکاش قرار داد.

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بحث درباره آن مواردی بود که جهاد تمکین بود. «مما یحصل جهاد التمکین» یکی اعداد قوه بود و دومین راه تمکین، الهجره فی سبیل الله است.

هجرت یکی از راههای توانمند شدن برای تحقق حاکمیت دین است. مرحوم صاحب جواهر(ره) بحث هجرت را بحث کرده اند و عنوان مساله محقق حلی(ره) به عنوان صاحب متن جواهر، این است که: «و تجب المهاجرة عن بلد الشرک على من یضعف عن إظهار شعار الإسلام»[1]کسی که در زمین مشکرین زندگی می کند و نمی تواند اقامه دین کند مانند نماز و روزه و اذان و... هجرت بر او واجب است.

بحث هجرت از نظر ترتیب بحث در کتاب جهاد، یا باید در اقسام دار ها (دارالاسلام، دارالشرک و...) بگیریم یا در مقدمات جهاد بیاوریم. مرحوم محقق حلی(ره) و صاحب شرایع(ره) در مقدمه آورده اند. اما در دسته بندی ما، بحث هجرت در بحث روش های تمکین و کسب قدرت برای اسلام می گنجئد و هجرت یکی از ابزار های تمکین است.

اما اینکه ارتباطش با جهاد چیست؟ باید گفت: هجرت، از اقسام جهاد مکی است. آنهایی که به دستور پیامبر به جبشه مهاجرت کردند، در واقع مجاهد بودند و جهاد  می کردند. هجرت را در عرض جهاد بحث نمی کنیم بلکه هجرت به عنوان یکی از مصادیق جهاد مورد بحث است چون باعث توانمندی و حاکمیت دین می شود. اما دو واژه در عبارت مرحوم محقق است که قابل بجث است. یکی بحث ضعف است: « على من یضعف». یعنی هجرت تشریع شده تا مسلمان از حالت ضعف بیرون بیاید و خود را قوی کند. دوم واژه « إظهار شعار الإسلام». اظهار یعنی توانمندی و شعائر یعنی آنچه مربوط به حاکمیت دین است. ملاحظه می کنید که فلسفه هجرت رهایی از ضعف و کسب توانمندی برای تحقق حاکمیت دین است.

حالا شعائر الاسلام چیست؟ می فرماید: «سمی ذلک شعارا لأنه علامة علیه، أو من الشعار الذی هو الثوب الملاصق للبدن، فاستعیر للأحکام اللاحقة للدین، بلا خلاف أجده فیه بین من تعرض له کالفاضل و الشهیدین و غیرهم، و الأصل فیه بعد معلومیة إیجاب النبی صلى الله علیه و آله لها قوله تعالى».[2]

شعار نامیده شده چون علامت دین است.مانند اذان، نماز، روزه، نماز جمعه، حج، تعظیم امام مسلمین و... ذکر شده است چون اینها علامت دین است.

در عربی دو لباس داریم: دثار و شعار. شعار لباسی است که به موی بدن چسبیده باشد. بعد ها این استعاره شده برای احکام دین. احکامی که هویت بخش دین هستند و نماد دین و تدین اند مانند همان مصادیقی که عرض کردیم. سپس می فرمایند: اینکه هجرت از بلد شرک «بلا خلاف أجده فیه» هیچ مخالفی از میان کسانی که هجرت را در جهاد بحث کرده اند، نیافتم.

در ادامه می فرماید: ریشه و ادله وجوب بعد از فهم دستور هجرت توسط پیامبر(ص) چه هجرت به جبشه چه هجرت به مدینه، آیه شریفه است. البته خود این سیره و دستورات هجرت، می رساند که مهاجرین نمی توانستند در مکه اذان بگویند و نماز بخوانند و... پیامبر دستور هجرت داد. تا زمانی که مسجدی در مدینه پیدا کردند، پیامبر دستور به هجرت داد. تا اینکه مکه فتح شد و بر اساس روایات اهل سنت که در اسناد ما نیست، فرمود: «لا هجره بعد الفتح» بعد از فتح مکه هجرت پایان یافت.

این اصل وجوب  است. ریشه این وجوب چیست؟ آیات قرآن است. از جمله آیه 99 و 100 سوره نساء که مرحوم علامه طباطبایی(ره) در جلد سوم کتاب شریف «تفسیر البیان فی موافق بین الحدیث و القران» - که  این تفسیر قبل از المیزان نوشته شده است - این آیات را با آیه وجوب جهاد کفایی و آیه هجرت را در کنار هم به عنوان سیاق واحد ذکر می کنند. یعنی آیه 95  تا 100 را با هم ذکر می کنند که سیاق واحد دارند: «لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَةً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»[3]

آیه اول وجوب هجرت

تا اینجای آیه، مربوط به جهاد کفایی است که ما قبلا به آن استدلال کردیم. در ادامه می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً  فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»[4] این آیات یک سیاق واحدی دارند. نسبت به این آیات شریفه، چند مطلب استفاده می شود.

مطلب اول: «حرمت استسلام للظلم» است. ظلم پذیری حرام است. لذا خداوند در مورد مستضعفینی که ضعیف نگه داشته شدند و زیر بار ظلم رفته اند، می فرماید: «ظالمی انفسهم». به خودشان ظلم کردند. چرا؟ چون گفتند ما مستضعف بودیم. خداوند آن استضعاف ارادی و اختیاری را ظلم به نفس می داند. و این ظلم به نفس و قبول ظلم مذموم است و عذابش جهنم است.

استضعاف یعنی ضعیف نگه داشتن. در این مورد چند عنصر وجود دارد. عنصر اول، انسان ضعیف نگه داشته شده. عنصر دوم، انسان یا جماعت مستکبر است که اراده شان را تحمیل می کنند، عنصر سوم، بی حرکتی و سستی و عملا زمینه سازی برای ضعیف نگه داشته شدن. گاه استضعاف تحمیلی و اجباری است. مستضعف مسلوب الاراده است، لا و نعم نمی تواند بگوید، دیگر تکلیفی هم ندارد. مانند مجبور و مکره. اما اگر به آن درجه نرسیده و حرکتی در مقابل ظلم نمی کند، و توسط مستکبرین مستضعف نگه داشته شده توسط مستکبرین، خداوند می گوید حرام است و عذابش جهنم است. چنین آدمی چه باید کند تا از ظلم نفس و استضعاف خلاص شود، باید حرکت و اراده کند تا توانمند شود و دین را توانمند کند و جامعه را تغییر دهد.

مطلب دوم: هجرت یکی از راههای خلاصی از استضعاف است که از گفتگوی ملائکه با مستضعفین در آیه استفاده می شود. این مستضعف که نمی تواند در آن سرزمین خود را از استضعاف نجات دهد، واجب است هجرت کند تا توانمند شود. و مقصود از هجرت در آیه شریفه، تغییر مکان زندگی است تا جایی که از استضعاف رهایی یابد. نه اینکه از جایی به جایی سفر کند و باز برگردد. به اصطلاح امروز، باید رحل اقامت افکند. جای زندگی را عوض کند. این هم نکته دوم.

مطلب سوم: وابستگی به سرزمین و تعلق خاطر به میهن به گونه ای که از وابستگی به سنت ها و محیطی که عامل این استضعاف شده، مذمت شده است . خلاصی و رهایی از این وابستگی برای نجات از استضعاف واجب است. خداوند مذمت می کند: «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها».  بروید محیط زندگی را تغییر دهید و در محیط دیگر قوی و توانمند شوید. ممکن است شخصی در مقابل دستور هجرت بگوید سرزمین من، اجداد من، خانوئاده من، سنت های من، فرهنگ های من، ... از اینها اگر باعث استضعاف شده، باید دل کند. از این بابت هجرت یک حرکت جهادی نیز محسوب می شود. چون حرکت برای توانمندی دینی و توانایی اظهار شعائر اسلام است.

مطلب چهارم: «الهجره وسیله و آله للخلاص و لیس هدفا». نه اینکه هجرت کنیم و باز توانمند نشویم و مستضعف بمانیم. هجرت راهی است برای توانمندی و اگر حاصل نشود، باز هم باید هجرت کرد و محیط زندگی را تغییر داد.

پس از این هجرت، تحرک برای تقویت و توانمندی اقامه دین و تغییر بهتر زندگی و نجات از مستکبرین واجب است. لذا قرآن می فرماید: « أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها» این اطلاق یعنی باید هجرت کرد تا توانمندی به دست آید.

مطلب پنجم: هجرت هم در تاریخ صدر اسلام و هم در تاریخ همه ملت ها و همه نحله ها و فرهنگ ها و تمدن ها، باعث پیشرفت و ملت سازی و امت سازی شده است. تجربه بهترین دلیل بر این مطلب است. هجرت کارکردهای سیاسی و اجتماعی بسیار مهمی دارد. ما همانطور که باید از هجرت رسول گرامی اسلام(ص) باید نام ببریم، که سنگ بنای دولت اسلامی را طراحی کرد، همچنین نقش هجرت حبشه در زمینه سازی برای تشکیل حکومت اسلامی پیامبر(ص)، که می گوییم یکی از مراحل جهاد تمکین است، در دوران انقلاب هم همین اتفاق افتاد. حضرت امام تبعید شد. تبعید ایشان اجباری بود.  در شرایط انقلاب، به دلیل اینکه ایشان رژیم صدام فشار می آورد، مجبور به هجرت از عراق شد. خواستند به کویت بروند، نگذاشتند. به فرانسه رفتند. آنجا سنگ بنای انقلاب را طراحی کردند. لایقال که فرانسه سرزمین شرک است. بلکه می توان استفاده کرد از نقش رسانه و انقلاب پیروز شد. همه ملت ها و نحله ها چنین بوده اند. کشورهایی که مهاجر پذیرند و مهاجران را در درون خود هضم و جذب می کنند و جزو پیکره و بدنه خود می کنند، پیشرفت می کنند. دولت مدینه پیامبر، دولت مهاجرین و انصار بود.  نه فقط دولت انصار. زندگی در مدینه نیز بین این دو قوم تقسیم شده بود. «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة»[5] نیروهای درخشان صدر اسلام ، صهیب رومی، بلال حبشی، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، اینها به مثابه یک برادر در کنار هم هم مقتضی برادری بود هم رفع موانع شده بود، توانستند دولت قوی را تشکیل دهند. اصلا دولت اسلام مهاجر پذیر است نه مهاجر گریز. و مهاجران هم می شوند شهروند درجه یک و تابعیت دولت اسلامی هم می گیرند.و این در پیشرفت اسلامی بسیار نقش دارد.

مطلب ششم: یاس و ناامیدی نسبت به کسانی که نمی توانند اوضاع زندگی خود را تغییر دهند و احکام دین را اجرا کنند، درست نیست. چراکه در انتهای آیات مربوط می فرماید: « لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً  فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً». یعنی اینها هم باید تحرک کنند و خود را از استضعاف خلاص کنند.

مطلب هفتم: «الهدف من الهجره التمکین السیاسی الاقتصادی الاجتماعی الاخلاقی و الشرعی». همانطور که محقق در شرایع می گوید، هدف اظهار شعائر اسلام و توانمند شدن است. این توانمندی را تعمیم می دهیم. انواع اقتدار مد نظر است. تحول و پیشرفت در تمامی زمینه ها. چراکه در آیه شریفه می فرماید: «وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً» سعه یعنی توسعه زندگی. مراغم از بابا مفاعله است. از رغم است. رغم عنف یعنی به خاک مالیدن بینی. در مبارزه و مقابله با دشمن، دشمن ممکن است انسان را زمین بزند. کجا؟ در جایی که انسان مستضعف است. اما هجرت باعث می شود، مهاجر دشمن را زمین بزند. می شود مراغمه مانند مقاتله. یعنی هجرت یک ابزار مبارزه با دشمن است و شما ممکن است به تمکین سیاسی برسید. همچنانکه پیامبر(ص) در مدینه و حبشه رسید. مشرکین باز مبارزه کردند، اما دیگر نتوانستند و مهاجرین پیروز شدند. یا ممکن است گشایش اقتصادی و اجتماعی ایجاد شود. در زمان ما به دلیل هجرت تحمیل شده بر لبنانی ها و عراقی ها و افغانی ها و پاکستانی ها، الان در سطح جهان منتشر شده اند و همین مهاجران در سطح جهان باعث اقتدار دین شده اند. درست است که در امریکا و اروپا و آسیا هستند، اما توانستند با راه اندازی موسسات و نهادهای فرهنگی و اجتماعی جایگاهی پیدا کنند. بنابراین هدف از هجرت، تمکین سیاسی و اجتمناعی و اقتصادی و... است. حتی ممکن است کادر سازی صورت بگیرد.  و این هجرت باید در تقویت دین باشد کما اینکه می فرماید: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ».

ممکن است گفته شود: این هجرت یک امر فردی است. و آیا یک نفر می تواند احکام دین را اجرا کند؟ می گوییم: اطلاق هجرت و سابقه و تجربه هجرت های بزرگ مانند هجرت پیامبر به حبشه و مدینه و تشکیل دولت مدینه و هجرت رهبران و لسان آیه که می گوید هجرتن الی الله و رسول، و لسان من یخرج من بیته ، عموم استغراقی به دست می آید که غیر از احکام فردی، احکام و جنبه های اجتماعی هم مورد توجه است. خصوصا که آیه می گوید« مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً».

مطلب هشتم: هجرت چه منجر به توانمندی بشود یا نشود، محبوب خدا و رسول(ص) است و مهاجر اجر و ثواب می برد. چراکه فرمود: « وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ». حرکت کرده در مسیر توانمند شدن و بمیرد و به نتیجه نرسد، اسلام اصل حرکت را تایید می کند.

مطلب نهم:  تمکین دین از هر راهی حاصل شود محبوب شارع مقدس است و هجرت یکی از راههاست.

هجرت چگونه باعث تمکین می شود، در جلسه بعد انشاء الله.

پایان جلسه نوزدهم

***

 


[1] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 34.

[2] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 34.

[3] . نساء/ 95 و 96.

[4] . نساء/ 97 – 100.

[5] . حشر/9.

120/904/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۵۸
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۱۳