به گزارش سرویس جامعه و تمدن اسلامی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری چندی پیش، موضوعی را با عنوان دیدگاه قرآن در لزوم مناسبات اجتماعی مطرح کردند که متن آن به تفصیل تقدیم خوانندگان میشود.
آیه فَاستَبِقُوا الخَیراتِ و بیان خداوند به این که ادیان مختلف ایجاد کردیم و امتهای مختلفی بر اثر این روشها و ادیان پدید آمد و بعد هم فرمود که اگر خدا میخواست همه شما را امت واحدی قرار میداد؛ ولی خواسته است که شما را آزمایش کند من این آیه را مقداری بیشتر توضیح دهم تا به دست بیاید که چرا ما باید امت اسلامی تشکیل دهیم و امت واحده اسلامی شکل بگیرد و وحدت چقدر از نظر قرآن بر اساس این آیه پایه و مبنا و زیرساخت است.
قرآن مجید یک خصوصیتی دارد این است که آیات یا جملات قرآن به رغم کوتاه بودن که گاهی در یک آیه چند جمله است، یک جمله از قرآن به رغم کوتاه بودن میتواند حامل معانی مختلفی باشد، یعنی اگر دقتهای کافی و لازم از زوایای مختلف به صورت منطقی و عقلانی این دقتها متوجه به آیات شود.
شما میبینید که مطالب بسیار عظیم اساسی در همان یک جمله کوتاه فشرده و تعبیه شده است که شما اگر این دقت را تکرار کنید از یک آیه برنامه زندگی به دست میآورید، افکار بزرگ به دست میآورید، اندیشههایی که میتواند زیربنای جامعه را تشکیل دهد و بر اساسش نظریههایی تشکیل شود که جامعه را اداره کند.
واقعیت امر این است که ما نسبت به قرآن کوتاهیهایی داریم در دقت در آیات اجتماعی قرآن یعنی یک سری آیات هست که اجتماعی هستند، مربوط به کلان اجتماع هستند، اگر در این آیات صورت بگیرد، دقت عقلانی نه سلیقگی و من درآوردی که با چارچوب استدلال عقلی سازگار است.
حالا همین آیه الان که در جلسه قبل مطرح شد من دوست دارم که در این جلسه هم به آن دقتهای بیشتری شود تا برای وحدت امت اسلامی ما نکات بیشتری به دست آوریم، بر اساس نکتهای که من جلسه قبل عرض کردم خداوند در این آیه میفرماید که اگر میخواست همه شما را یک امت قرار میداد، معنیاش این است که نخواسته و چند امت شدید
چند امت شدید یعنی بر اساس شرعهها و منهاجها، چون مبنای تشکیل امت، شرعه و منهاج است، یعنی هر کدام دینی دارند، روشی دارند و بر این اساس امتهای مختلفی ایجاد شده است، پس نخواسته است یک امت شوید، خواسته است که امتهای متعددی شوید.
اینجا داخل پرانتز همان نکتهای که قبلاً عرض کردم تکرار میکنم که پلورالیسم از اینجا به دست نمیآید کسی خیال کند که ما هر دینی خواستم برویم، هر دینی عملی دارد و زمانی دارد که دین بعدی که آمد نوبت آن است، اما این در پیشگاه خداست.
یعنی هر کسی در پیشگاه خدا وقتی در روز قیامت به پیشگاه خدا وارد میشود باید جواب بدهد که چرا از دین بعدی که حقانیتی داشته است و از طرف خدا بوده است از آن تبعیت نکرده است.
اما برای ما در مناسبات اجتماعی نه ما نمیتوانیم فشار بیاوریم به صاحب یک دین بگوییم که به زور شما برگرد، یا نابودش کنیم که برگرد و به دین ما بیا، این تبشیر مسیحی و حرفهایی از این دست که ادیان به جان هم میافتند و میخواهند همدیگر را از بین ببرند بر اساس این آیه محکوم است، ما در عرصه مناسبات اجتماعی نمیتوانیم کوشش کنیم که یک امت را بسازیم
اگر پروسه فهم بشری، نه پروژه ما که دخالت کنیم، پروسه فهم و تکامل بشری به جایی برسد که یکون الدین کله لله، آن حرف دیگری است اما ما تا وقتی که ادیان مختلفی هست هیچ فشاری را به هیچ دینی نمیتوانیم وارد بیاوریم، در عرصه دین مداری و دینخواهی و دین گزینی، اصلاً نمیتوانیم، لذا بر اساس این آیه خدا امتهای مختلفی قرار داده است، چرا امتهای مختلفی قرار داده است؟ لیبلوکم تا شما را آزمایش کند
آزمایش کردن اینجا خیلی میتوان در این زمینه حرف زد، یک آزمایش این است که ما بیاییم و جنگ و نزاع بین ادیانی که خداوند ایجاد کرده است را ایجاد کنیم، وقتی خود خداوند ایجاد کرده است، البته آن مطلب نفی پولاریم را هم باید بهش توجه کنید، آن حرف دیگری است.
وقتی خداوند منشأ این چند امتی بوده است، اگر بیاییم و فشار بیاوریم و مناسبات بشری را به هم بزنیم و به هم بریزیم همه ادیان متضرر میشوند و کسی که در این دعواها فراموش میشود خداوند متعال است؛ چون خدا منشأ این ادیان است و در ورای این ادیان است، اگر جنگ و نزاع بین ادیان صورت بگیرد آنکه متضرر میشود معنویت، عبادتگاهها و ذکر خداوند است.
کم خطاب به همه است، خطاب به صاحبان شرعت و منحاج است، نباید تصور کنید که یک کسی بگوید که لیبلوکم هر دینی زمانی که حضور دارد، وقتی که دین بعدی آمد تو دیگر خطاب نیستی، چون فاستبقوا الخیرات یعنی همهتان بیایید و مسابقه بگذارید، مقصود همین است.
با همان تعالوا الی کلمة هم سازگار است که خطاب به همه است، یعنی همه بیایید، پس این لیبلوکم یکی این است که ما جنگ و نزاع پیش نیاوریم، دیگری این است که تعصب دینی علیه دیگری ایجاد نکنیم، چون اینجا تعصب دینی معنی ندارد، تعصب به معنای مثبتش خوب است که امام علی بن ابیطالب(ع) میفرماید که بیایید مشترکات و اخلاق را حاکم کنید، اخلاق بین همه مشترک است اما تعصب دینی بخواهید به خرج دهید و دیگری را نفی کنید هم خلاف است چون خود خداوند اینها را امتهای مختلفی قرار داده است.
و آزمایش برای این است که شما آیا در این «ما عاطاکم» رویش تعصب به خرج میدهید، آن هم ماعاطاکم دارد، دیگری هم ماعاطاکم دارد، شما تعصب که به خرج میدهید ماعاطاکم دیگری را نفی میکنید.
یعنی آیه دیگری هم که در قرآن مجید است که مضمونش این است که یهودیان به نصرانیان میگفتند که شما بر چیزی نیستید، کلاً دیگری را نفی میکردند، آنها هم همینطور، بعد پیغمبر بر اساس آیه مأمور شد که سخن از ملت ابراهیم که دین حنیف به میان بیاورد، یعنی آن نگاه رقابت انگیز نفی کننده را به یک جامعه فراگیرتری به نام ملت ابراهیم تبدیل کردند.
پس این هم به تعبیر شما با آزمایش سازگار نیست، آزمایش برای این است که ما تعصب دینی نسبت به ماعاطاکم نداشته باشیم، تعصب منفی به معنای نفی دیگری است، تعصب مثبت خوب است که شما دین خود را دوست داشته باشید، هویت خود را بر اساس دین تشکیل دهید، به دینتان عشق بورزید، ارزشهای دین خود را متبلور کنید، اینها که باید باشد، این به معنای تعصب نیست.
تعصب همواره در مواجهه با غیر معنی پیدا میکند، تعصب بعدش علی هست، تعصب به نفع خود بر ضد کسی، این است که اشکال دارد. تعصب مبنای بداخلاقیهای اجتماعی و بشری و این حرفها هست.
پس این لیبلوکم، آزمایش در ذیلش خیلی فعالیتهای زیادی باید نادیده گرفته شود، فعالیتهای زیادی باید انجام بگیرد که آن فعالیتهای زیاد یکیاش این است که مشترکات هم را هم بشناسید، چون این ماعاطاکم همه از طرف خداست، مشترکاتی دارند.
اولین مشترک خود خداست، «تَعالَوا إِلىٰ کَلِمَةٍ سَواء»ٍ که میفرماید بحث این است که غیر خدا را عبادت نکنیم، پس یکی خود خداست، خود خدا مشترک است، یکی از اموری که در ذیل آزمایش الهی معنی پیدا میکند که آزمایش برای شما در نظر گرفته شده است این است که آیا شما به سمت جنبههای مشترک میروید، جنبههای مشترک را شناسایی میکنید یا نه؟
ما اینها را بر اساس فاستبقوا الخیرات به دست میآوریم که آزمایش راجع به چه اموری است، چون فاستبقوا الخیرات خیلی حرف میزند، یعنی به جای نزاع رقابت از نوع مسابقه داشته باشید که در مسابقه اگر چند نفر مسابقه میدهند اینها همدیگر را قبول دارند.
منتها هر کدام سعی میکند که بر دیگری پیشی بگیرد، در امر خیری که ورزش هست، اینجا هم امر خیر یعنی امری که مسابقه نسبت بهش انجام میگیرد خود خداوند فرموده است که الخیرات، الفلان و فلان است که خیرات را میگیرد، طبعاً دو مسابقه کننده هم باید یک امر مشترکی داشته باشند، یا زمین مشترکی داشته باشند یا در یک امر مشترکی مسابقه بدهند
فرض کنید کسی دانشجوی ریاضی و دیگری دانشجوی شیمی است، بین اینها مسابقه معنی پیدا نمیکند، مسابقه برای امری است که مشترک باشد؛ بین اینها مشترک الخیرات است، این الخیرات چطور مشترک شده است؟
از اینجا به دست میآید که ما عاطاکم که خدا به همه داده است، همهشان حاوی خیراتی است که همه واجد این خیرات هستند، منتها با شیوههای مختلف و با کم و زیادها دین اسلام بیشتر دارد، کاملتر است، چون دین کاملتری است، ولی همه خیراتی دارند، چون از طرف خداوند آمده است، خداوند که نمیآید آنجا یک شری را بگذارد، اینجا خیری را بگذارد.
ممکن است که خیر آنجا کمتر باشد به علت ملت پیشینی بودن، ولی دین اسلام یک خیر بیشتری، اختلاف در زیاده و کم هست بین ادیان در ارتباط با خیرات ولی اختلاف از نوع تباین که این اصلاً یک خیر را دارد که آن در مقابلش شر قرار دارد، اینطور نیست، همه اینها خیرات است، اختلاف در شیوهها هم هست.
ممکن است که اسلام شیوههای منعطفتر و اجتماعیتری و اموری از این دست داشته باشد که دارد ولی در ادیان دیگر نباشد، اینها اختلافهایی بین شیوهها و روشهاست که اختلاف در نقصان و زیاده است، دین اسلام کاملتر است، آنها هم خیراتی دارند، چون همه از یک جا آمدهاند.
البته تحریفهایی صورت گرفته است ولی روی مشترکات میتوانند تمرکز کنند، بنابراین ما وقتی که میبینیم سخن از خیرات به میان است میفهمیم که آزمایش یعنی سراغ مشترکات بروید، چشمانتان را بر روی چیزهایی که دیگری دارد نبندید، آن هم دارد از طرف خداست؛ میفهمیم که نباید دعوا و نزاع کنیم، اگر دعوا و نزاع کردیم آزمایش خوبی پس ندادهایم، باید مسابقه داشته باشیم، یعنی طرف مقابل را در صحنه اجتماع قبول کنیم.
منتها ما بر اساس امکانات و ظرفیتهایمان و اندیشههایمان و فهممان و درکمان و قرآنمان جلو بیاییم و میدان را پر کنیم، خوب طبیعتاً وقتی اسلام اینطور در مسابقه به میدان بیاید و خودش را نشان دهد دیگری هم سعی میکند که ظرفیتش را اسلام، طبیعی است که الاسلام یعلو ولا یعلا علیه، منتها ما نمیتوانیم به زور دیگری را از دینش دور کنیم، با منطق خودت حرف بزن، با این دادهها و داشتههای دین خودت، با این قوت و قدرتی که دین ما بحمد الله از این حیث در کمال است، پس شما از این الخیرات فاستبقوا الخیرات میفهمید که آزمایش، محل آزمایش، مورد آزمایش، دستور کارهایی برای آزمایش، اینها هستند و از اینجا شما یک امور دیگری را کشف میکنید.
یکی از اصول دینی کوشش برای نفی نکردن دیگران که به نزاع میانجامد است، یکی از اصول دینی تعصب نورزیدن در عرصه مناسبات با دیگران علیه دیگران است؛ البته اگر جنگی خدای نخواسته گروهی علیه مسلمانان ایجاد کردند، مسلمانان که نمیتوانند دست روی دست بگذارند.
منتها بحث در این است که ما میباید اصول دین را که رعایت میکنیم، در مناسبات اجتماعی فراگیر یک اصل تعصب نورزیدن علیه دیگری است، چون این تعصبات باعث نزاع میشود، یورش نبردن به آنها بلکه اصل سوم اینکه مشترکات با دیگران را شناختن، تعالوا الی کلمه، رفتن به سمت مشترکات، اصل دیگری ایجاد مسابقه، یعنی بفهمیم که خیرات مشترک چیست، همه خیرها که منحصر نیست، همه از یک مبدأ آمده است.
بنابراین هیچ منافاتی ندارد، بلکه تقویت کننده هویت یک امت است، امت با این کار هویتش تقویت میشود، چون در صحنههای بین المللی امت اسلامی حضور پیدا میکند، با یک دستور العمل کلان جامع شامل قرآنی که میتواند تعامل کند، میتواند خیرات را ایجاد کند، میتواند خودش را در برابر ظلم جهانی که اگر از جایی ظلمی وجود دارد و لاتعاونوا علی الاثم والعدوان، جایی که تعاون هست امت اسلامی هیچ مشارکتی نداشته باشد.
بنابراین اصول اسلامی اصول طبقهبندی شدهای است، یک اصول عبادی دارد، یک اصول فرهنگی برای داخل اجتماعی خودش دارد، یک اصولی برای اقتصاد و زندگی اقتصادی دارد، یک اصولی برای وضعیتهای اجتماعی درونی، حکومتی، سیاسی و مانند اینها دارد، با قرائتهای مختلف مذاهب مختلف هر کدام جامعهای دارند.
شیعه هم برای خودش جامعهای دارد، اینها اصول به موقع و در جای خود همه مورد توجه و عمل قرار میگیرد، یک اصولی هم دارد برای ارتباط با ادیان، این اصول از این آیه استخراج میشود، هیچ منافاتی ندارد، آن نکته را هم که عرض کردیم که هر کسی دینی را که بر میگزیند در پیشگاه خدا مسئول است که پاسخ بگوید.
یکی از اصول این است که اگر دینی در مرحله متأخر آمده است، دین قبلی نسخ شده است، تو چرا به دین قبلی، این در پیشگاه خداست.
اما من در ادیان دیگر، اگر اینطور باشد که ادیان دیگر را در مناسباتم قبول نکنیم، تعالوا الی کلمه غلط میشود، چون آن آنها را قبول میکند، با فرض پذیرش و وجود و حضور و عینیت آنها میگوید که بیایید در مشترکات، اگر در واقع ما بر اساس دین باید در مناسبات اجتماعی صاحبان اسلام و اتباع اسلام ادیان دیگر را نفی کنند، این فستبق الخیرات غلط میشود، معلوم است که این آیه قرآن است، آن در پیشگاه خداست.
در پیشگاه خداوند ما مسئول هستیم، دینی را که بر میگزینیم باید پاسخ دهیم، بر اساس یک منش هویتی، قومیتی که آباء و اجداد ما شکل دادهاند به سمت دین میرویم یا دین را بر اساس فهم و عقل و معجزه و این حرفها میبینیم؟
این پاسخ سؤال شما منتها من میخواهم دقت متراکم متوجه به این آیه برقرار است؛ از این آیه چند وحدت به دست میآید، این وحدتها را باید کشف کرد و فهمید؛ وحدت اول این است که خطاب واحدی در این آیه شده است، این خطاب واحد خیلی مهم است، خطاب به مسلمانان نیست.
معنی ندارد که به امت اسلامی خطاب شود که اگر میخواست شما را امت واحد قرار میداد، ما که امت واحد هستیم، همه اتباع پیامبر اسلام هستیم، این کم خطاب به بشریت است، یک وقت تصور نشود که این آیه خطاب به مسلمانان است.
ممکن است که مسلمانان به خاطر اینکه در قرآن است توجه بیشتری کنند، اما خطاب به مسلمانان نیست، خوب مسلمانان یک منحاج دارند، همان منحاج پیامبر عالیقدر اسلام است، یعنی منحاج به معنی شریعت و الا روشهای مختلفی هست، مذاهب مختلف اما معلوم میشود که این آیه خطاب به مسلمانان امت اسلامی نیست، چون خداوند برای بشریت این منحاجها و ادیان مختلف را آورده است.
وقتی خطاب واحد است پس ما الان در کنار ادیان دیگر قرار گرفتهایم، به یک معنا یک وحدت خطاب شامل همه ما شده است و این وحدت خطاب سرمایه بزرگی است برای گفتگو و نگاه بین ادیانی چون همه ما در کنار هم مخاطب خداوند قرار گرفتهایم.
این وحدت خطاب امر کمی نیست، این وحدت خطاب پذیرش آن واحدهای در جانب ما را، چون ما یک واحد هستیم، امت واحده، امتهای دیگر هم وحدتهای دیگری هستند، پذیرش آنها نجنگیدن با آنها، بلکه پذیرش آنها به عنوان مجموعههایی که همه مخاطب به یک خطاب شدهایم این یک وحدت بزرگ است که به این کمتر توجه میشود، ولی این باید مبنا باشد، نگاه است، یک فکر زیرساختی است، نگاه اسلام را به بشریت نشان میدهد
دوم وحدت در خداست که خدا با همه ما سخن میگوید؛ پس خدای همه یکی است؛ خدا را دیگر تقسیم نکنیم، بگوییم خدای ما غیر خدای شماست، خدا مربوط به همه است، اله الناس، خدای ناس، وحدت در خدا داریم، آن تعالوا الی کلمة هم همین را میگوید که بیایید بر کلمه سوا که خداست وحدت داشته باشیم و تمرکز کنیم.
حالا بعضی که متأسفانه به خاطر ضعف دین و عقلشان خدای مذاهب را هم متعدد میکنند، خدای آن و خدای این؛ ممکن است که توصیف دینی نسبت به بعضی از صفات خدا توصیفی باشد که دین دیگر آن توصیف را ندارد، یا توصیف نسبت به خدا در یک مذهبی به گونهای باشد که من این مذهب را برای خدا اینطور نمیبینم.
مثلاً خدا را مجسم در روز قیامت تجسیم را قائل نیستم، اما اینها به معنای نفی وحدت در خدا نیست، خدای همه یکی است، حتی خدای مسیحیت با خدای ما درست است که اختلافاتی در توصیف داریم.
اما تعالوا الی کلمة سوا، آن اصل خدا را که بین همه مشترک است باید گرفت، خدای همه است، چند خدایی نکنیم، چند خدایی کردن خلاف دستور الهی است، این ضربه میزند، یک خدا داریم، قرائتهای مختلفی گاهی نسبت به بعضی از صفات هست نه اصل خداوند، اصل خداوند در ذات، فطرت و وجود ما اولاً در همه ما وجود دارد.
ثانیاً پس این هم اشتراک بزرگی است که خدا خدای همه است؛ وحدت چهارم وحدت در این است که از سوی خدا به همه یک عاطاکمی آمده است، چون این عاطاکم که فقط برای ما نیامده است، دیگری هم هست، خود خدا در اول آیه میفرماید برای هر یک از شما منحاجی قرار دادهایم، این منحاج را که دیگری نداده است، خدا داده است.
وحدت در اینکه همه ما از سوی خداوند یک وضعیت مشترک داریم، اگرچه اختلاف محتوایی بین آنچه که بر پیامبر ما نازل شده است، از حیث نقصان و زیاده مقصود است، با آنی که به سوی حضرت عیسی یا حضرت موسی آمده است.
ولی همه مشترک هستیم در اینکه به ایدینا یک ماعاطاکم، در دستان ما و در اختیار ما یک عاطاکم هست، باز هم این نباید آنچه که گاهی در نگاه ما وجود دارد که تحریفهایی صورت گرفته است؛ تحریف صورت گرفته باشد همه را که منقلب نکرده است، یک چیزی هست، یک ماعاطاکم هست.
بله، در زوایایش یک تحریفهایی صورت گرفته است، شاید جدی هم باشد، این به معنای نفی اصل نیست، همانطور که نگاه اختلافی وجود دارد در ارتباط با برخی از صفات ولی ما اصل خدا را و داشتن خدا را باید بگیریم و وحدت را آنجا معنا کنیم، این ماعاطاکم هم همینطور است، یک تعریفهایی صورت گرفته باشد که در بعضی از ادیان صورت گرفته است ولی به معنای نفی همه نیست، نفی هر چه در اختیار دارند نیست، به هرحال معنویتی، عبادتی، خدایی وجود دارد.
اگر بناست که نفی کنیم، خداوند نه تنها نفی کرده است؛ بلکه اراده او تعلق پیدا کرده است که اگر کسانی خواستند از بین ببرند کسانی بیایند و جلوگیری کنند، چون اینجا محل ذکر الله و جای یاد خدا هستند.
وحدت پنجم وحدت امت اسلامی است، یعنی ما امت اسلامی و امت پیامبر اسلام وحدت از حیث امت داریم، درست است که خداوند فرموده است اگر میخواست همه شما را یک امت قرار میداد.
یعنی همه بشریت، لازمه این حرف خداوند این است که اتباع هر پیامبری یک امت هستند، ما اتباع پیامبر اسلام هستیم پس ما وحدت امت داریم، همین بحث ما امت واحده است، پس ما یک امت واحد هستیم، آنها که میخواهند اختلاف امت ایجاد کنند.
این مطلب الان بر خلاف این آیه شریفه است؛ اختلاف در امت نداریم، ما یک امت هستیم، چون ملاک و معیار امت بودن داشتن پیامبر واحد است، داشتن یک شریعت است، این شریعت، شریعت پیامبر اسلام است و ما یک امت هستیم، این هم یک وحدت است منتها این وحدت دیگر در کنار وحدتهای دیگر است، وحدت امت عیسی، وحدت امت موسی و مانند اینها و وحدت پیامبر اسلام.
بر اساس مبنای هر شریعت یک امت میسازد؛ ما یک امت هستیم، وحدت امت در اینجا استفاده میشود، صریحاً آیه نفرموده است ولی به دست میآید، بر اساس سیاق آیه و معیار شکلگیری آیه و مجموعه آیه، این هم یک وحدت هست که به دست میآید، وحدت دیگر وحدت یک اجتماع کلان بشری است، این را از فالستبقوا الخیرات به دست میآوریم؛ چون محل مسابقه باید مشترک باشد تا ما مسابقهای را بتوانیم معنا دهیم.
اگر هر کسی در زمین خود بریده از زمین دیگری و موقعیت جغرافیایی دیگری مشغول به کار خودش باشد و هیچ ارتباطی با این مجموعه دیگر نداشته باشد این مسابقه چه معنی میدهد؟ یا شما باید بگویید فالستبقوا الخیرات خطاب به مسلمانان است، کاری به ادیان دیگر ندارد، این با آیه نمیسازد، چون اصلاً آیه از اول خود آمده است و گفته است که برای هر یک از شما شریعتی قرار دادم.
اگر میخواستم شما را یک امت قرار میدادم، این معلوم است که این امت همانطور که گفتم امت اسلامی نیست، چون امت اسلامی یک امت شده است، نمیشود که خدا به امت اسلامی بگوید که من شما را چند امت قرار دادم، کاملاً پیداست.
بنابراین، فالستبقوا الخیرات خطاب به همه ادیان است، همه اتباع ادیان است و مسابقه هنگامی معنی پیدا میکند که ما یک اجتماع واحد را بتوانیم اعتبار کنیم.
یعنی از اینجا یک حرفی تولید میشود و سخن و فکر و اندیشهای تولید میشود و آن این است که از نگاه قرآن و از حیث اسلام یک اجتماع بشری فراگیر را ما باید از حیث مناسبات داشته باشیم و امت اسلامی با تمام قد و قامت و با تمام ظرفیت و با تمام هویت و با تمام اندیشهها و تراثی که دارد با قرآن عظیمش در این اجتماع بشری مشغول تفاعل و تعامل و همکاری و تعاونوا علی البر والتقوا ولا تعاونوا علی الاثم و العدوان را عمل کند.
وحدت مناسباتی بین ادیان؛ این را میگویند وحدت اجتماع کلان بشری، این نگاه عظیم است؛ این رحمت للعالمین که پیامبر اسلام صفتش هست معنی پیدا میکند، چون رحمت للعالمین معنیاش این نیست که رحمت فقط برای مسلمانان است.
میگوید که برای همه عالم، یعنی دین این پیامبر در عرصه مناسبات اجتماعی کلان بشری رحمت تولید میکند، والصلح خیرٌ، به سمت صلح، حل مشکلات بشریت، تعاون بر خیرات، تعاون بر بر میرود و الا رحمت للعالمین فقط شعاری میشود که اگر ما مناسبات را نداشته باشیم، ایده ایجاد اجتماع واحد را نداشته باشیم چه معنایی میدهد؟
معنایی ندارد، رحمت للعالمین معنای خودش را باید در عرصه حیات بشر ثابت کند و بروز و ظهور بدهد، اگر ما مسلمانان یک دیواری دور خودمان بکشیم و هیچ ارتباطی نداشته باشیم یا خدای نخواسته ارتباط بدی با امتهای دیگر داشته باشیم، این دیگر رحمت للعالمین مصداق عینی پیدا نمیکند؛ در حالی که پیامبر آمده است به همه رحمت خود را فرو بفرستد، یعنی این دو اندیشه به هم گره خوردهاند، رحمت برای عالمین بودن پیامبر با اندیشه ایجاد یک اجتماع بشری بزرگ و حضور امت اسلامی به عنوان امت
نه یک امت هضم شده، منفعل، گمشده، توسری خور، پاره پاره شده بلکه یک امت واحد، قدرتمند در صحنه اجتماع ظاهر شود، این طریق اقوم دین را در آنجا بروز و ظهور بدهد، تعامل کند، نه تعصبی بورزد، نه خشونتی علیه حکومتهای دیگر به راه بیاندازد، نه عبادتگاههای آنها را تخریب کند، نه اشیاء آنها را اندک بشمارد، البته بحث علمی باید باشد انسان که نمیتواند بحث علمی نکند، انسان عقل، ذهن و سئوال دارد، آنها حرفهای دیگری است؛ این هم یکی است، یک وحدت اجتماعی کلان.
دیگر وحدت خیرات، وحدت موردهای مسابقه، اجتماع بشری که تشکیل میشود، مسابقه را بر چه چیزی، قبلاً هم عرض کردم که مسابقه بر امر مشترک باشد، اگر من کار خودم را بکنم و دیگری هم کار خودش را بکند، بعد هم تقابلی
شما کار خودت را برای خودت بکن، در دین خودت، همه اصول خودت، همان حرف شما، به جا بیاور و و، برای امت خودت هویت تشکیل بده ولی یک بخشی از دین شما همانی هست که دین دیگر میگوید، ممکن است با شیوهها و بیانات مختلف، مسابقه بگذارید تا تعاونوا علی البر و التقوا، همه تعاون کنید، مهمترین تعاون تسابق است، تعاون مصداقهای مختلفی دارد که یکی از آنها مسابقه است، این میکوشد خیرات را و آن هم در خیرات میکوشد، همه بر یک امر واحدی، خود قرآن هم یکی از این خیرات را فرموده است و الصلح خیرٌ، خود قرآن هم تصریح میکند که یکی صلح است، صلح که فقط بین امت اسلامی نیست، اینها وحدتهایی است، یک آیه چقدر ظریف سخن از تعددی به میان آورده است.
ولی در محاصره وحدتهای چندگانه و چندلایه که از اولی که مشاهده میکنیم اینجا سخن از تعدد هست، تعدد در ماعاطاکم، تعدد در امویت، این دو تعدد در این آیه هست، اما این دو تعدد به معنای تضارب و زدن همدیگر و تنافی با هم و جنگ و نزاع با هم نیست، این برای یک امر دیگری است که آن مسابقه است، آن هم مسابقه در پیشگاه خداوند و برای گسترش خیرات و ایجاد یک جامعه بشری فعال و متمرکز بر داشتهها و دادههای ادیانی است.
در محاصره وحدتها چقدر این آیه به رغم کوتاه بودنش چه نگاههای گستردهای، وسیعی را به جامعه بشری انداخته است، چقدر ظریف جامعه بشری را توصیف میکند و چقدر دقیق مناسبات بین ادیان را تنظیم میکند و چقدر دقیق همه اینها را به مبدئی وصل میکند.
یک وحدت دیگر در رویکرد به خداوند است؛ همان آزمایش است، برای این است که در پیشگاه خداوند به آن مبدأ توجه کنید، یکی از دستور کارهای بین ادیان این است که ما رویکرد و هدفی که همه ادیان به دنبالش هستند و آن رضایت خداست را مطرح کنیم، این همان آزمایش است، نتیجه آزمایش است.
یعنی از خداییم، یک خدا، یک خطاب، با وحدت در این وضعیت که ماعاطاکمها آمده است ولو متعدد، این هم یک وحدت دارد، بعد هم وحدت اجتماعی، وحدت بر روی مسابقه، نسبت به خیرات مشترک و واحد، برای به سمت خدا رفتن، این باید در مناسبات بین ما و ادیان دیگر مستقر شود که ما همه باید خدا را برایش اشتراک داریم، این منطق دین ماست.
ما نمیخواهیم هیچ دینی را نفی کنیم، البته چرا؛ در جای خودش حقانیت دین خودمان، معجزات، همین قرآن از معجزه پیامبر، از حقانیت حرفهایی آمده است اما در ارتباطات اجتماعی ما نافی نیستیم بلکه تعامل میکنیم.
جمعبندی کنم که وقتی خداوند در ارتباط با مناسبات بین ادیان این همه زمینههای وحدت و لایههای متعدد وحدت را گشوده است و بر آن تمرکز کرده است و راه را بر هر اختلاف کشنده و مهلکی بسته است، راه را بر هر قتالی بین ادیان و اتباع ادیان بسته است و آنها را به خیرات مشترک، آن هم به صورت رقابت سالم سازنده مسابقهای که همدیگر را اول باید قبول کنیم و اعتراف به وجود همدیگر داشته باشیم که این مسابقه شکل بگیرد.
وقتی خداوند برای مناسبات بین ادیان به شکل کلانی این نگاه را دارد، برای امت اسلامی دیگر چه وحدتهای اسلامی دیگر چه وحدتهایی را در نظر گرفته است و چقدر دیدگاه قرآن در ارتباط با وحدت اسلامی یک دیدگاه جدی محکم اساسی ریشهای اغماض ناپذیر، انکار ناپذیر هست، این دیگر روشن است.
وقتی بالا را آنطور دارد، آن وضعیت که جای اختلاف ممکن است باشد آنطور نگاه میکند بین امت، بعد امت اسلامی بین امت اسلامی وحدت امت اسلامی هم از آن استفاده میشود.
من گفتم امت واحده خود خداوند در جای دیگر تصریح کرده است، که شما امت واحده هستید، ان هذه امتکم امه واحده، خوب این امت واحده به شعار که نیست بنشینم، امت واحده این است که ما واقعاً تمام لوازم امت را تشکیل بدهیم، اگر آنجا در خیرات باید تمرکز کنیم، اینجا از خیرات گذشته است، برنامههای عبادی واحد است.
برنامهها یعنی خیرات مشترک انسانی و ادیانی اینجا دهها برابر افزایش پیدا میکند، منتها مشکل این است که ما همه این خیرات را کنار گذاشتهایم به چند امر اختلافی چسبیدهایم، آنجا حتی اختلاف بر سر صفات خدا هست، میگوید که این را نادیده بگیرید، اینجا ما آمدهایم؛ در اختلاف درباره غیر خدا اختلاف میکنیم، ولو برای ما یک اصولی مطرح است.
این که گفته میشود جامعهشناسی را باید بر اساس مبانی قرآن بازسازی و باز تولید کرد این واقعیتی است که ما علم الاجتماع نداریم، جامعهشناسی نداریم که بر اساس دین و نگاههای بزرگ و اساسی دین شکل گرفته باشد، اگر شکل بگیرد غوغا میکند، چه اندیشههای کلانی بیاید، قرآن پر از اصول اجتماعی است، اینها وقتی بیاید، نظریه شود، قاعده بشود، گزاره بشود، اصلاً چیزی را میسازد که بشر رهایی پیدا میکند، این یک نکته است.
نکته دوم این است که چون خدا همه بشر را در یک مرحلهای عیال خودش میبیند و مربوط به خودش میبیند، اجتماع واحدی هم برایش دارد؛ الان نگاه وحدتساز و یکسانساز بشریت وجود ندارد، همه منافع خودش را حتی تا جایی پیش میبرند که حاضرند که ملتی نابود شود، این بر اساس منطق قرآنی درست نیست.
قرآن حتی میگوید، لا تبخث الناس اشیائهم، نمیگوید لاتبخث المسلمین اشیائهم، میگوید اشیاء مردم را نباید تحقیر کنید، حالا هویتشان، جانشان، کیانشان، اصلاً نگاههایی که اسلام به جامعه دارد خیلی کلان است، خیلی انسانی و خیلی اخلاقی و خیلی تقرب بخش انسان به خداوند است، همه بشریت را در مسیر سلامت، این رحمت للعالمین است؛ منتها ما اینها را تبدیل به دانشی نکردهایم، نشستهایم و فقط عبادتها را مرور میکنیم، آنها هم یک بار گفتم که عبادتها در هنگامی که جامعه سالم بشود عبادت میتواند تبلور پیدا کند./403/م