vasael.ir

کد خبر: ۵۲۷۸
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۳ - 04 June 2017
معرفی کتاب؛

درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ کتاب«درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام» به قلم محمدرضا زیبایی نژاد و محمدتقی سبحانی توسط انتشارات دارالثقلین در قم به چاپ رسید.


به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه اطلاع رسانی وسائل، چاپ اولکتاب«درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام» به قلم محمدرضا زیبایی نژاد و محمدتقی سبحانیدر سال 1379 ت توسط انتشارات دارالثقلین در قم به چاپ رسید. این کتاب 224 صفحه و از 138 منبع بهره برده است.

این کتاب در دو بخش اصلی سامان یافته است.

بخش اول _ «مبانی نظری»:  شامل سه فصل


فصل اول: «مبانی فکری غرب در نگرش به شخصیت زن»

مؤلف در این فصل به بررسی بنیان های فکری غرب جدید و تأثیر آن در نگرش غرب به زن می پردازد.


1ـ اومانیسم: انسان محوری یک جریان افراطی که در مقابل تفرطی گرایی مسیحیت در قرون وسطی پدید آمد. مسیحیت معتقد بود که انسان با هبوط آدم ذاتا و فطرتاً به معصیت و انحطاط آلوده گشته و از جانب خویش راهی برای نجات و گریز ازاین مخمصه ندارد و روح تنها با دوری از شرایط مادی و جسمانی است  که می تواند به رستگاری نایل شود. اساسا عقل و اراده بشری از آنجا که اسیر طبیعت پست مادی است هرگز نمی تواند در نجات انسان نقش آفرین باشد. اومانیسم علیه اخلاق مسیحی شورید تا بهره وری از انواع لذات و زیبایی های مادی را تجربه کند آنها امید از آسمان گرفته بودند و آرزوهای خویش را در زمین و در غرایز حیوانی می جستند. لذت گرایی به عنوان بخش جدایی ناپذیر تفکر اومانیستی قرار گرفت تفکر اومانیستی نخست با ترویج عشق زمینی و فرهنگ برهنگی در نقاشی و مجسمه سازی ظهور کرد.


2ـ سکولاریسم: یکی از پیامدهای قهری اومانیسم گرایش به پاکسازی جامعه و فضای زندگی از قیود و ارزشهای دینی است.


3ـ نسبیت گرایی: اومانیسم به غرب آموخت که راه رهایی و کامیابی انسان خود «انسان» است پس بی اعتنا به هر عامل و باور بیرونی باید از خود آغاز کرد و گره کار را در این جهان بی روح و بیگانه، با سرانگشت تدبیر خویش گشود. حال از کجا باید آغاز کرد؟ از نظر متفکران غرب دو راه بیشتر وجود نداشت: یکی راه عقل و اندیشه و دیگری راه آزمون و تجربه. جریان اول عقل گرایی یا راسیونالیسم براین عقیده بود که عقل آدمی مایه های اولیه معرفت نهفته است و با کمک این مبادی می توان به شناخت حقیقت انسان و هستی دست یافت اما جریان دوم تجربه گرایی نام داشت که اصرار می ورزید  که عقل بدون یاری حواس هیچگونه شناختی ندارد و تنها راه معرفت توسل به تجربه های حسی است مانند تفکر اثبات گرایی (پوزیتویسم) تنها عقاید و علومی را می پذیرفت که مستقیما از واقعیت محسوس و مادی برآمده باشد و به وسیله روش حسی و تجربی قابل اثبات باشد. این جهان بینی آنچنان در غرب رسوخ گرد که بسیاری از مکاتب جامعه شناسی، روان شناسی، حقوق و علم سیاست را متأثر ساخت. بدیهی بود که اصول و ارزشهای حقوقی و اخلاقی با عینک تجربی نمی توان شناخت و مقولات فراحسی بکلی در دام تجربه نمی افتد. مهم ترین پیامد تأکید بر نسبیت اخلاقی آن است که انسان را از همه قیود اخلاقی و ارزشهای  انسانی آزاد می کرد و سرکشی در مقابل فرمان های اخلاقی و دینی را مجاز می شمرد.


4ـ فردگرایی: فردگرایی یکی از پیامدهای طبیعی اومانیسم و سکولاریسم است. در این دیدگاه میل انسانی مهم ترین جایگاه را دارد؛ تمایلات اساسی بشر چنان قدرتی دارند که اخلاق و آرمان های اجتماعی نیز باید خود را با آن تطبیق کنند و اساسا سیاست و اخلاق باید بر بنیاد چنین امیالی شکل گیرد.
مؤلف در مبحث (آزادی و حقوق بشر) می نویسد: لیبرالیسم یگانه ارزش عام را آزادی انسان برای تأمین غرائز خویش می داند. شعارهایی مانند برابری، آزادی فردی، حقوق بشر، حق مالکیت و تساهل همگی برگرفته از مبانی فردگرایی است.


فصل دوم _ «مبانی اسلامی در نگرش به شخصیت زن»


ـ انسان، خلیفه خدا: فرهنگ نوین غرب با فلسفه اومانیسم آغاز می شود و در تقابل با مسیحیت که انسان را پست و فرومایه می انگاشت، امکانات انسانی را تنها نقطه قابل اعتنا و اتکا در جهان می دانست. آیین اسلام با هیچ یک از این دو نگرش قرابت و آشتی ندارد بلکه انسان و کل هستی را در یک نسبت هماهنگ  و متناسب می نگرد و هیچ کدام را به سود دیگری کنار نمی گذارد. قرآن کریم از یک سو انسان را در بهترین جایگاه تصویر می کند و از ان سو، هویت انسان ها را تنها در ارتباط با خالق جهان وکل نظام هستی دارای معنا و مفهوم می داند. در ادامه نویسنده به تفاوت های دو دیدگاه غرب و اسلام در مورد انسان می پردازد.


ـ هستی هدفمند: جهان غرب هستی را بی مبدأ و منتها می بیند. اما در اندیشه اسلامی نظام آفرینش و خلقت انسان بر یک طرح قبلی و برنامه هدف دار استوار است. غربی ها اگر هدف مندی خلقت را بپذیرند به ناچار باید به این مطلب اذعان کنند که متناسب با تفاوت های زن و مرد، انتظارات خاصی از هریک ازدو جنس وجود داشته است؛ مطلبی که غالب نهضت های زنان در غرب (فمنیست ها) از التزام به آن در هراس اند. تفکر مادی ارزش هر انسان را به استعدادهای فردی و جایگاه اجتماعی افراد می داند در حالیکه در تفکر دینی ارزش هر انسان در میزان امانت داری و قبول هدایت و ولایت الهی  است.


ـ تناسب میان تکوین و تشریع: اگر جهان آفرینش بر اساس یک نقشه حکیمانه و دوراندیشانه به وجود آمده است پس همگونی یا ناهمگونی موجودات و همچنین اختلاف در ظرفیت ها و امکانات همگی در آن نقشه کلی جایگاه ویژه خود را دارد از همین جاست که نقش و جایگاه تشریع و قانون گذاری معلوم می شود. قوانین الهی که به رفتار آگاهانه و ارادی انسان مربوط می شود و برنامه حرکت انسان را به سوی مقصد نشان می دهد، این قوانین را اصطلاحا تشریع یا شریعت نامیده اند.


مؤلف در مبحث (نقش دین در قانون گذاری) می نویسد: قرآن کریم به ما می آموزد که خالق هستی خود متصدی عدایت بشر است و این هدایت محدوده ی قانون گذاری را نیز در بر می گیرد. خداوند به طور قاطع ساحت وحی را از یافته ها و دانسته های بشری به دور می داند. دامنه قانون گذاری یه امور فردی و عبادی محدود نمی شود بلکه به همان سان در امور اجتماعی نیز جریان دارد. بنابراین برخلاف سکولاریسم امور اجتماعی و دنیوی در محدوده ی دخالت دین قرار می گیرد. اسلام سعادت دنیا و آخرت را باهم و درارتباط با یکدیگر می داند. این اصل راه ما را از طرفداران نهضت زنان در غرب جدا می سازد. چراکه تمام راهکارهای اصلاحی آنها بر این فرض استوار است که انسان در حوزه ی روابط اجتماعی از هدایت الهی بی نیاز است  و تنها بر پایه عقلانیت  ابزاری می تواند خواسته ها و آمال بشری را برآورده سازد. در مبحث (جایگاه فرد و جامعه اسلامی) مؤلف می نویسد: غرب تنها برنیازهای فردی و مادی انگشت می گذارد و از نیازهای متعالی و اجتماعی غفلت می کند اما اسلام فرد انسانی را با کلیه نیازهای مادی و معنوی می نگردو به تأثیر مناسبات اجتماعی و خانوادگی در رشد و کمال فرد توجه می کند از این رو شریعت اسلامی هرچند در نهایت به مصالح فرد و نیازهای او توجه دارد اما به دلیل ارتباط چند سویه میان فرد، جامعه و خانواده همواره مصالح اجتماعی را در راستای سعادت افراد قرار می دهد. در معارف اسلامی هویت اصیل و فردانیت انسان به نفس و روح ملکوتی اوست و جسم مادی برای تکامل و تأمین نیازهای واقعی انسان است. در ادامه مؤلف به ویژگی های شریعت اسلامی می پردازد. قانون گذار در شریعت اسلامی برخلاف قانون گذاران غربی  خداوند متعال است.


فصل سوم _ «اصول شخصیت زن از نگاه اسلام»

از جمله این اصول از نگاه اسلام:

آفرینش اصیل زن

اشتراک زن و مرد در انسانیت

گوناگونی های راه های کمال

تفاوت تکوینی زن و مرد

زن و مرد دو موجود مکمل

خانواده رکن اساسی

محوریت اخلاق می باشد. 

اسلام زن را همچون مرد می داند که از سه ویژگی مهم انسانی  یعنی اختیار، مسئولیت پذیری و توان ارتقاء و کمال داراست و همانند مرد از امکانات رشد و کامیابی برخوردار است. مشترک بودن زن و مرد در هدف غای خلقت باعث نمی شود که وظایف آن دو کاملا مشابه یکدیگر باشد. چنانکه پیامبر اکرم(ص) جهاد مردان را بذل مال و جان در راه خدا و جهاد زنان را شوهرداری نیکو دانسته اند. از ملاحظه مجموع آیات و روایات به دست می اید که زن و مرد نه تنها در بعد جسمی بلکه در ابعاد گوناگون احساسی، روحی، ذهنی و رفتاری به گونه ای از هم متمایزند. گاه از تفاوت ها به «نقص» و «کمال» تعبیر می شود. چنین تعابیری معمولا سبب سوء برداشت شده  و نقص در استعدادها را با نقص و عیب در کمال و تعالی اشتباه می گیرند. آیه« الرجال قوامون النساء ...» اشاره دارد به اینکه برتری مردان در پاره ای ویژگی های تکوینی است و ربطی به ارزش و جایگاه حقیقی افراد ندارد. مؤلف همچنین به شبهاتی مانند نقصان عقل زنان نیز پاسخ داده اند. شعار تشابه حقوق زن و مرد از سوی غرب چه دستاوردی برای زنان داشت؟ اولا به بهانه تشابه حقوق زن و مرد، تقسیم مسئولیت های خانوادگی به طور مساوی میان زن و مرد مطرح شد  و مهریه و نفقه به دلیل آنکه توهین به شخصیت مستقل زن به حساب می آمد و زن را موجودی وابسته می انگاشت، از میان رفت و زنان به ناچار برای تأمین مالی و برای به دست آوردن شخصیت اجتماعی به بازارهای کار هجوم آوردند. زنان بیش از مردان از نظر جسمی و روحی فرسوده می شدند زیرا علاوه بر فعالیت های شغلی فشار کار خانگی را تحمل می کردند. از همه مهم تر زنان شاغل قدرت ابتکار در میدان خانواده را به عنوان مادر و همسر از دست دادندبه ان ترتیب زنان ماندند با زندگی های بی روح، شرایط نامناسب در محیط کار، فقدان تفاهم و سازگاری با همسران و بالاخره فرزندانی که در دامن عاطفه مادری پرورش نمی یافتند و در اولین فرصت پیوند خویش را از خانواده می گسیختند. نگاه فرهنگ غرب به خانواده به گونه ای است که ارزش خانواده را گاه در سرحدّ یک هم سفرگی ساده تنزل می دهد. برخی از فمنیستها که منکر تفاوت زن و مرد هستند، اصولا جنس مرد را دشمن اصلی زن می دانند وبر مبارزه با جنس مذکر اصرار می ورزند. جهان غرب با اصل قرار دادن حقوق  و کم توجهی به ارزشهایی چون گذشت، صبر، تغافل، مهربانی، تواضع، اکرام و احترام به امور یکدیگر درصدد برآمد تا روابط اجتماعی را به بهترین شکل انتظام بخشد، امابه دلیل آنکه در کنار وضع قوانین به کارکرد مناسبات اخلاقی انسان ها توجه نکرد پیوندهای عاطفی آهسته آهسته کم رنگ تر شدندو اهداف اجتماعی مطلوب حاصل نگردید.


بخش دوم: «جران شناسی نهضت زنان»

فصل اول: «جریان شناسی نهضت زنان در غرب»

از نظر تاریخی جریان فمینیستی به دو مرحله تقسیم می شود. مرحله اول از اوایل قرن نوزدهم تا اندکی پس از جنگ جهانی اول  یعنی تا سال  1920  است. ویژگی موج اول توجه به دستیابی زنان به حقوق مدنی و سیاسی برابر به ویژه برخورداری از حق رأی است. موج دوم جریان های فمنیستی از دهه 60 آغاز شد. رهبری این جریان را فمنیست های انسان گرا به رهبری سیمون دوبوار در دست داشتند  که با انتشار کتاب جنس دوم زمینه ساز شکل گیری تند (رادیکال) در جریان های فمنیستی شد. برخی از دستاوردهای مهم زنان اروپایی در این دوره عبارت است از: 1ـ جداسازی روابط جنسی از تولید مثل 2ـ آزادی کامل زنان در امور جنسی از جمله حق تسلط بر بدن  و بر روابط جنسی 3ـ کاهش ازدواج و زاد و ولد در مقابل افزایش آمار طلاق  4ـ ایجاد سازمان ها و نشریات زنانه که موج فمنیسم را تا اقصا نقاط جهان می رسانید. 5 ـ کسب قدرت های سیاسی و اقتصادی. از آنجا که شعارهای و اقدامات فمنیست های دهه 60 بسیار افراطی و مخالف با فطرت و طبیعت زنانه بود چندان استمرار نیافت. گروهی از فمنیستها با پیوند با اندیشه های مارکس و انگلس عنوان «فمنیست مارکسیست» به خود گرفتند گروهی در مهم تفکرات لیبرالیستی در کشور آمریکا متولد شدند، با عنوان «لیبرال فمنیست» مشخص شدند و «ردایکال فمنیست» ها ی دهه شصت هم اساس نظریات خود را به مکتب اگزیستانسیالیسم سارتر استوار کردند. اختلاف عمده گروهای فمنیستی در پاسخ به دو سؤال اصلی است: اول اینکه علت فوردستی زنان را چگونه تحلیل می کنید؟ و دوم آنکه راه حل پیشنهادی شما در اصلاح کلی وضعیت زنان چیست؟ فمنیسم لیبرال: لیبرال ها در پاسخ به سؤال اول معتقدند که نقش های جنسیتی تبعیض امیز، پیش داوری های تبعیض آمیز، باورهای پذیرفته شده درباره تفاوتهای طبیعی دو جنس و روابط اجتماعی است که سرنوشتهای متفاوتی برای زن و مرد رقم می زند. آنها مخالف نقش های کلیشه ای در خانواده و جامعه اند. پاسخ این گروه به سؤال دوم آن است که با اصلاح قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه می توان به اهداف تساوی طلبانه رسید.
فمنیست مارکسیستی: آنها در پاسخ به اولین پرسش، تحولات اقتصادی را منشأ فروتری زنان و در پاسخ به  دومین پرسش انقلاب اقتصادی و نفی سرمایه داری را عامل رهایی زنان می دانستند. به اعتقاد مارکس و انگلس خانواده اولین نهاد اجتماعی است که تقسیم نابرابر کار در آن صورت می پذیرد و باید نابود گردد.
فمنیست رادیکال: در پاسخ به سؤال او باید گفت که رادیکال ها ستمگری جنس مذکر را ریشه تمامی ستم ها و عامل نابرابری زن و مرد می دانند به اعتقاد آنها ازدواج و خانواده مهم ترین عامل توسعه و پایداری پدرسالاری، عامل بدبختی زنان و نوعی فحشای عمومی است. آنها صفات ارزشمند را صفات ویژه زن می دانند. ازدیگاه آنها در پاسخ به سؤال دوم انقلاب جنس مؤنث هم در حوزه عمومی (جامعه) و هم در حوزه خصوصی (خانواده) را پیشنهاد می کنند.
سوسیال فمنیسم: آنها در پاسخ به پرسش اول علت فرودستی زنان را نظام اقتصادی و سلطه پدرسالارانه می دانند و در پاسخ به پرسش دوم علاوه بر مبارزه طبقاتی، مبارزه جنسیتی را ضروری می شمارند.
فمنیست فرامدرن: در این دیدگاه هرفرهنگ برای مشکلات جامعه خود پاسخ های بومی دارد که باید تنها در محدوده ی همان فرهنگ مورد ارزیابی قرار گیرد. مشکلات زنان عراقی، بندگلادشی و افغانی یا مسائل زنان آمریکایی تفاوت است. بنابراین مدل واحدی از فمنیسم که بتوان آن را بر همه زنان تحمیل کرد وجود ندارد، بلکه برای هر مدلی یک فرد مناسب است پس می توان گفت به تعداد زنان جهان فمنیسم وجود دارد. آنها بر این باورند که زن نیازمند تشکیل خانواده و برخورداری از نعمت زن و فرزند است بنابراین نه نفس خانواده و ازدواج بلکه نوع خاصی از روابط تحمیل شده بر زنان، زمینه ساز بردگی تاریخی زن شده است.
فمنیسم اسلامی: این گروه غالبا مباحث خود را بر نسبیت فرهنگی استوار می کند بدین معنا که هر جامعه ای برای مسائل خود پاسخ بومی دارد که باید در قالب فضای فرهنگی خود مورد قضاوت قرار گیرد. شاخصه اصلی تفکرات این گروه را می توان درچند محور بیان نمود:

تفکیک میان دین داری و دین مداری

تأکید بر تشابه حقوق زن و مرد

عدم ثبات در شریعت

توجه به نقش زن در خانواده 


فصل دوم : «جران شناسی نخضت زنان در ایران»

به طور کلی جریان شناسی نهضت زنان در سده های اخیر ایران نکات زیر را به ما می آموزد:

1ـ نفوذ فرهنگی غرب در میان طبقه مرفه، تحصیل کردگان  و وابستگان به دربار، نقطه آغاز جریانات زنانه در سده اخیر بود که در پی مشروطیت به اوج خود رسید.

وضعیت نابسامان اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دوران قاجار در کنار نفوذ فرهنگ بیگانه زمینه را برای طرح نظریات جدید به ویژه در حوزه زنان هموارتر نمود.

گروه های وابسته از جمله فراماسونری و بهائیت گذشته از تأثیرات مستقیم در رواج الگوهای غربی، نقش عوامل نفوذی را نیز برعهده داشتند و در برخی از گروه های زنانه نفوذ بسیاری داشتند. در عصر محمد رضا  علی رغم فراز و نشیب های بسیار بر نفوذ این دو جریان افزوده شد.

بهره گیری زنان ما از پیشرفت های زنان غربی می توانست تا حدودی مثبت و سازنده باشد اما فریفتگی تحصیل کردگان و زنان روشنفکر و تقلید کورکورانه از مدل های غربی آثار مثبت برخی پدیده ها چون مدارس جدید و حضور اجتماعی زنان را بسیار کمرنگ کرد.

5ـ حکومت رضا شاه در هدایت جریانات زنان به ویژه در عملی ساختن توطئه کشف حجاب نقش محوری داشت هرچند گروه های زنانه، شعرا و روشنفکران قبلا زمینه های آن را در قشری از مردم فراهم آورده بودند.

6 ـ کشف حجاب نقطه اوج انحطاط زن ایرانی و سرآغاز اوج گیری ابتذال و فساد در جامعه بود.

در دوران سلطنت محمدرضا جنبش های غیر مذهبی زنان تحت کنترل و نظارت زنان سلطنت قرار گرفتند و ابتذال و فساد و دنباله روی از مدل های بیگانه به اوج رسید، تا آنجا که انحطاط در الگوی حضور اجتماعی و مشارکت زنان موجب شد که گروهی از علما با حضور سیاسی زنان و شرکت در فعالیت های پیشنهادی رژیم مخالفت کنند.

8 ـ انقلاب اسلامی ایران معرف پدیده ای جدید در مشارکت اجتماعی زنان بود  که با الهام از تعالیم اسلامی و زدودن شائبه های فساد، شخصیت و توانایی زن مسلمان ایرانی را به تصویر کشید. این تصویر در جریان دفاع مقدس و عرصه های ایثار و شهادت و صحنه های سازندگی ایران به کمال گرایید.

پس از انقلاب اسلامی ایران چهار جریان داعیه دار دفاع از حقوق زنان شدند  این چهار جریان عبارت است از: جریان سیاسی، جریان سکولار، جریان تجدیدنظرطلب و جریان اصول گرا.

10ـ از سال 57 تاکنون شاهد چهار مقطع خاموشی و خمودگی، مقطع تولد و رشد گروه ها در خارج از کشور، مقطع هماهنگی میان داخل و خارج و طرح پیوسته زنان و بالاخره مقطع ترویج ابتذال  و حمله به ارزش های اخلاقی و خانوادگی است.

11ـ گروه های زنانه مستقل و مذهبی چه دولتی و چه غیردولتی با آنکه خدمات مفیدی از خود برجای گذاشتند اما به طور عمده از دو ناحیه رنج می برند: ضعف بنیه علمی و بینشی و فقدان مکانیسمی مناسب در موضوع شناسی مسائل جدید. از این رو یا فقط به ذکر کلیات و نکاتی مبهم اکتفا می کنند و یا آنکه به طور منفعلانه حرف های دیگران را تکرار می کنند.

12ـ پس از پیروزی انقلاب اسلامی و گسترش موج اصول گرایی اسلامی در جهان، دول استکباری پس از ناامیدی از براندازی نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی، چاره را در مهار این پدیده از راه های مسالمت آمیز فرهنگی یافتند و با حضور فعال در عرصه کتاب و مطبوعات سعی در ایجاد شبهه در اصول و ارزش های اسلامی نمودند انتشار نشریات مبتذل در قالب مجلات هنری و ورزشی، فیلم های خلاف اخلاق در این راستا تفسیر می شود./924/ص
اطلاعات کتاب شناختی این اثر:
این اثر دارای 224 صفحه که چاپ اول آن در سال 1379  روانه بازار شد.
مرکز پخش: قم، خیابان شهید فاطمی (دور شهر)، نبش فاطمی 3 ، پلاک 81 ،
تهیه و تنظیم: منصوره عاشقی
     

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹