به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سید احمد علمالهدی، نمایندهی ولی فقیه در خراسان رضوی و امام جمعه شهر مقدس مشهد در سی و دومین جلسه درس خارج فقه حکومتی که سهشنبه هفتم دیماه سال جاری در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد مقدس برگزار شد، در ادامه تبیین بحث «جواز اقامه الحکم فی عصر الغیبه»، پس از اتمام بررسی ادلّه مرحوم وحید بهبهانی رحمه الله، نظر مرحوم کاشف الغطاء رحمه الله دربارهی ولایت فقیه را مطرح کرد.
خلاصه درس گذشته
آیت الله علم الهدی با بیان اینکه مرحوم وحید بهبهانی در تاریخ فقه شخصیت بسیار بزرگواری است گفت: نظرات ایشان نقطهی عطفی در فقه محسوب میشود؛ به این خاطر که در زمان ایشان حاکمیّت فقه به دست اخباریین افتاده بود و فقهای اصولی، به خاطر اشتغالاتی که در دورهی صفویه داشتند، گرفتار مسائل اجتماعی و سیاسی شده بودند.
وی در همین رابطه افزود: این خطری است که هماکنون نیز تهدیدکننده است؛ زیرا در هرجا که فقهاء وارد مسائل اجتماعی و سیاسی شدهاند، به علّت تعطیلی دروس اساتیدی که انقلابی و وابسته به نظام هستند، جریانات متحجّر فعالیتهای زیادی میکنند و این خطر که حوزه به دست متحجّرین بیفتند جدّی است، لذا طلاب انقلابی بایستی در درس و بحث جدّی و پیگیر باشند تا مبادا حوزههای علمیه در آینده با چنین تفکّراتی اداره شود.
امام جمعه مشهد به دیدگاه وحید بهبهانی درباره ولایت فقیه اشاره کرد و اظهار داشت: مرحوم بهبهانی رحمه الله لوازم مفهومی ولایت فقیه را گرفته و از دل آن مناصبی همچون مفتی، مجتهد، قاضی، حاکم شرع را استخراج مینمایند و به نظر ایشان همه این مفاهیم بر یک فرد(ولی فقیه) اطلاق میشود و بر حسب این اطلاقات مختلف، ابعاد ولایت او مختلف است؛ به او مفتی گویند، چون ولایت بر افتاء دارد؛ به او قاضی گفته میشود چون ولایت بر قضاء دارد و جز مجتهد جامع الشرائط کسی نمیتواند عهدهدار این منصب باشد و به او حاکم شرع گفته میشود، به سبب ولایتی که بر اجرای احکام شرع دارد.
خلاصه درس حاضر
آیت الله علم الهدی پس از اتمام بررسی ادلّه مرحوم وحید بهبهانی رحمه الله بیان داشت: مشکلی که الان در اطاعتپذیری برخی افراد از ولی فقیه است همین است که ایشان ولی فقیه را فقط منصوب از جانب امام میدانند، نه نائب ایشان که تمام بیانات ایشان حجّت و حکم شرعی باشد؛ لذا بیانات رهبری را حمل بر ارشاد و توصیههای اخلاقی میکنند و آنها را لازم الاتباع نمیدانند.
وی سپس به نظریه مرحوم کاشف الغطاء پرداخت و گفت: تفاوت بحث ایشان با مرحوم وحید بهبهانی و مرحوم فیض کاشانی این است که مرحوم کاشف الغطاء فقیهی بوده است که نماد عینیّتبخشی به نظریهی ولایت فقیه میباشند، ایشان نظریهای ارائه نمودهاند که برای تحقّق آن حتماً بایستی تشکیل حکومت صورت بگیرد و از لابلای صحبتهای ایشان در میآید که تشکیل حکومت را برای فقیه واجب میدانند.
امام جمعه مشهد افزود: مرحوم کاشف الغطاء در کتاب کشف الغطاء ابتداء مسألهی نفی ولایت از غیر خدا و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و کسانی که خدا و رسول ولایتشان را تأیید کردهاند را مطرح نموده و بعد وارد این بحث میشوند که حاکمان کنونی، حکومتشان نامشروع است؛ آنگاه بحث میکنند که چگونه بایستی این حکومت مشروع شود و بعد نتیجه میگیرند که برای مشروعیّتبخشی به این حکومت، بایستی فقیه آن را تشکیل بدهد.
مقدّمه
نکتهی مهمی که بایستی بار دیگر یادآوری شود این است که هدف ما از ذکر اقول فقهاء دو نکته است؛ یکی این که جوابی باشد برای بعضی از کسانی که بیمطالعه هستند و معتقدند حرکت امام رحمه الله حرکتی سیاسی بود و ایشان از همان اول بر اساس گرایشهای سیاسی خودشان دست به انقلاب زدند تا حکومت اسلامی ایجاد کنند و این قیام ربطی به مبانی فقهی ندارد. به زعم ایشان، حرکت امام خمینی رحمه الله در تاریخ سابقه نداشته و مبانی فقهی قوی ندارد و اگر هم مانند مرحوم آخوند محمد کاظم رحمه الله قبل از ایشان بدان پرداختهاند، به مناسبت مشروطه بوده و نهایت قدمت آن به زمان مرحوم محقّق نراقی میرسد. پس اگر مسألهی ولایت فقیه در حوزهی فقاهت برای چنین افرادی جا نیفتد، ادامهی مسیر انقلاب با مشکل مواجه خواهد بود؛ هدف ما از طرح این مباحث عمدتاً این است که تبیین نماییم این مسأله از مسائل اصلی فقه و بسیار دیرپا بوده است.
هدف دوم از طرح این مباحث هم این است که تحوّل این نظریه را در طول تاریخ فقه بررسی کنیم. در مسائل فقهی مسائل کمی پیدا میشود که مانند مسألهی ولایت فقیه دچار تحوّل شده باشد؛ این مسأله تحوّلات بسیاری در طول زمان داشته و این تحوّلات به سمت تکامل بوده است. در هر دورهای میبینیم که این نظریه به صورت متفاوتی مطرح بوده است. حتّی گاهی (مانند اواخر دورهی صفویه و نیز بعد از دورهی مشروطه) این نظریه دچار یک نشیبی شد، لیکن بعد از آن دوباره با رشد و تکامل پیش میرفته است.
ادامهی بررسی ادلّهی مرحوم وحید بهبهانی رحمه الله
در بررسی نظریهی مرحوم وحید بهبهانی، بیان یک جمله از فوائد الحائریه باقی ماند:
... لاشتراک العلّة و هی کونه منصوبا من المعصوم علیه السلام و لأن حصول النظام لا یکون إلاّ بذلک، و لأنّه نائب المعصوم علیه السلام.[1]
ایشان سه دلیل را برای مطلق بودن ولایت فقه شمردهاند؛ یکی نصب از جانب معصوم علیه السلام، دوم برای رفع اختلال نظام و دلیل سوم این که ولی فقیه نائب معصوم علیه السلام است.
ممکن است تصوّر شود دلیل اول و سوم یکی است؛ لیکن در واقع این دو دلیل با هم متفاوتند. منصوب از جانب معصوم علیه السلام مفترض الطاعه نیست، زیرا در معرض خطا و اشتباه است؛ لیکن کسی که نائب معصوم علیه السلام است مفترض الطاعه است، یعنی حتّی در اموال مردم ولایت دارد.
مشکلی که الان در اطاعتپذیری برخی افراد از ولی فقیه است همین است که ایشان ولی فقیه را فقط منصوب از جانب امام میدانند، نه نائب ایشان که تمام بیانات ایشان حجّت و حکم شرعی باشد؛ لذا بیانات رهبری را حمل بر ارشاد و توصیههای اخلاقی میکنند و آنها را لازم الاتباع نمیدانند.
نظر مرحوم کاشف الغطاء رحمه الله دربارهی ولایت فقه
بحث آتی نظریهی مرحوم کاشف الغطاء است. تفاوت بحث ایشان با مرحوم وحید بهبهانی و مرحوم فیض کاشانی این است که مرحوم کاشف الغطاء فقیهی بوده است که نماد عینیّتبخشی به نظریهی ولایت فقیه میباشند. ایشان نظریهای ارائه نمودهاند که برای تحقّق آن حتماً بایستی تشکیل حکومت صورت بگیرد و از لابلای صحبتهای ایشان در میآید که تشکیل حکومت را برای فقیه واجب میدانند.
ایشان در کتاب کشف الغطاء ابتداء مسألهی نفی ولایت از غیر خدا و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و کسانی که خدا و رسول ولایتشان را تأیید کردهاند را مطرح نموده و بعد وارد این بحث میشوند که حاکمان کنونی، حکومتشان نامشروع است؛ آنگاه بحث میکنند که چگونه بایستی این حکومت مشروع شود و بعد نتیجه میگیرند که برای مشروعیّتبخشی به این حکومت، بایستی فقیه آن را تشکیل بدهد.
البتّه تشکیل حکومت بر فقیه جایی واجب میشود که حجّت بر او تمام بشود و حجّت هم زمانی تمام میشود که «ناصر» وجود داشته باشد(مراجعه کنید به خطبهی شقشقیه[2]) و مردم در صحنه حضور داشته باشند. نوع ورود ایشان به نحوی بود که حتّی علمای بعد از ایشان نیز به این شکل بحث نکردند و تنها کسی که آن را به عینیّت رساند، حضرت امام خمینی رحمه الله بودند.
/902/238/ر
[1] . الاجتهاد و التقلید (الفوائد الحائریة)؛ ص: 501؛ فائدة(33)[الوظائف المحولة للمجتهد] ؛ ص : 499
[2] . أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ ... نهج البلاغه، خطبهی سوم (شقشقیه)