به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ حجت الاسلام و المسلمین الهی خراسانی در جلسه بیست و ششم سلسله دروس فقه با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» به نتیجهگیری بررسی قیام امام حسین (ع) پرداخته و آن را از منظر امر به معروف و نهی از منکر واکاوی نمودند. مشروح این جلسه تقدیم میگردد.
بسمالله الرحمن الرحیم
موضوع: نتیجهگیری بررسی قیام امام حسین (ع)
آنچه از مجموع کلمات و سیره حضرت به دست میآید پنج مطلبی است که به آن اشاره میشود:
مطلب اول: ایشان یکی یا بزرگترین منکر را از بین رفتن امت و احیاء بدعت میدانند لذا کلمات ایشان در باب امربهمعروف و نهی از منکر و اینکه غرض خود را از این حرکت امربهمعروف و نهی از منکر عنوان نمودهاند باید تطبیق بر این موارد معروف و منکر گردد:
اماته سنت یا احیاء بدعت و کمرنگ شدن فرائض خصوصاً فریضه عدالت و ظلم به مردم وعدم حکم کردن به عدل و ایمن ماندن ظالمان یعنی ظلم و ظالم تهدید نمیشود و ظالمان محاکمه نمیشوند و ضایع کردن حق ضعفا و استخفاف بهحق ائمه که ازجمله منکرات میباشند و در بخش معروف عبارتاند از: عدالت و اقامه عدل و قسمت فیء ورود مظالم و قسمت عادلانه غنائم و قسمت صحیح زکات و حفظ حلال و حرام که اینها ازجمله معرفات و منکراتی است که در کلام حضرت میتوان به آنها اشاره نمود.
درنتیجه برداشت اول ما مصادیق و تطبیقات معروف و منکر در بیانات حضرت است.
مطلب دوم: میتوان گفت مجموعه اقدامات حضرت مبتنی بر حکومت نیست بلکه مبتنی بر امربهمعروف و نهی از منکر است، این استناد توسط حضرت باعث میشود که حقانیت اقدامات حضرت نیازمند شروط حکومت اسلامی نباشد، یعنی شرط بیعت با یزید نیاز نباشد، چون امربهمعروف و نهی از منکر مستقل از حکومت طرح میشود یعنی اگر حضرت قیام کند برای در دست گرفتن حکومت نیستند، بلکه مستند شرعی حضرت در این اقدامات امربهمعروف و نهی از منکر است.
لذا چه به حکومت بخواهند برسند یا نخواهند حکومت کنند، مستند حضرت در این قیام عامل دعوت دیگران و مستند وجوب لبیک دیگران به سید الشهداء همین است.
بنابراین به نظر میرسد ایشان امر به معروف و نهی از منکر را فلسفه حکومت بیان کردند در نتیجه از آنجا که غایت امر به معروف و نهی از منکر است اگرچه به حکومت هم نرسند اما با قیام کردن اصل غرض حاصلشده است.
مطلب سوم: سکوت در برابر ظلم و بدعت منکر است لذا نفس قیام سیدالشهداء و سرپیچی از بیعت با یزید و اصرار بر علنی کردن این مخالفت در بیعت و تشویق کردن دیگران به این نوع رفتار نمودن و...درواقع این نحوه عملکرد یک مصداق عینی در نهی از منکر است و لذا باید گفت که از یکسو نفس این اقدامات نهی از منکر است، یعنی در عمل آموزش میدهند که نباید سکوت کرد و از سوی دیگر مواضع ایشان نهی از منکر است و در بیانات خود منکرها را تذکر میدهند و مردم را به نهی از منکر دعوت میکنند.
کما اینکه در امربهمعروف نیز اینگونه است یعنی هم در قول وهم در عمل امربهمعروف مینمایند. درنتیجه: خود حکومت یزید را یکی از منکرات میدانند.
مطلب چهارم: بااینکه جنبه اجتماعی و مصادیق اجتماعی معروف و منکر در کلمات و اقدامات حضرت غلبه دارد ولی از آن نمیتوان حصر بر امور اجتماعی را برداشت نمود زیرا:
1-تطبیق چه به شکل عملی و چه به شکل کلامی با تفسیر تفاوت دارد لذا حضرت نمونههای تطبیقی آن را انجام دادهاند یا به آن پرداختهاند و این به این معنا نیست که فقط تفسیر به امور اجتماعی شود.
2-در بخشی از کلمات حضرت توسعه معروف به همه فرائض یعنی واجبات و به قرینه تقابل توسعه منکر به محرمات لازم میآید.
مطلب پنجم: در بحث سیره تقریر امیر المومنین نسبت به سیره ابوذر (جناب ابوذر در شام با معاویه به چالش برخاست و بعد از شکایت معاویه به عثمان و احضار شدن او به مدینه این چالش نسبت به عثمان ادامه یافت تا آنجا که به تبعیدشدن او به ربذه منهی گردید).
آنچه مربوط به ابوذر است این بود که از باب امربهمعروف و نهی از منکر نسبت به تجمیع اموال نزد حکام بنیامیه ومنسوبین خلیفه وقت و حتی خود خلیفه معترض بود و لذا رو درروی آنها به محاجه پرداخت و امربهمعروف نهی از منکر نمود و بهصورت علنی سخنرانی مینمود.
در اینجا 2 تفسیر از فعالیتهای ابوذر مطرحشده است:
1-تفسیر شیعه که مستندات آن صرفاً شیعی نیست: جناب ابوذر نسبت به منکرات مالی رایج در اعمال حاکمان دولتی و منسوبین خلیفه مخالفت نمود، این محتوای صحبت ابوذر بود که این روش مالی و تقسیم مال و تجمیع مال را به این صورت نامشروع میدانستند و طبق این تفسیر ابوذر مخالفت لسانی داشتند و حضرت امیر هنگامیکه ابوذر را بدرقه مینمودند کلماتی که گفتهاند همه در تائید او و عمل اوست به اینکه او حق را گفت و صداقت در گفتار و رفتار داشت.
2-تفسیر سنی: ابوذر معتقد بود که ثروتمندان علاوه بر زکات واجب موظفاند که تا زمانی که فقیر در جامعه هست انفاق نمایند و واجبات مالی منحصر در زکات نیست ویکی از حقوق فقراء بر ثروتمندان این است که بهاندازه مکفی برای زندگی باید او را تأمین نمایند.
لذا با معاویه دچار چالش شد و در مدینه هم دوام نیاورد و خودش درخواست داد که از مدینه به ربذه برود و آنجا اقامت کند وبر همین اساس کتابی در دوره معاصر تألیف نمودهاند با عنوان ابوذر سوسیالیست خداپرست.
نکته مهم این است که بر طبق هریک از این دو تفسیر حرکت ابوذر از باب امربهمعروف و نهی از منکر است و تقریر امام علی (ع) نیز دال بر صحت عمل او است.
درنتیجه میتوان گفت که مسئله امربهمعروف و نهی از منکر نسبت به حکومتها، منحصر به زمان سید الشهداء نبوده است و قبل از قیام ایشان نیز بوده است و مورد تائید اهلالبیت هم قرارگرفته است البته ازآنجاکه مورد دلیل را تخصیص نمیزند نمیتوان گفت که امربهمعروف و نهی از منکر انحصار به همین مورد دارد.
بنابراین شاید یک دلیل اینکه معروف و منکر در لسان معتزله به سمت معروف و منکر اجتماعی و آنهم در مقابل حکومت تمایل زیادی پیداکرده است تا آنجا که اگر کسی به وجوب قیام ائمه جور فتوا نداده باشد او را قائل به امربهمعروف و نهی از منکر نمیدانند، فلسفه این نظریه این مطلب است چراکه معتزله به لحاظ سیاسی و عاطفی و معنوی شیعه هستند گرچه که به لحاظ فقهی و کلامی شیعه تام نیستند گرچه که نزدیک به تشیع هستند.
120/901/د