vasael.ir

کد خبر: ۵۰۷۴
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۶ - 01 May 2017
مقاله اقتصادی:

چالش های موجود نظام آموزش اقتصاد اسلامی (2)

پایگاه اطلاع رسانی وسائل _با وجود تأکیدهای قانونی و تدوین و تصویب دستورالعمل های اجرایی، هنوز در زمینه عمل، اجرای قانونمندی های اقتصاد اسلامی فراهم نیامده است و کماکان، کارکرد نظام اقتصادی جامعه تحت تأثیر آموزه ها و توصیه های اقتصاد متعارف قرار دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل در بخش اول این مقاله به بخشی از چالش های موجود در نظام آموزش اقتصاد اسلامی اشاره شد. بخش دوم و پایانی به برخی دیگر از موارد مساله ی آموزش اقتصاد اسلامی پرداخته است.
بخش سوم: عناصر کلیدی و تأثیرگذار بر نظام آموزشی رسمی اقتصاد اسلامی در ایران
عناصر کلیدی تأثیرگذار بر مباحث اقتصاد اسلامی را می توان به دو گروه عوامل درونی نظام آموزشی و عوامل خارج از نظام آموزشی تقسیم کرد. در قسمت اوّل این بخش، عوامل تأثیرگذار درون نظام آموزشی بررسی، و در بخش دوم، عوامل برونی آن تحلیل می شود.
3-1. عوامل درونی نظام آموزشی اقتصاد اسلامی
در هر نظام آموزشی که آموزش اقتصاد اسلامی نیز از آن مستثنا نیست، برنامه آموزشی، دانشجویان، دانش آموختگان و استادان، چهار رکن اصلی نظام آموزشی قلمداد می شوند که در ادامه، نقاط قوت و ضعف هر یک از این عناصر در اقتصاد اسلامی مورد بحث قرار می گیرد.
أ. برنامه آموزشی
گسترش و توسعه آموزش اقتصاد اسلامی در ایران با راهبرد مشخص و برنامه ریزی بلندمدت و مدونی صورت نگرفت و این بحث، از آغاز با تأسیس رشته مستقل یا گرایشی مستقل در نظام آموزشی توأم نبود. پس از بازگشایی دانشگاه ها حتی نظام مدونی برای تدریس دروس اقتصاد اسلامی وجود نداشت و واحدهای محدودی که در مقطع کارشناسی و پس از آن در مقطع کارشناسی ارشد تدریس می شد، دارای چارچوب مدون نبود و به طور عام براساس سلیقه مدرسان تدریس می شد و اغلب وجه وصفی اقتصاد اسلامی وجه غالب بود که مباحث فقهی اقتصاد اسلامی محور اصلی بحث شمرده می شد و تحلیل اقتصاد و مباحث کاربردی در آن، نقش چندانی نداشت (منصف، 1381). در سال های اخیر نیز به رغم تلاش برخی دانشگاه ها که در جهت راه اندازی گرایش اقتصاد اسلامی اقدام هایی کرده اند، هیچ برنامه مشخص و مدونی برای توسعه آموزش اقتصاد اسلامی وجود ندارد و برخی دانشگاه ها به طور خودجوش به تأسیس رشته یا گرایش اقدام کرده اند که تعداد آن ها در مقایسه با کل نظام آموزشی کشور بسیار محدود است.
ب. دانشجویان
دانشجویان در جایگاه بخش کلیدی نظام آموزشی، نقش به سزایی در توسعه و تکامل هر بخش از دانش به ویژه در مقاطع کارشناسی ارشد و بالاتر دارند. بررسی آماری نشان می دهد که به دلیل ضعف اطلاعات و فقدان آگاهی دربارة ابعاد کمّی و کیفی و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی رشته های تحصیلی، دانشجویان در انتخاب رشته دچار اشتباه می شوند و همین امر، زمینه سلب انگیزة تحصیل از آنان می شود و این امر برای برخی رشته ها که در سطح جامعه ناشناخته تر هستند، مصداق گسترده تری دارد. آمارهای موجود نشان می دهد که انگیزه و اشتیاق برای انتخاب رشته اقتصاد و ادامة تحصیل در این رشته بین داوطلبان بسیار پایین است و همین امر سبب کاهش انگیزه در طول تحصیل می شود. اطلاعات آماری نشان می دهد که در سال 80 بیش از 2000 دانشجو در رشته علوم اقتصاد (گرایش های گوناگون) در مقطع کارشناسی پذیرفته شده اند که مقایسه میزان آگاهی و انگیزه آن ها در مقایسه با انگیزه و اطلاعات پذیرفته شدگان رشته های دیگر قابل توجه است.6
در سال 1380، در گروه علوم ریاضی و فنی در رشته کامپیوتر 2/78 درصد و برق 1/63 درصد و ریاضی 3/12 درصد پذیرفته شدگان از پذیرفته شدگان دارای ردیف انتخاب بین 1 تا 10 برای این رشته ها بوده اند. این در حالی است که برای رشته علوم اقتصادی، فقط 3/11 درصد پذیرفته شدگان انتخاب اوّل آن ها بین 1 تا 10 بوده است که نشان می دهد کمتر از 15 درصد از پذیرفته شدگان این گروه رشته علوم اقتصادی را به صورت انتخاب اول تا دهم ثبت کرده اند.
در گروه علوم تجربی، رشته دندانپزشکی با 1/85 درصد بالاترین رتبه، پس از آن، رشته پزشکی با 6/72 درصد و رشته شیمی با کمترین علاقه مندی 10 درصد و علوم اقتصادی با 9/10 درصد قبل از رشته شیمی قرار دارد و این به این مفهوم است که فقط حدود 11 درصد از پذیرفته شدگان این گروه، رشته علوم اقتصادی را انتخاب اول تا دهم خود قرار داده اند.
در گروه علوم انسانی نیز رشته حقوق 3/95 درصد، حسابداری 1/54 و مدیریت 6/51 درصد و علوم اقتصادی 8/18 درصد، دارای انتخاب 1 تا 10 بوده اند. این بدان مفهوم است که در گروه علوم انسانی نیز فقط 18 درصد یعنی کمتر از 20 درصد دانشجویان، به تحصیل در رشته علوم اقتصادی علاقه مند هستند؛ یعنی رشته علوم اقتصادی حتی در مقطع کارشناسی برای بسیاری از داوطلبان بیگانه است7 و این امر برای اقتصاد اسلامی که سازوکار های انگیزشی خاص در مقاطع بالاتر ندارد، به طریق اَوْلا وضعیت خاص خواهد داشت.
ج. دانش آموختگان
دانش آموختگان اقتصاد در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری قابل بررسی هستند. دانش آموختگان مقطع کارشناسی به طور عام جذب دیوان سالاری اداری شده، در مشاغل کارشناسی یا حوزه مدیریت میانی مشغول به امور اجرایی می شوند و عملاً در فرایند تولید علم در حوزه دانش اقتصاد نقش و تأثیری ندارند و این امر برای اقتصاد اسلامی نیز صادق است؛ امّا دانشجویان کارشناسی ارشد به دلیل قرارگرفتن در مدار آموزش و پژوهش می توانند منشأ تحول در دانش اقتصاد باشند و در زمینه گرایش اقتصاد اسلامی، در صورتی می توان از این بستر بهره برداری کرد که از طریق برنامه ریزی گروه های آموزشی و ایجاد انگیزه در دانشجویان، آنان را به انتخاب گرایش اقتصاد اسلامی، و موضوعات اقتصاد اسلامی ترغیب کرد که متأسفانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مقطع کارشناسی ارشد اقدام قابل توجهی در این جهت صورت نگرفته است و به استثنای تعداد محدودی از دانشگاه ها، دانش آموختگان مقطع کارشناسی ارشد گرایش اقتصاد اسلامی را تجربه نمی کنند و در مقطع دکتری در سال های اخیر، دو دانشگاه به ایجاد گرایش اقتصاد اسلامی اقدام کرده اند (مرکز تحقیقات علمی کشور، 1376).
یکی از عوامل مهم، فقدان منابعی است که حاصل تحقیقات منسجم در این زمینه باشد. همچنین ارائه برخی از این دروس به وسیلة افرادی که توانایی کافی دربارة اقتصاد اسلامی ندارند نیز در این جهت مؤثر است. این کنار عدم اقبال مسؤولان برنامه ریزی و عدم تقاضای مدیران اجرایی برای این گرایش ها است.
د. استادان
فرایند آموزش، نوآوری، تولید علم و انگیزش در نظام های آموزشی به طور عام به عهده استادان است. دربارة ساختار ذهنی و گرایش غالب اقتصاددانان کشور که بیش از 98 درصد استادان اقتصاد نظام آموزشی را تشکیل می دهند، در قسمت پیشین مقاله به طور کامل توضیح داده شد. در این بخش، به طور ویژه دربارة نقش استادان در گسترش و رشد دانش اقتصاد اسلامی بحث خواهد شد. اگرچه استادان اقتصاد در دانشگاه های کشور در زمینه هایی چون تدریس، ترجمه و تألیف کتاب ها، تدوین مقالات علمی پژوهشی و برگردان متون آموزشی و علمی دانش اقتصاد به توفیقاتی دست یافتند، در زمینه های تولید علم به ویژه زوایایی از آن که با نیازهای جامعه ایران برای شناخت لازم از ماهیت جامعه ایران و الزام های آن مرتبط باشد، توفیق چندانی حاصل نکرده اند و در مورد اقتصاد اسلامی نیز به استثنای محدود اقدام های صورت گرفته، آن هم در وجه اقتصاد اسلامی، در مقایسه با برخی کشورهای اسلامی پیشرو در این زمینه، توفیقات قابل توجهی حاصل نشده و استقبال استادان چه در زمینه مسائل آموزشی و چه مسائل پژوهشی از تولید علم محدود بوده است. این به مفهوم نادیده گرفتن زحمات برخی پیشکسوتان اقتصاد اسلامی که در این زمینه تألیفاتی از قبیل کتاب ها، مقالات و ... نوشته اند نیست و استقبال و تلاش این عزیزان بسترساز تلاش های بعدی در زمینه اقتصاد اسلامی بود که در بخش های پیشین بدان اشاره شد. اکنون نیز حرکت های خوبی در این زمینه آغاز شده که نیازمند تقویت و جهت دهی است.
3-2. عوامل بیرونی تأثیرگذار بر آموزش اقتصاد اسلامی
افزون بر نظام آموزشی و عناصر وابسته به آن، سطوح تصمیم ساز (Decition maker) و سیاستگذاران (Policy makers) در پذیرش و ترویج اندیشه های نو، نقش و جایگاه تعیین کننده ای دارند. برایند وضعیت موجود نشان می دهد که سطوح تصمیم ساز و سیاستگذار ضرورتی برای مطرح ساختن مبانی اقتصاد اسلامی در سطوح گوناگون نمی بینند و متعاقب آن، دانشگاه در جایگاه تأمین کننده نیازهای علمی و کاربردی با تقاضا و درخواستی مواجه نیست تا برای تأمین نیازهای آن حوزه اقدام عملی به عمل آورد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تغییرات نظام اقتصادی جامعه بر مبنای موازین شرعی، به تغییر در قانون بانکداری بدون ربا محدود شد و هیچ تلاشی برای خلق انگیزه های جدید با هدف تغییر در زمینه های دیگر مانند نظام مالیاتی، تعرفه ها، تجارت خارجی، تأمین اجتماعی، عدالت، توزیع درآمد و ... صورت نگرفت. بدیهی است که نظام آموزشی رسالت تأمین نیازها و اولویت های جامعه را دارد. در وضعی که بدنه اجرایی جامعه عملاً به طرح مسأله و نیازی نو تمایلی نداشته باشد، دانشگاه اقدام عملی و برنامه ریزی با هدف تربیت نیروی انسانی نخواهد داشت. اگرچه این امر نباید سبب شود که دانشگاه در انجام رسالت خود در زمینه فراهم ساختن بستر لازم برای انجام پژوهش های بنیادین در زمینه اقتصاد اسلامی کوتاهی کند.8 در زمینه تأمین مالی پروژه های کاربردی اقتصاد اسلامی نیز از سوی دستگاه های مجری و سیاستگذار عملاً اقدامی صورت نگرفت و مبالغ محدودی نیز که به این امر اختصاص یافت، به برخی نهادهای مذهبی اختصاص داده شد و نظام آموزش رسمی به ویژه بخش تولید علم به طور جدی مورد حمایت قرار نگرفت.

بخش چهارم: نظام آموزشی و بازار اقتصاد اسلامی
4-1. نظام تقاضا برای اقتصاد اسلامی
در جامعه، تقاضا برای دانش و به طور خاص برای دانش اقتصاد عموماً به وسیلة دو گروه صورت می گیرد: گروه اوّل، سیاستگذاران و مدیران دولتی (در سطوح ملّی، منطقه ای و بخشی) که تصمیم های کلان را اتخاذ، و سیاستگذاری می کنند و گروه دوم مدیران بنگاه های بخش خصوصی که برای برنامه های توسعه ای خود نیازمند یافته های جدید پژوهشی و دستاوردهای نو علمی هستند.
در حوزه اقتصاد اسلامی، تقاضا از ناحیه این دو گروه با چالش اساسی مواجه است. مدیران بخش خصوصی به دلیل ماهیت بنیادی، وصفی و کلان مطالعات اقتصاد اسلامی، ضرورتی برای تعقیب مطالعات این حوزه نمی بینند و از نگاه آن ها، اختصاص منابع مالی به این مطالعات، هزینه برای کالایی لوکس یا غیرضرور است و مدیران دولتی نیز چه در سطوح عالی و چه در سطوح میانی به دلیل تمایل به حفظ وضع موجود، تمایل چندانی به مباحث اقتصاد اسلامی از خود نشان نمی دهند. از دید آنان، مباحث اقتصاد اسلامی مباحثی غیرضرور یا لوکس است که نیاز فعلی آن به شمار نمی آید.9 از آن جا که تقاضا برای کالای لوکس تابع سلیقه متقاضی است، سیاستگذاران و مدیران نسل انقلاب نیاز جدی به مباحث مربوط به اقتصاد اسلامی در خود احساس نمی کنند. شیوه مواجهه آن ها با این مباحث بیشتر مشابه تقاضا برای کالای لوکس است تا کالای ضرور؛ در نتیجه، میزان و روش استفاده آن ها، به سلیقه های آنان بستگی دارد.
از آن جا که عزم جدی از ناحیه سیاستگذاران سطوح عالی نظام برای اجرای نظام اقتصاد اسلامی در کشور وجود نداشت، نهادهای مجری و مدیران سطوح میانی به ویژه در نهادهای پولی و مالی براساس سلیقه خود هم قرائت های گوناگون از اقتصاد اسلامی ارائه دادند و هم در اجرای آن بخش از اقتصاد اسلامی که به صورت قانون تدوین شده بود، کوتاهی کردند. مجموعه این وضعیت سبب شد که فرایند تقاضا برای مطالعات اقتصاد اسلامی به سطوح گوناگون گسترش نیابد؛ بدین سبب، از یک سو دستگاه های اجرایی، خود را به اجرا و گسترش اقتصاد اسلامی ملزم ندیدند و در سوی دیگر، دانشگاه ها که این وضعیت را در بدنه سیاستگذاری و اجرایی دولت دیدند، لزومی برای گسترش و توسعه مباحث اقتصاد اسلامی در نظام آموزش رسمی کشور احساس نکردند.
این کنش و واکنش متقابل از طرف نظام تولید علم و نظام اجرایی، به چالش جدید در اقتصاد ایران انجامید. در برایند این رویکرد در حوزه تولید علم سبب شد که براساس آمار فرهنگستان علوم، از 800 عنوان کتاب منتشره در زمینه مباحث دانش اقتصاد10 در کشور، کمتر از 20 عنوان به مباحث اقتصاد اسلامی اختصاص یابد و همین وضعیت برای مقالات علمی پژوهشی انتشار یافته، رساله های مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری و سایر زمینه ها قابل تصور است. با این وصف، اگر فاصله تولید علم در دانش اقتصاد نظام آموزشی رسمی ایران را با مرز دانش جهان با میزان ذکرشده در بخش های پیشین مقاله به صورت مبنا در نظر بگیریم می توان داوری کرد که تولید علم در زمینه اقتصاد اسلامی، با فرایند تولید علم اقتصاد در نظام آموزش رسمی فاصله قابل توجهی دارد و شکاف قابل توجه آن تا حد قابل توجهی معطوف به فقدان تقاضا بر این مباحث در سطوح گوناگون جامعه است.
4-2. نظام عرضه اقتصاد اسلامی
در وضعیت رقابتی، اگر فرض حاکمیت مصرف کننده را مبنا قرار دهیم، باید عرضه در پاسخ به تقاضا صورت گیرد، و خدماتی قابل عرضه است که در بازار به اندازه کافی برای آن ها تقاضا وجود داشته باشد. با وضعیتی که برای تقاضا در بازار تولید علم اقتصاد اسلامی در بخش پیشین ارائه شده، به نظر نمی رسد که طرف عرضه خدمات علمی اقتصاد اسلامی، وضعیت مطلوبی داشته باشد. به طور کلی، عرضه کننده محصولات دانش اقتصاد در ایران، مجموعه ای از واحدهای دولتی یا متکی به دولت هستند که به طور عام فاقد کارایی و پویایی لازمند و محصولات این واحدها، از یک سو فاقد استانداردهای لازم برای رقابت در بازار جهانی، و از سوی دیگر، فاقد توانایی ابداع و نوآوری برای پاسخگویی به نیازهای روز جامعه است. این سازوکار طرف عرضه، برای اقتصاد اسلامی در ابعاد گسترده تری صادق است؛ به طوری که همان نظام آموزشی دولتی با آن ویژگی ها در زمینه کارایی و نوآوری، متولی تولید و عرضه مطالعات مربوط به اقتصاد اسلامی است؛ امّا تفاوت ساختاری آن با سازوکار کلی اقتصاد در ایران این است که در سایر عرصه ها در طرف تقاضا مشکل و محدودیت وجود ندارد؛ در صورتی که برای اقتصاد اسلامی، کنار نظام ناکارامد عرضه آموزش، در طرف تقاضا اقبال عمومی برای محصولات اقتصاد اسلامی مشاهده نمی شود. فقدان نوآوری و دوری از استاندارهای موجود در تولید علم برای اقتصاد اسلامی، هم در سطح جهانی و هم در نظام آموزشی ایران در سطح گسترده تری مشاهده می شود. مجموعه این مسائل سبب می شود که هم در طرف عرضه و هم در طرف تقاضا فرایند تولید علم و کاربردی کردن در حوزه اقتصاد اسلامی با چالش جدی مواجه باشد.

نتیجه گیری
تلاش اصلی در این نوشتار، پاسخ به دو پرسش اساسی در زمینه نظام آموزشی رسمی اقتصاد ایران و اقتصاد اسلامی به صورت بخشی از این نظام بود و این دو پرسش محوری عبارتند از:
1. چه سازوکاری در دانشگاه های معتبر وجود دارد که سبب می شود مدار آموزش و پژوهش، بستر تولید علم را فراهم کنند که نظام آموزش رسمی ما در زمینه اقتصاد اسلامی فاقد آن است؟

2. دانشگاه های ما چه اقدام هایی باید به عمل آورند تا بتوانند با نهادینه کردن این مدار، فرایند تولید علم در زمینه اقتصاد اسلامی را گسترش دهند؟
پاسخ به دو پرسش پیشین می تواند رسالت نظام آموزش رسمی، اقتصاد در ایران برای چرایی عدم اجرای اقتصاد اسلامی در ایران را تبیین کند. برای این منظور، این مقاله، در 4 بخش پیشین زوایای این امر را بررسی کرد. در بخش اوّل، فرایند شکل گیری دانش اقتصاد در ایران و اقتصاد اسلامی با مرور بر شکل گیری نظام آموزش رسمی اقتصاد و سازوکار بومی سازی مطالعات اقتصاد در ایران بررسی شد. بخش دوم به موقعیت سنجی نظام آموزش اقتصاد ایران با تأکید بر مطالعات اقتصاد اسلامی اختصاص یافت که در این زمینه، ماهیت فرایند تولید علم در ایران و ارتباط آموخته های اقتصاددانان ایران و مباحث اقتصاد اسلامی بررسی شد. در بخش سوم، عناصر کلیدی تأثیرگذار بر نظام آموزشی اقتصاد ایران با تأکید بر آموزش اقتصاد اسلامی بررسی شد که در این باره، عناصر کلیدی این نظام شامل پذیرش دانشجو، دانش آموختگان، برنامه آموزشی و استادان مورد بررسی قرار گرفت. تصمیم سازان و مجریان، دومین مؤلفه تأثیرگذار بر نظام آموزشی اقتصاد اسلامی بودند که رویکرد این بخش به فرایند تولید علم اقتصاد اسلامی نیز بررسی شد و در بخش چهارم، بازار مباحث اقتصاد اسلامی در طرف عرضه و تقاضا مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از این بررسی ها را می توان به شرح ذیل خلاصه کرد:
1. روند بومی سازی دانش اقتصاد در نظام آموزش رسمی کشور با تأخیر صورت گرفت. فقدان راهبرد مشخص و انسجام برای دستیابی به مرز دانش و دستیابی به نظام آموزش اقتصاد جهانی سبب تأخیر در آستانه ورود به دانش جهانی اقتصاد شد که این امر نه تنها روند تکامل و شکل گیری دانش اقتصاد، بلکه جریان نظریه پردازی در زمینه اقتصاد را تحت تأثیر قرار داد.

2. آستانه ورود به مباحث اقتصاد اسلامی در نظام آموزش رسمی اقتصاد در ایران، نه تنها از ورود دیر هنگام ایران به مباحث دانش اقتصاد متأثر است، بلکه بیانگر تأخیر قابل توجه نظام آموزش رسمی اقتصاد اسلامی ایران با کشورهای مسلمان است که نشان می دهد افزون بر تأخیر در زمینه ورود به آموزش اقتصاد، تأخیر قابل توجه در ورود به مباحث اقتصاد اسلامی وجود دارد که این تأخیر دست کم سه دهه است.

3. فقدان پیوند ساختاری بین نظام آموزشی و پژوهشی از جمله علل عمدة عدم کارایی نظام تولید در نظام آموزش رسمی اقتصاد ایران است که این امر نه تنها کل نظام آموزشی اقتصاد، بلکه به طریق اَوْلا نظام آموزش اقتصاد اسلامی در ایران را به شدّت تحت تأثیر قرار می دهد.

4. دانش آموختگان نظام آموزشی رسمی اقتصاد ایران قبل از انقلاب به دلیل عدم اقبال این مباحث در آن مقطع از تاریخ ایران و فقدان ضرورت برای طرح مسائل اقتصاد اسلامی، توجه چندانی به این مباحث نداشتند و در دهه اوّل انقلاب به دلیل اشتغال دانش آموختگان به مسائل آموزشی و درگیرشدن با مسائل اجرایی، به مسائل اقتصاد اسلامی توجه بنیادی نداشتند و از این مباحث استقبال نکردند.

5. رویکرد غالب در دهه های گذشته بین نسل های گوناگون دانش آموختگان اقتصاد، رویکرد کمّی، مکانیکی و تحلیل بود و مسائل اقتصاد اسلامی به دلیل ضعف پایه های نظری، عدم انطباق با سازوکارهای تحلیل کمّی، مورد بی مهری قرار گرفت و سیطره آموزش اقتصاد کلاسیکی مجال اندیشه در حوزه اقتصاد اسلامی به دانش آموختگان اقتصاد نداد.

6. دانشجویان به دلیل فقدان چشم اندازهای امیدبخش به ویژه در زمینه درآمدهای انتظاری به صورت یکی از عناصر کلیدی نظام آموزشی، انگیزه لازم برای فراگیری مباحث مربوط به اقتصاد اسلامی را نداشتند و این امر در وضعی گسترده تر شد که مطالعات نشان داد دانشجویان رشته اقتصاد کمترین شناخت و در نتیجه کمترین انگیزه برای انتخاب رشته اقتصاد در مقایسه با سایر دانشجویان دیگر رشته ها را داشته اند.

7. نظام برنامه ریزی آموزش رسمی کشور پس از پیروزی انقلاب اقدام جدی برای گسترش رشته ها و گرایش های اقتصاد نداشته و تلاش در این زمینه صرفاً محدود به چند واحد درسی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد بوده و این در حالی است که در برخی از کشورهای مسلمان، نظام آموزشی، اجرای دوره های کارشناسی ارشد و حتی دکتری را در دستور کار نظام آموزشی قرار داده است.

8. استادان اقتصاد در دانشگاه ها به دلیل درگیرشدن با مسائل آموزشی درون دانشگاه ها و پذیرش مسؤولیت های اجرایی در بیرون دانشگاه و فقدان تقاضای جدی برای مباحث اقتصاد اسلامی در جامعه، با مباحث اقتصاد اسلامی بیگانه شدند و محدود افرادی که در این زمینه کوشیدند، افرادی بودند که ذاتاً به مسائل و به مباحث اقتصاد اسلامی علاقه مند بودند و تخمین های مادی و اقتصادی در انتخاب آن ها بی تأثیر بود؛ بنابراین، افرادی که دارای انگیزه درونی نبودند، به دلیل هزینه فرصت بالای پرداختن به موضوعات اقتصاد اسلامی، به فعالیت در این زمینه تمایل نداشتند؛ بدین سبب، فرایند تولید علم در این زمینه به شدّت آسیب دید و تحولی چندان در این زمینه صورت نگرفت.

9. مدیران، سیاستگذاران و تصمیم سازان جامعه عملاً برای گسترش مباحث دانش اقتصاد با حمایت و تشویق دانشگاه ها از یک سو و الزام مدیران و دستگاه های اجرایی برای اجرای اقتصاد اسلامی از سوی دیگر در سطح جامعه، اقدام مؤثری نکردند و عملاً این مباحث به جای این که در متن نیازها و الزام ها قرار گیرد، به صورت امری حاشیه ای متداول شد.

10. در بازار محصولات دانش اقتصاد اسلامی نه در طرف تقاضا و نه در طرف عرضه، اقدام مؤثر و اساسی صورت نگرفت. در طرف تقاضا جامعه به ویژه دولت، در جایگاه عمده ترین متقاضی محصولات اقتصاد اسلامی، مباحث اقتصاد اسلامی را نه یک کالای ضرور بلکه کالایی لوکس تلقی کرد و با برخورد سلیقه ای، هیچ گاه تقاضای مؤثر ایجاد نکرد. در طرف عرضه نیز دانشگاه ها که یگانه تولیدکننده این محصول بودند، با مشاهده بی انگیزگی دولت و کارگزاران، موقعیت مناسبی در نظام آموزشی برای مباحث اقتصاد اسلامی فراهم نکردند؛ به طوری که برایند این رویکرد، مباحث اقتصاد اسلامی را در دور باطل، هم از طرف دانشگاه ها و هم از طرف کارگزاران دولتی قرار داد.


منابع و مآخذ
1.  بازرگان، عباس، «آغازی بر ارزیابی کیفیت در آموزش عالی ایران: چالش ها و چشم اندازها»، فصلنامة پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، ش15، بی تا.
2. داگلاس. ج. س. جانسون، علم اقتصاد، پیشرفت، رکود یا انحطاط، محسن رنانی، انتشارات فلاحت ایران، چاپ اوّل، فروردین 1373ش.
3. درخشان، مسعود، «بررسی تطبیقی نظام آموزش علم اقتصاد در ایران و سایر کشورها»، مجموعه مقالات اولین همایش دستاوردهای آموزشی و پژوهشی علم اقتصاد در ایران، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1381ش.
4. مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی، آمارنامه، فهرست اسامی و مشخصات اعضای هیأت علمی دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی، تهران، 1377ش.
5. مجموعه مقالات اولین نشست متخصصین مدرسان اقتصاد اسلامی، دانشگاه بابلسر، انتشارات پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس، تهران، 1382ش.
6. مجموعه مقالات اولین همایش دوسالانه اقتصاد اسلامی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، 1371ش.
7. مجموعه مقالات دومین همایش دوسالانه اقتصاد اسلامی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، 1380ش.
8. مجموعه مقالات سومین همایش دوسالانه اقتصاد اسلامی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، 1382ش.
9. مرکز تحقیقات علمی کشور، گزارش طرح پژوهشی، تحلیلی از سیر تاریخی و تأسیس و گسترش رشته دوره های تکمیلی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1376ش.
10. مصباحی، غلام رضا، «بررسی آموزش اقتصاد پول و بانکداری در جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامة تخصّصی اقتصاد اسلامی، ش15، پاییز 1383ش.
11. منصف، عبدالعلی، «بررسی روش آموزشی علم اقتصاد در ایران»، مجموعه مقاله های اولین همایش دستاوردهای آموزشی و پژوهشی علم اقتصاد در ایران، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1381ش.
12. وزارت فرهنگ و آموزش عالی، سیر تحول تاریخی در مؤسسات آموزش عالی در ایران، تهران، 1361ش.

___________________________
پی نوشت:
6- برای کسب اطلاعات بیشتر، رجوع کنید به دفترچه های شماره 1 و 2 راهنمای آزمون سراسری سال 1380 سازمان سنجش آموزش کشور.
7-این در حالی است که رشته اقتصاد، یکی از رشته های اصلی نظام آموزشی متوسطه است و انتظار این است که شناخت و انگیزه دانش آموزان دربارة این رشته قابل توجه باشد.
8-البته در این زمینه هیچ گاه نباید دچار دور باطل شویم؛ به گونه ای که دانشگاه و نظام آموزشی، فقدان تقاضا برای متخصص اقتصاد اسلامی را از سوی دولت و نهادهای برنامه ریز قرار دهد و سیاستگذاران و دولتمردان، ناتوانی دانشگاه در خلق نظریه های جدید و نظریه پردازی و کاربردی کردن آن از طرف دانشگاه را بهانه بی مهری به اقتصاد اسلامی قرار دهند.
9-چنین به نظر می رسد که تقاضا برای اقتصاد اسلامی از طرف سیاستگذاران، تقاضا برای کالای لوکس است نه کالای ضرور. قابل توجه است که تکامل و بهبود کالای ضرور، تابع نیاز است؛ در صورتی که این امر، برای کالای لوکس تابع سلیقه است. بر این اساس، برخوردهای سلیقه ای با اقتصاد اسلامی می تواند این گونه توجیه شود.
10- این آمار براساس آماری فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی که در سال 1381 انتشار یافته، به دست آمده است.



علی محمد احمدی، استادیار دانشگاه تربیت مدرس
 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۵۸
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۱۳