vasael.ir

کد خبر: ۴۹۵۹
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۹:۲۲ - 18 April 2017
قواعد فقه حکومتی؛ آیت الله خاتمی/ جلسه 30

تفکر سکولاری از منظر حضرت امام در حقیقت تکذیب پیامبراکرم است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- آیت الله خاتمی با اشاره به اینکه سیره نبوی دلالت بر دخالت پیامبر در سیاست دارد و اینکه این دخالت با انتخاب مردم نبوده است بلکه از باب نصب الهی است گفت: به همین جهت است که امام(ره) طبق این نصوص می فرماید اگر کسی دین را از سیاست جدا بداند، در حقیقت پیامبراکرم را تکذیب کرده است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سیداحمد خاتمی، عضو شورای عالی حوزه های علمیه کشور و استاد درس خارج حوزه علمیه قم، 15 آبان ماه 1395 در جلسه سی ام درس خارج حکومتی فقه، به روش شناسی قضاوتهای پیامبر اکرم و امیرالمومنین (علیهما السلام) پرداخت و گفت: قضاوتهای پیامبر اکرم(ص) تشریفاتی نبوده بلکه حدّ اجرا می کرده است، همچنین بیشتر قضاوتهای ایشان در مسجد بوده است مگر اینکه مساله ای جنجالی باشد که در خارج از مسجد انجام می شده.

 

تقریر درس

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یَا بُنَیَّ اخْتَرِ الْمَجَالِسَ‏ عَلَى عَیْنِکَ فَإِنْ رَأَیْتَ قَوْماً یَذْکُرُونَ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکُنْ عَالِماً نَفَعَکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکُنْ جَاهِلًا عَلَّمُوکَ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَیْتَ قَوْماً لَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکُنْ عَالِماً لَمْ یَنْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلًا یَزِیدُوکَ جَهْلًا وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ.[1]

حدیث مرفوعه است. معمولا جناب یونس ار امام کاظم علیه السلام نقل روایت می کند.
حضرت لقمان به پسر خود گفت پسرم در هر مجلسی نرو؛ اگر قومی را دیدی که خدا را یاد می کنند با آنان بنشین، اگر عالم باشی علمت به کارت می آید. اگر جاهل باشی آنان به علم تو می افزایند، چه بسا خدا تو را به خاطر آنان، مشمول رحمت خود قرار دهد. اگر دیدی کسانی به یاد خدا نیستند با آنها منشین. اگر عالم باشی علمت به درد آنان نمی خورد و اگر جاهل باشی بر جهل تو اضافه می کنند، چه بسا خدا به سبب عقوبت آنان، تو را هم عقوبت کند.

 

چکیده نظریه امام (ره) در هیئت ترکیبیه لا ضرر:

اولا «لا» نهی است نه نفی؛
ثانیا نهی سلطانی است نه نهی مولوی الهی؛ امام با این نکته خطشان را از شیخ الشریعه جدا کردند.
امام برای اثبات نظریه خود مقدماتی فرمودند که عبارتند از اینکه:
اولا: پیامبرخدا دارای سه شأن رسالت، حکومت و قضاوت هستند.
ثانیا: در سیره پیامبر و امیرالمومنین فراوان استفاده از واژه قضی و حکم و امر داریم.
ثالثا: واژه هایی مانند «قال» و «اجازه» داریم که به قرینه از آنها در معنای امر و حکم مولوی و حکومتی استفاده شده است.

در رابطه با قضاوتهای نبی اکرم صلی الله علیه و آله مطلب فراوان داریم که در منابع روائی شیعه و سنی آمده است.  

 

روایت ششم:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ حَرِیمُ‏ النَّخْلَةِ طَوْلُ سَعَفِهَا.[2] روایت اول باب نیز در همین موضوع است. مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَضَى فِی النَّخْلِ أَنْ تَکُونَ النَّخْلَةُ وَ النَّخْلَتَانِ لِلرَّجُلِ فِی حَائِطِ الْآخَرِ فَیَخْتَلِفُونَ فِی حُقُوقِ ذَلِکَ فَقَضَى فِیهَا أَنَّ لِکُلِّ نَخْلَةٍ مِنْ أُولَئِکَ مِنَ الْأَرْضِ مَبْلَغَ جَرِیدَةٍ مِنْ جَرَائِدِهَا (حِینَ یُعِدُّهَا).[3] حضرت حدود حریم درختان خرما را بیان کردند.

همچنین حضرت در روایتی سهم آب درختهای خرما را در جریان سیلی بیان کرده اند. وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص فِی سَیْلِ وَادِی مَهْزُورٍ- أَنْ یُحْبَسَ الْأَعْلَى عَلَى الْأَسْفَلِ لِلنَّخْلِ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَ الزَّرْعِ إِلَى الشِّرَاکَیْنِ.[4]
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ شَجَرَةَ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص فِی سَیْلِ وَادِی مَهْزُورٍ- لِلنَّخْلِ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَ لِأَهْلِ الزَّرْعِ إِلَى الشِّرَاکَیْنِ.[5] وادی مهزور، مکانی است که قوم ثمود در آنجا نابود شدند.

 

نکات روایات:

  1. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر اساس ظواهر قضاوت می کردند. بر اساس علم غیب قضاوت نمی کردند. وقتی قضاوت بر اساس ظواهر شد چه بسا حقی ناحق شود لذا فرمود: اگر کسی می داند که ناحق می گیرد حق ندارد حکمی که به نفع او شده قبول کند که اگر چنین کند در واقع قطعه ای از آتش را برای خود گرفته است.
  2. محل قضاوت حضرت، مسجد بوده است اما قضاوتهای جنجالی در مسجد نبوده است؛ زیرا چنین قضاوتی در مسجد مکروه است. تا زمان عثمان محل خاصی برای قضاوت نبوده است. امیرالمومنین اولین شخصیتی است که دکه القضا را برای قضاوت اختصاص داد.
  3. قضاوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله تشریفاتی نبوده بلکه رجم را اجرا کرده است. دست دزد (دزدی که زن بوده است) قطع کرده اند.
  4. بنابراین طبق نص قرآن « فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴿النساء، 65﴾؛ به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقی نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع و اختلاف دارند به داوری بپذیرند؛ سپس از حکمی که کرده ای در وجودشان هیچ دلتنگی و ناخشنودی احساس نکنند، و به طور کامل تسلیم شوند.» حضرت نبی مکرم اسلام، حق قضاوت در بین مردم داشته اند. این سیره دال بر دخالت پیامبر در سیاست است. این دخالت از باب انتخاب مردم نبوده است بلکه از باب نصب الهی است. در تاریخ هم نداریم که مردم پیامبر را به عنوان قاضی انتخاب کرده باشند. لذا امام (ره) طبق این نصوص می فرماید اگر کسی دین را از سیاست جدا بداند، پیامبراکرم را تکذیب کرده است. این نصوص بخشی از شواهد دخالت حضرت در سیاست است. حضرت برای برخی از قبائل، امیر انتخاب می کرده است. برای جمع آوری زکات مسئول انتخاب می کردند.
    حضرت برای گرفتن زکات از ثعله بن حاطب مسئولی را فرستاد (همان ثعلبه ای که فقیر بود و با اصرار از پیامبر بعد از نمازها خواست که جهت توسعه رزق دعا کنند و حضرت دعا کردند و او صاحب اموال زیادی شد.) اما او زکات را نداد. و فی تفسیر قوله تعالى: وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَ... فقال صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: اللهم ارزق ثعلبة مالا. فاتخذ غنما فنمت کما ینمو الدود... ثم بعث رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم المصدق لیأخذ الصدقة، فأبى و بخل و قال: ما هذه إلا أخت الجزیة؛ فقال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: یا ویح ثعلبة فأنزل اللّه الآیات‏.[6]

مولی علی علیه السلام به امر پیامبر اکرم در زمان خود حضرت قضاوت می کرده است. همچنین در زمان خلفاء خصوصا در زمان خلیفه اول قضاوت می کرده است و آنها قضاوت را به مولی علی می سپرده اند.

 

نمونه هائی از قضاوتهای مولی علی علیه السلام:

نمونه اول:

وَ بِهِ عَنِ الْقَطِیعِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مَالِکِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَیَّاشٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ عُمَرَ عَنْ حُمَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَضَاءٌ قَضَاهُ عَلِیٌّ علیه السلام فَأُعْجِبَ‏ النَّبِیُ‏ صلی اله علیه و آله وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ فِینَا الْحِکْمَةَ أَهْلَ الْبَیْتِ علیهم السلام.[7] حضرت علی در زمان پیامبرخدا شأن قضاوت داشته است. در کتاب فضائل الصحابه از حمید بن عبدالله بن یزید المدنی که جزء محدثین اهل سنت است آمده است که یکی از قضاوتهای علی در محضر پیامبر گفته شد و حضرت متعجب شده و فرمودند: خدا را شکر که خدای این نعمت را در ما قرار داد.  

 

نمونه دوم:

إبراهیم بن خیار، عن أبی جعفر محمّد بن علی علیه السّلام قال: تقدم‏ الى‏ عمر بن الخطاب رجلان یختصمان و علی علیه السّلام جالس الى جانبه، فقال له: اقض بینهما یا أبا الحسن، فقال أحد الخصمین: یا أمیرالمؤمنین یقضی هذا بیننا و أنت قاعد. قال: ویحک أتدری من هذا؟ هذا مولای و مولى کل مسلم، فمن لم یکن هذا مولاه فلیس بمسلم[8] دو نفر که با هم مخاصمه داشتند نزد خلیفه دوم آمدند در حالی که امیرالمومنین علی در آنجا حضور داشتند؛ عمر رو به مولی علی کرد و گفت بین این دو نفر قضاوت کنید؛ یکی از دو متخاصم به عمر گفت: این (امیر المومنین علیه السلام) بین ما قضاوت کند در حالی که حاکم تو هستی؟ عمر گفت وای بر تو؛ این مولای من و مولای هر مسلمانی است. اگر کسی ولایت مولی را نپذیرفته باشد نامسلمان است.

 

نمونه سوم

و روى أبوبکر الأنباری فی أمالیه‏ أن علیا علیه السلام جلس‏ إلى‏ عمر فی‏ المسجد و عنده ناس فلما قام عرض واحد بذکره و نسبه إلى التیه و العجب فقال عمر حق لمثله أن یتیه و الله لو لا سیفه لما قام عمود الإسلام و هو بعد أقضى الأمة و ذو سابقتها و ذو شرفها فقال له ذلک القائل فما منعکم یا أمیر المؤمنین عنه قال کرهناه على حداثة السن و حبه بنی عبد المطلب‏. [9] مولی علی علیه السلام در زمان خلیفه دوم در مسجد حضور داشتند وقتی مولی بلند شد یکی از افراد مجلس با کنایه گفت که (العیاذ بالله) علی مغرور است. عمر گفت این حق علی است که خودش را بزرگ بداند. والله اگر شمشیر علی نبود عمود اسلام برافراشته نمی شود هیچ کسی به مانند علی نمی تواند قضاوت کند و اینکه مانند علی کسی سابقه ندارد. همچنین شرافت اول از آن علی است.

 

نمونه چهارم

عِکْرِمَةُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ قَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّکَ‏ لَتَعْجَلُ‏ فِی الْحُکْمِ وَ الْفَصْلِ لِلشَّیْ‏ءِ إِذَا سُئِلْتَ عَنْهُ قَالَ فَأَبْرَزَ عَلِیٌّ کَفَّهُ وَ قَالَ لَهُ کَمْ هَذَا فَقَالَ عُمَرُ خَمْسَةٌ فَقَالَ عَجِلْتَ یَا أَبَا حَفْصٍ قَالَ لَمْ یَخْفَ عَلَیَّ فَقَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا أُسْرِعُ فِیمَا لَا یَخْفَى عَلَیّ....‏[10] عمر به امام علی علیه السلام گفت: در قضاوت شما عجول هستی! مولی علی علیه السلام دست خود را نشان داد و فرمود تعداد انگشتان من چند تاست؟ عمر گفت 5 عدد است؛ مولی فرمود: در جواب عجله کردی! عمر گفت بر من مخفی نبود. امام علی(ع) فرمود قضاوتهای من از این برای من روشن تر است.
در روایتی دیگری ابن عباس می گوید در خلافت خلیفه دوم، عمر مرا دید و گفت: احوال شیخ شما چطور است؟ گفتم مراد شما کیست؟ گفت مرادم علی است. گفتم الحمدالله خوب است. عمر گفت: هنوز هوای خلافت دارد یا خیر؟ ابن عباس گفتم چرا چنین ادعائی نداشته باشد! لیاقتها در او تجلی یافته است. عمر گفت راست می گوئی او بر ما افضل است ما بر اسلام ترسیدیم. چون علی پدران و برادرهای تازه مسلمانان را کشته است لذا ترس از اسلام باعث شد او را نگذاریم.

روایت بالا را در کنار این روایت بگذارید که ابن عباس می گوید: در 18 ذی الحجه سال 35 (25 سال بعد از رحلت پیامبرخدا) عثمان کشته شد. من (ابن عباس) و برخی از دوستان مولی، شبانه آمدیم خانه مولی علی و عرض کردیم ما اهل حل و عقد هستیم اجازه بفرمائید همین امشب با شما بیعت کنیم؛ مولی فرمود بیعت با من شبانه نمی شود. ( البته مولی نفرمود این بیعت همانند بیعت خلیفه اول است. عمر درباره بیعت ابوبکر گفت: بیعت با ابوبکر تیر به تاریکی زدن بود که گرفت[11]) باید بیعت در مسجد اتفاق بیافتد. ابن عباس گفت خیلی نگران شدم. سخنان عمر به یادم بود که نکند تازه مسلمانی در مسجد بلند شود و به مولی توهین کند. اما در مسجد همه با مولی بیعت کردند. ابن عباس گوید: عجبا و یا للعجب 25 سال قبل، نفر اول و دومی که در غدیر با مولی بیعت کردند ابوبکر و عمر بودند که گفتند: بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای ؛ امروز نیز اولین و دومین نفری که با مولی بیعت کردند زبیر و طلحه بود که پیامد هر دو بیعت دادن مخالفت بود.

 

قضاوت برتر:

این جایگاه بلند علی است که اقضی الناس است. این تنها شعار شیعه نیست. بلکه در متون اهل سنت به این مطلب اذعان شده است. در صحیح بخاری [12] و مستدرک علی الصحیحن [13] و دیگر کتب اهل سنت آمده است که مولی علی از همه بهتر قضاوت می کند.

 

قضاوت در یمن:

مولی علی از طرف پیامبر برای قضاوت در یمن منصوب شد.
عَنْ عَلِیٍّ: بَعَثَنِی النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى الْیَمَنِ. فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، تَبْعَثُنِی وَأنَا شَابٌّ أَقْضِی بَیْنَهُمْ وَلَا عِلْمَ لِی بِالْقَضَاءِ. فَضَرَبَ بِیَدِهِ فِی صَدْرِی وَقَالَ: «اللَّهمّ اهْدِ قَلْبَهُ وَثَبِّتْ لِسَانَهُ» . فَمَا شَکَکْتُ فِی قَضَاءٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ.[14] مولی علی علیه السلام نقل می کند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا به سوی یمن فرستاد. عرض کردم من یک جوان هستم و آموزش قضاوت ندیدم. پیامبر دست بر سینه من گذاشت و دعا کرد؛ بعد از دعای رسول الله در هیچ موردی حتی شک برایم پیدا نشد. بنابراین بعد از پیامبرخدا، مولی علی در جایگاه قضاوت قرار گرفت. قضاوتهای حضرت معروف است. در سالهای اخیر مرحوم آقای تستری درباره قضاوتهای مولی علی کتاب نوشته است.

اصول قضاوتهای مولی علی علیه السلام، اصول آئین دادرسی در حکومت مولی؛ چیزهائی دانستیم که عبارتند از:

  1. مولی بیت المظالم داشت.
  2. مولی بیت القصص داشت.
  3. مولی به شریح قاضی فرمود بعد از صدور حکم قضاوت برای من عرضه کن بیبینم درست است.
  4. مولی پلیس قضائی داشت علاوه بر پلیس عمومی (شرطه الخمیس)
  5. بیت القصص؛ صندوقی داشت هر کس هر حرفی دارد بنویسد. خوارج فحش می نوشتند. فکتبوا شتمه.

فردا بعد از ادامه قضاوتهی مولی، ارزیابی نظریه امام (ره) را خواهیم گفت که حدود70 یا 80 روایت همه نهی مولوی سلطانی است یا نهی مولوی الهی است که نهی مولوی سلطانی ذیل این نهی می آید. /902/239/ر

پاورقی:

[1] . الکافی؛ کلینی ره (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص39؛ ح 1؛ بَابُ مُجَالَسَةِ الْعُلَمَاءِ وَ صُحْبَتِهِمْ‏
[2] . وسائل الشیعة؛ شیخ حر عاملی؛ ج‏25 ؛ ص424؛ ح 2 باب 10؛ ح 32268.
[3] . همان؛ ح 1؛ ح 32267؛ وَ رَوَاهُ الشَّیْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى‏ مِثْلَهُ‏.
[4]. وسائل الشیعة؛ شیخ حر عاملی؛ ج‏25 ؛ ص421؛ باب 8؛ ح 32261؛ وَ رَوَاهُ الشَّیْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ  وَ کَذَا الَّذِی قَبْلَهُ.
[5] .  همان ح 32262.
[6] . إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شیخ حر عاملی؛ ج‏1 ؛ ص372؛ ح 388 ؛ تفسیر الطبری؛ جامع البیان ت شاکر؛ ج 14 ص 371
[7] . موسوعه الامام علی؛ ج 6؛ ص 319؛ باب القسم الثانی عشر قضایا الامام علی علیه السلام؛ بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق؛ ج‏101 ؛ ص412؛ ح 19.
[8] . شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام ؛ ابن حیون، نعمان بن محمد؛ جامعه مدرسین - قم، چاپ: اول، 1409 ق؛ ج‏1 ؛ ص110
[9] . شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید؛10جلد، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی - قم، چاپ: اول، 1404ق.ج‏12 ؛ ص82.
[10] . مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق.ج‏2 ؛ ص31.
[11] . صحیح البخاری؛ ج 8؛ ص 168؛ فَوَاللَّهِ مَا کَانَتْ بَیْعَةُ أَبِی بَکْرٍ إِلَّا فَلْتَةً
[12] . صحیح البخاری؛ ج 6؛ ص 19؛ ح 4481؛ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِیٍّ، حَدَّثَنَا یَحْیَى، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ حَبِیبٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَقْرَؤُنَا أُبَیٌّ، وَأَقْضَانَا عَلِیٌّ، وَإِنَّا لَنَدَعُ مِنْ قَوْلِ أُبَیٍّ، وَذَاکَ أَنَّ أُبَیًّا یَقُولُ: لاَ أَدَعُ شَیْئًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
[13] . المستدرک على الصحیحین للحاکم نیشابوری؛ ج 3؛ ص 344؛ ح 5328؛ أَخْبَرَنَا أَبُو النَّضْرِ الْفَقِیهُ، ثَنَا مُعَاذُ بْنُ نَجْدَةَ الْقُرَشِیُّ، ثَنَا قَبِیصَةُ بْنُ عُقْبَةَ، ثَنَا سُفْیَانُ، قَالَ: حَدَّثَنِی حَبِیبُ بْنُ أَبِی ثَابِتٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ:  عَلِیٌّ أَقْضَانَا...
[14] . تاریخ الإسلام؛ شمس الدین ذهبی؛ ت تدمری؛ ج 2؛ ص691؛ به عبارت دیگر در کتاب تاریخ مدینة السلام للخطیب البغدادی؛ ج14؛ ص451. دعانی رسول الله صَلى الله عَلیهِ وسلمَ لیستعملنی على الیمن...

مقرر: حسن حسینعلی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۶:۲۳
طلوع افتاب
۰۶:۱۸:۴۸
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۲۵
غروب آفتاب
۱۹:۴۹:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۰۷:۱۷