vasael.ir

کد خبر: ۴۹۵۰
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۳ - 27 May 2017
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه21

عدالت و مساوات از وظایف امام و نشانگر جامعه الهی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی به تکلیف مردم در مقابل ائمه(ع) و وظایف امام(ع) در جامعه اشاره کرد و گفت: بنابر تصریح روایات، مهم این است که اولاً مردم نسبت به امام، سمع و طاعت داشته باشند و ثانیاً امام حاکم نیز در بین رعیت عدالت و تقسیم اقتصادی بالسویه داشته باشد؛ با وجود این دو ویژگی، جامعه الهی خواهد شد و در چنین جامعه ای اگر چنانچه برخی افراد نیز کج رفتاری داشته باشند چندان اهمیتی ندارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در بیست و یکمین جلسه سال تحصیلی 96-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز شنبه بیستم آذرماه 1395 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد با طرح روایاتی دیگر دالّ بر فرمانروایی سیاسی ائمه اطهار علیهم السلام به بیان مطالبی در این زمینه پرداخت که ذیلاً گزیده آن در سه نکته می آید.

1. امام باقر علیه السلام در جواب پرسش راوی، حق امام بر مردم را سمع و اطاعت از او و حق مردم بر امام را تقسیم بالسویه مالی و برقراری عدل در جامعه بیان می کند.

2. امام بر مردم حق فرمانبری و طاعت ندارد الا اینکه جایگاه او در میان مردم جایگاه فرمانروایی و حاکمیت باشد؛ همچنین مساوات اقتصادی و برقراری عدل نیز تنها از وظایف حاکم به شمار می آید؛ بنابراین روایتی که حقوق طرفینی امام و مردم را چنین تعریف می کند دلالتی آشکار بر مقام  فرمانروایی سیاسی امام دارد.

3. بنا به آنچه از ادلّه نقلی استفاده می شود یگانه فرمانروای الهی رسول مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله است و انبیاء سلف و ائمه خلف - سلام الله علیهم اجمعین-  همگی خلفای آن وجود مقدّس هستند؛ به این معنا که انبیاء الهی اگرچه از حیث زمانی نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله  متقدم بودند ولی از سوی خدای متعال ملزم به  تبعیت از وجود معنوی آن حضرت شدند.

تقریر بیست و یکمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.

عبارات درون پرانتز اضافات مقرّر است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة علی سیدنا محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین

مقدمه

بحث درباره روایات دالّ بر فرمانروایی سیاسی ائمه اطهار علیهم السلام بود. بنا به این روایات، امام کسی است که به عنوان فرمانروای سیاسی از سوی خدای متعال منصوب می شود. در جلسات قبـل چهارده روایت مطرح شد و مـورد بحـث قرار گرفت. در جلسه حاضـر روایــات دیگری در ایـن باره مطـرح می شود.

 

روایت پانزدهم

روایت پانزدهم حدیثی است که مرحوم کلینی به دو طریق صحیح از ابوحمزه ثمالی روایت می کند.

«عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَیْهِمْ أَنْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطِیعُوا قُلْتُ فَمَا حَقُّهُمْ عَلَیْهِمْ قَالَ یَقْسِمَ بَیْنَهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ یَعْدِلَ فِی الرَّعِیَّةِ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فِی النَّاسِ فَلَا یُبَالِی مَنْ أَخَذَ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا»؛ کافی، جلد 1، صفحه 405.

ابو حمزه می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم حق امام بر مردم چیست؟ فرمود: حق او آن است که از او بشنوند و اطاعت کنند. این فرمایش امام همان است که در قرآن کریم آمده است: «سمعنا و اطعنا».

 

روایت مؤیّد

در منابع روایی ما در ابواب صلاة العشاء و نیز در برخی منابع اهل سنت روایتی وارد شده است. رسول اکـرم صلی الله علیه و آلـه نماز عشاء را به تاخیر انداختند؛ خلیفه دوم دم به دم به درب منزل حضرت می آمد و می گفت: «أخرج أصلِّ» و گاهی هم می گفت: «نامت النساء نامت الصبیان»؛ زنان و بچه ها خوابشان برد. پس از آنکه چند بار چنین کاری را تکرار کرد، رسول خدا بیرون آمدند و به او فرمودند: «لَیْسَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُونِی وَ لَا تَأْمُرُونِی إِنَّمَا عَلَیْکُمْ أَنْ تَسْمَعُوا وَ تُطِیعُوا»؛ یعنی آنکه رسول است من هستم و مأموریت را خوب می شناسم؛ من می دانم چه هنگام نماز بخوانم.

ظاهرا نکته تأخیر نماز این بوده است که به مردم تعلیم دهد که نماز عشاء را می توان با تأخیر خواند؛ چون در بعض موارد، وجه عمل رسول خدا این بوده است که به دیگران اباحه و جواز عمل را نشان دهند.

فقره «إِنَّمَا عَلَیْکُمْ أَنْ تَسْمَعُوا وَ تُطِیعُوا» بیانگر تکلیفی است که مردم نسبت امام بر عهده دارند.

 

بازگشت به روایت قبل

«قُلْتُ فَمَا حَقُّهُمْ عَلَیْهِمْ قَالَ یَقْسِمَ بَیْنَهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ یَعْدِلَ فِی الرَّعِیَّةِ»؛ راوی از امام علیه السلام می پرسد حق مردم بر امام چیست؟ امام علیه السلام در جواب چنین فرموده است که وظیفه امام برقراری برابری اقتصادی بین آنها و رفتار بر اساس عدل است.

«فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فِی النَّاسِ فَلَا یُبَالِی مَنْ أَخَذَ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا»؛ اگر عدل در میان مردم برقرار شد، پس از آن چندان اهمیتی ندارد که کسی به این سو یا به آن سو برود.

 

جامعه الهی؛ دو ویژگی

بنا به فقره اخیر روایت، مهم این است که اولاً مردم نسبت به امام سمع و طاعت داشته باشند و ثانیاً امام حاکم نیز در بین رعیت عدالت و تقسیم اقتصادی بالسویه داشته باشد. با وجود این دو ویژگی، جامعه یک  جامعه الهی خواهد شد و در چنین جامعه ای اگر چنانچه برخی افراد نیز کج رفتاری داشته باشند چندان اهمیتی ندارد.

 

دلالت روایت

روایت ابوحمزه ثمالی صریح است در اینکه مأموریت امام فرمانروایی است؛ به دو دلیل:

اولاً؛ وظیفه مردم را سمع و طاعت یعنی فرمانبرداری می داند؛ بنابراین امام، فرمانده و فرمانرواست که فرمان می دهد.

ثانیاً؛ وظیفه امام را تقسیم اقتصادی بالسویه و رفتار براساس عدل می داند. واضح است که چنین امامی فرمانروای سیاسی است وگرنه اگر تنها یک امام معنوی باشد و وظیفه او منحصر در وعظ و ارشاد و دعوت به آخرت باشد، مسئولیتی نسبت به تقسیم بالسویه و عدل بین رعیت ندارد.

بنابراین روایت صراحت دارد در اینکه وظیفه امام مدیریت جامعه و فرمانروایی سیاسی است و نه فقط وعظ و دعا.

 

روایت شانزدهم

«عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُحَمَّدٍ ص أَنِّی خَلَقْتُکَ وَ لَمْ تَکُ شَیْئاً وَ نَفَخْتُ فِیکَ مِنْ رُوحِی کَرَامَةً مِنِّی أَکْرَمْتُکَ بِهَا حِینَ أَوْجَبْتُ لَکَ الطَّاعَةَ عَلَى خَلْقِی جَمِیعاً فَمَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَانِی وَ أَوْجَبْتُ ذَلِکَ فِی عَلِیٍّ وَ فِی نَسْلِهِ مِمَّنِ اخْتَصَصْتُهُ مِنْهُمْ لِنَفْسِی»؛ کافی، جلد 1، صفحه 441.

این حدیث بسیار مهم است و مضامین عالیه بسیاری دارد. شاید اگر در شرح این حدیث کتابی نوشته شود بازهم کم است. در اینجا تنها آنچه به بحث ما مربوط است به اختصار بیان می شود.

آنچه از حدیث استفاده می شود و پیش از این نیز گفته ایم این است که اصولاً فرمانروای اصلی بر زمین از سوی خدای متعال یک تن بیش نیست و آن وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله است؛ اوست که از سوی خدای متعال فرمانرواست و انبیاء و اوصیاء همگی خلفای آن حضرت هستند.

از همین روست که پیشتر گفتیم آیه شریفه «إنی جاعل فی الارض خلیفة» اشاره به وجود مقدس نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله دارد و آدم علیه السلام به عنوان نماینده آن حضرت واجب الطاعة بوده است. روایت اخیر همین مطلب را تأکید و تأیید می کند.

«أَنِّی خَلَقْتُکَ وَ لَمْ تَکُ شَیْئاً»؛ تو را آفریدم در حالیکه پیش از آن نبودی.

«نَفَخْتُ فِیکَ مِنْ رُوحِی»؛ از روح خود در تو دمیدم. اینکه امام از سوی مردم واجب الطاعه است بر اساس همین نکته است.

«کَرَامَةً مِنِّی أَکْرَمْتُکَ بِهَا»؛ این کرامت، کرامتی است که تو را - فقط - به آن اکرام کردم. دیگران را به کرامت تو اکرام می کنم.

 

شعری به مناسبت

فخرالدین عراقی شعری دارد که بسیار عالی است. می گوید:

نخستین باده که اندر جام کردند   به چشم مست ساقی وام کردند

بعض اشعار عرفاء برگرفته از آیات و روایات قرآنی است. عراقی در این شعر خود می گوید حضرت آدم علیه السلام را که در ابتدا آفریدند، آفرینش او به خاطر وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله بود.

 

ادامه بحث روایی

«حِینَ أَوْجَبْتُ لَکَ الطَّاعَةَ عَلَى خَلْقِی جَمِیعاً»؛ این کرامت آن است که طاعت تو را بر تمام خلق خود واجب کردم. این همان نکته پیش گفته است؛ یعنی رسول اکرم صلی الله علیه و آله تنها فرمانروای اصلی بر سراسر عالم هستی است حتی بر انبیاء پیشین؛ چون استثنایی برای «خَلْقِی جَمِیعاً» بیان نشده است.

«وَ أَوْجَبْتُ ذَلِکَ فِی عَلِیٍّ وَ فِی نَسْلِهِ»؛ وجوب طاعت بر همه خلق را برای علی و نسل او نیز مقرر کردم.

«مِمَّنِ اخْتَصَصْتُهُ مِنْهُمْ لِنَفْسِی»؛ آنان را مخصوص خودم گرداندم.

اختصاص به نفس، جوانبی دارد؛ از جمله اینکه آن حضرات مطیع محض خدا هستند و هیچ شرکی در آنها راه ندارد که مهمترین شرک ها شرک در اطاعت است. آنان جز خدا را هیچگاه اطاعت نمی کنند.

 

دلالت روایت

این روایت صریح است؛ هم در جایگاه فرمانروایی رسول خدا و هم در جایگاه فرمانروایی ائمه اطهار علیهم السلام اجمعین. جایگاه فرمانروایی نیز نسبت به تمام خلق خداست.

 

اشکال و جواب

اشکال؛ طاعت باید فعلیت داشته باشد. کسانی که در زمان گذشته بوده اند طاعت فعلی آنها معنایی ندارد.

جواب؛ خدای متعال به رسول خود می فرماید: «قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین لا شَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمین‏»[1]؛ در این آیه شریفه، رسول اکرم نخستین مسلمان معرفی شده است.

به طور واضح، سایر مسلمین – اعم از انبیاء سابق و مسلمین لاحق – می بایست از این نخستین مسلمان تبعیت کنند؛ همچـون حضرت ابراهیـم علیـه السـلام که قـرآن کریـم او را از جمـله مسلمیـن مـعرفــــی می فرماید: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمین‏» و یا «وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین».‏

اگر در آیه شریفه، رسول خدا به عنوان اول مسلمان معرفی می شود مراد، اول رتبی است و نه اول زمانی. اول رتبی یعنی اول بالعلیّة؛ به عبارت دیگر خدای متعال آنگاه که اراده فرمود مسلمان بودن را به حضرت آدم نشان دهد و معرفی کند وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله را معرفی کرده و فرموده است مسلمان این است و از او تبعیت کن.

در روایات نیز از خلقت نوری اهل بیت علیهم السلام سخن به میان آمده است. آنچه در روایات در این باب آمده است مدح و ثنای خالی از واقعیت نیست بلکه حقایق الهی است. بنابراین حضرت آدم و دیگران پس از او همگی پیرو این ذوات مقدسه بودند؛ اگرچه این ذوات مقدّسه از حیث زمانی متأخر بودند چون وجود نوری به معنی وجود اطاعتی است.

 

اشکال؛ انبیاء سلف چگونه مکلّف به اطاعت از افرادی می شوند که در زمان خود آنها یا پیش از آنها وجود نداشته اند؟ اطاعت باید نسبت به فردی باشد که فی الحال وجود داشته باشد.

جواب؛ انبیاء مکلف به اطاعت از خدا بوده اند. اطاعت از خدا باید با واسطه و از مسیر فردی باشد که «اشد الناس اطاعة لله» است. در تورات و انجیل نیز چنین آمده است که حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام تابع رسول خاتم صلی الله علیه و آله بوده اند. در قرآن کریم در مورد این انبیاء و رسول اکرم می فرماید: «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‏ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَد»[2].

 

اشکال؛ پس چگونه است که قرآن کریم رسول خدا را تابع حضرت ابراهیم می داند؟!!

جواب؛ چنین نیست. قرآن کریم می فرماید: «أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهیم‏»؛ یعنی از آیین و روش ابراهیم تبعیت داشته باش؛ نفرموده است از ابراهیم تبعیت کن. اتّباع از ملت ابراهیم یعنی اتباع از دین ابراهیم که همان اسلام است.

مراد از ملت ابراهیم در قرآن کریم بیان شده است؛ آنجا که می فرماید: « وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحین إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ»[3]. در این آیه شریفه، «ملة ابراهیم» را اسلام معرفی کرده است.

قرآن کریم رسول گرامی اسلام را «اوّل المسلمین» می داند؛ بنابراین حتی ابراهیم علیه السلام نیز در آیین اسلام خود به این رسول اقتدا می کرده است. تعبیر «اوّل المسلمین» درباره هیچ یک از انبیاء دیگر به کار نرفته است.

خلاصه اینکه تبعیت انبیاء سلف از رسول خدا صلی الله علیه و آله به معنی تبعیت از وجود معنوی آن حضرت است. به سخنی دیگر، چنین خبر داده شده است که کسی در آینده می آید که از همه کاملتر است، خصلت و آیین او چنین است، او رهبر است و شما از او تبعیت کنید.

و صلی علی محمد و آل طاهرین.

تقریر: جلال الدین زنگنه/223/907/م

 


[1] انعام / 162- 163

[2]  صف / 6

[3] بقره / 131-130

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰