به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ بسیاری از آئینهای یهودی در طول تاریخ، همراه و همگام با پدیدههای طبیعی شکل گرفتهاند. برگزاری اعیاد یهودی در آستانه فصل بهار و پاییز از این گونهاند. میشنا و تلمود نیز آموزههای کتاب مقدس در ارتباط با طبیعت را در راستای حفظ محیط زیست شرح و بسط دادهاند. یک یهودی باید با استفاده از دستورات تورات و استناد به آنها، راههایی را برای زندگی در دنیا برگزیند که کمترین آسیب را به محیطزیست وارد سازد و با تغییر و تحولات طبیعی، همچون تغییر فصلها، سازگار باشد. این نوشتار میکوشد دیدگاههای یهودیان را نسبت به خدا، انسان و طبیعت بازگو نماید و راهکارهای شرع یهود را در ارتباط با بحرانهای زیست محیطی بیان کند.
مقدمه
بشر امروزی طی چند قرن اخیر آسیبهای جبرانناپذیری را به محیط زیست زده است که به از بین رفتن گونههای زیستی، از بین رفتن زیستگاههای جانوری و گیاهی، نابودی جنگلها و مراتع و بیابانی شدن آنها، آلودگی آبها، آلودگی هوا، گرم شدن کره زمین، تخریب لایه ازون و . . . منجر شده است و اگر این روند به همین ترتیب ادامه یابد بیشک باعث از بین رفتن حیات بر روی کره زمین خواهد شد. از این رو، مدتهاست مباحث علمی، فلسفی، اخلاقی و کاربردی فراوانی در ارتباط با محیط زیست شکل گرفته است و محقّقان دیدگاههای گوناگونی را در این زمینه مطرح کردهاند و راهکارهایی را برای مهار رفتارهای مخرّب انسان ارائه دادهاند.
در سال 1967م، لین وایت، استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا، مقالهای با عنوان «ریشههای تاریخی بحران بومشناختی ما» نوشت و ادعا کرد که ریشههای این بحران در طرز تفکر یهودی– مسیحی است که بر طبق آن انسان حق حکومت بر طبیعت دارد. در این دیدگاه طبیعت بیگانه و صرفاً منبعی برای بهرهکشی است و پیشینه این نگرش انسانمدارانه و تحکّمآمیز، به «سفر تکوین» باز میگردد، به ویژه به آیه 28 از باب اول آن : (و خدا ایشان (آدم و حوّا) را برکت داد و بدیشان گفت: بارور باشید و تکثیر شوید، زمین را پرسازید و بر آن تسلّط یابید، بر ماهیان دریا، پرندگان آسمان و همه جانورانی که بر روی زمین زندگی میکنند سروری کنید.)
وایت مینویسد که الگوی مالکیت، انسانها را از طبیعت جدا کرده و آنها را در شکل نوعی ثنویت به صورت روح– مادّه، یا نفس– بدن قرار میدهد که بر این اساس روح باید بر مادّه و انسان باید بر طبیعت حکومت کند. در حالی که مشرکان پیش از سنت یهودی– مسیحی در هماهنگی کامل با زمین بودند زیرا فکر میکردند که ارواحی در حیوانات، درختان و جویبارها لانه دارد. به عقیده وایت در زمان فعلی، تحت تأثیر ثنویت مسیحی، حیوانات وحشی، و همه عالم ارگانیک و نباتی مرده درنظر گرفته شدهاند.
وایت روانمندانگاری ادیان غیرابراهیمی را در تقابل با انسانمدارانگاری مسیحیت میبیند. در جهاننگری ادیان غیرابراهیمی آزار رساندن به درختان، گیاهان و حیوانات امری ناپسند است مگر اینکه دلیلی وجود داشته باشد و قبلاً آیینهای خاصی به جا آورده شود چرا که آنها حامل امر قدسی هستند؛ اما مسیحیت با از میان برداشتن جانباوری این ادیان، باعث شد روحیه افراد به احساسات اشیاء طبیعی بیاعتنا باشد و از آنها بهرهکشی کنند.
از سوی دیگر، توماس بری و برخی دیگر از محقّقان مسیحی بحران زیست محیطی را متأثر از بحرانها به وجود آمده در حوزه معنویت و اخلاق میدانند. آنان معتقدند این مادهگرایی بیحد و مرز است که منجر به تجاوز و چپاول طبیعت شده و در واقع جدایی دین از زندگی عرفی ممکن است که یکی از دلایل این بحران باشد. از این رو، به باور این گروه ما به درکی فلسفی و دینی از خود به عنوان مخلوقات طبیعی نیازمندیم.
گروهی نیز علمزدگی و گسترش فنآوری را از مهمترین عوامل بروز بحران زیست محیطی دانستهاند. هم زمان با تحوّل تمدن و مظاهر آن از سدههای سیزده و چهارده میلادی، توجه به طبیعت کنار گذاشته شده است.
دکارت معتقد بود که طبیعت از کیفیات ملموس مانند اندازه و وزن تشکیل شده و فاقد ارزشهای ذاتی و غیرقابل اندازهگیری، مانند زیبایی، است. افرادی نظیر نیوتن، گالیله و کپلر علمی را پایهگذاری کردهاند که برتجربه، مشاهده و دیدگاه جزءگرایانه یا اتمیسم تأکید دارد و دیگر طبیعت در آن قابل احترام و تقدّس نیست.
به عقیده فرانسیس بیکن نیز کسب علم برای به دست آوردن قدرت است تا بتوان در عالم و طبیعت تصرّف کرد. او نیز مانند کانت از تسلّط بر طبیعت و قابلیت تغییر و انطباق طبیعت به وسیله نیازها و خواستههایی که انسان تعیین میکند، سخن میگوید. به واسطه این تفکر، ارزشگذاری بر طبیعت مطرح میشود و اینکه طبیعت فاقد ارزش است و تنها از مواد خام برای مصرف در ارتباط با ایدههای انسانی درست شده است. از این رو برخی بر این عقیدهاند که تفاوت کلی و مهمی را که امروزه دستآوردهای فنّی با قواعد اخلاقی دارد تنها زمانی میتوان رفع کرد که تحصیل علم تحت نظارت قرار گیرد و به سوی یافتهها و فعالیتهایی هدایت شود که در نهایت برای آدمی و محیط زیست او سودمند باشد.
دین یهود و محیط زیست
در متون دینی یهودی آموزههای مرتبط با محیط زیست به طور ضمنی مطرح شدهاند، چرا که این آموزهها جزئی از مقوله ارتباط میان خداوند، انسان و جهان به شمار میآیند که در اینجا به هر یک از این موارد اشاره میکنیم.
الف. خدا در یهودیت
در یهودیت، خداوند واقعیت یگانهای است که چگونگی شناخت او چندان مورد توجه نیست، بلکه بیشتر بر صفات الهی تأکید میشود. یهودیت بر دو پایه استوار است:
الف: اعتقاد به خدای واحد
ب: انتخاب بنیاسرائیل به عنوان بشارت دهندگان این اعتقاد
خدای یکتای بنیاسرائیل، خدای زندهای است که نیروی خلاّق او در جهان آفرینش همواره در کار است و در آغاز، این نیرو با خلقت جهان آشکار شد.
همچنین گفته میشود که خدا در هر چیزی هست؛ اگرچه او را با کلّ جهان خلقت، و با هیچ بخشی از آن، نباید یکی دانست. البته این درک از خدا در زمره تحولات تقریباً متاخر است و از دوره قرون وسطی به بعد در میان عارفان یهود رایج شده است، یعنی اینکه خدا غیر از جهان خلقت است ولی با آن عمیقاً ارتباط دارد.
در سایه آموزه شخینا (حضور الهی)، یهودیان در تبعید خداوند را در هر جایی احساس میکردند و خاخامها میگفتند که شخینا در کنیسههای بیرون اسرائیل، از این کنیسه به آن کنیسه میرود و یا اینکه او بر در کنیسه ایستاده و به قدمهای یهودیانی که به کنیسه میروند، برکت میدهد.
قبالای زوهری لحنی همهخدایانه دارد و چنین میآموزد که جهان از خدا فیضان کرده است، در حالی که بر طبق تلمود خداوند «پدر ما در آسمان» است، پدری که همیشه به فرزندان خود در روی زمین نزدیک است و این نظر با آموزه همهخدایانه، که خداوند را با طبیعت یکی میداند، منافات دارد.
تحقق غایت الهی در یهودیت با تصور سلطنت خدا مرتبط است، اما این سلطنت نه در آسمانی و حیاتی دیگر، بلکه در همین جا بر روی زمین، و تحت هدایت الهی و با دستان انسان بنا میشود. این حاکمیت خداوند با ظهور مسیحای منجی تحقق مییابد.
ب. انسان در یهودیت
در «سفر پیدایش» آمده که خداوند انسان را به صورت خود خلق کرده است. در بعضی تعابیر، انسان برتر از حیوانات و حیوانات برتر از گیاهان و گیاهان برتر از بیجانها در نظر گرفته شدهاند. این سلسله مراتب دو نتیجه دارد: مسئولیت رتبههای بالاتر نسبت به پایینتر، و حق تقدّم رتبههای بالاتر نسبت به پایینتر.
پس آدمی در میان همه مخلوقات اهمیت محوری دارد و آفریده شدن آدم به صورت خدا («سفر پیدایش»، فرمان به انسان برای پُر کردن زمین، تسلّط بر آن و فرمانروایی بر همه مخلوقات ساختاری انسان محور را به ذهن متبادر میکند. البته این تصور که انسان از شأنی برتر، هم چون محور عالم، برخوردار است به مسئولیتها و وظایف او نسبت به خدا و جهان وابسته است.
تلمود تصور کتاب مقدّس در مورد انسان را بسط داده و او را به عنوان یار و همکار خداوند معرفی میکند. برای تحقق غایت آفرینش همکاری انسان ضرورت دارد و خداوند او را به عنوان شریک خود آفریده است. انسان عاملی ویژه است تا اهدافی را که فراتر از مرزهای عالم طبیعی است، از طریق عالم طبیعی تحقق بخشد.
فرآیند آفرینش با خلق انسان و جهان تمام نشده است بلکه این وظیفه به عهده انسان گذاشته شد تا زمینه تکامل آن چه که آفریده شده را ایجاد کند. خداوند آفریننده است پس انسان هم باید آفریننده باشد و مبنای همکاری او با خداوند، در اطاعت از اوست. اما با وجود این شأن برتر برای انسان، زمین در مالکیت انسان نیست تا از آن سوءاستفاده کند بلکه او صرفاً نگهبان است تا زمین را به نفع معاصران خود و برای نسلهای آینده حفظ کند. تلمود نیز رویکرد ویژهای نسبت به وظیفه فرد برای حفظ و حراست از اموال عمومی دارد.
بر طبق تورات، روح و جسم انسان تقسیمناپذیر است، از این رو، تمام توجه آدمی باید به زندگی این دنیا معطوف باشد و نه زندگی پس از مرگ. امر به عبادت و بندگی خداوند نیز تنها برای همین دنیا و زندگی این جهانی است. پس محور زندگی یهودیان بر مبنای تورات، شریعت و تکالیف این جهانی است.
ج. طبیعت در یهودیت
بر طبق کتاب مقدّس آفرینش جهان به دست خداوند انجام گرفته است و اولین آیات کتاب مقدّس داستان آفرینش را بازگو میکند. کتاب مقدّس آکنده از آگاهی و قدردانی نسبت به طبیعت است، از «سفر پیدایش» گرفته تا «مزامیر». طبیعت گواه خداوند در امر خلقت است، بر خلاف جهانبینیهای شرکآمیز ادیان باستان که به اشیاء موجود در طبیعت جنبه الوهیت میدادند، کتاب مقدّس به طور آشکارا، طبیعت را کار دست خداوند دانسته و به هیچ وجه آن را بخشی از خداوند نمیداند.
جهان مادّی بر اساس «سفر پیدایش» خیر است. بدی از طریق عمل و انتخاب آزاد مردم وارد جهان میشود و نه در جریان فرآیند خلقت. در دورههای بعد است که دوگانگی جسم و روح مطرح میشود و این جهان را به عنوان مادهای پلید میشناسند.
مالک طبیعت خداست، در «مزامیر»آمده است: «زمین و هر آنچه در آن است و جهان و هرچه در آن زندگی میکند از آن خداوند است.» خدا طبیعت را به انسان واگذار نمیکند بلکه صرفاً اجازه استفاده از آن را به او میدهد. انسان مالک زمین نمیشود، زمین برای خدا و همه ساکنان مخلوق اوست، احکام بسیاری در دین یهود بر این موضوع تأکید میکنند که انسان برای استفاده از آفرینش به اجازه خداوند احتیاج دارد : «به یاد داشته باشد که زمین مال خداست و نمیتوانید آن را برای همیشه بفروشید، شما مهمان خداوند هستید، میتوانید فقط از محصول زمین استفاده کنید.» از این رو، در دین یهود، جهان بر محوریّت خداوند سامان مییابد و آن محل تجلی معنا، هدف و ارزش آفرینش خداوند است.
د. طبیعت در ادوار گوناگون
دوره کتاب مقدّس: کتاب مقدّس داستان قومی است که به سرزمین پیرامون خود علاقمند بود و آن را از نزدیک میشناخت. این دانستهها در زبان پیامبران و مزامیرنویسان یا در اشعار غزلِ غزلها و ایّوب بازتاب داشته است. در واقع استفاده مفرط از استعارههای مربوط به طبیعت به گونهای صورت پذیرفته است که برای مخاطبان قابل وصول باشد. وقتی با خدا به عنوان «ﻧﺸﺮ» روبرو میشویم جای درنگ وجود دارد، اما از این ارجاع، مردم خدایی را درمییابند که همچون والدی محافظ است، کسی که جوجههایش را بر روی پشت خود حمل میکند تا آنها پرواز کردن را بیاموزند. زبان طبیعت، به طور طبیعی به میان مردم آمد، چون زندگی آنها وابسته به غنای زمین بود و اقتصاد آنها به کشاورزی و چوپانی بستگی داشت. به همین دلیل بود که مردم عاشقانه زمین را دوست داشتند و ادوار جشنهای خود را با فصول سال مطابقت میدادند. کتاب مقدّس راجع به مردمی است که سرزمین خود را میشناسند و از آن مراقبت میکنند، و آن را هم چون عطیه خداوند میدانند، زندگی آنها به طور متقابل با این سرزمین بستگی دارد، چیزی که به عنوان بینش شلموت شناخته میشود، یعنی هماهنگی، صلح و انسجام.
ادامه دارد.........
120/204/د