vasael.ir

کد خبر: ۴۸۷۳
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۱ - 15 April 2017
معرفی کتاب؛

جریان شناسی روند تصویرسازی از وقایع آخرالزمان در غرب

پایگاه وسائل- منجی­گرایی همواره بخشی جدایی ناپذیر از حیات فرهنگی-مذهبی مسیحیت مغرب زمین بوده است. ادیان و مذاهب گوناگون با وجود تفاوت در برداشت ها بر این باورند که در زمان خاصی در آخرالزمان، مردی برای رهایی انسان از سختی ها و بحران ها ظهور خواهد کرد، کتاب جریان شناسی روند تصویرسازی از وقایع آخرالزمان در غرب از معدود کتبی است که نگاهی نو به بحث آخرالزمان در رسانه های غربی و سینمای هالیوود دارد.

 

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه  وسائل؛ کتاب «جریان شناسی روند تصویرسازی از وقایع آخرالزمان در غرب» به قلم ابراهیم شفیعی سروستانی، در سال 1389، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است.

منجی­گرایی همواره بخش جدایی ناپذیر حیات فرهنگی و مذهبی عموم ملت های جهان، از جمله مسیحیت مغرب زمین بوده است. ادیان و مذهب های گوناگون با وجود تفاوت در ادبیات و برداشت ها بر این باورند که در موقعیت و زمان خاصی در آخرالزمان، مردی برای رهایی بخشی انسان از سختی ها و بحران ها ظهور خواهد کرد. بر این اساس، از نیمه دوم قرن بیستم میلادی، مجموعه ای از حوادث و عوامل آشکار و نهان سبب شد بحث های گسترده ای دراین باره به وجود آید و منابع، آرا و ادبیات موجود، ولی خاموش و مهجور، در صورت های مختلف تجدید حیات یابند و موضوع آخرالزمان و منجی گرایی با رویکرد جدید و بالنده ای دنبال شود. این توجه و رویکرد، به مسیحیت مغرب زمین (ساکنان امریکا و اروپای غربی) محدود نبود، بلکه به صورت های مختلف تجلی یافت. مصداق های این توجه و رویکرد را در نقاط مختلف جهان، از جمله شرق اسلامی نیز می توان دید.

تحولات مختلف و چند وجهی (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و طبیعی) سبب شد مباحثی همچون: آخرالزمان، پایان تاریخ، آینده جهان، حکومت جهانی و جهان آینده، ضرورت آمادگی برای استقبال از منجی موعود ایجاد و پدیده­هایی نو در عرصه فرهنگ و ادبیات مطرح شود که از جمله آنها می­توان به این موارد اشاره کرد:

  1. تولید ادبیات مخصوص این عنوان ها در «سینمای غرب»
  2. توسعه شبکه های رادیویی و تلویزیونی مذهبی به قصد گفت وگو درباره ظهور منجی
  3. توسعه فعالیت های تبلیغی مذهبی با نگرش به آخرالزمان
  4. ظهور آموزه های آخرالزمانی و مذهبی در ادبیات سیاسی سیاست مداران غربی
  5. پیدایش موج منجی گرایی و ادبیات انتظار در میان عموم ملت ها و مذهب های موجود در جهان.
    پژوهشگرانی که موضوع بنیادگرایی در غرب به ویژه امریکا را (در دهه های 60 و 70 میلادی به بعد) مطالعه می کنند، به خوبی از شیوه پیدایش و گسترش بنیادگرایی در سینما، رسانه های عمومی و فعالیت های اجتماعی حتی سیاسی در غرب آگاهند.

 

توصیف کتاب:

آنچه در این کتاب آمده است، نتایج برگزاری نخستین نشست از مجموعه ای است که با عنوان«جریان شناسی روند تصویرسازی از وقایع آخرالزمان» در سال 1389 با حضور استاد اسماعیل شفیعی سروستانی (مدیر­مسئول مؤسسه فرهنگی موعود) و دکتر سیاوش صلواتیان (پژوهشگر و کارشناس رسانه) در مرکز پژوهشهاس اسلامی صدا و سیما برگزار شد.

  1. مقدمه
  2. هزاره جدید، آغاز گسترش مباحث آخرالزمانی
  3. روند تصویرسازی از وقایع آخرالزمان
  4. آخرالزمان؛ موضوعی برای جنگ ایدئولوژیک
  5. پروژه رسانه ای 2012
  6. مقدّمات پروژه 2012
  7. زمینه سازی هالیوودی برای پروژه 2012
  8. مستندسازی برای 2012
  9. بازار نشر و پروژه 2012
  10. جریان فراماسونری و پروژه 2012

مقدمه:

پژوهشگرانی که موضوع بنیادگرایی در غرب به ویژه امریکا را (در دهه های 60 و 70 میلادی به بعد) مطالعه می کنند، به خوبی از شیوه پیدایش و گسترش بنیادگرایی در سینما، رسانه های عمومی و فعالیت های اجتماعی حتی سیاسی در غرب آگاهند .صرف نظر از رویکرد جدید و جدّی غرب ـ به صورت عام ـ و مستکبران پشت پرده ـ به صورت خاص ـ به این موضوع، امروزه شاهد گفت وگوی گسترده ای درباره آخرالزمان و نزدیک بودن ظهور منجی آخرالزمان در میان ملت های دیگر، از جمله شرق اسلامی هستیم. در ایران اسلامی نیز، در ده سال اخیر، بیش از دوره های گذشته، به گفت وگو دراین باره پرداخته و آثار فراوانی در این زمینه منتشر شده است .

در میان رسانه های گروهی، سینما و تلویزیون، در عرصه پرداختن به این موضوع حساس و فراگیر، از رسانه های دیگر گوی سبقت را ربوده اند و درصدد ایجاد، تلقین و القای تصویر مورد نظر خود از آخرالزمان در میان افکار عمومی جهان برآمده اند. در دو سه دهه گذشته، هالیوود با ساخت فیلم هایی در موضوع آخرالزمان توانسته است تصویر مورد نظر خود را از این رویداد به مخاطب القا کند. این گونه تولیدات پس از وقایع یازده سپتامبر و حملات امریکا و هم پیمانانش به کشورهای اسلامی و نیز حضور جدی نظامی در منطقه خاورمیانه، رنگ متفاوتی گرفته است .

پس از تولید و پخش گسترده فیلم 2012 که سبب توجه جدّی به پیش بینی های صورت گرفته مبنی بر سال پایان جهان (2012 م) شد، مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما نیز درصدد برآمد تا با برگزاری سلسله نشست هایی، این روند منحرف طراحی شده از سوی رسانه های صهیونیستی را بررسی کرده و نتایج نشست های برگزار شده را در اختیار دست اندرکاران رسانه ملی قرار دهد.

 

 

هزاره جدید، آغاز گسترش مباحث آخرالزمانی

با آغاز هزاره جدید، موضوع آخرالزمان گرایی گسترش یافت. تا پیش از سال 2000 میلادی، موضوع های مختلفی در این زمینه وجود داشت؛ برای مثال، در میان مسیحیان، هزاره گرایی و این موضوع که در آغاز هر هزاره ممکن است قدیسی ظهور کند، مطرح بود. آنان مصداق ها و نشانه هایی را در زمین دیده و کتاب هایی در این زمینه خوانده بودند. پا به پای این قضایا در غرب، گروهی که بیشتر پروتستان ها بودند، به عنوان پیش­قراولان این عرصه کوشیدند غرب را از بحران اخلاق نجات دهند. ازاین رو، مراکز هم جنس بازی و سقط جنین را منفجر کردند و برای متمایل کردن مردم به سوی معنویت، رسانه هایی تأسیس کردند. آنان برای تبلیغات خود، از وسایل مدرن استفاده کردند و به استناد آمار، مبلغان انجیلی در مدت کوتاهی توانستند بیش از 1550 شبکه رادیو و تلویزیون راه بیندازند و بیش از 260 کالج تأسیس کنند.

 

روند تصویرسازی از وقایع آخرالزمان

عوامل نام برده زمینه ای فراهم آوردند تا موضوع آخرالزمان گرایی در غرب تشدید شود. سینما نیز به میدان آمد و به آنها کمک کرد تا آنچه درباره آخرالزمان واقعی و پایان دنیا نیست را بر روی پرده به تصویر کشند. از سال 1923 میلادی، ساخت فیلم هایی با موضوع جنگ آخرالزمان، در هالیوود آغاز شده بود، ولی در 35 سال گذشته، بیش از 150 فیلم پرقدرت درباره این موضوع ساخته شده است، به گونه ای که برخی از این آثار، با تکیه بر مضامین انجیلی، بخش­های بسیاری از مکاشفات موجود در اناجیل را به آثار بسیار پرقدرت تبدیل ساختند. افزون بر آن، آنان از مضامین آخرالزمانی نیز بهره جستند و آثار مختلفی تولید کردند .هالیوود، یکی از بزرگ ترین مراکز فیلم سازی در جهان است که به صورت اتاق فکر به فعالیت هایش ادامه می­دهد، به گونه ای که به عنوان نظام مدیریتی حاکم بر پروژه های فکری امریکا به آن می نگرند، نه اتاق سرگرمی ساز. به دیگر سخن، هالیوود تشخیص می­دهد کدام سوژه باید دست­مایه قرار گیرد.

موضوع فرجام جهان، به عنوان موضوع بسیار قدرتمندی برای جلب مردم، در گیشه ها مطرح شده است و فیلم های آخرالزمانی در سی سال گذشته، جزو پرفروش ترین فیلم ها بوده اند. در دهه 90، حدود 60 درصد از فیلم های پرفروش با این موضوع ساخته شده اند، به گونه ای که فیلم «2012» در 36 هزار سینما و 57 کشور، با فروش بی سابقه ای اکران شد. جالب است بدانیم هنوز فیلم «Knowing» روی پرده بود که فیلم 2012 اکران شد. هنگامی که «آواتار» نیز اکران می شد، فیلم 2012 هنوز روی پرده ها بود.

نکته مهم دیگر این است که برای هالیوود، نگاه به آخرالزمان، در واقع، بهانه ای برای اجرای استراتژی های منطقه ای و فرامنطقه ای غرب است. به ویژه که در این آثار و مفاهیم، موضوعی به اسم خیر و شر وجود دارد. آنها الگوی ضعیفی از مفاهیم انجیلی مانند «جنگ آرماگدون» را برمی دارند و به بهانه گفت وگو از آخرالزمان و ظهور منجی عالم، استراتژی­های خود را به اجرا می گذارند؛ زیرا یکی از وظایف فیلم های آخرالزمانی هالیوود، کمک به غرب برای اجرای استراتژی های سیاسی اش است.

افزون بر آن، این فیلم ها کمک کرد تا غرب دشمنی ها و تهدیدها را زنده و پررنگ نگه دارد. در روزگاران پیشین، کمونیسم در برابر غرب قد علم کرد و حضورش به عنوان جریان مخالف سبب شد غرب وحدت ملی خود را حفظ کند. امروزه با از بین رفتن کمونیسم، غرب می کوشد اسلام را دشمن خود معرفی کند تا کینه مردمانش را در برابر اسلام تازه نگه دارد. پس جریان سوم، تلاش برای زنده نگه داشتن عنصر دشمنی و تهدید بود که امریکا از این نظر، همواره برای بقای خود بهره گرفته است.

 

آخرالزمان؛ موضوعی برای جنگ ایدئولوژیک

یکی از نقش های دیگر این آثار، القای ایدئولوژی های قرن بیستمی به بهانه مذهب است. آنها با ساخت این فیلم ها، به ایدئولوژی های لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و لیبرال سرمایه داری مشروعیت دادند؛ یعنی براساس ایدئولوژی های مدرن برخاسته از تفکر اومانیستی و انسان مداری، فیلم تولید کردند و با ساخت این فیلم ها، از زبان قهرمانان آنها که اسطوره، افسانه و فرا­انسان را به نمایش می گذارد، این ایدئولوژی ها را به مردم القا کردند. به عبارتی، تولیدات سینمای غرب، در واقع، القای ایدئولوژی های قرن بیستمی است.
در همه این آثار، غرب کوشیده است تا تمدن تکنولوژیکش، تثبیت و تداوم یابد. به همین دلیل، فیلم هایی مانند «ترمیناتور» ساخته می شود. موضوع این فیلم ها، جنگ آخرالزمانی است، ولی تهدید تمدن تکنولوژیک به عنوان موضوع اصلی به نمایش درمی آید. ازاین رو، حفظ تمدن تکنولوژیک در فیلم های آخرالزمانی، یکی از مباحث قابل توجه است .

القای حس برتر بودن منجی غربی نیز موضوع دیگری است. فیلم به موضوع آخرالزمان می پردازد، ولی آنکه بشر را نجات می دهد، یک قهرمان غربی است. بدون استثنا، در همه این آثار، قهرمانانی که در هیئت منجی به میدان می آیند، امریکایی هستند. در فیلم آرماگدون، روز استقلال و امثال اینها، هرکه هست، قهرمانی است که جهان و تمدن غربی را از بحران نجات می دهد. این بحران، می تواند سنگ فضایی باشد یا سفینه هایی از دیگر کرات یا موجود اسطوره ای که از لابه لای قرون بیرون آمده است یا تصویری از موجود اسطوره باستانی ایرانی که ناگهان در امریکا ظهور می کند. به هر صورت، این بحران از هر سو که می آید، نخستین هدف خود را نابودی غرب قرار می دهد و کسی هم در جهان قادر به مقابله با آن نیست به جز یک قهرمان غربی. به عبارتی، هالیوود کمک می کند تا مستثنا بودن منجی را القا کند. آنها می کوشند با تولید این آثار، مرگ غرب را به تأخیر اندازند؛ زیرا خودشان می دانند در حال سقوط هستند. برخورد تمدن ها، آخرالزمان، بحران هویت و احتمال درگیر شدن تمدن غربی با شرقی را ابتدا غربیان مطرح کردند.

در واقع، پیش بینی برای مرگ غرب از ناحیه خود آنهاست، ولی آنان همه عوامل را گرد آوردند تا مرگشان را به تأخیر بیندازند و خود را دارای حیات نشان دهند. بنابراین، با نشان دادن آثار قوی تکنولوژیکی، رایانه ای، مهندسی و سلاح های جنگی، درصدد انجام این کار برآمدند. پس، این احساس خطر غربی ها آنها را با هم متحد ساخت. آنان با این کار، هم وحدت ملی به وجود آوردند و هم مردم را به پیروی از سیاست مداران و نظامیان تشویق کردند. القای هراس از شرقیان که آنها را تهدید می کنند، موضوعی بود که از نظر آنها دور نماند. سینمای هالیوود این وظیفه را برعهده گرفت و کوشید تا این حس را تشدید نماید.
زمینه سازی برای دامن زدن به یک جنگ آخرالزمانی، از موضوع های دیگری است که از دهه 70 در کاخ سفید مطرح شد.

در شرایطی که غرب به بن بست و بحران رسیده است و غربیان می دانند با وجود موج بیزاری از غرب که جهان را دربرگرفته است، نمی توان این بحران بزرگ و فراگیر را با تدبیر سیاسی و اقتصادی کنترل کرد، نیاز به وجود بحران بزرگ تر کاملاً مشهود است .دو پیش بینی در غرب وجود دارد: یکی، پیش بینی شکل گرفتن یک قدرت در شرق اسلامی و دومی، پیش بینی ظهور منجی موعود از شرق اسلامی. آنها به دلیل داشتن اطلاعات بسیار مفصل، هم احتمال این واقعه را می دهند و هم مصداق هایش را تجربه می کنند. به همین دلیل، می دانند شکل گیری یک قدرت و ظهور منجی در شرق، از طریق برنامه ریزی های معمولی قابل کنترل نیست. تجربه بحران تمام عیار در همه زمینه ها نشان می دهد آنها چنان به این ماجرا وارد شده اند که تنها جنگی بسیار بزرگ می تواند نجاتشان دهد.

آنها می دانند فرصت زیادی ندارند و نباید این زمان را از دست بدهند. گرایش مردم به آخرالزمان در غرب سبب شد سوژه ای در اختیار داشته باشند تا بتوانند این هدف را عملی سازند؛ یعنی یک پروژه را ماجرایی دینی جلوه دادند و از این طریق، میلیون ها نفر را در غرب با خود همراه ساختند تا اگر این موضوع عملیاتی شود، مردم از آنها حمایت کنند.

موج به وجود آمده در پی تأسیس 1550 شبکه رادیویی و تلویزیونی در غرب را در جهان می توان تصور کرد. در سال 1996 میلادی، 75 میلیون نفر در امریکا شنونده دایمی رسانه های دینی بودند. به این صورت، غرب خود را برای پروژه آخرالزمانی آماده ساخت؛ پروژه ای با بنیادی شیطانی، ولی صورتی رحمانی و مذهبی و با استناد انجیلی. زمانی که ریگان به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، گفت آرزو دارد نخستین فردی در جهان باشد که شاسی جنگ آرماگدون را فشار می دهد. بوش با مقرر کردن بودجه 600 میلیارد دلاری، خود نیز را برای این ماجرا آماده کرده بود. امروز نیز امریکا 2012 را تبلیغ می کند .آنها خوب می دانند باید زود وارد ماجرا شوند؛ زیرا به این امید هستند که شاید بتوانند از این طریق ماجرا را کنترل کنند و تحت اختیار خود قرار دهند. آنها در برنامه ای، با استناد به نقشه عراق، گفتند جنگ آخرالزمان در آنجا رخ خواهد داد و باید جلوی آن را گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فیلم«نوستراداموس» یا «مردی که آینده را می دانس» وارد ایران شد. فیلم، گفت وگوهایی درباره نوستراداموس بود. در حال حاضر نیز فیلم جدیدی به عنوان «نوستراداموس و پیش گویی هایش درباره 2012» عرضه گشته است.

غرب از این گفت وگوها حداکثر استفاده را کرده و جنگ آخرالزمانی را مذهبی نشان داده است. مستندی دینی نیز برایش ساخته اند. در مقابل، در کشور ما، افراد بسیاری از این فیلم ها استفاده کردند و پنداشتند این ماجرا درباره ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است. یکی از دلایل غرب برای پرداختن به موضوع آخرالزمان این بود که زمینه ها را برای جنگ آخرالزمانی فراهم آورد، البته نه جنگ آخرالزمانی مقدس. آنها می خواهند با این کار، تاریخ غرب را که در حال نابودی است، نجات دهند؛ یعنی تنها راه نجات غرب را در جنگ آخرالزمانی دیده اند. آنها پیش بینی کرد ه اند این جنگ در سال 2012 اتفاق خواهد افتاد. فیلم ها نیز گرد این موضوع می چرخد. آنان از همین طریق، تحقیر و تهدید فرهنگ های اسلامی را آغاز کردند و مسلمانان و ایرانیان را تهدیدگر نشان دادند. آنان با این کار، فرصتی به دست آوردند تا به صورت غیرمستقیم، مفاهیم صهیونیسم بین الملل را نیز ترویج کنند

 

پروژه رسانه­ای 2012

در سیزدهم نوامبر سال 2009 م. فیلم «2012» به کارگردانی «رولند امریچ» در آمریکا به نمایش در آمد و نظر بسیاری را جلب نمود. مدّتی بعد این فیلم در دسترس مخاطبان دیگر کشورهای جهان و از جمله ایرانیان قرار گرفت. این فیلم، زمانی نه چندان دور یعنی سال 2012 م. را وقت پایان جهان معرفی می کرد. «2012»یکی از گران ترین فیلم های سال گذشته هالیوود بود که با هزینه ای 200 میلیون دلاری تهیّه و تولید شد. در لابه لای آمارها، فیلم «آواتار» را می توان مشاهده کرد که با رقم 240 میلیون دلار در رتبه قبل از 2012 قرار دارد.

معمولاً فیلم های هالیوود بخش عمده درآمد ناشی از اکران خود را در کشور آمریکا به دست می آورند؛ برای نمونه فیلم آواتار تنها در آمریکا 800 میلیون دلار به فروش رفت. یکی از نکات جالبی که درباره فیلم 2012 می توان طرح کرد، این است که، فیلم یاد شده پس از اکران با اقبال عمومی مردم آمریکا مواجه نشد و نتوانست بیش از 166 میلیون دلار فروش داشته باشد و اگر 600 میلیون دلار فروش در دیگر کشورها و به خصوص «چین» و کشورهای «آسیای شرقی» نبود، فیلمی زیان ده و نه سودآور به شمار می آمد.

شعار تبلیغی ویژه این فیلم برای مخاطبان این بود: به ما اخطار داده اند .فیلم 2012 را می توان نمایی تازه از داستان «کشتی نوح» دانست که در وقت سیل فراگیر جهانی، تنها کسانی که بر آن سوار شده اند، نجات می یابند. به مدّت 100 روز این فیلم در 3400 سینما به طور هم زمان در سراسر آمریکا به نمایش درآمد که در واقع، قطعه ای دیگر از پازلی بود که از سال 2001م. چیدن آن شروع شده بود. فیلم «آگاهی» را که اندکی پیش از این فیلم به اکران در آمد نیز، جزیی دیگر از این پازل می توان شناسایی کرد. در آن فیلم هم با مجموعه ای از تحوّلات خورشیدی و اشعه های کیهانی که قرار است در پایان دوران زمین نابود گردد، روبه رو می شویم. این اتّفاق را کسی پیش گویی می کند و تنها عدّه ای خاص می توانند برای عصر تازه زندگی و پس از پایان دوران، نجات یافته و به زمین بهشت شده، باز گردند. شعار مورد استفاده این فیلم نیز بسیار جالب توجّه است، دانستن، همه چیز است.

 

مقدّمات پروژه 2012

سال 2007 م. خبری عجیب روی تلکس های خبری قرار گرفت. در این خبر آمده بود، که مجموعه پیش گویی هایی «نوستر آداموس»، پیش گوی معروف، در کتابخانه «رم» کشف شده است. طیّ پانصد سال گذشته، این کتاب در کتابخانه رم وجود داشته و مسئولان کتابخانه از وجود آن بی خبر بوده اند و به طور اتّفاقی در آن سال این نسخه منحصر به فرد کشف شده است؛ گویا نگه داری کتب در آن کتابخانه، همانند کشاورزی در مزرعه است که با زیر و رو کردن خاک برای کاشتن گیاهان هر از چندگاهی چیزی هم کشف می شود. نکته جالب توجّه این است که برخلاف پیش گویی های پیشین نوسترآداموس که در قالب رباعی بود، این پیش گویی ها به صورت هفت نقّاشی آخرالزّمانی است که در آنها حوادثی مانند «رخداد 11 سپتامبر» و «حمله صلیبی آمریکا به عراق» پیش گویی شده اند. در این باره تبلیغات رسانه ای وسیعی انجام شد؛ از جمله پیش گویی های استخراج شده از این نقاشی ها، حوادثی است که زمان وقوع آنها را ساعت 11 و 11 دقیقه بیست و یکمین روز دوازدهمین ماه سال یعنی 21 دسامبر سال 2012 م. گفته اند .چند سال قبل از این اکتشاف عجیب گفته شده بود، در پی یک هم طرازی کهکشانی دقیقاً در همین ساعت قرار است خورشید در مرکز کهکشان راه شیری قرار گیرد که این حالت هر6000 سال یک بار اتّفاق می افتد و به دنبال آن با فعّال تر شدن خورشید، جای قطب های شمال و جنوب زمین عوض می شود. طبیعی است به دنبال این جابه جایی، سیستم های ارتباطی الکترونیکی مختل و مشکلاتی برای ساکنان زمین پدیدار می شود. این پیش بینی ها نیز در زمره پیش بینی های نجومی پروژه 2012 قرار می گیرند.
یکی دیگر از قطعات مهمّ این پازل را تقویمی تشکیل می دهد که گفته می شود، حاوی پیش گویی های چند هزارساله مایاهاست. آخرین روز این تقویم 21 دسامبر 2012 م. یا همان تاریخ دو پیش گویی و پیش بینی قبلی است.

 

راهبردهای پیشنهادی

باید توجه داشت در دوران جنگ­ نرم، آشکار ساختن استراتژی­های دشمن، مناسب ترین روش برای خنثا­سازی آنهاست. ازاین رو، مجموعه راهبردهای زیر که دربرگیرنده راهکارهای فعال سازی و تجهیز جبهه نخبگان و خواص است، به مواردی اشاره دارد که توده مردم و مخاطبان رسانه ملی را از گزند هجمه های رسانه­ای غرب در امان می دارد و تا حدودی تهدیدهای آنها را به فرصتی برای ترویج فرهنگ درست انتظار و مهدویت تبدیل می کند. این راهبردها عبارتند از:

بازشناسی رویکردهای مذهبی جوامع غربی به ویژه ایالات متحده امریکا به موضوع آخرالزمان؛
بازشناسی عالمانه رویکردهای آثار سینمای غربی به موضوع و مفهوم آخرالزمان و منجی گرایی؛
دسته بندی آثار منجی­گرا و آخرالزمان­گرا برای انجام پژوهش محتوایی و کشف رویکردها (درباره اسلام، ایران، شیعه، امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف ، آینده، رویارویی­ها و...)؛ ساخت مجموعه­ای از برنامه­های مستند در بررسی و نقد موضوع ها و آثار موعودگرایی و تحلیل آنها؛ فراهم آوردن زمینه­ گفت وگوهای جدی، به روز و مستند، با رویکرد به آینده درباره مهدویت و حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف و مبارزه با دشمنان ایران، اسلام، شیعه و امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ؛ تلاش برای اصلاح نگاه «سرگرمی محور»به رسانه، ارتقای سواد رسانه­ای و دریافت مردم از طریق نمایش و نقد آثار آخرالزمانی، معناگرا و آینده گرا؛ ساخت فیلم­های مستند و داستانی جذاب برای مردم با توجه به موضوع های روز حوزه مهدویت، دشمن شناسی و آینده جهان از نگاه اسلام و شیعه. این گونه فیلم­ها می بایست متناسب با رویکرد غرب به آینده باشد؛ چون غرب از نظر تاریخی با ما درگیر است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، آنها رویکرد ویژه ای به آینده دارند.

 پس باید ببینیم آیا سیاست فرهنگی کشور با رویکرد آنها نسبت به آینده، متناسب است یا خیر؛ زمینه سازی برای ایجاد آرمان­های مهدوی گرا و آینده گرا در ذهن جوانان؛ تلاش برای تحلیل حوادث روز ایران و جهان بر مبنای رویکردهای آخرالزمانی؛ نقد و بررسی کارشناسانه فیلم­های ساخته شده در غرب با موضوع منجی گرایی و موعود باوری؛ روشن ساختن اذهان مردم درباره جنگ­های صلیبی و آرماگدون مورد نظر غرب؛ پاسخ گویی به شبهه های ایجاد شده درباره مهدویت (به ویژه شبهه های ایجاد شده به وسیله وهابیت)؛ تازه نگه داشتن عنصر دشمن تهدیدکننده در مناسبات فرهنگی و اجتماعی و نیز دشمنی های غرب با کشور اسلامی و امام زمان (ع) و ابلاغ به جوانان امروزی (ایجاد موج امریکا ـ یهود(صهیونیسم) هراسی)؛ آشنا ساختن جوانان با پیش گویی­های مذهبی در زمینه مرگ و نابودی غرب؛ شناساندن آسیب­ها و تهدیدهای فرهنگ غرب برای کشورهای اسلامی به جوانان و بهره گیری از ابزار رسانه­های تصویری در این زمینه.

 

کلام آخر

امروز از هر زن و مرد و پیر و جوان در کوچه بازار بپرسید، از انتظار و ظهور سخن می گوید و معتقد و امیدوار است که امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف اگر امروز نیاید، فردا می آید. همه دل شوره و دغدغه دارند. همه، پیوسته شاید و باید می گویند. هفده میلیون نفر در یک سال به مسجد مقدس جمکران می روند. ما با این واقعیت روبه رو هستیم که مردم به موضوع آخرالزمان و منجی متمایل گشته اند و این گرایش و اعتقاد مهدوی، هیچ ربطی به سیاست چند ساله اخیر و دستگاه سیاسی امروز ایران ندارد. مگر هفده میلیون انسانی را که در سال گذشته به مسجد مقدس جمکران رفتند، می توان خرافاتی نامید؟ می بینیم رویکرد گسترده آخرالزمانی نیز در غرب وجود دارد و آن رویکرد را آشکارا در آثار سینمایی شان می بینیم. افزون بر آن، آیا این امر، واقعیت دارد یا خیر؟ آیا در منابع اصیل فرهنگی ما برای این واقعیت موجود، پاسخی وجود دارد یا نه؟ از طریق رادیو، تلویزیون و سینما چه پاسخی می توانیم به آن بدهیم؟ چگونه آن را هدایت، نقد یا تقویت کنیم؟ به یقین، سیاست فرهنگی کشور باید با نگاه به آینده اسلام تدوین شود.

 

لازم به ذکر است که کتاب «جریان شناسی روند تصویرسازی از وقایع آخرالزمان در غرب» به قلم ابراهیم شفیعی سروستانی، در سال 1389 ، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۷:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۴:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۱:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۵۲