vasael.ir

کد خبر: ۴۸۷۲
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۴ - 05 April 2017
معرفی کتاب؛

پدیده فرزند سالاری و رسانه

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- فرزندان، مهم ترین موهبت های الهی اند که در معنابخشی به زندگی والدین نقش سازنده ای دارند. متأسفانه امروزه بر اثر رواج شیوه های نادرست فرزندپروری در جامعه، فرزندان در برخی خانواده ها، نه تنها نقش سازنده ای ندارند، بلکه دردسر سازند، به گونه ای که جایگاه والدین خود را در خانواده متزلزل کرده و سبب تضییع حقوق آنان شده اند. کتاب پدیده فرزند سالاری و رسانه از معدود کتابهایی است که نگاهی رسانه ای به این بحث دارد.


به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «پدیده فرزند سالاری و رسانه» به قلم حسین بافکار در سال 1390، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است. فرزندسالاری، پدیده ای نوظهور است که زندگی اجتماعی برخی خانواده ها را به نمایشنامه ای غم انگیز بدل کرده است. برای پدر و مادر دشوار است که فرزندشان در خانه، حاکمی زیاده خواه باشد. ازاین رو، جایگاه خود را به عنوان سرپرست خانواده، ناپایدار می بینند و همین امر آرامش و آسایش خانواده را بر هم می زند. آنها نمی توانند بپذیرند دوره احترام به والدین از بین رفته است و دیگر فرزندشان حاضر نیست به ارزش ها و احساسات پاک آنها احترام بگذارد. همچنین برایشان شگفت آور است که فرزندشان به آنها به چشم ماشین پول ساز می نگرد که وظیفه دارند به هر روشی، بستر رفاه و آسایش بیشتر را فراهم آورند و هیچ شکوه ای نداشته باشند. به راستی، ریشه پدیده شوم فرزندسالاری که در جامعه فراگیر شده، چیست؟ چگونه باید جلوی شکل گیری پدیده فرزندسالاری در خانواده ها را گرفت؟
اگرچه می توان گفت که فرزندان، مهم ترین موهبت های الهی اند و در معنابخشی به زندگی والدین نقش سازنده ای دارند، ولی متأسفانه امروزه بر اثر ساختار زندگی ماشینی و تغییر دگرگونی های اجتماعی و رواج شیوه های نادرست فرزندپروری در جامعه، فرزندان در برخی خانواده ها، نه تنها نقش سازنده ای ندارند، بلکه ویرانگر و دردسر سازند، به گونه ای که نقش و جایگاه والدین خود را در خانواده متزلزل کرده و سبب تحقیر و تضییع حقوق آنان شده اند.کارشناسان این پدیده را «فرزندسالاری» یا «فرزندمداری» می نامند که روز به روز، چهره خود را نمایان تر می کند و زندگی را برای افراد خانواده تلخ تر می سازد و تهدید جدّی برای ارزش ها و حرمت های جامعه است. همچنین پی آمد های منفی فراوان دیگری دارد که لازم است برای پیش گیری و تعدیل آن کاری کرد.

توصیف کتاب:
نویسنده در این نوشتار با بررسی مفهوم فرزندسالاری و پیشینه آن و همچنین ویژگی ها و آثار این پدیده به ماهیت این پدیده اجتماعی پرداخته و پس از تبیین عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مؤثر در ظهور این آسیب اجتماعی، راه کارهایی برای پیش گیری و تعدیل آن در جامعه ارایه کرده است. هم چنین در این پژوهش که به روش کتاب خانه ای گردآوری شده، نویسنده کوشیده است در فصل های گوناگون، با تبیین پدیده فرزندسالاری، به علل پیدایش، ویژگی ها و پی آمدهای آن بپردازد و در نهایت، راه کارهایی برای پیش گیری و تعدیل آن ارایه دهد. همچنین با بهره گیری از منابع دینی، دیدگاه اسلام را در زمینه روابط والدین و فرزندان و پدیده فرزندسالاری بیان می کند.
این کتاب که از معدود کتبی می باشد که نگاهی رسانه ای به پدیده شومِ فرزند سالاری دارد از شش فصل تشکیل یافته است که به ترتیب عبارتند از:
1. کلیات
2. ویژگی ها و پی آمدهای پدیده فرزند سالاری
3. عوامل اثرگذار در پیدایش پدیده فرزند سالاری
4. راه کارهای پیش گیری از پیدایش پدیده فرزندسالاری
5. روابط متقابل فرزندان با والدین در آموزه های اسلام
6. ایده های برنامه سازی

فصل اول: کلیات
این فصل از کتاب دارای مباحث زیر می باشد:
1. مفهوم شناسی فرزند سالاری
2. فرزند سالاری از دیدگاه جامعه شناسی
3. فرزند سالاری از نگاه دین
4. پیشینه سالاری و اقتدار در خانواده
5. جایگاه اقتدار در خانواده اسلامی


نگارنده معتقد است که در اسلام، مفهومی به نام فرزندسالاری وجود ندارد و می نویسد: اگر منظور از فرزندسالاری در خانواده، ریاست یا مدیریت خانواده است، این مسئولیت در مرحله نخست، به عهده پدر و در مرحله دوم، وظیفه مادر است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره فرموده است :«فالرَّجُلُ سَیّدُ اَهْلِه، وَ المَرأهُ سَیِّدُةُ بَیتُها » مرد، فرمان روای کسان خویش و زن، فرمان روای خانه خویش است. اگر منظور از فرزندسالاری، پیروی نکردن از دستورهای مشروع پدر و مادر و نادیده گرفتن حق و حقوق آنان است، اسلام چنین اجازه ای را به فرزندان نمی دهد. امام علی علیه السلام فرموده است: «فَحَقُّ الْوالِدِ عَلَی الوَلدِ أَنْ یُطیعَهُ فی کُلِّ شَئٍ اِلاّ فِی مَعْصِیَةِ الله» حق پدر بر فرزندان این است که فرزند در همه چیز به جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند.
همچنین اگر مقصود از فرزندسالاری، آزادی بی قید و شرط و بی مسئولیتی فرزندان در خانواده است که هر کاری دوست دارند در خانه انجام دهند و کسی از آنان تکلیفی نخواهد، اسلام چنین اجازه ای را به والدین نمی دهد. اسلام، تنها در دوره هفت سال اول زندگی که دوره سروری فرزندان است، با توجه به ویژگی های جسمی و روحی فرزندان مسئولیتی بر دوش آنها نگذاشته است. آن گاه در دیگر مراحل زندگی، با توجه به توان مندی های فرزندان، برای آنان مسئولیت در نظر گرفته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: َلوَلَدُ سَیدٌ سَبْعَ سِنین، وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنین، وَ وَزیرٌ سَبْعَ سِنین؛ فرزند در هفت سال اول، سرور و در هفت سال دوم، بنده و در هفت سال سوم، مشاور است.
اگر در این روایت، هفت سال اول زندگی، دوره سیادت نامیده شده است، بدین معنا نیست که فرزند آزادی مطلق دارد و هر کاری خواست، می تواند انجام دهد و هیچ محدودیتی ندارد و والدین نسبت به کردار و رفتار وی وظیفه ای ندارند، بلکه مقصود آن است که در این دوره، فرزند وظیفه و مسئولیتی ندارد و اگر از او خواسته شود کاری انجام دهد و او نپذیرد، نباید بازخواست شود. به سخن دیگر، بر اساس ویژگی های دوره کودکی در این مرحله از زندگی، باید وی را آسوده گذاشت؛ زیرا «در هفت سال اول زندگی، کودکان بیشتر نقش فرماندهی دارند و همچون صاحبان قدرت فرمان می دهند و مسئله فرمان پذیری و اطاعت در این دوره کم رنگ تر است. جمله های کودک، اغلب آمرانه است و گاه او پدر و مادر را برای کارهایی که محول کرده و توسط آنها انجام نشده است، مورد استنطاق و پرس وجو قرار می دهد و می گوید که چرا نخریدی؟ چرا نیاوردی؟ فرمان دادن کودک به علت ناتوانی اوست.
به عنوان مثال، پدر ایستاده است و از پنجره اتاق به بیرون نگاه می کند. کودکی که در کنار پدر ایستاده و از تماشای فضای بیرون اتاق به علت کوتاهی قد محروم است، خطاب به پدر می گوید مرا بغل کن، می خواهم بیرون را ببینم. از سوی دیگر، کودک هنوز آداب نزاکت را چندان که باید، نیاموخته است و بر این امر واقف نیست که فرمان دادن به بزرگ ترها توسط کودکان امری پسندیده نیست و باید خواست ها در قالب تقاضا و خواهش مطرح شود. علت دیگر فرمان های آمرانه کودکان، یادگیری همین نوع فرمان دادن از والدینشان است. آنها مدام به کودک خود می گویند این کار را بکن، آن کار را نکن. کودک نیز در برخورد با والدین از همین شیوه بهره می گیرد.
بنابراین، با توجه به این ویژگی ها، در هفت سال اول زندگی نباید انتظار حرف شنوی از کودکان داشته باشیم. جالب است که پس از هفت سال اول، در هفت سال دوم، فرزند باید فرمان بر باشد و پدر و مادر نباید با زیاده روی در مهرورزی و سهل انگاری در تربیت و دادن آزادی فراوان، فرزند را گستاخ بار آورند. امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید: جُرأةُ الْوَلَدِ عَلی والدِهِ فی صِغَرهِ تَدعو اِلی الْعُقُوقِ فی کِبَرِهِ .وقتی فرزند در کودکی به پدر و مادر گستاخی کند، در بزرگ سالی به سرکشی او خواهد انجامید .در حقیقت، اسلام با یادآوری روش های درست تربیت فرزندان، به فرزند اجازه جسارت به پدر و مادر و حکمرانی آنان را نمی دهد. لازم به یادآوری است که در فصل پنجم، به پیوند والدین و فرزندان در اسلام خواهیم پرداخت.

فصل دوم: ویژگی ها و پی آمدهای پدیده فرزندسالاری
نویسنده در این فصل از کتاب به بررسی ویژگی ها و پی آمدهای پدیده فرزند سالاری پرداخته و ضمن منفی دانستن این  پدیده، به بیان آثار فردی، خانوادگی و اجتماعی فرزند سالاری می پردازد و می نویسد: در پدیده فرزندسالاری، نه تنها فرزندِ سالار آسیب می بیند، بلکه از شیوه ای که برای تعامل با دیگران برگزیده است، به افراد خانواده، به ویژه پدر و مادر نیز آسیب می رسد که مهم ترین آسیب ها خانوادگی عبارتند از:
1. تضییع حقوق والدین
2. مختل شدن وظایف تربیتی والدین
3. محروم شدن والدین از برخی نیازهای اساسی

فصل سوم: عوامل اثرگذار در پیدایش پدیده فرزند سالاری
مباحث این فصل عبارتند از:
1. عوامل فرهنگی
2. عوامل اجتماعی
3. عوامل اقتصادی


نگارنده در بخش عوامل فرهنگی مباحث زیر را مورد نقد و بررسی قرار داده است:
1. به کارگیری الگوی نامناسب فرزند پروری
2. اختصاص ندادن وقت مناسب برای تربیت فرزندان
3. نزاع والدین و بی احترامی نسبت به یکدیگر
4. کج فهمی برخی والدین از سخنان بزرگان تعلیم و تربیت
5. رفتار نسنجیده والدین
6. تمایل والدین به جبران ناکامی خود از طریق فرزندان
7. کم توجهی والدین به آموزه های دینی در زمینه تربیت

فصل چهارم: راه کارهای پیش گیری از پیدایش پدیده فرزند سالاری
این فصل از کتاب از دو فصل اصلی تشکیل شده است که به ترتیب عبارتند از:
1. راه کارهای تربیتی و رفتاری
2. راه کارهای اجتماعی و فرهنگی. نگارنده در این بخش از کتاب مباحث مهم و زیادی را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است که به ترتیب عبارتند از:
1- زمان شناسی در امر تربیت
2- اختصاص وقت برای تربیت
3- انتخاب ابزار اثربخش در تربیت
4- آگاهی از الگوهای مناسب فرزندپروری
5- پرهیز از امر و نهی فرزندان
6- اهدای آزادی مشروط
7- قاطعیت در اجرای مقررات
8- اصل تفاهم و هم سویی والدین
9- مشخص بودن جایگاه والدین در ساختار خانواده
10- آگاهی والدین از سرکشی دوران بلوغ

فصل پنجم: روابط متقابل فرزندان با والدین در آموزه های اسلام
نویسنده کتاب در این فصل که به رابطه متقابل والدین و فرزندان از دیدگاه اسلام می پردازد، دو بحث را بررسی کرده است:
1. رابطه پدر و مادر با فرزند
2. رابطه فرزند با پدر و مادر
نگارنده در قسمتی از این فصل آورده است: در اسلام، فرزندان از ارکان مهم خانواده به شمار می آیند و از آنها با تعبیرهای بسیار زیبایی چون «نور چشم، میوه دل، برکت خانه، مایه خوش بختی، نکوترین کسب، کسی که انسان را یاری می کند، مایه ثواب و پاداش اخروی و غفران الهی یاد شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «اَلْوَلَدُ الصّالِحُ رِیْحانٌ مِنْ رَیاحینِ الْجنّةِ؛ فرزند صالح، گلی از گل های بهشت است».
در این تعبیر، خانواده به گلستان و فرزندان به گل های زیبای آن تشبیه شده و بدیهی است داشتن ثمرات نیکو، عامل دل گرمی والدین و ادامه حیات بخش مشترک آنهاست و احساس سودمند بودن و اعتماد به نفس آنان را پدید می آورد. در حقیقت، فرزندان در سازگاری اجتماعی ـ عاطفی والدین نقشی سازنده دارند و بی فرزندی در خانواده، فضایی خالی به وجود می آورد و سبب تضاد در خانواده می شود.
لافکادیو هرن می نویسد: پدر یا مادر بودن پراحساس ترین تجربه انسان است. هیچ کس تا وقتی بچه دار نشود و او را عاشقانه دوست نداشته باشد، نمی تواند معنای واقعی زندگی را درک کند. بنابراین، با توجه به آنچه گذشت، می توان گفت فرزندان، مواهب و نعمت های بزرگ الهی هستند که وجودشان برای هر خانواده لازم است، ولی باید آنها را به صورت مطلوب تربیت کرد و رابطه اصولی و صحیحی با آنها داشت تا شاهد زندگی دل پذیری بود. البته این رابطه یک سویه نیست، همان گونه که والدین وظیفه دارند رابطه انسانی و درستی با فرزندان داشته باشند، فرزند نیز همین وظیفه را در برابر آنها دارد.

فصل ششم: ایده های برنامه سازی
این فصل از کتاب که آخرین فصل، می باشد دارای دو بحث است که عبارتند از:
1. برنامه سازی برای گروه کودک و نوجوان
2. برنامه سازی برای گروه خانواده
نویسنده معتقد است: در سال های اخیر، کارکرد [فرهنگ آفرینی] رسانه ها از جمله تلویزیون مورد توجه جدی پژوهشگران قرار گرفته است؛ زیرا رسانه ها با ایجاد چارچوب های تجربه و نگرش های کلی فرهنگی، افراد را در تفسیر و سازمان دهی اطلاعات یاری می دهند و شیوه هایی را پی ریزی می کنند که افراد به وسیله آن می توانند زندگی اجتماعی را تفسیر کنند. تلویزیون می تواند همانند یک مرکز قدرتمند فرهنگی، نظام خویشاوندی، آداب و رسوم، ارزش های اجتماعی و اخلاقی، زبان، هنر و ادبیات را که زیربنای جامعه محسوب می شوند، تحت تأثیر و نفوذ قرار دهد و با بهره گیری از تکنیک های ارتباطی، بر ایده ها و فرهنگ های مردم تأثیرات مثبت و منفی بر جای گذارد. در زمینه فرزندسالاری یا بهتر است بگوییم فرزندمداری در جامعه همان گونه که در مباحث گذشته ذکر شد، رسانه های جمعی به ویژه تلویزیون نقش به سزایی دارد. البته این اثرگذاری، دو سویه است. به بیان دیگر، به همان اندازه که تلویزیون در پیدایش فرزندسالاری اثرگذار است، بیش از آن، با بهره گیری از ایده های هدفمند و برنامه سازی مناسب و تکنیک های ارتباطی جذاب، می تواند در اصلاح و تعدیل رفتار یا پیش گیری از شکل گیری این پدیده در جامعه مؤثر باشد. در این زمینه، برنامه سازی بر اساس شناخت مخاطب و شرایط سنی و روحی آنان از ضروریات است و برنامه سازان رسانه ملی در برنامه سازی برای این موضوع بهتر است روی دو گروه «کودک و نوجوان» و «گروه خانواده» متمرکز شوند. برنامه های گروه کودک و نوجوان می تواند یکی از اثرگذارترین برنامه های رسانه ملی بر شخصیت کودکان و نوجوانان امروز و جوانان فردا باشد؛ زیرا مخاطبان این برنامه در گروه سنی (7 ـ 14 سال) یعنی دوره «اطاعت پذیری» قرار دارند و برنامه سازان رسانه می توانند با برنامه سازی مناسب در شکل گیری شخصیت آنان مؤثر باشند. از این رو، یکی از رویکردهای برنامه سازی درباره «فرزندسالاری» باید روی «گروه کودک و نوجوان» متمرکز شود. برنامه سازان این گروه سنی باید بتوانند با بهره گیری از هنر هنرمندان و مجریان توانا، زشتی رفتار نامناسب با پدر و مادر از جمله امر و نهی به آنها را از طریق جاذبه های تصویری «نور، رنگ و صدا» به مخاطبان به ظاهر کوچک خود منتقل کنند.
برای مثال، برنامه سازان گروه کودک و نوجوان می توانند با در نظر گرفتن یک شخصیت داستانی به عنوان «سالار کوچولو» به ماجراهای رئیس مآبانه این شخصیت داستانی در مکان های مختلف اجتماعی نظیر: خانه، کوچه، بازار، مدرسه، مهمانی، پارک و... در قالب نمایش های کوتاه یا هنر انیمیشن بپردازند. در تمام این مکان های اجتماعی باید نشان داده شود که قهرمان کوچک داستان، با روش های مخصوص خود از جمله قهر، گریه، تهدید، زورگویی و... به خواسته های خود می رسد و پدر و مادر با برآورده کردن خواسته های نابه جای او، روز به روز، او را بر خود بیشتر مسلط می کنند. هر چند گاهی از رفتارهای «رئیس مآبانه» او خسته و ذلّه می شوند و اظهار عجز و بیزاری می کنند، ولی در نهایت، به خواسته های او تن در می دهند. البته صرف نمایش رفتارهای زشت رئیس مآبانه «آقا سالار» کافی نیست. مجریان برنامه کودک و نوجوانان باید رفتارهای زشت او را در حضور کودکان و نوجوانان حاضر در استودیو به بوته نقد بگذارند و از آنان خواسته شود رفتارهای زشت او را بازگو و تقبیح کنند؛ زیرا نمایش یا پخش رفتارهای «رئیس مآبانه» کودکان و به کارگیری شیوه های نامناسب برای رسیدن به خواسته ها، از رسانه جمعی مانند تلویزیون ناخوشایند بوده و حتی ممکن است سبب بدآموزی رفتاری نیز شود. از سوی دیگر، ممکن است کسانی که آن برنامه را تماشا می کنند، آن را یک نمایش طنز تلقی کنند و موضوع را جدّی نگیرند و فقط با تماشای آن برنامه اظهار خنده و شادی کنند. بنابراین، بررسی و نقد رفتارها می تواند کودکان و نوجوانان را متوجه رفتارهای اشتباه شان کند. البته به گونه دیگری هم می توان کودکان و نوجوانان را متوجه اشتباه های رفتاری کرد به این صورت که دو شخصیت «خوب» و «بد» در داستان داشته باشیم. نظیر آنچه در «سریال آینه»، یکی از برنامه های قدیمی رسانه ملی اتفاق می افتاد و ابتدا «زندگی تلخ» و سپس «زندگی شیرین» را به تصویر می کشید. دو برنامه «فیتیله» و «عمو پورنگ» نیز از مناسبت ترین و جذاب ترین برنامه های کودک و نوجوان هستند که هنرمندان و مجریان آن توانایی اجرای ایده را به بهترین شکل دارند. در ادامه، برای برنامه سازی در این زمینه، دو نمایش نامه کوچک با عنوان «سالار کوچولو در خانه» و «سالار کوچولو در پارک» ارائه می شود.


نگارنده در پایان، نتیجه گیری نهایی را اینگونه انجام می دهد که: «فرزندسالاری»، مفهوم علمی دقیقی ندارد و در کتاب های روان شناسی تربیتی و جامعه شناسی خانواده سخنی از آن به میان نیامده است، ولی مفاهیمی همچون «پدرسالاری» و «مادرسالاری» را به ذهن متبادر می سازد که نشان دهنده چگونگی توزیع «قدرت» در خانواده است. همچنین می توان گفت گونه ای از رابطه فرزندان با والدین یا نوعی شیوه «فرزندپروری» است که در آن، فرزندان با توجه به آزادی مطلقی که بر خانواده حاکم است، با بهره گیری از اهرم های شناختی و عاطفی بر خانواده مسلط می شوند و می کوشند دیدگاه های خود را بر اعضای خانواده تحمیل کنند و به خواسته های منطقی و غیرمنطقی خود برسند. با این حال، اسلام با مفهوم فرزندسالاری، بیگانه است؛ زیرا اگر منظور از آن، سالاری یا سرپرست خانواده باشد، این مسئولیت در اسلام، در مرحله اول، به عهده «پدر» نهاده شده و در مرحله دوم، وظیفه «مادر» است. اگر منظور از فرزندسالاری، نافرمانی از دستورهای مشروع پدر و مادر یا حکمرانی فرزندان باشد، اسلام اجازه این گونه گستاخی را به فرزندان نمی دهد و به والدین سفارش می کند از آغاز تولد فرزندان، با بهره گیری از روش های درست تربیتی در برابر زیاده روی فرزندان بایستند.
در حقیقت، رعایت حد میانه و آزادی مشروط در روابط بین اعضای خانواده، به ویژه والدین و فرزندان، از اصول مهم تربیتی در اسلام است که باید رعایت شود تا فضای خانواده، فضایی سرشار از صفا، صمیمیت، خیرخواهی و تفاهم باشد. عوامل گوناگونی در پیدایش پدیده فرزندسالاری، اثرگذارند که از آن جمله می توان به عوامل فرهنگی نظیر شیوه فرزندپروری، رفتار ناپسند والدین با یکدیگر و فرزندان، کم توجهی به تربیت مذهبی و عوامل اجتماعی مانند تحولات اجتماعی، تبلیغات رسانه های گروهی و نیز عوامل اقتصادی اشاره کرد. بی گمان، این پدیده می تواند پی آمدهای ناگوار فردی، خانوادگی و اجتماعی به همراه داشته باشد. به ویژه سنت ها و ارزش های سودمند جامعه و مقررات اجتماعی را به چالش بکشد و زندگی غم انگیزی را برای برخی خانواده ها رقم بزند. ازاین رو، برای پیش گیری یا تعدیل آن باید دنبال راه کارهایی بود. در این میان، راه کارهای تربیتی ـ رفتاری و اجتماعی بسیار اثرگذارند.

لازم به ذکر است که کتاب « پدیده فرزندسالاری و رسانه » به قلم حسین بافکار، در سال 1390 ، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است./924/ص

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۸:۱۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۵:۳۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۰:۲۹
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۰۲