vasael.ir

کد خبر: ۴۸۶۸
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۰ - 08 April 2017
بازخوانی یک مقاله/ قسمت پایانی

تبیین ارتباط انسان و طبیعت به منظور پی‌ریزی اخلاق زیست محیطی

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - بدون شک نگرشی که ملاصدرا از انسان و جهان‌ دارد‌ و خصوصیاتی که ذیل هر کدام تعریف می‌کند، رابطه بین این دو را رابطه ای متعامل تلقی می‌کند. ملاصدرا سفر چهارم یعنی سفر من الخلق الی الخلق بالحق را آغاز رابطۀ تعاملی‌ با‌ طبیعت‌ می‌داند. در این سفر انسان پس از شناخت‌ کامل‌ از مبدا و مقصد جهان به جهان بینی کاملی جهت‌ تعامل‌ با‌ مخلوقات نائل گشته است .

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، تبیین جایگاه طبیعت در هندسه فکر اسلامی عاملی است که بر اساس آن می توان نوع ارتباط میان انسان و محیط زیست را تعیین نمود. مقاله حاضر به بررسی این ارتباط بر مبنای تفکر و فلسفه صدرایی پرداخته است.

ب : تحلیل‌ و تبیین‌ انسان

یکی دیگر از مباحثی که به تفصیل در اسفار اربعه ملاصدرا پردازش شده مسأله انسان است . این مسأله از آنجا حائز اهمیت است که هندسه وجودی انسان دارای‌ ساحتی‌ دو‌ وجهی است که رویی را‌ به‌ جانب‌ حق و رویی را به جانب خلق دارد. انسان در سفر اول به شناخت جامع و دقیقی از مبدأ و مقصد آفرینش و نیز حقیقت‌ وجودی‌ خویش‌ دست می‌یابد. علاوه بر خودشناسی (انسان شناسی) او‌ در‌ سفر اول و سوم نیز به جهان شناسی دقیقی دست پیدا کرد که علت جهالت انسان در تبیین جهان ، را‌ به‌ عدم‌ شناخت خود و عدم شناخت جهان به نحوی که هست نسبت‌ می‌دهد. در اینجا ضروری است جهت انسجام بیشتر مطلب این دو وجه حقی- خلقی را بیشتر مورد کاوش‌ قرار‌ دهیم‌ :

١- انسان ، عالم کبیر

بر اساس حکمت متعالیه عالم صحنه نمایش اسماء‌ و صفات‌ الهی است . عالم آفرینش همچون آئینه‌ای است ‌ ‌که حق در برابر آن به تماشای خود‌ نشسته‌ و در‌ آن عین خود را به عیان مشاهده می‌کند. انسان‌ به‌ عنوان‌ اشرف مخلوقات عالم به صورت موجودی آفریده شده که مستجمع جمیع کمالات موجود در‌ جهان‌ است‌ . کون جامعی است که واجد تمامی کمالات موجود در جهان خارج است . تمام اجزاء‌ عالم‌ ارتباطی ذاتی و ناگسستنی با هم دارند و چون همه کمالات جهان به نحو حقیقی‌ در‌ انسان‌ وجود دارد، لذا ارتباط تنگاتنگی با جهان خارج دارد. در واقع عالم کتاب تکوین‌ الهی‌ است و انسان همانند سی دی که خلاصه‌ای از یک کتاب بزرگ است‌، بنابراین هر آنچه در عالم است - به نحو حقیقی و نه مادی- در انسان‌ یافت‌ می‌گردد و از این حیث موجودی است که به هیچ وجه از طبیعت‌ قابل‌ انفکاک‌ نبوده و در واقع او «جان جهان » است.

با این وصف انسان چون‌ چکیده‌ و زبده‌‌ای از عالم خارج است قادر به شناخت جهان است . در واقع‌ قاعده‌ کلی شناخت در حکمت متعالیه نیز بر همین اساس استوار است که فاعل شناسا می‌‌بایست متعلق‌ شناسایی‌  را در خود داشته باشد و الا قادر به شناسایی نخواهد بود.

آنچه امروزه اندیشمندان جهان را‌ در‌ حوزة‌ متدولوژی به اشتباه افکنده ، تحلیل جهان با‌ ابزار‌ صرف تجربه است به عبارت دیگر آنان حقیقت را صرفا در جهان فیزیکال‌  می‌کاوند‌ آن هم با ابزار علوم‌ تجربی‌. گردابی که‌ از‌ قرن‌ شانزدهم میلادی با ظهور فرانسیس بیکن‌ گریبانگیر‌ بشر شده دگردیسی‌ای است که بشر در حوزه های زیر بوجود آورده‌ است‌ :

الف: جایگزینی کارکرد انسان به جای‌ خدا: بشر عصر پست‌ مدرن‌ نه خود را خلیفه الله‌ ، بلکه‌ خود خدا فرض کرده است . غرور که محصول اعتقاد صرف به تکنولوژی است‌ بشر‌ را به جایی رسانده که‌ کارکرد‌ و نقش‌ خدا را برای‌ خود‌ فرض نموده و در عمل‌ نیازی‌ به خدا احساس نمی‌کند (امانیسم ).

ب: جایگزینی نقش تکنولوژی به جای کتاب مقدس : در واقع‌ شایع‌ ترین و در عین حال مخرب ترین‌ تأثیری‌ که علم‌ تجربی‌ از‌ خود بر جای گذاشته‌ غوطه ور کردن انسان در تکنولوژی است . بشر امروزی برای التیام آلام خودساخته که اکثرا‌ ناشی‌ از ورود تکنولوژی در زندگی ایشان‌ است‌ ، باز‌ هم‌ از‌ تکنولوژی استمداد  می‌طلبد‌. درواقع‌ انسان راه سعادت خود را استفادة حداکثری از تکنولوژی  می‌داند.

بشر آنچنان در زندگی ماشینی غوطه‌ ور‌ شده‌ که نیازی به مراجعه به کتب مقدس‌ دینی‌ و تأمل‌ دوباره‌ بر‌ سعادت‌ واقعی نمی‌بیند. در واقع این از مختصات جهان ماشینی است که زندگی انسان را از مهد تا لحد چنان گرفتار خود کرده که حتی انسان هایی که‌ نمی‌خواهند اسیر تکنولوژی شوند خواه ناخواه در گرداب هلاکت آن فرو می‌روند. اما در حکمت متعالیه اصل حقایق مستقل از انسان و فراتر از عالم طبیعت و علوم تجربی است . حقیقت از‌ منظر‌ این نحلۀ فلسفی از خصوصیتی برخوردار است که فرا صید تور علوم تجربی قرار نمی‌گیرد. به عبارت دیگر چون ملاصدرا جهان را دارای دو ساحت کنه و وجه دانسته و حقیقت‌ را‌ در ساحت کنه جست وجو می‌نماید، لذا این خدشه ها به ایشان وارد نمی‌شود.

٢- انسان حقیقتی خداگونه

در هندسه فکری ملاصدرا انسان نه‌ تنها‌ مستجمع جمیع کمالات عالم عین‌ است‌ ، بلکه بهره مند از تمامی کمالات الهی نیز می‌باشد. هر کمالی که در خدا وجود دارد به نحو بالقوه در انسان یافت می‌گردد. علاوه‌ بر‌ این انسان عصاره ای‌ از‌ کتاب تشریع نیز می‌باشد. یعنی کمالات ساحت قرآن را نیز به صورت یک جا در خود دارد. بدین نحو که کتاب تشریع حاوی همۀ سنن و قوانینی است که در عالم‌ جاری‌ است و از این حیث نوعی عینیت بین کتاب تکوین و تشریع وجود دارد.

از طرف دیگر جهان خارج آئینه تمام نمای اسما و صفات الهی است ؛ یعنی جهان دو ساحته که وجه‌ الله‌ محسوب می‌گردد‌ و همۀ کمالات قوس صعود، قوس نزول و نیز حقایق قرآنی را به صورت یک جا در خود جای‌ داده در افقی استعلایی این حقایق همگی در انسان جمع شده‌ است‌ . بر‌ این اساس انسان در منظومۀ فکری ملاصدرا حلقۀ واسط عالم امر و خلق است و چون چکیده ای از ‌‌هر‌ دو عالم محسوب می‌گردد با قوانین و راز و رمزهای هر دو عالم به خوبی‌ آشناست‌ و اصولا‌ شناخت انسان از جهان و نحوة ارتباط او با طبیعت را می‌بایست از این منظر نگریست‌ . از طرف دیگر چون جهان و تاروپود آن امری غایت مند محسوب می‌گردد، لذا‌ بهترین موجودی که بتواند‌ او‌ را به سرمنزل مقصود برساند موجودی است که با قوانین آن آشنایی داشته باشد. مع الوصف انسان ترجمان قوس صعود و نزول عالم و در واقع مینیاتوری از عالم خلق و امر است .

از‌ این منظر انسان را می‌بایست از طرفی موجودی در طراز عالم امر و از طرف دیگر موجودی در طراز عالم خلق تلقی نمود. لذا او خلیفه الله است . انسان در سفر اول‌ به‌ این حقیقت آگاه گشته و در اسفار دوم و سوم به جهان بینی و درک عمیقی از این حقیقت دست یافته است . او اکنون و در پرتو این اسفار به معنای «انی جاعل فی‌ الارض‌ خلیفه » و «من عرف نفسه فقد عرف ربه » و «اعرفکم بنفسها اعرفکم بربها» نائل گشته است .

بدون شک نگرشی که ملاصدرا از انسان و جهان‌ دارد‌ و خصوصیاتی که ذیل هر کدام تعریف می‌کند، رابطۀ بین این دو را رابطه ای متعامل تلقی می‌کند. انسان صدرایی که در سفر اول به درک عمیقی از خودشناسی و جهان‌ شناسی‌ نائل‌ گشته اینک به دنبال جهان‌ آرایی‌ است‌. در این خصوص ملاصدرا سفر چهارم یعنی سفر من الخلق الی الخلق بالحق را آغاز رابطۀ تعاملی‌ با‌ طبیعت‌ می‌داند. در این سفر انسان پس از شناخت‌ کامل‌ از مبدا و مقصد جهان و خصوصیات و ویژگیهایی که مخلوقات خداوند از آن بهره مند هستند به جهان بینی کاملی جهت‌ تعامل‌ با‌ مخلوقات نائل گشته است .

در واقع ملاصدرا با سفر چهارم‌ پایه و اساس تعامل با همه موجودات و گونه های زیستی و زیست محیطی موجود در طبیعت را بنیان می‌نهد. به‌ عبارت‌ دیگر‌ اسفار سه گانۀ پیشین در حکم مبانی فلسفی سفر چهارم ، و سفر‌ چهارم‌ محصول نهایی دستگاه فلسفی حکمت متعالیه محسوب می‌گردد. در واقع اساسی‌ترین مساله در سفر چهارم به‌ وظیفه‌ و رسالت‌ انسان در مواجهه با مخلوقات برمی‌گردد. در تحلیل انسان به این نتیجه‌ رسیدیم‌ که‌ انسان با درک صحیحی که از جایگاه خویش در هستی بدان دست یافته و در‌ واقع‌ حلقۀ‌ واسط عالم امر و خلق گشته به مقام خلیفه اللهی رسیده است . بنابراین انسان در‌ برابر‌ آنچه خداوند در عالم خلق آفریده است خود را «مسؤول و مکلف » می‌داند. در‌ واقع‌ یکی‌ از تفاوت های اصلی ملاصدرا در مواجهه با طبیعت با دیگر فلسفه ها و حوزه‌ های‌ فکری مدافع محیط زیست توجه به مسئولیت دینی است که انسان را مسئول‌ معرفی‌ کرده‌ است .

تفاوت دیگر ملاصدرا با این دسته از مدافعان محیط زیست این است که در‌ هیچ‌ فلسفه زیست محیطی وظیفه «آراستگی» جهان برای انسان در نظر گرفته نشده‌ است‌ ، بلکه‌ حداکثر وظیفه انسان را «حفاظت » از همۀ گونه های زیستی قلمداد

نموده اند٨. اما براستی‌ ملاصدرا‌ در‌ سفر چهارم برای نیل به این مقصود یعنی جهان داری و جهان آرایی‌ چه‌ برنامه ای طراحی نموده است ؟

پیش از ورود به این سؤال لازم است تذکری در این‌ خصوص‌ داده شود که ملاصدرا در وهله نخست کار جهان داری را مختص‌ خداوند‌ ‌ ‌معرفی نموده است و نه انسان (جوادی آملی‌، ١٣٩١‌،ص ١٠٢‌). این نکتۀ بسیار مهم است که همه‌ عالم‌ تحت سیطره قدرت لایزال الهی است و اگر انسان نیز برنامه ای در این‌ زمینه‌ دارد در وهلۀ دوم و به‌ عنوان‌ انسان کامل‌ است‌ . در‌ واقع جهان داری و جهان آرایی دو‌ صفت‌ از صفات الهی محسوب می‌گردند و هر انسانی نیز شایستگی و توانایی اداره جهان‌ را‌ ندارد. ملاصدرا در این زمینه انسان‌ را فاعل بالتسخیر معرفی‌ می‌کند‌ و یادآور می‌شود که انسان فاعل‌ بالقسر‌ نیست ، بلکه فاعلیت او از نوع تسخیری است .

با این وصف انسان موجودی‌ یله‌ و رها نیست که به اقتضای‌ امیال‌ و منافع‌ و دیدگاه های شخصی‌ و گروهی‌ با طبیعت و محیط زیست‌ و به‌ طور کلی با جهان برخورد نماید. او موجودی وحشی و ظالم نیست که به اقتضای‌ میل‌ خویش طبیعت را کالبد شکافی کند‌ و اصلا‌ در مواجهه‌ با‌ طبیعت‌ میل و منفعت جایگاهی ندارد‌، بلکه انسان در اسفار اربعه به این درک نائل گشته که نه تنها خود، بلکه‌ تاروپود‌ جهان و کل پیکرة عالم دارای غایت‌ است‌ . جهان‌ و انسان‌ موجوداتی‌ غایتمندند و لذا آسیب‌ به‌ هر جزئی از طبیعت آسیب به کل جهان محسوب می‌گردد.

ببین عالم همه در هم سرشته‌ ملک‌ در‌ دیو و دیو اندر فرشته همه با هم‌ به‌ هم‌ چون‌ دانه‌ و بر‌ ز کافر مؤمن و مؤمن ز کافر به هم جمع آمده در نقطه حال همه دور زمان روز و مه و سال ازل عین ابد افتاد با هم نزول عیسی و ایجاد آدم‌ ز هر یک نقطه زین دور مسلسل هزاران شکل می‌گردد مشکل ز هر یک نقطه دوری گشته دایر هم او مرکز هم او در دور سایر اگر یک ذره را برگیری از‌ جای‌ خلل یابد همه عالم سراپای اما برنامه ای که ملاصدرا در اداره جهان ارائه می‌دهد ذیل متدولوژی برخورد با جهان تعریف می‌گردد. ملاصدرا سکنی گزیدن در دامان‌ طبیعت‌ را بسیار ارزشمند می‌داند، لکن رخنه کردن در طبیعت را تا جایی ارزشمند می‌داند که در جهت کمال انسان بکار گرفته شود. بر‌ این‌ اساس وی در بحث شناسایی‌ طبیعت‌ برخلاف تجربه گرایان راه های معرفتی را صرفا در یک روش آن هم روش تجربی محدود نمی‌کند. وی با درک این واقعیت که جهان‌ دارای‌ کنه و وجه است سه‌ ابزار‌ معرفتی را برای وصول به حقیقت معرفی کرد. در واقع وی مسألۀ سعادت انسان را موضوعی آن جهانی می‌دانست و یکی از راه های وصول به آن را استفاده از هر‌ سه‌ روش معرفتی معرفی می‌کند. ملاصدرا حقیقت را امری می‌دانست که جز با بکارگیری همه ابزارهای عقلی، نقلی و شهودی قابل حصول نیست .

در واقع ملاصدرا آموزش می‌دهد که در مواجهه با‌ طبیعت‌ نگرش تک‌ ساحته کارایی نداشته ، بلکه از آنجا که جهان دارای مراتبی است و انسان نیز از مراتبی تشکیل شده‌ ، لذا مهم ترین فاکتور در تعامل بین انسان و طبیعت نگرشی است‌ که‌ از‌ آن باید تعبیر به «وحدت معرفتی» کنیم . اما آیا صرفا با وضع متدولوژی وحدت معرفتی می‌توان مشکلات ‌‌زیست‌ محیطی که ارمغان امانیسم و نگاه تجربی مآبانه است نائل آمد؟

در واقع یکی از‌ مصائب‌ بشر‌ امروزی نگرشی است که اندیشمندان قصد دارند نسبت به کشف حقیقت و یا دفع مشکل با‌ نگرشی تک ساحته نسخه تجویز نمایند.

علاوه بر پاسداشت همه ابزارهای معرفتی توجه‌ به دو بعدی بودن‌ جهان‌ نیز امری ضروری است . به عبارت دیگر نه تنها جهت کشف حقیقت توجه به ساحت متافیزیکال امری مهم تلقی می‌گردد، بلکه اصولا جهت شناخت بعد فیزیکال جهان نیز باید توجه داشت که‌ همه ابعاد آن فراچنگ انسان نیست . شعاع حاکمیت انسان صرفا بر کره کوچک زمین گسترده شده است . انسان حتی از پردازش صحیح کنش و واکنش های موجودات اطراف خویش نیز عاجز است‌ . در‌ واقع علت العلل همۀ مشکلات و بحران های زیست محیطی را باید در عدم شناخت صحیح انسان از رابطۀ بین موجودات دانست . ملاصدرا با نگرشی عمیق و با بهره مندی از منابع‌ دینی‌، در کنار ارائۀ روش وحدت معرفتی که برای شناسایی حوزه های گوناگون کارایی دارد به بررسی واقعیت های موجود هستی می‌پردازد. بر این اساس نقطۀ ثقلی که مبنای عملی‌ تعامل‌ انسان و جهان بر آن حمل می‌گردد

تأکید بر نگرش شخص واره و یا انسان گونه به هستی» است . این مهم در پرتو قواعدی همچون وحدت شخصیۀ وجود، وحدت تشکیکی وجود‌ و با‌ استعانت‌ از حرکت جوهری بدست می‌آید‌ در‌ واقع‌ جای جای آثار ملاصدرا مشحون از عباراتی در وصف شعورمندی و ادراک وجود است :

باش تا خورشید حشر آید عیان تا ببینی‌ جنبش‌ جسم‌ جهان جملۀ ذرات عالم در نهان با تو‌ می‌گویند‌ روزان و شبان ما سمیعیم و بصیریم و با شما نامحرمان ما خامشیم

نتیجه گیری

قواعد و آراء فلسفی‌ حکمت‌ متعالیه‌ دارای پتانسیل عظیمی جهت بکارگیری در حوزه بین رشته ای‌ است . به طور حتم یکی از اصلیترین راه حل بحران های زیست محیطی استفاده از اصول معرفتی موجود‌ در‌ اسفار‌ اربعه است که جهان را به گونه ای تبیین نموده که‌ هر‌ فعلی در عالم وجود صبغۀ الهی دارد. «صبغه الله و من احسن من الله صبغه ». بر این‌ اساس‌ طبیعت‌ و محیط زیست با همه موجودات آن چون محصول کارگاه الهی محسوب می‌گردند‌ اموری‌ مقدس‌ محسوب می‌گردند لذا جهت رفع بحران های زیست محیطی قواعد فلسفی دستگاه حکمت متعالیه‌ پیشنهاد‌ می‌گردد‌.

120/204/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۵۸
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۱۳