vasael.ir

کد خبر: ۴۸۵۲
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۸ - 20 April 2017
فقه سیاسی/ استاد ایزدهی/ جلسه63

الزام بیعت درباره حاضر و غائب- وفای به عهد در انتخابات براساس قرارداد طرفین است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین ایزدهی در ادامه بحث پیرامون ماهیت الزامی بیعت، روایاتی را مطرح کرد که به تصریح آنها تفاوتی میان افراد حاضر و غائب در وجوب متابعت و عدم مخالفت با بیعت پس از انعقاد آن وجود ندارد و الزام بیعت نسبت به هر دو گروه علی‌السویه برقرار است.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی روز سه شنبه هجدهم اسفندماه 1394 در جلسه شصت و سوم درس خارج فقه سیاسی در مدرسه عالی فیضیه قم با طرح روایات متعددی دالّ بر حرمت پیمان شکنی و عدم جواز نقض بیعت مطالبی در تبیین ماهیت بیعت و الزام به آن بیان داشت که گزیده آن در پی می‌آید.

1. وفای به عهد و لزوم بیعت اگرچه وجوب عقلی و شرعی دارد؛ لیکن وجوب آن مشروط به عدم مخالفت با شرع است.

2. انتخابات از مقوله بیعت نیست؛ چون لزوم وفای به آن براساس قرارداد دوجانبه میان طرفین است و نیز مبتنی بر عهد و پیمان نیست.

3. بنا به روایات فراوان، نقض بیعت حرام و مستوجب عقاب است، در یکی از روایات وارده امیرالمؤمنین علیه السلام مردم عهد شکن بصره را مذمت کرده  و می فرماید: «فَإِنَّکُمْ أَوَّلُ الرَّعِیةِ نَکَثَ‏ الْبَیعَةَ وَ شَقَّ عَصَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛ شما اول گروهی بودید که بیعت را شکستید و وحدت امّت را مخدوش کردید.

4. امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن یک روایت منوط شدن تحقق امامت به حضور همه مردم را مرادف با عدم تحقق آن می داند. از این رو در تحقق خارجی امامت حضور همه مردم برای بیعت با امام لازم نیست.

5. بنا به تصریح روایت، فرد حاضر در بیعت مجاز به رجوع نسبت به عهد خود و نقض بیعت نیست و افراد غائب نیز اختیار مخالفت و عدم قبول بیعت انجام شده را ندارند؛ بلکه ملزم به متابعت هستند.

تقریر جلسه شصت و سوم فقه سیاسی استاد ایزدهی در ادامه تقدیم می‌گردد.

عبارات درون پرانتز اضافات مقرر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

الصلاه و السلام علی اشرف الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد.

 

مقدمه

گفتیم ماهیت بیعت وفاداری به عهد است و اگرچه از سنخ عقد نیست؛ اما قابل نقض هم نیست، بلکه لزوم وفا دارد، حرمت نقض بیعت را به ملاک غدر بودن آن دانستیم و گفتیم دلیل ممنوعیت غدر مناسبت حکم و موضوع و دلیل عقل است؛ هرچند روایات متعددی نیز دالّ بر حرمت آن وجود دارد؛ در جلسه قبل تعدادی از این روایات را مرور کردیم و در ادامه روایتی دیگر را می‌خوانیم.

 

ادامه؛ روایت دهم

عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ أَسْرَعُ الْأَشْیاءِ عُقُوبَةً رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ عَلَى أَمْرٍ وَ کَانَ مِنْ نِیتِکَ الْوَفَاءُ[بِهِ وَ مِنْ] نِیتِهِ الْغَدْرُ بِکَ.[1]

امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است آنچه که بیش از هرچیز دیگری عقوبتش سریعتر دامنگیر شخص می شود این است که فردی با شما بر انجام امری عهد ببندد و در حالی که نیت شما وفای به عهد باشد نیت او پیمان شکنی باشد.

این روایت ظاهراً درمورد زبیر وارد شده است ولی حکم آن کلی است و اختصاص به مورد ندارد.

 

روایت یازدهم

أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ لَمَّا رَأَى غَدَرَ الصَّحَابَةِ وَ قِلَّةَ وَفَائِهِمْ لَزِمَ بَیتَهُ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْقُرْآنِ یؤَلِّفُهُ وَ یجْمَعُهُ فَلَمْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ حَتَّى جَمَعَهُ ... بَعَثَ إِلَیهِ أَبُو بَکْرٍ أَنِ اخْرُجْ فَبَایعْ فَبَعَثَ إِلَیهِ أَنِّی مَشْغُولٌ فَقَدْ آلَیتُ عَلَى نَفْسِی یمِیناً أَلَّا أَرْتَدِی بِرِدَاءٍ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أُؤَلِّفَ الْقُرْآنَ.[2]

پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام چون پیمان شکنی اصحاب رسول خدا نسبت به بیعت غدیر و بی وفایی آنها را دید خانه نشینی را اختیار فرمود. آن حضرت شروع به گردآوری قرآن کرد و از خانه خارج نشد تا آنگاه که قرآن را جمع آوری کرد.

ابوبکر به دنبال حضرت فرستاد تا از او بیعت بگیرد ولی در جواب فرمود من با خود عهد کرده ام که جز برای نماز از خانه خارج نشوم تا وقتی که قرآن را جمع آوری کرده باشم.

 

دلالت روایات سابق

از روایات سابق چنین می توان نتیجه گرفت که بیعت از مصادیق غدر است و ارتکاب غدر و پیمان شکنی جایز نیست بلکه وفای به هر عهدی واجب است. صاحب جواهر مطلبی دارد که اگرچه در مورد بیعت نیست ولی مناسب مقام است؛ می گوید:

«لا خلاف فی أنه یجب الوفاء بالذمام على حسب ما وقع، بل فی المنتهى الإجماع علیه، لما سمعته من الأدلة السابقة التی منها أنه غدر مع عدم الوفاء ما لم یکن متضمناً لما یخالف الشرع فإنه لایلزم علیه الوفاء به بلا خلاف أجده فیه کما اعترف به الفاضل».[3]

«خلافی نیست در اینکه وفاء نسبت به مافی الذمه واجب است ... به این خاطر که از ادلّه سابقه دانستیم که [نقض بیعت و مافی الذمه] غدر و عدم وفا است؛ البته مادام که متضمن امر خلاف شرع نباشد چون در این صورت لزوم وفا ندارد و مخالفی برای این حکم نیافتم».

مخالفت نداشتن با شرع شرط وفای به عهد است و به همین دلیل است که امام حسین علیه السلام بیعت با یزید علیه الهاویه را نپذیرفت.

 

انتخابات و بیعت

انتخابات و بیعت از دو مقوله و سنخ جدا هستند. در انتخابات عهد و پیمانی وجود ندارد بلکه یک فرد از میان افرادی خاص برگزیده می شود. همچنین انتخابات اگرچه علی الظاهر همانند بیعت لزوم وفا دارد ولی لزوم آن از سنخ لزوم وفا به پیمان نیست؛ بلکه قرارداد دو جانبه ای است که توقیتی است.

 

نقض بیعت؛ روایات دالّ بر حرمت

روایات فراوانی وارد شده است دالّ بر اینکه نقض بیعت امری منکر و مستوجب عقوبت است. در اینجا برخی از این روایات را مطرح می کنیم.

 

روایت اول

«عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ رَفَعَهُ‏ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) خَطَبَ یوْمَ الْجَمَلِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیهِ ثُمَّ قَالَ ... وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّیفِ أَهْوَنُ عَلَی مِنْ مِیتَةٍ عَلَى فِرَاشٍ وَا عَجَبَا لِطَلْحَةَ أَلَّبَ النَّاسَ‏ عَلَى ابْنِ عَفَّانَ حَتَّى إذا قُتِلَ أَعْطَانِی صَفْقَتَهُ بِیمِینِهِ طَائِعاً ثُمَّ نَکَثَ‏ بَیعَتِی‏ اللَّهُمَّ خُذْهُ وَ لَا تُمْهِلْهُ وَ إِنَّ الزُّبَیرَ نَکَثَ‏ بَیعَتِی‏ وَ قَطَعَ رَحِمِی وَ ظَاهَرَ عَلَی عَدُوِّی فَاکْفِنِیهِ الْیوْمَ بِمَا شِئْتَ».[4]

بنا به این روایت امیرالمؤمنین علیه السلام طلحه را که بدون اکراه با آن حضرت بیعت کرده بود و پس از آن پیمان شکنی کرده بود نفرین می کند و می فرماید: «اللَّهُمَّ خُذْهُ وَ لَا تُمْهِلْهُ». در مورد زبیر نیز به خاطر عهد شکنی، قطع رحم و کمک به دشمن فرموده است: «فَاکْفِنِیهِ الْیوْمَ بِمَا شِئْتَ».

ممکن است چنین اشکال شود که دلالت روایت تنها شامل بیعت با امام می شود و مذمومیت نقض هر بیعت را شامل نمی شود اما بنا به قرائن موجود می توان گفت بیعت با امام موضوعیت ندارد بلکه هر نقض بیعت از آنجا که عدم وفاء به عهد و مصداق غدر است حرمت دارد.

 

روایت دوم

«ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْحَلَبِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَنْ خَلَعَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ قَدْرَ شِبْرٍ خَلَعَ رِبْقَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ وَ مَنْ نَکَثَ صَفْقَةَ الْإِمَامِ جَاءَ إِلَى اللَّهِ أَجْذَمَ».[5]

روایت می فرماید: هر کس که بیعت امام را نقض کند در حالی که دست بریده است به سوی خدای متعال محشور می شود.

لفظ امام در روایت هم امام معصوم و هم امام به معنی حاکم سیاسی را شامل می شود؛ اما بعید نیست مراد حضرت از مذمت نکث بیعت در این روایت مذمت افرادی باشد که در زمان ایشان بیعت با امام معصوم را شکستند و با افرادی همچون حسن مثنی و دیگران برای قیام علیه خلفاء بیعت کردند. اگر احتمال اخیر پذیرفته شود مراد از بیعت با امام، بیعت با امامت خواهد بود و نه بیعت با حاکمیت سیاسی.

 

روایت سوم و چهارم

«عن أبی عبد الله ع من فارق جماعة المسلمین ونکث صفقة (الإمام) جاء إلى الله تعالى أجذم».[6]

«عَنْ عَلِی ع أَنَّهُ قَالَ مَنْ نَکَثَ‏ بَیعَتَهُ‏ لَقِی اللَّهَ یوْمَ الْقِیامَةِ أَجْذَمَ لَا یدَ لَهُ».[7]

این دو روایت نیز به مضمون روایت قبل است.

 

روایت پنجم

«من کلامه ع بالبصرة حین ظهر على القوم بعد حمد الله و الثناء علیه‏ أَمَّا بَعْدُ... فَإِیاکُمْ وَ الْفِتْنَةَ فَإِنَّکُمْ أَوَّلُ الرَّعِیةِ نَکَثَ‏ الْبَیعَةَ وَ شَقَّ عَصَا هَذِهِ الْأُمَّةِ قَالَ ثُمَّ جَلَسَ لِلنَّاسِ فَبَایعُوهُ‏.[8]

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از فتح بصره برای مردم خطبه خواند و فرمود شما اولین گروهی هستید که بیعت را شکستید و عصای این امت را شکستید یعنی وحدت امت اسلامی را از بین بردید. پس از آن، حضرت از مردم مجدداً بیعت می گیرد. فقره مورد استناد در این روایت همان «فَإِیاکُمْ وَ الْفِتْنَةَ فَإِنَّکُمْ أَوَّلُ الرَّعِیةِ نَکَثَ‏ الْبَیعَةَ وَ شَقَّ عَصَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» است که مردم به خاطر نقض بیعت سرزنش شده اند و عمل آنها فتنه و شکستن وحدت امت اسلامی دانسته شده است.

 

روایت ششم

 «نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِی، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ نَکَثَ‏ بَیعَةً أَوْ رَفَعَ لِوَاءَ ضَلَالَةٍ أَوْ کَتَمَ عِلْماً أَوِ اعْتَقَلَ مَالًا ظُلْماً أَوْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ هُوَ یعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ»[9]

در این روایت شریف شکستن بیعت همردیف با برخی محرمات همچون اعانت بر ظلم و برافراشتن لوای ظلم ذکر شده است و این خود دلالتی است بر حرمت نقض بیعت.

 

روایت هفتم

«المحاسن عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِی الْعَمْرِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ ع قَالَ: ثَلَاثٌ مُوبِقَاتٌ نَکْثُ الصَّفْقَةِ وَ تَرْکُ السُّنَّةِ وَ فِرَاقُ‏ الْجَمَاعَةِ»[10]

در این روایت عهد شکنی به صراحت در زمره امور ثلاثه ای که مظان هلاکت است برشمرده شده است.

 

روایت هشتم

«الدُّرَّةُ الْبَاهِرَةُ، قَالَ الرِّضَا ع‏ لَا یعْدَمُ الْمَرْءُ دَائِرَةَ السَّوْءِ مَعَ نَکْثِ الصَّفْقَةِ»[11]

بنا به این روایت شریفه، «نکث صفقه» و شکستن پیمان باقی ماندن انسان در دائره پلیدی و بدی را نتیجه می دهد.

 

روایت نهم

«ثواب الأعمال بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ إِنَّ فِی النَّارِ لَمَدِینَةً یقَالُ لَهَا الْحَصِینَةُ أَفَلَا تَسْأَلُونِّی مَا فِیهَا فَقِیلَ لَهُ وَ مَا فِیهَا یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ فِیهَا أَیدِی النَّاکِثِینَ»[12]

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید در آتش یک وادی به نام حصینه وجود دارد که اهل آن افرادی هستند که نقض بیعت کرده اند.

 

روایت دهم

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ نَکَثَ‏ بَیعَةً أَوْ رَفَعَ لِوَاءَ ضَلَالَةٍ أَوْ کَتَمَ عِلْماً أَوِ اعْتَقَلَ مَالًا ظُلْماً أَوْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ هُوَ یعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ‏»[13]

این روایت به مضمون روایت ششم است.

 

روایت یازدهم

 «فی نهج البلاغة عن الامام امیر المؤمنین علیه السلام ولعمری لئن کانت الامامة لا تنعقد حتى تحضرها عامة الناس فما إلى ذلک سبیلٍ ولکن أهلها یحکمون على من غاب عنها ثم لیس للشاهد أن یرجع ولا للغائب أن یختار»[14]

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید به جان خودم سوگند اگر امر امامت چنین باشد که تنها با حضور همه مردم منعقد شود چنین چیزی محقق نخواهد شد و راهی به آن وجود ندارد – چنین نیست بلکه –  آنانکه حاضر هستند به نیابت از طرف همگی حضور دارند؛ پس از آن، آنکس که در بیعت حاضر است نمی تواند از بیعت خود بازگردد و آنکس که غائب است نیز نمی تواند غیبت خود را بهانه ای برای عدم پذیرش بیعت قرار دهد.

 

کلیّت قاعده مستفاد از روایت

فقره اخیر روایت یعنی «لیس للشاهد أن یرجع ولا للغائب أن یختار» بیانگر قاعده کلی است که هر زمان و مکان را دربرمی گیرد. ممکن است بر کلیّت قاعده مستفاده اشکال شود و چنین ادعا  شود که مراد حضرت از عبارت اخیر قضیه عدم بیعت طلحه و زبیر و نیز معاویه بوده است؛ با این توضیح که «لیس للشاهد أن یرجع» به عهد شکنی طلحه و زبیر اشاره دارد و تصریح می فرماید که این دو پس از آنکه حضوراً بیعت کردند مجاز به نقض بیعت خود نیستند.

همچنین «ولا للغائب أن یختار» به عدم بیعت معاویه اشاره دارد و می فرماید معاویه به بهانه عدم حضور در زمان بیعت مردم اختیاری برای قبول یا رد بیعت ندارد بلکه ملزم به متابعت است.

آنچه در استظهار عدم کلیّت قاعده مستفاد از روایت گفته شده است اگرچه خالی از وجه نبوده و بعید نیست لیکن خللی نیز به لزوم بیعت حتی نسبت به فرد غائب و فردی که معتقد به بیعت انجام شده نیست وارد نمی کند. به عبارت دیگر امر بیعت فراتر از وفای شخصی است و آنچه بیعت مستلزم آن است نه وفای شخصی بلکه وفای جمعی است.

 

روایت دوازدهم و سیزدهم

«انّه بایعنی القوم الذین بایعوا أبا بکر و عمر و عثمان على ما بایعوهم علیه فلم یکن للشاهد أن یختار ولا للغائب أن یرد»[15]

«أما بعد فإنّ بیعتی لزمتک و أنت بالشام لأنّه بایعنی القوم الذین بایعوا أبا بکر و عمر و عثمان»[16]

این دو روایت لزوم بیعت را تصریح می کند؛ به این معنا که فرد حاضر در بیعت مجاز به نقض بیعت خود نیست و فرد غائب نیز مشمول حکمی است که برای افراد حاضر در بیعت ثابت است. بنابراین حرمت شکستن بیعت فقط منحصر به شاهدین و حاضرین نیست بلکه همه شهروندان حکومت اسلامی را دربرمی گیرد.

 

روایت چهاردهم

«فإن خرج عن أمرهم خارجٌ بطعنٍ أو بدعةٍ ردّه إلى ما خرج منه، فإن أبى قاتلوه على إتّباعه غیر سبیل المؤمنین»[17]

اگر کسی از امر حاکم اسلامی خارج شود لازم است به آنچه از آن خارج شده است برگشت پیدا کند و گرنه بخاطر تبعیت از غیر سبیل مؤمنین باید با او جنگید. ممکن است گفته شود مورد این روایت خروج از حاکمیت اسلامی است و نه نقض بیعت؛ خروج بر امام و بغی حکم خود را دارد.

 

موضوع بحث جلسات آتی

در بحث بیعت جز آنچه تاکنون بیان شد نکاتی قابل بحث وجود دارد که ادلّه ای نیز در نقض و ابرام آن اقامه شده است.

1. تحقق نقض بیعت چگونه و با چه چیزی است؟

2. آیا زنان نیز ملزم به بیعت هستند؟ به عبارت دیگر آیا بیعت زنان الزامی است یا الزامی نیست اما درصورت بیعت، بیعت آنها صحیح است؟ چنانکه قرآن کریم می فرماید اگر زنان برای بیعت آمدند از آنان بیعت بگیر.

3. آیا اخذ بیعت تنها از ام القری است یا از همه مردم است؟

4. تحقق بیعت با چند نفر است؟ آیا بیعت تنها با یک تن هم محقق می شود؟ چنانکه چنین قولی وجود دارد. به سخنی دیگر بیعت فراگیر چنانکه الزام و تبعیت از آن بر عهده همه مردم باشد در ابتدا با بیعت چند نفر محقق می شود؟

5. آیا صرف عدم مخالفت برای تحقق بیعت کفایت می کند یا اینکه موافقت لازم است؟

در بیعت آیا بلوغ شرط است؟

6. کیفیت اخذ بیعت و نحوه دست دادن چگونه است؟

در جلسات آتی این نکات مورد بحث قرار خواهد گرفت.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.

تقریر: جلال الدین زنگنه

/223/907/م


[1] شرح آقا جمال الخوانساری علی غررالحکم و درر الکلم، جلد 2، صفحه 433، الحدیث 3174

[2] محمد باقر المجلسی، بحار الأنوار؛ جلد ‌89، صفحه 40

[3] محمد حسن النجفی، جواهر الکلام؛ جلد ‌21، صفحه 97

[4] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی(ط - الإسلامیة)، جلد ‏5، صفحه 54

[5] محمد باقر المجلسی، بحار الأنوار(ط - بیروت)، جلد ‏2، صفحه 672

[6] محمد بن یعقوب الکلینی، اصول الکافی، جلد 1، صفحه 404 ـ 405.

[7] قاضی نعمان، دعائم الإسلام، جلد ‏2، صفحه 95

[8] محمد باقر المجلسی، بحارالانوار، جلد 8، صفحه 442

[9] محمد باقر المجلسی، بحار الأنوار، جلد ‏2، صفحه 67

[10] البرقی، المحاسن، صفحه 94.

[11] محمد باقر المجلسی، بحار الأنوار، جلد ‏64، صفحه 186

[12] الشیخ الصدوق، ثواب الأعمال، صفحه 227.

[13] الراوندی، النوادر، صفحه 14.

[14] نهج البلاغة، خطبة 173.

[15] نهج البلاغة، الکتاب 6

[16] نصر بن مزاحم، وقعة صفین، صفحه 290.

[17] نهج البلاغة، خطبه 6

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶