vasael.ir

کد خبر: ۴۸۴۸
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۲ - 22 April 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه11

عینی یا کفایی بودن جهاد غیر قتالی

ایگاه اطلاع رسانی وسائل - اگر بگوییم جهاد غیر قتالی واجب کفایی است، یعنی بخشی از روحاینت در پشت جبهه وظیفه جهادی دارند. اگر بگوییم واجب کفایی است، بخشی از پزشکان در پشت جبهه به جهاد مکلفند. همچنین بخشی از شبکه های ماهواره ای جهادی محسوب می شود. چون تخصصی است و سازماندهی می خواهد. جهاد غیر قتالی بدون سازمان معنا ندارد و باید تحت امر ولی باشد

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح دوشنبه ، بیست و ششم مهرماه 1395 در جلسه یازدهم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، به بررسی ادعای اجماع در کفایی بودن جهاد پرداخت و سپس آیات و روایات دال بر این امر را مورد اشاره قرار داد.

عضو مجلس خبرگان رهبری در ادامه بحث نوع وجوب جهاد به بررسی ادله عینی بودن جهاد پرداخت. آیه : «وانْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» به عنوان اولین دلیل قائلین به عینی بودن جهاد مورد بررسی قرار گرفت و اشکالات وارد بر استدلال به این آیه توسط آیت الله کعبی ذکر شد.

روایت «من مات و لم یغزوا و لم یحدث نفسه بالغزو مات علی شعبه من النفاق» نیز مورد بررسی قرار گرفت تا امکان استدلال به آن به عنوان دلیل بر عینی بودن وجوب جهاد تبیین شود. عضو جامعه مدرسین در اسخ به این استدلال با تفکیک میان مقتضای روایت و بیان اشکالات موجود در مفهوم روایت استدلال به روایت را ناتمام دانست.

بررسی عینی یا کفایی بودن جهاد غیر قتالی بخش آخر جلسه یازدهم درس خارج آیت الله کعبی بود که بخشی از ادله قائلین به آن مورد بررسی قرار گرفت.

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه بحث گذشته

ادله وجوب کفایی جهاد را ذکر می کردیم و عرض کردیم، مهمترین دلیل، طبیعت و ماهیت جهاد است. و طبیعت جهاد و حقیقت واجب کفایی را به تفصیل بیان کردیم. اکنون ادله دیگر واجب کفایی را بیان می کنیم. اگرچه با تفصیلی که از رابطه طبیعت جهاد و واجب کفایی، از ذکر ادله مستغی هستیم. اما چون فقها ذکر کرده اند، ما نیز اشاره می کنیم.

بررسی دلیل اجماع

ما درباره دلیل دیگر وجوب کفایی جهاد، اجماع را اشاره کردیم. یکی از ادله آن مدرکی و محتمل المدرکی بودن است و معارض با جماعت خلاف است.

بررسی دلیل روایات

مرحوم شیخ طوسی(ره) اشاره به روایت نبوی می کنند: ««و روی عن النبی علیه السلام أنه قال: من جهز غازیاً فقد غزى، و من خلف غازیاً فی أهله فقد غزی[1]، فلو کان فرضاً على الأعیان، لکان القاعد‌ یستحق العقاب دون الثواب.»[2] یعنی: "اگر کسی رزمنده ای را پشتیبانی کند، گویی خودش در جهاد حاضر شده است و اگر هزینه خانواده او را تامین کند، گویی خودش در میدان حاضر شده است." اگر واقعا واجب عینی بود، نمی فرمود «من جهز غازیا». چون کسی که در جبهه نباشد، مرتکب گناه شده است حتی اگر از خانواده رزمنده پشتیبانی کند. این معلوم می شود جهاد واجب کفایی است.

این تمام کلام مرحوم شیخ طوسی(ره) در کتاب «خلاف» است. البته از این روایت مطلب دیگری هم استفاده می شود و آن اینکه ما گفتیم در واجب کفایی، سد حاجت و کفایت مهم است و این امر برای هر صنف به شکل خاص خودش است. مثلا عده ای در بسیج کار می کنند و پرونده تشکیل می دهند و آمادگی نظامی پیدا می کنند. یک عده ای در قتال شرکت می کنند، یک عده از خانواده جانبازان و شهدا پشتیبانی می کنند. هر کس کار خود را انجام می دهد و کار همه اینها، در جای خود جهاد محسوب می شود. و جهاد تنها قتالی نیست بلکه اعم از قتال است.

بررسی دلیل ایات

اما عمدتا آیاتی که به وجوب کفایی جهاد استناد شده، اکثرا آیه شریفه: «کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏»[3] برای قاعدین و ومجاهدین است که قبلا خوانده شد. معلوم است قاعدین چه کسانی که عذر دارند مانند نابینا و ناتوان و بیمار و... و چه کسانی که اذن شرعی برای غیبت از جهاد دارند، یا مشغول به کار دیگری مثل مدیریت شهری هستند، اینان گنه کار نیستند؛ با اینکه دیگران در جبهه حاضرند و می جنگند.

بنابراین اگر جهاد قتالی، واجب عینی بود، خداوند نمی فرمود: ««کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏» چه در جبهه باشید چه در پشت جبهه، اگر عذر شرعی باشید یا مشغول انجام وظیفه ای باشید، گنه کار نیستید. با اینکه حضور در جبهه فضل و ثوابش بیشتر از پشت جبهه است؛ به تصریح آیه شریفه که می فرماید: «َ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً»[4]

آیه دوم، آیه نفر است: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»[5] آیه نفر صریح است که جهاد واجب کفایی است. آنجا که می فرماید لازم نیست مومنان همه جبهه بروند. البته مستحضرید که این آیه شریفه، بعد از آیه 120 نازل شده که مسلمانان گمان کردند همه باید در جبهه حاضر شوند و کسی در پشت جبهه باقی نماند. چراکه فرموده است: «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ».[6]

بعد از این آیه همه به جبهه رفتند و حتی حافظان و قاریان زیادی از قرآن کشته شدند. بلافاصله آیه نفر نازل شد که لازم نیست همه به جبهه بروید.

بررسی دلیل سیره نبوی

علاوه بر آیات، سیره رسول گرامی اسلام(ص) نیز روشن است. در بسیاری موارد مانند سریه ها، مجموعه ای را به جبهه اعزام می کرد و خود و اصحابشان در مدینه می ماندند و نمی رفتند. اگر واجب عینی بود، پیامبر و یارانش در مدینه نمی ماندند.

استدلال به قاعده حرج

اما قاعده حرج نیز مورد تمسک مرحوم صاحب جواهر(ره) است. بنابر این قاعده، جهاد واجب کفایی است نه عینی. به این استدلال که حضور همگان در قتال و تعطیلی دیگر امور، باعث حرج در امور مسلمین می شود. علاوه بر اینکه باعث حرج قاتلین و رزمندگان می شود. چون زندگی اجتماعی متوقف بر توزیع نقش و تقسیم کار است. به دلیل آیه شریفه: «لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا».[7] و خداوند بر اساس اصل تسخیر، زندگی اجتماعی را بر پایه کارهای متفاوتی که افراد انجام می دهند قرار داده است و اگر همه به جبهه بروند، کارهای جامعه اسلامی و خود رزمندگان حتی تعطیل می شود.

 مضاف بر اینکه در آیات آخر سوره حج تصریح می شود که جهاد تا حدی واجب است که باعث اخلال در کار جامعه اسلامی نشود: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»[8] یعنی جاهدوا فی الله در حدی است که خداوند نمی خواهد اخلال در کارهای جامعه اسلامی پیش بیاید.

 گفته نشود که خود جهاد حرج و ضرر است؛ چون در آیه شریفه آمده است: « کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[9] جواب این است که بله، این اندازه حرج در خود موضوع جهاد اخذ شده اما نباید باعث اخلال در کار جامعه اسلامی و اخلال مطلق در کار خود رزمندگان شود. همچنانکه آیه شریفه سوره حج بر آن دلالت دارد.

بررسی وجوب عینی جهاد

معلوم شد که جهاد از واجبات کفایی است، نه عینی. اما عده ای هم هستند که دلیل اقامه کرده اند مبنی بر اینکه جهاد فرض و عین است. از جمله قائلین، نقل سعید بن مصیب است که تقریبا تمام کتب عامه نقل کرده و مرحوم صاحب جواهر(ره) نیز آورده است. ادله آنان چیست؟

استدلال به آیه اول و پاسخ به آن

یک: آیه شریفه: «وانْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ»[10] همچین آیه شریفه: « إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً»[11]. استدلال به این آیات البته پاسخ دارد. از جمله پاسخ ها، سخن ابن عباس است که می گوید: این آیه «نفر»[12]، نسخ شده به آیه « وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»[13] همانطور که در روایت اثرم و ابو داود آمده است.

پاسخ دیگر اینکه، آیه که می فرماید: «وانْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً»، پیامبر فرمان جهاد داده و اینان باید در غزوه تبوک حاضر شوند. همین که حضرت فرمان داده، اطاعت از فرمان واجب است و در واجبات کفایی هم همین است. خواهیم گفت که در موارد واجبات کفایی متعین می شود. از جمله زمانی که امام تعیین کند. مانند فرمانی که پیامبر(ص) برای حضور در غزوه تبوک داده اند. آیه نازل شده که اگر نیایید، خدا مجازات می کند. برخی هم که تخلف کرده اند، و آیات قرآن از آنها به عنوان متخلفین نام می برند مانند کعب بن مالک و اصحابش که می فرماید: «وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ»[14]

بنابراین آیه که می فرماید: «انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً»[15] یا می فرماید: «إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً»[16]، ناظر به دعوت پیامبر(ص) است و روایت است: زمانی که فرمان بسیج به شما دادم، شما باید آماده شوید. بنابراین با این توضیحات، دو آیه شریفه، یا قضیه فی الواقعه و مربوط به غزوه تبوک است، یا مربوط به فرمان خاص پیامبر(ص) است یا به آیه «نفر» نسخ شده است؛ یا اگر نسخ نشده، لا اقل قید خورده است.

استدلال به آیه دوم و پاسخ به آن

اما آیه دوم، «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ»[17]  است. این آیه شریفه، در مقام بیان اصل تشریع جهاد است نه چگونگی تشریع که واجب کفایی و عینی است. واجب کفایی را از آیات دیگر به دست می آوریم مانند همان آیه «کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏»[18]. بنابراین این آیه هم تمام نیست.

استدلال به روایت نبوی

یکی از استدلالات بر وجوب عینی جهاد، این روایت است: «من مات و لم یغزوا و لم یحدث نفسه بالغزو مات علی شعبه من النفاق» یا اینکه «من مات و لم یغزوا او لم یحدث نفسه بالغزوا مات علی شعبه من النافق». یعنی اگر کسی بمیرد و جبهه نرود، یا در دلش بحث و آرزوی جبهه نباشد، بر شعبه ای از نفاق مرده است.

 این روایت را ابی داود در سننش و مسلم در صحیحش  کتاب الاماره از طریق عبد الله مبارک عن ابوهریره، آورده است. نسبت به این حدیث، اولا کار به سندش نداریم که از دیدگاه ما ضعیف است چون راوی آن ابوهریره است. جدای از ضعف روایت، از نظر دلالت، خود عامه گفته اند این روایت مربوط به زمان پیامبر(ص) است. شاید مربوط به این باشد که پیامبر(ص) فرمان بسیج و حرکت به سمت جبهه می داد، اما عده ای متخلف می شدند و به جبهه نمی رفتند. این حدیث مربوط به چنین افرادی است.

اما نبوی که شارح آن صحیح مسلم و بخاری است، می گوید: «هذا الذی قال ابن مبارک محتمل و قد قال غیره انه عام» این حرف خوبی است که مربوط به زمان پیامبر باشد. اما بعضی گفته اند این روایت همیشگی و عمومی است. پاسخ چیست؟

منظور روایت این است که  کسی که چنین کند، شبیه ترین افراد به منافقینی است که از جهاد تخلف کردند. یعنی هر کسی در هر زمانی که یک جبهه و نبرد واجب وجود داشته باشد، و به خود بگوید من جبهه نمی روم و حدیث جبهه رفتن نداشته باشد، و دغدغه نداشته باشد، این اگر بمیرد مانند منافقین مرده است. لذا بعضی گفته اند «ان الجهاد کان واجبا علی الصحابه لا علی من بعدهم». ما هم از ابوجعفر نحاث عن عطاء نقل کردیم که جهاد بر صحابه فقط واجب بود. البته این سخن را نپذیرفتیم.

بنابراین اگر به محتوای روایت نبوی نگاه کنیم  و توجیه کنیم که عام است، ممکن است کسی از این حدیث وجوب جهاد را به نحو عینیت بفهمد. اما این حدیث پاسخ دارد. پاسخ این است: حدیث دو شق دارد: «من مات و لم یغزوا» یعنی نرود جبهه و قسمت دوم، «و لم یحدث نفسه بالغزو» یعنی در جبهه نیست اما تصمیم درونی گرفته که هیچ گاه جبهه نرود. این وعید که می گوید «مات علی شعبه من النافق» به مجرد ترک غزو نیست که بر شعبه نفاق باشد. چون بر امر دیگری ضمیمه شده است و آن حدیث نفس است. یعنی اصلا به ذهن و فکرش خطور نمی کند که روزی به جبهه برود. کما اینکه در هشت دفاع مقدس، عده ای جبهه بودند. عده ای هم داوطلب جبهه می شدند و نمی توانستند یا نمی گذاشتند. عده ای هم وظیفه واجب داشتند که مانع جبهه رفتن می شد. بعضی اوقات نیز علی رغم همه موانع، خود را به جبهه می رساندند. اما برخی هم بودند که کار به کار جبهه نداشتند بلکه اهل جبهه را مسخره می کردند و فقط به دنبال انباشت اموالشان بودند. یا مشغول تحصیل شدند. روایت، خطاب به چنین افرادی است که در دلش هم چنین سودایی نداشته باشد. و این اخص از مجرد ترک جنگ است.

اگر روایت می گفت لم یغزوا مطلقا، می گفتیم واجب عینی است. اما می فرماید «لم یغزوا او یحدث نفسه بالغزو» این مذمت شده است. به این معناست که یک مسلمان نباید حدیث جهاد و و جبهه و معامله با خدا را از ذهعنش خارج کند. بلکه بگوید روزی از روزها اگر خدا قسمت کند و نوبتم بشود، من آماده ام. این با واجب کفایی سازگار است.

مرحوم صاحب جواهر(ره) درباره این روایت می فرماید: «اما النبوی[19] فهو مع أن روایة أبو هریرة المعلوم کذبه محتمل ضربا من الندب أو وجوب العزم الذی هو من أحکام الإیمان»[20] یعنی اگرچه راوی اش ابوهریره است و سندش کذب است، اما چند احتمال است: یکی استحباب رفتن به جبهه است مانند عمره و زیارت مستحبی. واجب کفایی است، من به الکفایه هم هست، اما خوب است باز انسان به جبهه برود. مانند اینکه انسان به خودش بگوید به هیچ مستحبی عمل نکند! این نشانه ضعف است. احتمال دیگر، اراده جبهه رفتن است نه جبهه رفتن حتمی.  وجوب عزم نیز از احکام ایمان است نه از شرایط فقهی. مربوط به عقیده است. لذا فرموده «مات علی شعبه من النفاق».

به هر حال، از نظر محتوا این حدیث دال بر وجوب عینی نیست. هم ضعف سندی دارد و هم ضعف دلالی.

ادله وجوب عینی بودن جهاد تمام شد. از طرفی عده ای معتقد بودند که واجب کفایی است و ما هم تایید کردیم با تفسیری که داشتیم.

عینی بودن جهاد غیر قتالی

اشکالی که هست این است که تمام ادله واجب کفایی که ذکر کرده بودیم، عموما درباره جهاد قتالی بود. یعنی جهاد قتالی واجب کفایی است. آیات مورد استدلال و روایات و سیره نبوی و ادعای اجماع بر کفایی بودن جهاد، همه مربوط به جهاد قتالی است.

اما جهاد غیر قتالی که تقریبا پنج قسم از آن را قبلا بیان کردیم، ممکن است کسی بگوید جهاد غیر قتالی واجب عینی است. چون در اصول خواندیم : الاصل فی صیغه الامر و ماده الامر و الواجبات العینیه لا الکفاییه و التعیینیه لاالتخییریه و النفسیه لاالغیریه». زمانی که نه آیه و روایت و سیره و اجماعی بر عینی یا کفایی بودن جهاد غیر قتالی نداشته باشیم، اصل بر عینی بودن است. همچنین تعینی است نه تخییری و نیز نفسی است نه غیری. به همان دلایلی که در اصول فقه در مورد اطلاق ماده و صیغه امر بحث شده است. مطلق ماده و صیغه امر دلالت بر بعث و مولویه و تحریک و بعث می کند آنهم بر کل احوال بدون قید و شرط. این عنوان کفاییت و امثال آن، یک معونه اضافی است و به همین دلیل، در نظر اول باید گفت جهاد غیر قتالی، واجب عینی است.

البته از میان فقهاء مرحوم شیخ طوسی در کتاب «خلاف» در صدد ذکر ادله کفایی بودن جهاد سخنی دارد که از ایشان عجیب است. می فرماید: «الاصل برائه الذمه» اصل بر برائت ذمه از وجوب عینی است. این سخن در جهاد قتالی است. یعنی اصل به نفع واجب کفایی است نه عینی. چرا؟ چون «یحتاج الی معونه الزائده» و ما این معونه زائده را با اصل برائت نفی می کنیم. پس مقتضای اصل، وجوب کفایی است نه عینی.

ما بر اساس مشهور اصولیین و بحث دقیقی که در این زمینه وجود دارد بیان داشتیم که مقتضای اصل، وجوب عینی است. بنابراین بنا بر اصالت واجب عینی و فقدان دلیل در موارد شک، چاره ای نیست که جهاد غیرقتالی واجب عینی باشد. البته از نظر ابتدایی.

معنای وجوب کفایی در جهاد غیرقتالی

اگر از نظر ابتدایی بگذریم، جهاد غیرقتالی هم واجب کفایی است. در واقع مطلبی است که حاکم بر این اصل عینی بودن واجبات است و آن اصل «توجه به طبیعت جهاد» است که قبلا در ادله واجب کفایی گفتیم جهاد از واجبات نظامی و انتظامی است. نظامی به معنای نظم نه انتظامی. یعنی آنچه در جهاد مطلوب است، اعلا کلمه الله و حرکت فی سبیل الله و تحقیق عزت اسلام و نشر آن است. و جهاد غیرقتالی نیز مانند جهاد قتالی، از واجبات نظامیه است. یعنی متوقف بر وجود تخصص های مختلف است و این تخصص ها، نزد هر کسی حاصل نیست و نظام جامعه که اهتمام به امور مسلمین را اقتضا می کند، و همه امور مسلمین جهاد به تنهایی نیست.

اگر بگوییم همه باید جهادی باشند، در جبهه و پشت جبهه، که جهادی فکر کنند و حرکت کنند، حتی در غیر قتال، نظام مختل می شود. امورات غیر جهادیه معطل می ماند. در حالی که بسیاری از امور مسلمانان غیر جهادی است و مشغول کار و زندگی و آرامش خود هستند. به چه دلیل همه امور زندگی را جهادی کنیم؟

مقتضای اینکه جهاد غیر قتالی واجب عینی شود، یعنی هر کس در هر کاری مشغول جهاد باشد در حالی که این سخن هیچ قائلی ندارد. چون اختلال نظام می شود. چون زندگی تماما جهاد نیست و لزومی هم ندارد. بلکه جهاد برای ایجاد نظام است. جهاد برای آسایش و امنیت و رفاه است. لذا گفته شده «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[21] کار و کاسبی نه با انگیزه جهاد؛ بلکه کد یمین و عرق جبین برای تامین معاش و نجات از فقر، اجر جهاد دارد. پزشک، آرایشگر، مبلغ دینی، روضه خوانی، معلم و مدرس، صورت جهادی ندارد. اگر بگویی هر عمل غیر قتالی، مطلقا جهاد است، باید همه زندگی جهاد شود. که شارع مقدس چنین چیزی از ما نخواسته است.

بله، ما گفته ایم جهاد اعم از قتال است، اما نه به این معنا. بلکه به معنای قهر و به خاک مالیدن بینی دشمن و افشا مکاید و توطئه های دشمن است. ولو در غیر قتال. مانند کسانی که جنگ روانی و جنگ نرم می کنند.حتی کسانی که تبلیغ دین می کنند و در مقابل تهاجم فرهنگی با همه خطرهایش مقاومت می کنند. جهاد قتالی به معنای این نیست که همه ابعاد زندگی جهاد شود. چون منجر به اختلال نظام و حرج می شود.

اگر بگوییم جهاد غیر قتالی واجب کفایی است، یعنی بخشی از روحاینت در پشت جبهه وظیفه جهادی دارند. اگر بگوییم واجب کفایی است، بخشی از پزشکان در پشت جبهه به جهاد مکلفند. همچنین بخشی از شبکه های ماهواره ای جهادی مپحسوب می شود. چون تخصصی است و سازماندهی می خواهد. جهاد غیر قتالی بدون سازمان معنا ندارد و باید تحت امر ولی باشد. دشمن را تضعیف کند و جبهه خودی را تقویت کند. ما از لسان شارع نمی فهمیم که جهاد غیرقتالی واجب عینی باشد و جهاد قتالی واجب کفایی است. چون ماهیت جهاد، جزو امور انتظامیه و از واجبات تهیوئی است و شارع آمادگی در مقابل دشمن را می خواهد.

حتی مقدمات بعیده علاوه بر مقدمات قریبه جهاد قتالی، واجب است. اما در قالب سازمان و تحت امر من به یده امر الجهاد. نه مطلق هر مکلف. خود جامعه سازمانی است. جهاد، سازمانی در درون جامعه است. البته بعدها خواهیم گفت. پس نظر ما درباره جهاد غیر قتالی چنین است: «جهاد غیر القتالی کالقتالی یتوقف علی وجود کفائات مختلفه لا تحصل عند الجمیع و ان النظام الاجتماع لیستدعی الاهتمام بجمیع الامور المسلمین لا الجهاد فقط».

          دلیل حرف ما غیر از طبیعت جهاد، سیره نبوی در مرحله جهاد مکی و سیره ائمه اطهار(ره) و عمل متشرعه است. حضرت رسول اکرم(ص) در دوران مکه برای تشکیل حکومت زمینه سازی می کردند. اما این نبود که همه یاران پیامبر تکلیف واحد داشتند و همه مشغول جهاد مکی باشند. بلکه به عده خاصی فرمان هجرت به حبشه داد. همچنین به عده خاصی دستور داد به صورت علنی آیات را تلاوت کنند و متحمل شکنجه شوند. و دیگر افراد زندگی عادی داشتند. اهل بیت(ع) نیز هرچند دنبال تشکیل حکومت و سیاست و تضعیف نظام جائر و ایجاد سازمان برای شیعه بودند، اما نه به این معنا که همه شیعیان درگیر جهاد بودند. کما اینکه سیره متشرعه نیز خلاف این مطلب را می رساند.

بحثی دیگر داشتیم با عنوان حقیقت تفسیر واجب کفایی و خصایص واجب کفایی که وارد نشدیم. می توان به کتابهای اصولی مراجعه کرد و آن را ملاحظه کرد و ما به همین مقدار بسنده می کنیم.

 

پایان جلسه یازدهم

 


[1] . سنن أبی داود 3: 12 حدیث 2509، و صحیح البخاری 4: 32، و سنن الترمذی 4: 169 حدیث 1628 و 1631، و سنن النسائی 6: 46، و معجم الطبرانی الکبیر 5: 244 حدیث 5225- 5231، و مسند أحمد بن حنبل 4: 115- 116، و السنن الکبرى 9: 28 و 47 و 172، و مجمع الزوائد 5: 283. و فی بعض ما ذکرناه اختلاف یسیر فی اللفظ فلاحظ..

[2] . الخلاف؛ ج‌5، ص: 517.

[3] . «لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَةً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً »؛ نساء / 95.

[4] . نساء/ 95.

[5] . توبه/ 122.

[6] . توبه/ 120.

[7] . «هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ زخرف/ 32..

[8] . حج/ 78.

[9] . بقره/ 216.

[10] . توبه/ 41.

[11] . توبه/ 39.

[12] . توبه/ 40.

[13] . توبه/ 122.

[14] . توبه/ 118.

[15] . توبه/ 41.

[16] . توبه/ 39.

[17] . بقره/ 216.

[18] . «لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَةً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً »؛ نساء / 95.

[19] . کنزالعمال،  ج2 ، ص255، رقم 5423.

[20] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 10.

[21] الکافی، ج 5، ص88.

 

 

مقرر: هادی قطبی

120/901/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۴ / ۰۴ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۳:۴۷
طلوع افتاب
۰۵:۵۸:۴۴
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۲۰:۲۳:۰۱
اذان مغرب
۲۰:۴۲:۳۰