vasael.ir

کد خبر: ۴۸۴۲
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۱ - 05 April 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه5

بررسی اجمالی ادله وجوب جهاد در اسلام

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - جهاد ماهیت تحریری و آزادی بخش دارد. باعث آزادی می شود و بستری برای انتخاب و اختیار انسانها فراهم می کند. البته اگر کسی اعتقاد داشته باشد جهاد اجبار الی الدین بالسیف است، این خلاف عقل و تعلیمات دین مبین است چرا که دین اسلام در جهاد به دنبال رفع موانع است نه اجبار افراد.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح یکشنبه ، بیست و هشتم شهریور ماه 1395 در جلسه پنجم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، به بررسی اجمالی ادله جهاد موجود در دین مبین اسلام پرداخت.

دلیل دوم: اجماع

این استاد حوزه علمیه قم با استناد به قول شیخ طوسی و حلبی در کتب خود مبنی بر نبود خلاف در وجوب جهاد و همچنین مورد بحث واقع نشدن اصل وجوب جهاد در کتب فقهی دلیل اجماع را جاری و تمام اعلام نمود و به بررسی دلیل بعدی پرداخت

دلیل سوم: حکم عقل

حکم عقل دلیل سومی است که آیت الله کعبی به بررسی آن در باب اثبات وجوب جهاد در اسلام پرداخت. این عضو جامعه مدرسین با بیان اینکه عقل حکم قطعی به لزوم جهاد می دهد ار دو مسیر این لزوم عقلی را اثبات نمود

دلیل چهارم: سیره نبوی

سیره چهارمین دلیلی است که نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان در ادامه بحث مورد اشاره قرار داد. در بحث سیره نبوی استاد عالی حوزه علمیه قم به بررسی مراحل جهاد در یره نبوی پرداخت و این مراحل را در هفت قسم مجزا مورد اشاره قرار داد.

مراحل سیره نبوی در جهاد

مرحله اول: تلقی وحی و رسالت.

مرحله دوم: کادرسازی مخفیانه

مرحله سوم: دعوت علنی

مرحله چهارم: هجرت

مرحله پنجم: تاسیس دولت اسلامی

مرحله ششم: اذن بر قتال

مرحله هفتم: قتال مشرکین و اهل کتاب

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بحث درباره ادله «وجوب جهاد فی الجمله» بود. اول ضرورت دین بود که بیان شد.

دلیل دوم: اجماع

دلیل دوم بر جهاد، اجماع مسلمین است. شیخ طوسی در «المبسوط» می فرماید: «الجهاد فرض من فرائض الإسلام إجماعا»( المبسوط فی فقه الإمامیة؛ ج‌2، ص: 2). حمزه حلبی هم در «غنیه» می فرماید: « الجهاد فرض من فرائض الإسلام بلا خلاف»( غنیة النزوع إلى علمی الأصول و الفروع؛ ص: 199).

دیگر فقها نیز درباره وجوب کفایی و عینی اش بحث کرده اند و به آیات و روایات اکتفا کرده اند. معلوم است این اجماع، اجماع بعد الضروره و بعد الدلیل است. نه اجماع بعد از آن. تنها فایده برای ما ، مفید تاکید است و گرنه این اجماع، دلیل مستقل به نفسه نیست. این اجماع نیز به دلیل وجود مدرک است.

دلیل سوم: حکم عقل

دلیل سوم، حکم قطعی عقل است. این حکم عقل، به چند روش قابل اثبات است. روش اول، اینکه شرک و کفر و الحاد و وثنیت و امثال اینها، فساد و بلکه فساد اکبر است. فساد فکری و ذهنی و روحی و عقیدتی، بدترین و بزرگترین نوع فساد است. مصداق اتم آن، الحاد است. و قطع این فساد عقلا واجب است. بنابراین، قطع ماده فساد واجب عقلی است. البته ممکن است در مصداق که آیا مصداق جهاد است یا نه، شک داشته باشیم و نیاز با هدایت امام باشد. لذا جهاد باید تحت نظر امام باشد. اما اصل وجوب جهاد، چون مبتنی بر قطع ماده فساد است، می توان گفت حکم عقلی است. چه ابتدایی باشد چه دفاعی.

روش دوم استدلال، حکم قطعی عقل به لزوم اقامه عدل الهی و احکمیت دین و شریعت است. لذا اطاعت امام را واجب عقلی می دانند. هم به دلیل توحید و مولویت ذاتی، و هم به دلیل عدل. اگر ما بفهمیم که حکم قطعی به لزوم اقامه عدل الهی و احکمیت شریعت داشته باشیم، برای تنظیم آنچه موجب کمال انسان است، به راحتی می توان گفت که جهاد راه حاکمیت دین و اقامه عدل الهی و تحقق کمال انسانی است. مرحوم علامه طباطبایی(ره) در المیزان ج2 ص 5 تا 69 با عنوان الجهاد الذین یامر به القرآن، استدلال عقلی آورده اند و در واقع جهاد ابتدایی را به دفاعی برگردانده اند. و منظور از دفاعی ، دفاع از توحید و شریعت و حاکمیت دین و اقامه عدل الهی دانسته اند. عبارت علامه چنین است: «فإقامته و التحفظ علیه أهم حقوق الإنسانیة المشروعة....أن الدفاع عن هذا الحق الفطری المشروع حق آخر فطری.»( المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص64 - 66). یعنی انسان بر طبق دین و فطرت حرکت کند، حکم عقل است.

ممکن است گفته شود این استدلال عقلی در مقابل آن استدلال عقلی نیز هست که به عدم اکراه و عدم اجبار دلالت دار؛ و جهاد نوعی اجبار به سوی دین و دعوت با سیف است.

پاسخ این است که خیر؛ جهاد اجبار به دین با شمشیر نیست، و آن آیات شریفه ای که « لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» (غاشیه/ 22) یا « وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیلٍ» (شوری/ 6) یا « لا إِکْراهَ فِی الدِّین‏»(بقره/ 256) هم نسخ نشده است. بلکه جهاد رفع موانع و دفع موانع توحید و مقابله با حاکمیت طاغوت است. حاکمیت کفر و الحاد یا جائر فرقی نمی کند. در واقع ما در جهاد با دولتها طرفیم نه با ملتها که در جای خود مفصل خواهیم گفت. در واقع رفع موانع می کنیم. جهاد ماهیت تحریری و آزادی بخشی دارد. باعث آزادی می شود و بستری برای انتخاب و اختیار انسانها فراهم می شود. البته اگر کسی اعتقاد داشته باشد جهاد اجبار الی الدین بالسیف است، این خلاف عقل است.

دلیل چهارم: سیره نبوی

دلیل چهارم، سیره نبی مکرم(ص) است که بسیار مفصل است و چند جلسه زمان می برد. ما به طور خلاصه بیان می کنیم و در جای خود غزوات پیامبر را ذکر خواهیم کرد. اجمالا به آن می پردازیم. هدف از طرح سیره، بحث اصولی است که شهید صدر(ره) مطرح می کنند که فضای متن دینی، قرینه عمومی درست می کند. ما سیره را برای فضای تاریخی مربوط به جهاد به دست بیاید. علاوه بر حجت بودن سیره  رسول اکرم(ص). هدف دیگر، این نکته مهم است که اعتقاد داریم واژه جهاد، اعم از قتال است. کلمه جهاد، در مکه نیز به کار برده شده است حتی به معنای اصطلاحی که تعریف کردیم. توانمند شدن، استفاده از قدرت، مواجهه با عدو و فی سبیل الله. منتها شیوه جهاد متفاوت بود. گاه زبانی، گاه صبر و مقاومت و تحمل شکنجه و زندان و تبعید و هجرت و تحریم و محاصره بود. یعنی جهاد، نوعی مبارزه و انقلاب بود. جهاد برای انقلاب کردن، جهاد برای تشکیل حکومت، غیر از جهاد در سایه حکومت است. جهاد قتالی، در سایه حکومت است اما موارد دیگر نیز اطلاق جهاد می شود. قرآن شریف نیز تصریح دارد و سیره پیامبر بر آن دلالت می کند.

مراحل سیره نبوی در جهاد

مرحله اول: تلقی وحی و رسالت.

 اولین مرحله بعثت حضرت است. قرآن شریف می فرماید: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ (علق/ 1». مرحله بعد تبلیغ چهره به چهره و غیر علنی است. که در این مرحله حضرت امیر(ع) و حضرت خدیجه ایمان آوردند و هسته اصلی اسلام، سه نفره شد. اولین نمازی هم که اقامه شد، به جماعت بود. اصلا نماز بالجماعه تشریع شد نه بالفرادا.

مرحله دوم: کادرسازی مخفیانه

مرحله دوم، سازماندهی سری و مخفیانه برای کادرسازی بود. یعنی مامور به آشکار کردن دعوت نبود و به این معنا هم نبود که سازمان های مخفیانه امروزی تشکیل داده باشد. خیر، مرحله ساخت ایمانی بود که در این مرحله، مقاومت، راهبرد پایه ای پیامبر(ص) بود. آن حضرت در این مرحله که سهس ال طول کشید،  بالای چهل نفر را از مومنین مقاوم، جذب نمود. برخی از آیات مربوط به این مرحله را می خوانیم: « یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ  وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ (مدثر/ 1-7) شاهد این است که قیام کن، وصبر کن.

مرحله سوم: دعوت علنی

مرحله سوم، علنی کردن دعوت است. مرحله اعلان دعوت دو آیه نازل شد: « وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ» (شعراء/ 214) که بین اهل مکه و اطراف مکه بود نیز تحمل اذیت و آزار مشرکین قریش و دستور به عدم اطاعت مشرکین و کوتاه نیامدن در برابر آنان. برخورد جهادی با مشرکین قریش، و تبلیغ قرآن و وحی به صورت علنی علی رغم اذیت ها و آزارهایی که صورت می گرفت.

ماهیت جهاد کبیر

قرآن این مرحله از دعوت علنی را که جهاد بیانی باشد، جهاد کبیر نام نهاده است: « فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً» (فرقان/ 52) همچنین فرموده است: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (قلم/ 9) و نیز فرموده است: «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ» (کافرون / 6) و در این مرحله بود که فرمود « فَاصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُون‏»(طه/ 130) نیز فرموده است: «وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ»(بقره/ 109) یعنی فقط مقاومت. مامور به عفو و صفح و تحمل آزار و شکنجه. حق عکمس العمل نداشتند. نماز بخوانند و زکات بدهند و امثال آن.

جهاد در این مرحله، یک عنوان داشته است. «مواجه الطواغیت مکه باللسان و البیان و الحکمه و الموئعظه الحسنه و الحدال بالتی هس احسن». از طرف دیگر، تبلیغ دعوت اسلام بین مردم و افراد مستعد و تحمل اذیت و آزار و وجوب استقامت و استمرار نیز در همین مرحله بود «حتی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِه‏»(بقره/ 109) که در این مرحله باعث استشهاد یاسر و سمیه و مقاومت قهرمانانه امثال بلال زیر شکنجه با گفتن «احد احد» (بحارالأنوار، ج29 ، ص407) شد.

حالا چرا اینان را شکنجه می کردند؟ پیامبر در این مرحله از جهاد، که جهاد بیانی یا کبیر بود، مشرکین را آزار می داد. متعرض عقاید باطل آنها و طواغیت و بت های آنان می شد. این نبود که بگوی یک اعتقادی و تمام! «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»(بحارالأنوار، ج18، ص 202)  یک سلب داشت و یک ایجاب. مشرکین از سلب ناراحت بودند. انقلابی علیه نظام اجتماعی و سیاسی آنان بود. آیاتی که در این زمینه نازل شده، خیلی قابل توجه است. حضرت اینان را در صفا جمع می کرد و ابلاغ می کرد و می فرمود من پیامبر برای همه شما هستم و به من ایمان بیاورید. کسانی مانند ابولهب، دشنام می دادند. آیه نازل شد: تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ (مسد/ 1) بریده باد، یعنی نابود باد.

به هر حال، نبرد علیه مشرکین علنی شده بود. آنان دشنام می دادند، حضرت نیز با حجت و برهان و شعهارهای انقلابی مقاومت می کردند. البته برابر نبودند. مومنین قلیل بودند و تنها کاری که می کردند، تلاوت قرآن بود. مثلا عبد الله بن مسعود قرآن می خواند، سرش را می زدند. خونی می شد و نزد پیامبر بر می گشت. اما قریش، قدرت، تکبر، طغیان، استبداد، شکنجه و... را به کار می گرفتند.

این مرحله، مرحله بسیار سختی بود. آنقدر که بالاخره پیامبر باری تغییر وضعیت دستور به هجرت به حبشه داد و مسیر تبلیغ و دعوت با هجرت تغییر کرد. خود پیامبر نیز به طائف رفت. اهالی آنجا نیز اسقبال نکردند و بلکه استهزاء و اذیت کردند. تا اینکه مرحله بیعت عقبه اولی و بیعت عقبه ثانیه پیش آمد و اوس و خزرج مستعد پذیرش دعوت شدند و در راه اسلام فداکاری کنند. حضرت نیز دستور داد دوازده نقیب از بین خودشان انتخاب کنند و به مدینه بروند و اسلام را تبلیغ کنند. آرام آرام مصعب بن عمیر را فرستاد و اولین نماز جمعه در مدینه اقامه شد و آماده استقبال از پیامبر شد. این مرحله تا تاسیس دولت اسلامی، مرحله بسیار مهمی بود که در واقع مرحله انقلاب و آمادگی برای تاسیس دولت بود. این یک مرحله جهادی بود. آیات این مرحله، در راس ایات که مورد توجه رهبر معظم انقلاب نیز هست، همین آیه معروف سوره فرقان است: « فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً» (فرقان / 52). بعضی می گویند ضمیر «به»، به قرآن و برخی می گویند به اسلام بر می گردد. احتمالی هم در برخی تفاسیر هست و رهبری به آن اشاره دارند، «جاهدهم بعدم الاطاعه جهادا کبیرا». این احتمال در تفسیر طاهر ابن آشور تونسی آمده است. که از پیروان مکتب شاطبی است و شاطبی از بنیانگذارن فقه مقاصدی است. او به عدم اطاعت تفسیر کرده است.

در هر صورت، نام این مرحله جهاد است آنهم کبیر. ابزار جهاد یا قرآن است، یا اسلام است یا عدم سست شدن در دعوت بلکه زحمت برای دعوت است. نام این مرحله جهاد کبیر نامیده شد. مرحله انقلاب و ایستادگی در مقابل مشرکین قریش.

شاهد اول:

برخی دوستان گمان می کنند واژه «جهاد کبیر»، جهاد لغوی است نه اصطلاحی. در حالی که منظور جهاد  اصطلاحی است به دلیل اینکه اولا در مقابل دشمنان است، ثانیا برای تبلیغ اسلام است، ثالثا طرفینی است. هر دو طرف تلاش می کردند. مشرکین برای از بین بردن پیامبر(ص) و اسلام تلاش داشتند، از آن طرف  پیامبر(ص) نیز تلاش می کرد اسلام را پیش برد. بنابراین همه مولفه های جهاد اصطلاحی در اینجا هست. منتها جهاد برای تاسیس دولت، نه جهاد برای توسعه دولت. نام این مرحله، جهاد کبیر است.

شاهد دوم:

شاهد دیگر، آیه ای است در شان علی بن ابیطالب(ع) که در این مرحله از جهاد نازل شد و جهاد قتالی نبود و انقلابی بود. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» (بقره/207) اینکه چگونه بر جهاد دلالت می کند و در فراش پیامبر خوابیدن، عملیات چهادی انقلابی محسوب می شود، آنهم جها اصطلاحی بیانش چنین است.

آیات 205 تا 207 سوره بقره، دو جریان را نام می برد. یک جریان اوج نفاق و فساد است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فی‏ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ وَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ» (بقره/ 204 - 206). جریان اول اگر بهخ حکومت برسد جز افساد چیزی ندارد و خدا فساد را دوست ندارد.

جریان دوم مقابل فساد، جریانی است که اگر به حکومت برسد، خود را فدای خدا می کند: « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» (بقره/207)

در این آیات، مردم را به دو دسته تقسیم کرده است:  منافقین و مفسدین در نهایت خود، مخلصین هم  در نهایت خود. در روایتی آمده است: «عن علی بن الحسین (صلوات الله علیه) فی قول الله (عز و جل) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ». قال نزلت فی علی (علیه السلام) حین بات على فراش رسول الله (صلى الله علیه و آله)»( الأمالی‏للطوسی، ص446)

از مجمع البیان نقل شده است: «الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِیُّ فِی مَجْمَعِ الْبَیَانِ عَنْ عَلِیٍّ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ أَنَّ الْمُرَادَ بِالْآیَةِ الرَّجُلُ یُقْتَلُ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ»(وسائل‏الشیعة، ج15، ص 143) حضرت امیر منظور آیه را شهید امر به معروف و نهی از منکر می ددنند. مصداق برجسته امر به معروف و نهی از منکر، قیام علی طواغیت است مانند نهضت حسینی(ع).

حال کدام درست است، آیه در شان حضرت امیر(ع) است یا درباره امر به معروف و نهی از منکر؟ علامه طباطبایی(ره) می فرماید: «و هو بیان لعموم الآیة و لا ینافی کون النزول لشأن خاص».(تفسیر المیزان، ج2، ص100) هم عموم آیه قتال امر به معروف و نهی از منکر است، هم مصداق اتم آن حضرت امیرالمومنین(ع) است.

تفسیر واژه «یَشری» به جهاد

این واژه «یشری» در آیه شریفه، چه ارتباطی با جهاد دارد؟ اینکه خداوند روند بیع و شراء نفس را نامش جهاد فی سبیل الله گکذارده است. در آیه شرذیفه: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» (توبه/ 111)

جهاد قتالی را بیع و شرای نفس می داند. در این آیه نیز نام شرای نفس را آورده اما در جهادی که قتالی نیست و انقلابی است و فرموده « « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» (بقره/207)

قرینه دوم، واژگانی است که قرآن درباره فلسفه جهاد آورده است: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمینَ» (بقره/ 251)

و جریان مقابل امیرالمومنین(ع) در آیات قبل از وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمینَ (251) همان جریان فاسد است. این هم قرینه است که در مقابل فساد، حرکنی انجام شود، جهادی است. و از جمله آن کاری است که حضرت امیر انجام دادند.

درست است که واژه جهاد به کار رنفته اما شراء نفس، مانند قتال فی سبیل الله است. این هم مرحله ای که آمادگی برای هجرت است تا لیله المبیت و مراحل بعد از آن.

مرحله چهارم: هجرت

مرحله بعد، هجرت بود. آیات فراوانی نازل شده که به ذکر دو آیه اکتفا می کنیم: یکی آیه شریفه: «وَ الَّذینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (نحل/ 41) و دیگری آیه: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ « (نحل / 110) که هر دو آیه درباره مهاجرین به حبشه نازل شده است و حرکت آنان جهادی دانسته شده است.

مرحله پنجم: تاسیس دولت اسلامی

مرحله پنجم، تاسیس دولت اسلامی است که پیامبر در آن جهت نیز تلاش کرد. محوریت تاسیس دولت، مسجد، ساخت جامعه بر مدار ایمان، برادری ایمانی میان مهاجرین و انصار، تالیف قلوب، جایگزینی جامعه اسلامی به جای جامعه قبایلی، صدور قانون اساسی مدینه(که در سیره ابن هشام آمده) و تلاش برای تولید قدرت برای مقابله با دشمنان و دفاع شرعی بود.

مرحله ششم: اذن بر قتال

مرحله ششم، مرحله اذن بر قتال است. آن مراحل گذشته نیز البته جهادی بود و آیات فراوانی نیز نازل شد که در جلسات قبل، به آیات جهادی در مکه اشاره کردیم. از جمله آیه معروف: «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً« (فرقان / 52) همچنین آیات آغازین سوره عنکبوت: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ  وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ»(عنکبوت/ 2-6) شاهد ما، « وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ» است که مربوط به آیات گذشته و مربوط به فتنه ایمتان است و نامش را جهاد نفس گذارده است. یعنی برای خودتان و به نفع خودتان مقاومت می کنید. پیامبر نیز در این مرحله مامور به صبر بود و کارش جهاد بود. مراد کلمه جهاد است که منحصر به قتال نیست.

و نیز آیه شریفه: «وَ اتَّبِعْ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ وَ اصْبِرْ حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ» (یونس/ 109) همچین فرموده: «وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُ فی‏ ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ (نحل/127) یا فرمود: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یُوقِنُونَ» (روم/ 60) یا فرمود: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ« (احقاف/ 35). یعنی عجله نکنید. فعلا مامور به انقلاب و تحمل شکنجه هستید. وقت نابودی اینان خواهد رسید.

در این مرحله، می بینیم مسلمانان دو دسته شدند. یک دسته از قتال خوشحال بودند، دسته ای فقط به دنبال غینمت اسلام بودند. بعد از این مرحله تشریع قتال و بعد از آن قتال اهل کتاب و کافه مشرکین است. مراحل قبلی نیز مراحل جهاد مکی است که مامور به صبر بودند.

مرحله هفتم: قتال مشرکین و اهل کتاب

این مرحله مربوط به قتال اهل کتاب و مشرکین به نحو مطلق است.

البته سیره آن حضرت به گونه های دیگر نیز تقسیم شده است. اجمالا به دست می آید که سیره آن حضرت در مکه و مدینه، مبتنی بر جهاد بود. چه جهاد تبیینی، چه جهاد دفاعی و چه جهاد برای تثبیت دعوت اسلامی و حمایت و نشر و رفع موانع از دعوت اسلامی. تا زمانی که فتح مکه اتفاق افتاد و همه برای شناخت اسلام رو می آوردند و آن حضرت نیز سفرایی برای تبلیغ اسلام به اطراف فرستاد. برخی آیات جهادی مربوط به سیره آن حضرت در مکه و مدینه را نیز بیان کردیم.

پایان جلسه پنجم                                                                               مقرر: هادی قطبی

120/901/د


 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۵۸
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۱۳