vasael.ir

کد خبر: ۴۸۲۸
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۴ - 03 May 2017

رسانه ملی و الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- مطالعه و طراحی هدفمند و مطلوب الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، نیازمند شناخت عنصرهای گوناگون و اثرگذار در زمینه این الگوست. یکی از مهم‌ترین این عناصر، رسانه است. مقام معظم رهبری در این زمینه رسانه‌ها را در تدوین الگوی پیشرفت، مهم دانسته است .پژوهش حاضر در جهت چنین اهمیتی به بررسی نقش‌ها، وظایف، کارکردها و کارویژه‌های مهم رسانه در تحقق و پیشبرد مؤثر این الگو پرداخته است.

به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «رسانه ملی و الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» به قلم مهدی رشکیانی ، در سال 1392، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است.
امروزه شاید مهم‌‌ترین برنامه عملی هر کشور و واحدهای کوچک‌‌تر از کشور، همچون مناطق آزاد و حتی کارخانه‌‌ها و واحدهای صنعتی، سند توسعه راهبردی آنها باشد؛ سندی که برنامه عملی هر مجموعه را تشکیل می‌‌دهد تا افق دست‌‌یابی به موفقیت را ترسیم کند .همواره کشورهای در حال توسعه به دنبال یافتن الگویی برای توسعه‌‌اند، که جنبه‌‌های مادی و معنویشان را در برگیرد. تجربه، نشان داده است که بسیاری از کشورها که با الگوبرداری از شیوه الگوی توسعه کشورهای توسعه‌‌یافته عمل کرده‌‌اند، نه تنها در روند توسعه دچار تضادهایی شده‌‌اند، بلکه به کاستی‌‌های این الگو نیز پی برده‌‌اند.
انقلاب اسلامی ایران نیز که تجربه سه دهه شعار استقلال، آزادی و عدالت را سپری کرده و اکنون با رویکرد به آینده و سند چشم‌‌انداز، در چهارمین دهه عمر خود، مصمم است گام دیگری را بپیماید، نیاز به ترسیم نقشه راه و تعیین استراتژی منطبق بر تحولات موجود و در نهایت، پارادیم‌‌سازی منطبق با شرایط بومی و مقتضیات خود را بیش از پیش احساس کرده است. نیاز به چنین الگوسازی و نقشه راهی بود که سبب شد مقام معظم رهبری به عنوان سکاندار نظام جمهوری اسلامی ایران، در سال 1389، برای نخستین بار به مفهوم‌‌سازی، تشریح الزامات و شاخصه‌‌ها و تشکیل هیأتی از نخبگان کشور برای طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اقدام کند. البته در حال حاضر و با مطالبه رهبر معظم انقلاب، این موضوع به دغدغه نخبگان فکری، علمی و سیاسی کشور تبدیل شده است.
با این حال باید معترف شد که مطالعه و طراحی هدفمند و مطلوب الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، نیازمند شناخت عنصرهای گوناگون و اثرگذار در زمینه این الگوست. بیگمان یکی از مهم‌ترین این عناصر، ابزارهای فرهنگی، از جمله رسانه است. اهمیت مسئله را می‌توان در سخنان مقام معظم رهبری، در تشریح راهبردها و الزامات این الگو دریافت؛ به گونه‌ای که ایشان در این زمینه مشخص شدن راهبردها و الزامات پیشرفت در عرصه اندیشه و توجه به ابزارهای آن، از جمله آموزش و پرورش و رسانه‌ها را در تدوین الگوی پیشرفت، مهم دانسته است .پژوهش حاضر در جهت چنین اهمیتی به بررسی نقش‌ها، وظایف، کارکردها و کارویژه‌های مهم رسانه در تحقق و پیشبرد مؤثر این الگو پرداخته است.

توصیف کتاب:
نگارنده در اثر حاضر، با دریافت چنین اهمیتی از نقش فرهنگ و رسانه، به عنوان یکی از مهم‌‌‌‌ترین ابزارهای اثرگذار فرهنگی، کوشیده است نقش‌‌‌‌ها، وظایف و کارویژه‌‌‌‌های رسانه در تحقق و پیشبرد هر چه بهتر الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را بررسی کند و در این راستا، به معرفی مهم‌‌‌‌ترین راهبردهای رسانه‌‌‌‌ای در نیل به این مقصود بپردازد.
برای بررسی این موضوع، محقق در فصل نخست کتاب، به اهمیت، ضرورت، اهداف این پژوهش، به تعریف مفاهیم کلیدی و نتایج مطالعات و تحقیقات پیشین در این زمینه اشاره کرده و در فصل دوم، مبانی و بنیان‌‌‌‌های الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و تفاوت آن با دیگر الگوهای توسعه را بررسی نموده است. همچنین در فصل سوم کتاب، لوازم، بسترها و عناصر الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و در فصل چهارم، راهبردهای دست‌‌‌‌یابی به این الگو را بررسی کرده است. در فصل پنجم نیز درباره نقش و جایگاه رسانه و مهم‌‌‌‌ترین راهبردهای رسانه‌‌‌‌ای در طراحی، پیشبرد و تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت سخن به میان آمده است. مباحثی که در این کتاب مورد بررسی و نقد و تحلیل نگارنده قرار گرفته اند عبارتند از:
1. کلیات تحقیق
2. مبانی و بنیان های الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت و تفاوت آن با دیگر الگوهای توسعه
3. الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، لوازم، بسترها و عناصر
4. راهبردهای دست یابی به الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت
5. نقش و جایگاه رسانه ملی در الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت
6. راهبردهای رسانه ملی در ترویج الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت

مقدمه:
نگارنده معتقد است: بررسی فراز و نشیب‌‌‌‌های تاریخی، بشر را به این حقیقت رهنمون می‌‌‌‌کند که پدیده‌‌‌‌های خوب و بد جوامع انسانی، چیزی جز بازتاب فرهنگ‌‌‌‌ها نیست. به سخنی دیگر، فرهنگ، خاستگاه پیشرفت‌‌‌‌ها، نوآوری‌‌‌‌ها یا عقب‌‌‌‌ماندگی‌‌‌‌ها به شمار می‌‌‌‌آید. مستندات تاریخی و روند شکل‌‌‌‌گیری استعمار غرب، حاکی از آن است که همواره استعمار، به عنوان مهم‌‌‌‌ترین روش تحقق اهداف خود، به ایجاد تغییرهای ارزشی، فرهنگی و اجتماعی در کشورهای اسلامی و تحت سلطه پرداخته است. همچنین توسعه غربی با دامن زدن به تضادها و ایجاد و تحکیم ارتباطات عمودی، الفت درونی جوامع انسانی را سست ساخته است .تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری در سال‌‌‌‌های اخیر بر اهمیت، ضرورت و امکان‌‌‌‌پذیری مهندسی فرهنگی کشور، رویارویی با تهاجم و شبیخون فرهنگی، هشدار جدی ایشان درباره مظلومیت فرهنگ و همچنین تأکیدات ایشان درباره الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، همگی بر این امر دلالت دارد که اصلی‌‌‌‌ترین و محوری‌‌‌‌ترین عنصر جامعه کنونی ایران اسلامی، عنصر فرهنگ و ارزش‌‌‌‌های والای فرهنگی است. بی‌‌‌‌گمان در دفاع از آرمان‌‌‌‌های متعالی فرهنگ اصیل اسلامی و انقلابی، از مردم تا مسئولان، صاحب‌‌‌‌نظران و کارشناسان، مسئولند.
تأکیدات اخیر مقام معظم رهبری درباره تشریح جنبه‌‌‌‌های گوناگون الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت نیز گواهی بر این مدعاست که فرهنگ و مسائل فرهنگی، در سیاست‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌های کلان و طراحی اسناد بالادستی نظام، نقش عمده‌‌‌‌ای دارد.
تأکیدات ایشان بر تلفیق دو فرهنگ اسلامی و ایرانی، انتخاب کلمه پیشرفت به جای مفهوم توسعه، تأکید بر اهمیت ابزارهای فرهنگی از جمله آموزش و پرورش و رسانه‌‌‌‌ها، توجه به مسائل و خطوط اصلی زندگی مانند امنیت، عدالت، رفاه، آزادی، حکومت، استقلال وعزت ملی در بحث الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و تأکید بر اهمیت علم و معنویت، از جمله رویکردهای فرهنگی مورد نظر و مؤکد معظم له در تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت به شمار می‌‌‌‌رود .بی‌‌‌‌گمان انتظارات به‌حق مقام معظم رهبری درباره مبحث مهم الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، در سایه توجه به عنصر اساسی فرهنگ و همت و تلاش مسئولان و دست‌‌‌‌اندرکاران فرهنگی کشور مهیا می‌‌‌‌شود؛ فرهنگی که ویژگی‌‌‌‌ها و جنبه‌‌‌‌های مطلوب فرهنگ اسلامی و ایرانی را پوشش دهد و عناصر این فرهنگ را دارا باشد؛ زیرا ملت ایران با دین اسلام و تشیع، ارزش‌‌‌‌های الهی، مبانی انقلاب اسلامی و آرمان‌‌‌‌های امام رحمه الله و رهبری معظم، پیوندی ناگسستنی دارد.
می‌‌‌‌توان در سخنان مقام معظم رهبری درباره تشریح راهبردها و الزامات الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، به اهمیت فرهنگ و نقش کلیدی رسانه، به عنوان یکی از مهم‌‌‌‌ترین ابزارهای فرهنگی پی برد. آنجا که مقام معظم رهبری، مشخص شدن راهبردها و الزامات پیشرفت در عرصه اندیشه و توجه به ابزارهای آن، از جمله آموزش و پرورش و رسانه‌‌‌‌ها را در تدوین الگوی پیشرفت مهم دانسته و فرموده است: «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، پروسه‌‌‌‌ای است که دولت یا حاکمیت نمی‌‌‌‌تواند مدل را به صورت آمرانه به پیش ببرد، بلکه باید تمام بخش‌‌‌‌های مؤثر مانند مردم، افکار عمومی، رسانه، نخبگان با توانایی خود وارد چرخ الگو شده و به صورت مشارکت هم‌‌‌‌افزایی مدل را به پیش ببرند.
بنابراین، مسئله فرهنگ و رسانه به عنوان یکی از ابزارهای مهم در طراحی و پیشبرد الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، جایگاه بسیار حساسی دارد و باید به درستی، این نقش‌‌‌‌ها و وظایف بررسی شود؛ زیرا نقشی که عملاً رسانه‌‌‌‌ها می‌‌‌‌توانند در روند پیشرفت و توسعه ملی کشور بر عهده گیرند، نقش بسیار خطیری است. در شرایطی که ایران اسلامی در دهه موسوم به «پیشرفت و عدالت» و با اجرای برنامه‌‌‌‌های چهارم چهار ساله توسعه و سند چشم‌‌‌‌انداز بلندمدت می‌‌‌‌کوشد به سمت توسعه، گام‌‌‌‌های بلندی بردارد و اگر قرار است ملت تا دو دهه آینده به پیشرفت‌‌‌‌های برنامه‌‌‌‌ریزی شده برسد، باید بنیادها و ساختارهای فکری آن تغییر یابد. ازاین‌‌‌‌رو، ابزارهای فرهنگی، از جمله رسانه‌‌‌‌ها با توجه به ویژگی‌‌‌‌های منحصر به فردشان در این فرآیند نقش مهمی دارد .در این دوره که سخن از تعریف الگوی واحدی به عنوان «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت» و کلیدی‌‌‌‌ترین برنامه اداره جامعه مطرح شده، نقش رسانه به عنوان حامی و پیش‌‌‌‌برنده برنامه‌‌‌‌های ملی و رویکردهای اخلاقی، معنوی و سیاسی جامعه، بیش از پیش اهمیت دارد.

فصل اول: کلیات تحقیق
نگارنده در قسمتی از این بخش می نویسد: همواره انسان بر اساس فطرت الهی خویش در آرزوی تکامل، پیشرفت، ترقی و بهبود اوضاع خود است. این ویژگی مشمول گذر زمان نشده و در همه عصرها و نسل‌‌‌‌ها، دست‌‌‌‌یابی به وضعیت مطلوب و پیشرفت و توسعه، مورد نظر بوده، اگر چه میزان و کیفیت پیشرفت، چشم‌‌‌‌انداز، راهکارها و اولویت‌‌‌‌های هر یک، متفاوت بوده است .با توجه به تحولات بنیادین پس از انقلاب اسلامی مبتنی بر احیای هویت فرهنگی و بومی در همه عرصه‌‌‌‌های اجتماعی بر بنیاد ایستارها و هنجارهای دینی، ضرورت طراحی الگوها متناسب با آرمان‌‌‌‌ها، هویت دینی و بومی، بیش از پیش نمایان شد.
الزامات و معضلات پیش روی مسئولان در سال‌‌‌‌های آغازین انقلاب و پس از آن، دوران پرافتخار دفاع مقدس، عمدتاً مصروف تثبیت نظام و حراست از کیان جامعه اسلامی در مقابل تهدیدهای داخلی و خارجی شد. بنابراین، نظام مقدس جمهوری اسلامی، در دهه نخست حیات پربرکت خویش، به تثبیت نظام و استقرار امنیت، تأمین استقلال و آرامش جامعه از راه برطرف ساختن چالش‌‌‌‌ها، مدیریت بحران‌‌‌‌ها و سرکوب عوامل نا‌‌‌‌امنی، اهتمام ورزید. بدیهی است، امنیت مهم‌‌‌‌ترین پیش‌‌‌‌نیاز هرگونه پیشرفت است و در جوامع نا‌‌‌‌امن که فرصت سرمایه‌‌‌‌گذاری و برنامه‌‌‌‌ریزی پیدا نمی‌‌‌‌کنند، سرمایه‌‌‌‌گذاران خطر سرمایه‌‌‌‌گذاری را در این نقاط به جان نمی‌‌‌‌خرند.
ملت و مسئولان کشورمان، در دهه دوم و سوم انقلاب اسلامی، با چهار برنامه پنج ساله و چشم‌‌‌‌انداز بیست ساله، مسیر پیشرفت همه‌‌‌‌جانبه را در پیش گرفتند. از سال 1368، با پایان یافتن دفاع مقدس، حدود یک دهه با سیاست‌‌‌‌گذاری برنامه‌‌‌‌های اول و دوم توسعه، فراغتی برای توجه ویژه به بازسازی و احیای زیرساخت‌‌‌های اقتصادی و توسعه کشور حاصل شد. در این میان، الگوی توسعه مبتنی بر مقتضیات بومی و شاخصه‌‌های اسلامی طراحی نشده بود و برخی مسئولان اجرایی نیز نسبت به این موضوع بی‌توجه بودند. به همین دلیل، کارشناسان و تکنوکرات‌‌های تحصیل‌‌کرده در غرب با الگوبرداری از توسعه دیگر کشورهای دنباله‌‌روی غرب، به ویژه ژاپن، کره جنوبی و مالزی، بازسازی کشور را با هدایت پنهان و آشکار کانون‌‌های ثروت وابسته به سازمان ملل متحد و قدرت‌‌های جهانی و جذب سرمایه‌‌های خارجی آغاز کردند. ازاین‌‌رو، در رویارویی با برخی شاخصه‌‌های اصلی توسعه اسلامی، از جمله عدالت و جلوگیری از ایجاد شکاف میان تهی‌‌دستان و ثروت‌‌مندان در جامعه اسلامی، پاسخی نداشتند.
در سال‌‌های پس از انقلاب و در دوره اجرای برنامه سوم توسعه نیز حدود یک دهه دیگر، با حضور همان کارشناسان اقتصادی و تکنوکرات‌‌های گذشته در دولت جدید، در تداوم روند گذشته حرکت کردند، ولی با توجه به اولویت‌‌ها و جهت گیری‌‌های سیاسی خاص در این دوره، نه تنها در جهت توانمندسازی داخلی، خودباوری و الگوی اسلامی ـ ایرانی، بلکه با سرعت بیشتری در جهت جذب در ساختار جهانی سرمایه‌‌داری و الگوپذیری بیشتر از آنان، گام برداشته می‌‌شد. چنانچه در انحراف هر سه برنامه اول و دوم توسعه همین بس که بخش بزرگ سیاست‌‌های کلان هر سه برنامه که به وسیله مقام معظم رهبری ابلاغ شد، به دلیل تحقق نیافتن آن دوباره تکرار شده است .با اهتمام مقام معظم رهبری و رویکرد انتخاب ارزشی مردم در سال 1384، دولت نهم با شعار احیای ارزش‌‌های انقلاب و گام برداشتن به سوی تحقق دولت اسلامی، شکل گرفت.
ازاین‌‌رو، در عرصه اقتصاد و توسعه کشور نیز تحقق الگوی توسعه اسلامی ـ ایرانی مورد انتظار بود که روی آن تأکید شد. از سوی دیگر، پیشرفت در ایران سریع‌‌تر از توسعه کشورهای پیشرفته در آغازین مراحل توسعه‌‌یافتگی آنها بوده، ولی این تلاش‌‌ها فاقد الگوی جامع و بومی و اسلامی پیشرفت بوده است. خلأ الگوی یادشده سبب شد تا مقام معظم رهبری، در سال 1389 به مفهوم‌‌سازی، تشریح الزامات و شاخصه‌‌ها و تشکیل هیئتی از نخبگان کشور برای طراحی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت اقدام کند.
از آغاز انقلاب، ضرورت تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، به دلیل ماهیت متفاوت انقلاب اسلامی با گفتمان‌‌های دیگر احساس می‌‌شد، اما به دلیل مهیا نبودن برخی زمینه‌‌ها و بستر‌‌های لازم، این واقعیت با پاسخی درخور روبه‌‌رو نشده و تاکنون نیز به تأخیر افتاده است. البته نداشتن الگوی پیشرفت، متناسب با ویژگی‌‌ها و مطلوبیت‌‌های گفتمان انقلاب اسلامی، دست‌‌کم به صورت مدوّن که روح حاکم بر برنامه‌‌ها و سیاست‌‌ها باشد، آسیب‌‌ها و پی‌‌آمدهای سویی داشته که تحول در برخی ارزش‌‌ها و به تبع آن، تغییر در برخی جهت گیری‌‌ها و مناسبت‌ها به سود الگوی غربی، از مهم‌‌ترین آنهاست که این واقعیت، ضرورت برخورداری از الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را مضاعف می‌‌سازد.
اکنون در کنار برخی مؤلفه‌‌های مهمی که ضرورت تدوین الگوی پیشرفت با هویت ایرانی و اسلامی را توجیه می‌‌کرد، با برخی فرصت‌‌ها روبه‌‌رو هستیم که فراهم بودن زمینه‌‌ها و بسترها برای انجام این کار بزرگ را نوید می‌‌دهد. تجربه سی ساله که صرف برخی آزمون و خطاها درباره چگونگی پیشرفت کشور شده و شناخت متراکم و واقع‌‌بینانه‌‌ای که از این تجربه‌‌ها در اختیار کشور است و در برخی نهادسازی‌‌ها و اصلاح ساختارها مانند ترسیم چشم‌‌انداز بیست ساله، تدوین سیاست‌‌های اصل 44 و هدفمند کردن یارانه‌‌ها، آثار عملی خود را نشان داده، یکی از این فرصت‌هاست که می‌‌تواند در تدوین الگوی پیشرفت کشور، نقش اثرگذاری داشته باشد.

فصل دوم: مبانی و بنیان‌‌های الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و تفاوت آن با دیگر الگوهای توسعه
نگارنده در قسمتی از این فصل می نویسد: از جمله دشواری‌‌های همیشگی در بررسی ادبیات توسعه اقتصادی و دگرگونی اجتماعی، مشخص کردن مفهوم توسعه و رشد است؛ زیرا اصطلاح توسعه به همراه خود، مسائل ایدئولوژیکی و نظریه‌‌ای فراوانی دارد .غالباً دو اصطلاح رشد و توسعه به یک معنا به کار می‌‌رود که این امر به باور بسیاری از کارشناسان توسعه، برداشتی نادرست است. رشد، مفهومی یک بُعدی دارد و منظور از آن افزایش کمّی ثروت در جامعه است و معمولاً با شاخص‌‌هایی مانند درآمد سرانه اندازه‌‌گیری می‌‌شود، اما توسعه افزون بر افزایش کمّی ثروت جامعه، از تغییر کیفی نظام اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز حکایت می‌‌کند .
«توسعه»، بازگردان فارسی واژه Development است که از فعل Develop گرفته می‌‌شود. این واژه در فرهنگ لغت وبستر به معنای رشد تدریجی، به شکل‌‌های گوناگون و به تدریج کامل‌‌تر شدن، بزرگ‌‌تر شدن، بهتر شدن و غیره آمده است.
به باور کارشناسان، توسعه، مفهومی ارزشی است؛ زیرا دربرگیرنده همه کنش‌‌هایی است که برای کشاندن جامعه به سوی تحقق مجموعه‌‌ای منظم از شرایط زندگی جمعی و فردی (که در ارتباط با برخی از ارزش‌‌های مطلوب تشخیص داده شده‌‌اند)، صورت می‌‌گیرد.
در دهه‌‌های گذشته، چنین تلقی می‌‌شد که توسعه چیزی جز افزایش پایدار سرانه تولید ناخالص داخلی، همراه با دگرگونی ساختار اقتصادی و ارتقای کلی سطح زندگی بخش‌‌های وسیعی از مردم نیست، اما اکنون همگان به این نتیجه رسیده‌‌اند که توسعه چیزی بیش از نوسازی و رشد اقتصادی است و افزون بر بهبود سطح مادی زندگی، عدالت اجتماعی، آزادی‌‌های سیاسی و بزرگ‌‌داشت ارزش‌‌ها و سنت‌‌های بومی را هم در بر می‌‌گیرد.
اقتصاددانان توسعه که در هر حال موضوع مطالعات خود را قلمروی اقتصاد در نظر می‌‌گیرند، بر این باورند که توسعه، پدیده‌‌ای صرفاً اقتصادی نیست و افزون بر بهبود وضع درآمدها و تولید آشکارا متضمن تغییرهای بنیادی در ساختمان نهادهای اجتماعی و اداری و نیز طرز تلقی عامه و در بیشتر موارد باورهای فرهنگی و فکری است. آن‌گاه که از توسعه سخن به میان می‌‌آید، باید جمیع این وجوه را شامل شود.
توسعه، فرآیندی است که زمینه شکوفایی استعدادهای گوناگون انسان را فراهم می‌‌سازد و در این فرآیند، با بهره‌‌مندی بهینه از منابع گوناگون، بستر مناسبی برای رشد (همه‌جانبه) فراهم می‌‌آید. در نتیجه، افراد جامعه در این فرآیند، مسیر تکاملی شایسته خود را می‌‌پیمایند. به سخنی دیگر، توسعه، فرآیند تحول بلندمدت و همه‌جانبه (ساختاری و کیفی) درون یک نظام اجتماعی به نام جامعه است که تا حدی امکان دارد نیازهای رو به گسترش جامعه را با روش عقلانی برآورده کند.

فصل سوم: الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت؛ لوازم، بسترها و عناصر
نگارنده در قسمتی از این فصل می نویسد: تلقی از دین در هر جامعه‌‌ای و از جمله جامعه ایران، یکی دیگر از عناصری است که در شناخت وضعیت موجود بسیار مددرسان بوده و به طور قهری، عنایت به این تلقی، برای پیمودن مراحل بعدی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت نیز تعیین‌‌کننده است .اهمیت این مقوله از آن جهت است که ما درصدد ایجاد جامعه‌‌ای هستیم که هم از لحاظ پیشرفت و توسعه و هم به لحاظ دینی، الگو باشد. ازاین‌رو، بسیار مهم است که مشخص شود چه تلقی‌‌ای از دین در ساختار «وضعیت موجود» حیات دارد و چه ساختاری از «دین»، مطلوب جامعه‌‌ای است که به لحاظ دینی، الگو تلقی می‌‌شود.
جامعه ما، دارای فرهنگی است که دین مبین اسلام اکثر اجزای آن را تشکیل می‌‌دهد و در عین حال، عناصری از ملیت هم که در فرهنگ ایرانی وجود دارد، سمت و سوی تأیید ارزش‌‌های مذهبی را دارد. ازاین‌رو، ورود دین به فرهنگ ایران، ورودی تصنعی و غیرمبتنی بر باورهای عمیق آزادمنشی نیست. از این بابت، جامعه امروز ایران، جامعه‌‌ای مذهبی است، اما فراتر از این استنباط واقع‌‌بینانه، پرسش اساسی قابل طرح پیش‌ روی ما این است که از دین و وجوه گوناگون آن در جامعه، چه دریافتی وجود دارد و وجوه دین کدام‌‌ها هستند و سطوح و برش‌‌های گوناگون از این وجوه، تا کجا و تا چه اندازه می‌‌تواند در ساختار الگوی جامعه‌‌ای مشارکت کند که صفت و ویژگی دینی بودن را به خود بگیرد؟ آیا این وجوه دینی، حداکثری یا حداقلی است یا شق ثالثی را ایجاب می‌‌کند؟ تا چه میزان احکام اولیه و ثابت دین در ساختار جامعه وارد می‌‌شود و قلمروی تشریع برای مردم، به گونه‌‌ای که روندهای عادی زندگی اجتماعی آنان سر و سامان یابد، چه محدوده‌‌هایی دارد؟ این پرسش‌‌ها در کنار صدها پرسش مهم دیگر، به معنای آن است که در وضعیت موجود با وجود حضور دین در روندهای کلی جامعه، ما همچنان از ویژگی‌‌های عمل به دین و ارکان آن، از نظر فردی و اجتماعی فاصله داریم.
این فاصله تا اندازه زیادی به نوع تلقی ما از دین و احکام فردی و اجتماعی آن مربوط است. بنابراین، در طراحی هدفمند الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت باید هم در میزان حضور دین در جنبه‌‌های اجتماعی و هم در میزان دینی بودن این حضور از نظر اینکه آنچه به نام دین عملیاتی می‌‌شود، تا چه اندازه همان است که نظر شارع مقدس بوده است و هم در آزمون مواجهه با آموزه‌‌های دینی از نظر کارآمدی آموزه‌‌هایی که متأسفانه باید کارآمدی خود را از تلقی انسان‌‌ها از اسلام بگیرند، تأمل و آنها را آسیب‌‌شناسی کنیم. ازاین‌رو، شناخت جنبه‌‌های این تلقی‌‌ها از دین، از ضروریات جامعه‌‌ای است که به الگوی اسلامی ـ ایرانی در پیشرفت می‌‌اندیشد.
جامعه‌‌ای که بخواهد الگوی دینی را نمایندگی کند، باید در روابط فردی و اجتماعی موحدان تشکیل‌‌دهنده خود، شاهد و ناظر کارکرد موازین اسلامی باشد. به اصطلاح، نهادهای خود را معطوف به آموزه‌‌های دینی و مبتنی بر پشتیبانی آنها از ناحیه احکام و موازین اسلامی، ‌‌بنیادگذاری کند. این بدان معنا است که جامعه الگوی دینی، نمی‌‌تواند جامعه‌‌ای اقتباس شده یا حداکثر جامعه‌‌ای التقاطی باشد که در آن، مظاهری از دین مطرح یا نهادهایی از اسلام تحت تأثیر نهادهایی از غیر اسلام ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن را تشکیل داده باشند. متأسفانه به دلیل آنکه از زمان ظهور اسلام، فاصله‌‌ بسیاری داریم و در قرن‌‌های متوالی، نهادهای کافی به نام دین شکل نگرفته است، اگر هم نهادی به وجود آمده باشد، عمدتاً جلوه آن در رفتار فردی و نه در کنش‌‌های اجتماعی مسلمانان بوده و در غیبت نهادهای معطوف به دین و در خلأ حاصل از این پدیده، ذهنیت‌‌های دیگری که آمیخته با احکام دین نبوده و حتی مدعی عدم ضرورت آن، دست کم در نهادهای اجتماعی، بوده است و در عرصه‌‌های عملی زندگی مسلمانان، پیشروی و محیط را متأثر از دوگانگی‌‌های نهادی و عمدتاً التقاط نهادی ‌‌کرده‌‌اند.
ازاین‌رو در وضعیت فعلی، از این ناحیه ‌‌دچار مشکلات عدیده‌‌ای هستیم که نه ما را از نظر سنت، به گذشته اسلامی مربوط می‌‌‌‌کند و نه ما را از نظر تجدد، به دنیای عاری از دین یا برخوردار از دین فردی،‌‌ رهنمون می‌‌شود. همواره این فضای دوگانه، می‌‌تواند حجابی باشد که در ایجاد جامعه الگو و استوار کردن پایه‌‌های آن، دچار خطا در تشخیص و در نتیجه، دچار انحطاط و ارتجاع شویم؛ مقوله‌‌ای که باید به شدت از آن مواظبت کرد تا ما را در گردابی هولناک، گرفتار نسازد.
آنچه به عنوان یکی از پایه‌‌های اصلی جامعه الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، مورد نظر باید عملیاتی و ملحوظ شود، این است که جامعه‌‌ای با انواع نهادها و تأسیسات آمیخته با روح و جوهره دین پدید آید که در آن قوانین و مقررات، در عرصه‌‌های گوناگون مدنی، ‌‌جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی و سیاسی، بر اساس موازین اسلامی باشد، به گونه‌‌ای که عملکرد چنین جامعه‌‌ای، عملکرد احکام و موازین دینی تلقی شود و بتوان در کارآیی و رونق آن، قابلیت‌‌های احکام و موازین اسلامی را به نظاره و محاسبه و سنجش نشست؛ به طور قهری چنین جامعه‌‌ای متمایز از جوامعی خواهد بود که در آنها مضامین دیگری، جوهره کارکرد جامعه را تشکیل می‌‌دهد و اصولاً تفاوت میان جامعه دینی با جوامع غیردینی از نظر پای‌‌بندی عملی به همین موازین، مطرح و مشخص می‌‌شود.
در جامعه الگو، به همان اندازه، اقتصاد و بانکداری و تولید، بر موازین دینی متکی است که قضاوت، سیاست، فرهنگ و خانواده، از منشأ موازین اسلامی بهره‌‌مند می‌‌شوند. ازاین‌رو، با یکدیگر هم‌‌گرا هستند و در ساختار جامعه اسلامی به گونه‌‌ای سازگار، عمل می‌‌کنند. تمایز چنین جامعه‌‌ای با جوامع غیردینی، نه صرفاً در شعائر و ظواهر، که در شعور و حال ناشی از تمسک و متکی بودن به احکام دینی است .جامعه الگو، مملو از نهادهای ویژه با کارکردهای دینی است؛ نهادهایی که منعطف، کارآمد، بهینه و کم‌‌هزینه و به شرف خدمت‌‌گزاری به موحدان خود، رسیده‌‌اند.

فصل چهارم: راهبردهای دست‌‌یابی به الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت
مباحث این فصل از کتاب عبارت است از:
1. شناسایی وضع موجود
2. طراحی و تهیه نقشه راه برای رسیدن به الگو
3. طراحی الگوی اسلامی – ایرانی با توجه به شرایط بومی کشور و نظام
4. دیگر راهبردها
نویسنده اعتقاد دارد: پس از اینکه نظام اومانیستی در جهان غرب حاکم شد و انسان را از لاهوت به ناسوت و از افلاک به خاک آورد، تصور بر این بود که این نظام با انسان‌‌محوری و عقل‌‌مداری می‌‌تواند در کشورهای غربی استقرار یابد و به عنوان الگویی در سراسر جهان مطرح شود و تلاش وافری صورت گرفت تا به استقرار اومانیسم و مدرنیته کمک شود، اما دیری نپایید که دو جنگ خانمان‌‌سوز اول و دوم جهانی، با حدود 65 میلیون کشته و 110 میلیون زخمی از ده‌‌ها کشور، محصول دوره استقرار نظام اومانیستی و به اصطلاح عقل‌‌مداری بود و نشان داد جنون انسان هم رشد قابل توجهی داشته است. این حوادث و ده‌‌ها حادثه دیگر که در عصر ما نیز با جنگ‌‌های پی در پی ادامه دارد، سبب شد پسامدرنیته الگوی مدرنیته و فراروایت آن را زیر سؤال ببرد و به تعبیر برخی پایان یافته تلقی کند و بکوشد جای‌‌گزینی برای آن بیابد.
بنابراین، قطعاً الگویی که در غرب نتیجه چنان مطلوبی نداشته و با چالش‌‌های فراوانی روبه‌‌رو شده و در حال بازنگری است، نمی‌‌تواند برای دیگر کشورها و کشور اسلامی ما سودمند و کارساز باشد .در چنین شرایطی، مقام معظم رهبری الگوی راهبردی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را مطرح و چهار عرصه فکر، علم، زندگی و معنویت را برای آن برشمردند. در حال حاضر نیز اگر چه حرکت به سوی دست‌‌یابی و تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت آغاز شده است، اما بی‌‌گمان، طراحی این الگو، سختی‌‌های خاص بنیانگذاری یک تئوری جدید کاربردی در اداره کشور (با افق ایجاد الگویی کارآمد برای همه کشورهای اسلامی و نیز همه جهانیان) را داراست و مشارکت فعال بخش‌‌های گسترده‌‌ای از صاحبان اندیشه، مسئولان و افکار عمومی جامعه ایران را می‌‌طلبد؛ زیرا باید در برنامه‌‌های پیشرفت و توسعه، هماهنگی، سیاست‌‌گذاری متمرکز و ساماندهی ساختار اداری کشور با مهندسی، مدیریت و نظارت بر تحقق الگوی فرهنگ اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، با پیش‌‌بینی و اهتمام در رفع آسیب‌‌ها و موانع تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت نیز در دستور کار قرار گیرد.

فصل پنجم: نقش و جایگاه رسانه ملی در الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت
مباحثی که در این فصل از کتاب مورد بررسی و نقد نگارنده قرار گرفته است عبارتند از:
1. نقش ها و کارکردهای رسانه در عصر حاضر
2. اهمیت نقش رسانه ملی در طراحی الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت
3. به سوی الگوی رسانه دینی - اسلامی
نویسنده در قسمتی از این فصل نوشته است: بی‌‌گمان تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت که بالاترین سند و مرجع بالادستی در سیاست‌‌گذاری‌‌های نظام است، نیازمند مشخص شدن راهبردها و الزامات پیشرفت، به ویژه در زمینه‌‌های فکری و فرهنگی است. مسائل و رویکردهای فرهنگی، از مهم‌‌ترین الزاماتی است که توجه به آن می‌‌تواند در طراحی و تحقق هدفمند الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت اثرگذار باشد و در این راه توجه به نقش و جایگاه مؤثر رسانه‌‌ها، به عنوان یکی از ‌‌مهم‌‌ترین ابزارهای فرهنگی در عصر حاضر می‌‌تواند در پیشبرد و تحقق این الگو نقش مهمی ایفا کند.
تأکیدات مقام معظم رهبری درباره تشریح جنبه‌‌های گوناگون الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت نیز گواهی بر این مدعاست که فرهنگ و مسائل فرهنگی در سیاست‌‌گذاری‌‌های کلان و طراحی اسناد بالادستی نظام نقش عمده‌‌ای را دارد. تأکیدات ایشان بر تلفیق دو فرهنگ اسلامی و ایرانی، انتخاب کلمه پیشرفت به جای مفهوم توسعه، تأکید بر اهمیت ابزارهای فرهنگی، از جمله آموزش و پرورش و رسانه‌‌ها، توجه به مسائل و خطوط اصلی زندگی مانند امنیت، عدالت، رفاه، آزادی، حکومت، استقلال و عزت ملی در بحث الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و تأکید بر اهمیت علم و معنویت، از جمله رویکردهای فرهنگی مورد نظر و مؤکد معظم له در تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت به شمار می‌‌رود.
بی‌‌تردید، انتظارات به حق معظم رهبری درباره مبحث مهم الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، در سایه توجه به عنصر اساسی فرهنگ و همت و تلاش مسئولان و دست‌اندرکاران فرهنگی کشور مهیا می‌‌شود؛ فرهنگی که ویژگی‌‌ها و جنبه‌‌های مطلوب فرهنگی اسلامی و ایرانی را پوشش دهد و عناصر فرهنگ اسلامی و ایرانی را داشته باشد؛ زیرا پیوند ملت ایران با دین اسلام و تشیع، ارزش‌‌های الهی، مبانی انقلاب اسلامی و آرمان‌‌های امام رحمه الله و رهبری معظم، پیوندی ناگسستنی است، اما اهمیت مسئله فرهنگ و نقش کلیدی رسانه، به عنوان یکی از مهم‌‌ترین ابزارهای فرهنگی را می‌‌توان در سخنان مقام معظم رهبری در تشریح راهبردها و الزامات الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت دریافت کرد. آنجایی که مقام معظم رهبری، مشخص شدن راهبردها و الزامات پیشرفت در عرصه اندیشه و توجه به ابزارهای آن از جمله آموزش و پرورش و رسانه‌‌ها را در تدوین الگوی پیشرفت مهم دانست و فرمود: «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، پروسه‌‌ای است که دولت یا حاکمیت نمی‌‌تواند مدل را به صورت آمرانه به پیش ببرد، بلکه باید تمام بخش‌‌های مؤثر مانند مردم، افکار عمومی، رسانه، نخبگان با توانایی خود وارد چرخ الگو شده و به صورت مشارکت هم‌‌افزایی مدل را به پیش ببرند.
بنابراین، نقش ابزار رسانه، به عنوان یکی از ابزارهای مهم فرهنگی در طراحی و پیشبرد الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، جایگاه بسیار حساسی دارد و باید این نقش‌‌ها و وظایف، به درستی بررسی شود؛ زیرا نقشی که رسانه‌‌ها عملاً می‌‌توانند در روند پیشرفت و توسعه ملی کشور بر عهده گیرند، نقش بسیار خطیری است.
در شرایطی که ایران اسلامی در دهه موسوم به پیشرفت و عدالت و با اجرای برنامه‌‌های چهارم چهار ساله توسعه و سند چشم‌‌انداز بلندمدت کشور در تلاش است، تا گام‌‌های بلندی به سمت توسعه بردارد و اگر قرار است ملت تا دو دهه آینده به پیشرفت برنامه‌ریزی شده برسند، باید بنیادها و ساختارهای فکری آن تغییر کند و نقش ابزارهای فرهنگی و از جمله رسانه‌‌ها در این فرآیند، با توجه به ویژگی‌‌های منحصر به فردی که این ابزار دارند، نقش مهمی دارد.
در دوره حاضر که سخن از تعریف الگوی واحدی، به عنوان «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت»، مهم‌‌ترین برنامه اداره جامعه مطرح شده، نقش رسانه در مقام حامی و پیش‌‌برنده برنامه‌‌های ملی و رویکردهای اخلاقی، معنوی و سیاسی جامعه در برهه کنونی، بیش از پیش بااهمیت است .کارکرد رسانه چنان‌‌که از نامش پیداست، برقراری پیوند میان بخش‌‌های گوناگون جامعه انسانی است. به همین سبب، می‌‌تواند در درون واحد سیاسی ـ اجتماعی، نه تنها موجبات هم‌‌گرایی ملی را فراهم آورد، بلکه می‌‌تواند با نقد کاستی‌‌ها و گسترش اصول اخلاقی و معنوی، موجبات رشد مادی و معنوی یک کشور را مهیا سازد. در عین حال، اگر رسانه‌‌ها به جای آنکه در خدمت رشد مادی، معنوی، اخلاقی و فرهنگی جامعه باشند، در خدمت دشمنان آن جامعه باشند، موجبات واگرایی و عقب‌‌ماندگی فرهنگی جوامع را فراهم می‌‌سازند.
بنابراین، رسانه‌‌ ملی می‌‌تواند در جایگاه یکی از عوامل پیشبرد رویکردهای الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، که متمرکز بر رویکردها و رویه‌‌های فرهنگی است، قرار گیرد. ازاین‌رو، رسانه ملی به عنوان یکی از ابزارهای مهم در طراحی و پیشبرد الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، جایگاه بسیار حساسی دارد.
نگارنده با توجه به اهمیت این بحث، فصل جداگانه‌‌ای را در تألیف کتابش به بررسی نقش و جایگاه رسانه ملی در الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت اختصاص داده‌‌ و مهم‌‌ترین کارویژه‌‌های فرهنگ و رسانه را در پیشبرد این الگو و تحقق آن بررسی و تحلیل کرده است.

فصل ششم: راهبردهای رسانه‌ ملی در ترویج الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت
نویسنده پس از بیان ضرورت‌‌های طرح الگوی اسلامی رسانه و مقتضیات آن، در این بخش به بیان مهم‌‌ترین راهبردهای نظام رسانه‌‌ای کشور در طراحی، پیشبرد و تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت می پردازد.

لازم به ذکر است که کتاب «رسانه ملی و الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» به قلم مهدی رشکیانی ، در شمارگان 500 جلد و بهای 85000 ریال توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است./924/ص

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶