vasael.ir

کد خبر: ۴۸۲۰
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۳:۳۰ - 14 April 2017
فقه سیاسی/ استاد ایزدهی/ جلسه62

وفای به عهد در اسلام مستلزم تعهد کفار است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم با بیان مطالبی در لزوم وفای به عهد گفت: الزام به پیمان و عهد طرفینی تا وقتی است که این پیمان از سوی دیگری نقض نشده باشد؛ رسول خدا(ص) در حدیبیه با مشرکین قرارداد صلح منعقد فرمود؛ اما پس از آنکه مشرکین برخی مفاد قرارداد را نقض کردند، ایشان تمام پیمان حدیبیه را بی اعتبار دانستند و پس از این جریان مکه فتح شد.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی روز دوشنبه هفدهم اسفندماه 1394 در جلسه شصت و دوم درس خارج فقه سیاسی در مدرسه عالی فیضیه قم در ادامه بحث از ماهیت بیعت و لزوم آن، با طرح روایاتی در باب عدم جواز نقض بیعت مطالبی را در این زمینه بیان داشت که گزیده آن در پی می آید.

1. لزوم وفای به عهد و عدم جواز نقض عهد و بیعت اگرچه مصرَّح و مؤکَّد روایات است؛ لکن یک حکم عقلی است و عقلاء عالم به آن حکم می کنند؛ از این رو باید گفت این حکم شرعی ارشاد به حکم عقل است.

2. با دقت در روایاتی که غدر و پیمان شکنی را نهی می کند و روایاتی که اساساً نقض بیعت را جایز ندانسته است می توان چنین نتیجه گرفت که بیعت از سنخ عقد نیست؛ بلکه ایقاع یک سویه است که بر اساس آن شخص بیعت گذار خود را ملزم به وفای به عهد می داند.

3. اگرچه اتصاف مکر و خدعه به حضرت حق جایز است؛ اما باید دانست بر اساس روایات وارده مکر و خدعه الهی به معنای جزا دادن الهی مکر و خدعه است.

4. حرمت و ممنوعیت حیله، مکر و خدعه مطلق نیست؛ اما غدر و پیمان شکنی در هر حال و نسبت به هیچ احدی ولو کافر روا نیست.

5. در فرازی از یک روایت چنین آمده است: ««الْوَفَاءُ لِأَهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ»؛ بنا به این مقطع از روایت، پیمان شکنی در مقابل کسی که نقض پیمان کرده است و نسبت به همان پیمان نقض شده جایز است؛ به این معنا که نسبت به سایر معاهدات و پیمانها همچنان می بایست پایبندی طرفینی حفظ شود.

 

تقریر جلسه شصت و دوم فقه سیاسی استاد ایزدهی در ادامه تقدیم می‌گردد.

عبارات درون پرانتز اضافات مقرر است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الصلاه و السلام علی اشرف الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد.

 

مقدمه

بحث در لزوم و عدم لزوم بیعت بود و اینکه آیا نقض بیعت جایز است و یا بخاطر لازم بودن بیعت، نقض آن جایز نیست؟ چنانکه گفتیم روایات متعددی دالّ بر حرمت و عدم جواز نقض بیعت وجود دارد و دلیل حرمت نیز «غدر» بودن نقض بیعت است.

 

ادامه؛ حرمت نقض بیعت؛ حکم ارشادی

روایات متعددی در لزوم وفای به عهد وجود دارد و عمده این روایات با عنایت به «بیعت» چنین حکمی را بیان فرموده است؛ بنابراین لزوم بیعت و عدم جواز نقض آن را از این روایات می توان نتیجه می گرفت. با این حال باید دانست چنین حکمی از سوی شارع ارشاد به حکم عقل است و در حقیقت شارع مقدّس بنای عقلاء مبنی بر الزامی بودن وفای به عهد را امضاء فرموده است.

 

تمایز انتخابات و بیعت

برخی اهل نظر امر انتخابات را از مقوله بیعت می دانند. بنا به این دیدگاه بیعت از سنخ عقد است و میان حاکم و محکوم گونه ای از بده بستان فرض می شود؛ تفصیل این مطلب و نقد آن در جلسات سابق گذشت. نکته ای که در اینجا به مناسبت بحث متذکر می شویم این است که با نظر به روایاتی که نقض بیعت را جایز نمی داند و روایاتی که غدر و پیمان شکنی را نهی می کند و با این فرض که ملاک حرمت نقض بیعت «غدر» بودن آن است، می توان نتیجه گرفت که بیعت اساساً از سنخ عقد نیست تا بحث از جواز یا لزوم آن قابل طرح باشد بلکه بیعت گونه ای از ایقاع است؛ ایقاع یک طرفه ای که در ضمن آن بیعت گذار نسبت به طرف مقابل خود اعلام وفاداری می کند و به خاطر همین اعلام وفاداری مجاز به نقض آن نیست چون این اعلام وفاداری در بیعت از سنخ وعده نیست که قابل نقض باشد بلکه تعهد الزام آور است.

 

نکته؛ معنای خدعه و مکر الهی: تقابل

مراد از مکر و خدعه الهی این است که خدای متعال نسبت به خدعه و مکر دیگران تقابل می کند و مکر ماکرین و خدعه دیگران را جزای درخور می دهد نه اینکه عمل مذموم دیگران را خدای متعال هم مرتکب می شود. بعض روایات وارده ناظر به همین معناست؛ به عنوان مثال در روایتی از امام رضا علیه السلام چنین آمده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ بَابَوَیهِ فِی عُیونِ الْأَخْبَارِ وَ مَعَانِی الْأَخْبَارِ وَ کِتَابِ التَّوْحِیدِ، عَنِ الْمُعَاذِی، عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ، قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا عَلَیهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَ عَنْ قَوْلِهِ: اللّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ، وَ عَنْ قَوْلِهِ: وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ، وَ عَنْ قَوْلِهِ: یخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یسْخَرُ وَ لَا یسْتَهْزِئُ وَ لَا یمْکُرُ وَ لَا یخَادِعُ وَ لَکِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یجَازِیهِمْ جَزَاءَ السُّخْرِیةِ وَ جَزَاءَ الِاسْتِهْزَاءِ، وَ جَزَاءَ الْمَکْرِ وَ الْخَدِیعَةِ، تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً»[1].

 

در بحث فعلی ما مهم این است که استناد مکر و خدعه به خدای متعال صحیح و جایز است و معنای حقیقی این دو واژه آنگاه که به حضرت حق نسبت داده می شود مد نظر نیست.

 

تمایز حیله با مکر و خدعه

حیله برخلاف مکر و خدعه در مورد خدای متعال استعمال نشده است. شاید وجه عدم اتصاف آن به حضرت حق این است که حیله نیازمند تدبیر و مبتنی بر مقدماتی است و خدای متعال نیازمند مقدمه چینی و طراحی مقدمات و تأمل و تفقه برای انجام امور نیست.

 

تمایز حکمی مکر، خدعه و حیله با غدر

حیله، مکر و خدعه حرمت علی الاطلاق ندارد و این امور بعضاً مجاز است؛ برخلاف غدر و پیمان شکنی که در هیچ حالی جایز نیست و پیمان شکنی حتی با کفار نیز شرعاً ممنوع است.

الف. بنا به آیات شریفه، مکر همچنانکه به غیر اهل ایمان نسبت داده می شود به مؤمنین و حتی خدای متعال نیز استناد داده می شود؛ چنانکه می فرماید:

«وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیرُ الْماکِرِینَ»[2]

«وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ»[3]

«وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللّهُ سَیئاتِ ما مَکَرُوا»[4]

«أَفَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیئاتِ أَنْ یخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یأْتِیهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیثُ لا یشْعُرُونَ»[5]

ب. «خدعه» نیز در موارد مطلوب و غیر مطلوب استعمال می شود و قابل استناد به خدای متعال می باشد:

«یخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ یمْکُرُونَ وَ یمْکُرُ اللّهُ إِنْ تَسْخَرُوا مِنّا فَإِنّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ»[6]

«إِنَّ الْمُنافِقِینَ یخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ»[7]

(ج. حیله نیز همچون مکر و خدعه در مواردی همچون صحنه نبرد جایز شمرده شده است)

د. بر خلاف سه مورد پیشین غدر به معنی پیمان شکنی و نقض عهد در هیچ حال مجاز دانسته نشده است.

 

غدر؛ معنای لغوی

ابن سید در کتاب «المحکم» غدر را «ضد وفای به عهد» تعریف می کند. همچنین ترک وفاء و نقض عهد نیز معنا شده است. در کتاب بصائر چنین آمده است: «الغَدْرُ الإِخْلالُ بالشَّی‌ءِ و تَرْکُه».  ابن کَمال پاشا می گوید: «الوَفاءُ مُرَاعَاةُ العَهْد و الغَدْرُ تَضْییعُه کما أَنَّ الإِنْجَازَ مراعَاةُ الوَعْد و الخُلْفُ تَضْییعُه فالوَفَاءُ و الإِنْجازُ فی الفِعْل کالصِّدْقِ فی القَوْل و الغَدْرُ و الخُلْفُ کالکَذِب فیه».[8]

 

غدر؛ روایاتی دالّ بر حرمت

اگرچه قول به عدم جواز غدر تنها با فهم معنای آن و به مناسبت حکم و موضوع امکان دارد و در این حکم نیازی به رجوع به روایات نیست لکن در اینجا به برخی از روایات فراوان دالّ بر حرمت غدر اشاره می شود.

 

روایت اول؛

«عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ لَا أَنَّ الْمَکْرَ وَ الْخَدِیعَةَ فِی النَّارِ لَکُنْتُ أَمْکَرَ النَّاسِ».[9]

روایت اگرچه مرفوعه است ولی چون مرفوعه ابن عمیر است از حیث سند صحیح به شمار می آید.

(دلالت روایت بر عدم جواز غدر در صورتی است که مکر و خدعه را در این روایت به معنای غدر بدانیم و یا این دو را ذیل نقض عهد بدانیم  که البته توجیه اخیر بلاوجه می نماید. در غیر اینصورت دلالت روایت، حرمت مکر و خدعه است که در جمع با برخی دیگر از ادلّه که دالّ بر جواز این دو است می توان حرمت موردی مکر و خدعه – و نه علی الاطلاق –  را نتیجه گرفت.)

 

روایت دوم؛

«عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکُونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یجِی‌ءُ کُلُّ غَادِرٍ یوْمَ الْقِیامَةِ بِإِمَامٍ مَائِلٍ شِدْقُهُ حَتَّى یدْخُلَ النَّارَ وَ یجِی‌ءُ کُلُّ نَاکِثٍ بَیعَةَ إِمَامٍ أَجْذَمَ حَتَّى یدْخُلَ النَّارَ».[10]

«مَائِلٍ شِدْقُهُ» یعنی کج دهان.

مقطع اول روایت بر مذمت پیمان شکنی دلالت دارد و می فرماید هر پیمان شکن روز قیامت با امامی دهان کج وارد عرصه محشر می شود و سرانجامِ او ورود در آتش است.

(اجذم به معنای شخص دست بریده است. در مقطع دوم روایت تصریح شده است که هر کس پیمان امامی را نقض کند روز قیامت اجذم محشور می شود تا آنگاه که به آتش وارد شود. دلالت روایت بر عدم جواز نقض بیعت به نحو مطلق در صورتی تمام است که ظهور لفظ امام در معنای عام آن پذیرفته شود و حجّیت این ظهور نیز معارضی نداشته باشد.)

 

روایت سوم؛

«عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکُونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع  قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیسَ مِنَّا مَنْ مَاکَرَ مُسْلِماً».[11]

در این روایت اگر مکر را ذیل نقض عهد بدانیم روایت دلالت دارد بر اینکه نقض عهد با حاکم اسلامی جایز نیست چون روایت مکر نسبت به هیچ مسلمانی را جایز نمی داند.

 

روایت چهارم؛

«مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَرْیتَینِ مِنْ أَهْلِ الْحَرْبِ لِکُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَلِکٌ عَلَى حِدَةٍ اقْتَتَلُوا ثُمَّ اصْطَلَحُوا ثُمَّ إِنَّ أَحَدَ الْمَلِکَینِ غَدَرَ بِصَاحِبِهِ فَجَاءَ إِلَى الْمُسْلِمِینَ فَصَالَحَهُمْ عَلَى أَنْ یغْزُوَ مَعَهُمْ تِلْکَ الْمَدِینَةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِینَ أَنْ یغْدِرُوا وَ لَا یأْمُرُوا بِالْغَدْرِ وَ لَا یقَاتِلُوا مَعَ الَّذِینَ غَدَرُوا وَ لَکِنَّهُمْ یقَاتِلُونَ الْمُشْرِکِینَ حَیثُ وَجَدُوهُمْ وَ لَا یجُوزُ عَلَیهِمْ مَا عَاهَدَ عَلَیهِ الْکُفَّارُ».[12]

راوی  خدمت امام صادق علیه السلام عرض می کند دو گروه که هریک فرمانروای مستقلی داشتند و درگیر ستیز و جنگ بودند  با یکدیگر پیمان صلح می بندند. پس از آن یکی از دو فرمانروا پیمان شکنی می کند و نزد مسلمانان آمده و با آنها  برای جنگ با گروه دوم مصالحه می کند تا او را در جنگ یاری دهند.

امام علیه السلام در جواب می فرماید سزاوار نیست مسلمین پیمان شکنی کنند و به آن امر کنند و به کمک اهل غدر با دیگران مقاتله کنند.

 

روایت پنجم؛

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِی عَنْ یحْیى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) یجِی‌ءُ کُلُّ غَادِرٍ بِإِمَامٍ یوْمَ الْقِیامَةِ مَائِلًا شِدْقُهُ حَتَّى یدْخُلَ النَّارَ».[13]

 

روایت ششم؛

«عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ یعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِی عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) ذَاتَ یوْمٍ وَ هُوَ یخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ بِالْکُوفَةِ یا أَیهَا النَّاسُ لَوْلَا کَرَاهِیةُ الْغَدْرِ کُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ أَلَا إِنَّ لِکُلِّ غُدَرَةٍ فُجَرَةً وَ لِکُلِّ فُجَرَةٍ کُفَرَةً أَلَا وَ إِنَّ الْغَدْرَ وَ الْفُجُورَ وَ الْخِیانَةَ فِی النَّارِ».[14]

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید اگر غدر ناپسند نبود من باهوش ترین مردم – در استفاده از آن – بودم؛ هر غدری را فسق و فجوری است و هر فجوری نیز کفری دارد و غدر و فجور و خیانت همگی در آتش است.

روایت دلالت بر عدم جواز پیمان شکنی به نحو مطلق دارد یعنی پیمان شکنی حتی با کافر نیز جایز نیست.

 

روایت هفتم؛

«رَوَى ابْنُ عُمَرَ أَنَّ النَّبِی ص قَالَ ثَلَاثَةٌ أَنَا خَصْمُهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ رَجُلٌ بَاعَ حُرّاً فَأَکَلَ ثَمَنَهُ وَ رَجُلٌ اسْتَأْجَرَ أَجِیراً فَاسْتَوْفَى مِنْهُ وَ لَمْ یوَفِّهِ أَجْرَهُ وَ رَجُلٌ أَعْطَانِی صَفْقَةً ثُمَّ غَدَرَ».[15]

رسول خدا صلی الله علیه و آله سه تن را روز قیامت خصم است. کسی که فرد آزادی را به عنوان برده بفروشد و ثمنش را مصرف کند، کسی که دیگری را اجیر کند ولی در مقابل خدمت او اجرتش را ندهد و کسی که با دیگری عهدی ببندد و پس از آن پیمان شکنی کند.

این روایت هم دلالت بر عدم جواز نقض بیعت دارد.

 

روایت هشتم؛

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ فِی وَصِیةِ النَّبِی ص لِعَلِی ع قَالَ: یا عَلِی أَرْبَعَةٌ أَسْرَعُ شَی‌ءٍ عُقُوبَةً رَجُلٌ أَحْسَنْتَ إِلَیهِ فَکَافَأَکَ بِالْإِحْسَانِ إِسَاءَةً وَ رَجُلٌ لَا تَبْغِی عَلَیهِ وَ هُوَ یبْغِی عَلَیکَ- وَ رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ عَلَى أَمْرٍ فَوَفَیتَ لَهُ وَ غَدَرَ بِکَ- وَ رَجُلٌ وَصَلَ قَرَابَتَهُ فَقَطَعُوهُ».[16]

در این روایت به قرینه روایات دیگر و نیز تعبیر «اسرع عقوبة» می توان عدم جواز نقض بیعت را نتیجه گرفت اگرچه در این روایت نقض عهد در ردیف اموری برشمرده شده است که شاید حرام نباشند.

 

روایت نهم؛

«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) الْوَفَاءُ تَوْأَمُ الصِّدْقِ وَ لَا أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْفَى مِنْهُ وَ مَا یغْدِرُ مَنْ عَلِمَ کَیفَ الْمَرْجِعُ وَ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِی زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَکْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ کَیساً وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِیهِ إِلَى حُسْنِ الْحِیلَةِ مَا لَهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ قَدْ یرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِیلَةِ وَ دُونَهُ مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیهِ فَیدَعُهَا رَأْی عَینٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَیهَا وَ ینْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِیجَةَ لَهُ فِی الدِّینِ وَ قَالَ ع الْوَفَاءُ لِأَهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ».[17]

امیرالمؤمنین می فرماید وفاداری همراه با صدق است و هیچ سپری را بالاتر از آن نمی دانم. از این فرمایش حضرت می توان نتیجه گرفت عدم وفاداری کذب است. حضرت فرموده است اگر کسی بداند بازگشت غدر و پیمان شکنی به چیست مرتکب آن نمی شود.

 

پیمان شکنی در مقابل پیمان شکنی

مقطع اخیر روایت مهم است. می فرماید: «الْوَفَاءُ لِأَهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ»؛ نزد خداوند وفاء نسبت به اهل غدر پیمان شکنی به شمار می آید و پیمان شکنی نسبت به آنان وفاداری است.

از این مقطع از روایت جواز پیمان شکنی در مقابله با پیمان شکنی طرف مقابل برداشت می شود؛ البته این حکم در همان پیمان که شکسته شده است صادق است و ناظر به سایر پیمانها نیست.

نقض پیمان با کسانی که پیمان شکنی کرده اند در تاریخ صدر اسلام نیز سابقه دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیبیه با مشرکین قرارداد صلح منعقد فرمود اما پس از آنکه مشرکین برخی مفاد قرارداد را نقض کردند رسول خدا تمام پیمان حدیبیه را بی اعتبار دانست و چنین فرمود که دیگر عهد و پیمانی با مشرکین باقی نمانده است و پس ازآن بود که مکه فتح شد.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.

تقریر: جلال الدین زنگنه

/223/907/م



[1] الشیخ حرّ العاملی، الفصول المهمة فی أصول الأئمة، جلد ‌1، صفحه 289‌

[2] سورة آل عمران، آیة 54

[3] سورة نمل، آیة 50

[4] سورة غافر، آیة 45

[5] سورة نحل، آیة 46 ـ 45

[6] سورة انفال، آیة 30

[7] سورة نساء، آیة 142

[8] الزبیدی الواسطی، تاج العروس من جواهر القاموس؛ جلد ‌7، صفحه 294

[9] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی(ط - الإسلامیة)؛ جلد ‌2، صفحه 336، بَابُ الْمَکْرِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَدِیعَةِ

[10] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی(ط - الإسلامیة)، جلد ‌2، صفحه 337‌

[11] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی(ط - الإسلامیة)، جلد ‌2، صفحه 337‌

[12] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی(ط - الإسلامیة)، جلد ‌2، صفحه 337‌

[13] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی(ط - الإسلامیة)، جلد ‌2، صفحه 338‌

[14] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی(ط - الإسلامیة)، جلد ‌2، صفحه 338‌

[15] إبن أبی الجمهور الإحسائی، عوالی اللئالی العزیزیة؛ جلد ‌3، صفحه 253

[16] الشیخ حرّ العاملی، وسائل الشیعه، جلد ‌16، صفحه 40

[17] میرزا حسین النوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ جلد ‌11، صفحه 47

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶