به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «نیاز بشر به دین در عصر تکنولوژی» به قلم سید محمود طاهری، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است.
تکنولوژی، پدیده انکارناپذیر جهان معاصر است. حضور پررنگ آن در کنار انسانها و پیوند تنگاتنگ آن با زندگی آدمیان، این پدیده را به عضوی از اعضای خانواده آدمها تبدیل کرده است، چنانکه به تعبیر ویلیام برت: امروز تکنولوژی، بخشی از سرنوشت ماست. ما نمیتوانیم بدون تکنولوژی زندگی کنیم. تکنولوژی به یک معنا، هستی ماست. آنچه ما به عنوان انسانهای امروزی هستیم، بعضاً آن چیزی است که از برکت فن و صناعت هستیم. بنابراین تکنولوژی را نمیشود رد کرد. همچنین از نظر براین مگی: اگر بخواهیم در دنیایی به زندگی ادامه دهیم که پل و بیمارستان و جراحی مغز در آن هست، ناچاریم در دنیایی زندگی کنیم که از تکنولوژی پیشرفته برخوردار است و بنابراین، باید تکنولوژیک فکر کنیم. از آن سو، دین نیز با پیدایش نخستین انسانها بر روی زمین، اعلان موجودیت کرد و در پهنه زندگی آدمیان ـ دستکم به عنوان گرایشی فطری مرموز و ناشناخته به آفریدگار هستی و جهانی به جز این جهان مادی و به ماوراءالطبیعه ـ حضوری مؤثر نشان داد، همانگونه که هانس کونگ میگوید: دین به قدمت خود انسان، در همه دورهها متصدی تسخیر ذهن انسان بوده است.
تکنولوژی و دستآوردهای آن، این گرایش فطری و کهن، به همراه مجموعهای از بایستههای اخلاقی و رفتاریِ برآمده از آن را به چالش گرفته است تا با ادعای جانشینی از دین، بانگ بینیازی از دستآوردهای دینی را در گوش آدمیان به صدا درآورد و انسانها را رها از دین به دامان رنگارنگ خود بنشاند. آدمیان فراوانی نیز که قرنها با توسل به ماواءالطبیعه به دنبال چیرگی بر طبیعت، درمان بیماریها، رام کردن حیوانات وحشی و ایمن ماندن از آنها، در امان بودن از حوادث و بلایای طبیعی و دستیابی به دهها خواسته مادی دیگر بودند، همه این خواستهها را با وجود تکنولوژی، دستیافتنی دیدند و خود را به برکت تکنولوژی، از سنگلاخ دشواریهای زندگی بر پرنیان آسایش و آسودگی نشاندند. در نتیجه، به طور طبیعی، دلباخته این عروس خوشپوش شدند و با حضور آن، نیازی به دین و باورهای اعتقادی، در خود ندیدند. از اینجا بود که با شکلگیری بینیازی کاذب نسبت به دین در نهاد آدمیان، ندای دین شنیده نشد و جاذبههای معنوی آن دیده نشد و بشر با تکنولوژی و صنعت، تنها ماند. دیری نپایید که بزرگترین منتقدان تکنولوژی، از خاستگاه تکنولوژی یعنی غرب برخاستند و با نگاهی پر دغدغه به آن، در تحقق وعدههای دلفریب آن، به شدت تردید کردند و آن را از پاسخگویی به همه نیازهای بشر ناتوان خواندند و دوباره نیاز فطری و روحی به اخلاق و معنویتگرایی و دینمداری را به انسانها یادآور شدند.
حقیقت آن است که تکنولوژی، خوبیها و آسایشهای چشمگیری به همراه داشته است، اما سر و کارش تنها با نیازهای مادی و غریزی انسانها بوده و فقط به نیازهای این ساحت از وجود انسانها پاسخ گفته است. این در حالی است که انسان افزون بر بعد غریزی و مادی، جنبههای عاطفی، احساسی و معنوی نیز دارد که تکنولوژیِ سرد و بیروح هرگز نمیتواند به این بخش از نیازهای آدمی پاسخ دهد. در حقیقت، سرگشتگی، ناآرامی و پریشانی بشر معاصر را ـ در عین برخورداری از بالاترین دستآوردهای تکنولوژیکی ـ در همین نکته باید جویا شد که ساحتهای مهم و گستردهای از وجود او در ناکامی و نیازمندی غرق بود و تکنولوژی هرگز نتوانست به ساحتهای وجودی او پاسخ دهد. بنابراین، اگرچه پدیده تکنولوژی و دستآوردها و در هم تنیدگی آن را با زندگی انسانها نمیتوان نادیده گرفت، نیاز فطری و ذاتی انسان به دین را نیز نمیتوان از یاد برد و از ضرورت حضور آن در زندگی انسانها نمیتوان صرفنظر کرد. البته باید گفت توجه به چنین ضرورتی در عصر تکنولوژی، دو چندان است؛ زیرا طبع آسایشطلب و لذتجوی انسانها، معمولاً با مشاهده جاذبههای مادی به ویژه آنگاه که به دست تکنولوژی به اوج دلربایی، گستردگی و گوناگونی برسد، خواستههای اصیل و نیازهای فطری و کششهای معنوی خویش را از یاد میبرد و تنها عنصر دین میتواند او را در عین توصیه به برآوردن نیازهای مادی و غریزی خویش، به سوی خواستهها و کششهای فطری و معنوی رهنمون شود. به تعبیر هانس کونگ: ضرورت وجود خدا و در نتیجه، دین، گریزناپذیر و مربوط به همه زمانهاست. به عبارت دیگر، ضرورت دین در واقع، در ضرورت، پاسخگویی به پرسشهای اساسی آدمی نهفته است. به علاوه، در دوره جدید به واسطه رشد علم و تکنولوژی و بروز مسائل و مشکلات پیچیده زندگی، این ضرورت به نوعی شدیدتر هم شده است... .بنابراین، آنچه در بحبوحه جهان تکنولوژیک نیاز داریم، فرار از شرایط کنونی از طریق انتخاب یک روش جدید زندگی است.
توصیف کتاب:
کتاب «نیاز بشر به دین در عصر تکنولوژی» از چهار فصل اصلی تشکیل شده است که عبارتند از:
1. کلیات
2. مزایای علم و تکنولوژی
3. کاستیهای دانش بشری و تکنولوژی
4. مزایای دین در زندگی بشر
بخش اول به مباحثی در زمینه دین و علم و تکنولوژی میپردازد. مفهومشناسی دین، نگاهی به پیشینه تاریخی دین، ضرورت وجود دین در زندگی انسانها و فطری و همگانی بودن گرایشهای دینی در انسانها، چیستی علم، چیستی تکنولوژی، نگاهی به تاریخچه پیدایش تکنولوژی و سیر تاریخی آن، نگرش درست و منطقی در برخورد با تکنولوژی و مقایسهای میان انسان پیش از تکنولوژی از جمله مباحث این فصل است.
در بخش دوم مطالبی در زمینه شناخت بسیاری از لایههای پنهان طبیعت، چیرگی بر طبیعت و تهدیدهای آن، دستیابی به آسایش و کاسته شدن از فعالیتهای سنگین بدنی، پیشرفت دانش پزشکی و کاستن از مرگ و میرها، دسترسی آسان به اطلاعات و آموزش نظم و پاکیزگی و محاسبهگری دقیق مطرح شده است.
در فصل سوم این کتاب کاستیهای دانش بشری و کاستیها و پیامدهای زیانبار تکنولوژی مطرح شده و مواردی مانند خطاپذیری، ناتوانی در شناساندن جامع و همهجانبه طبیعت، ناتوانی دانش بشری از پاسخگویی به پرسشهای کلی و اساسی بشر و ناتوانی در شناخت و تشخیص ارزشها را دربرمیگیرد.
ناتوانی در عمل به وعدهها، آسیبزایی برای محیط زیست و طبیعت، سنتگریزی و آسیب دیدن اخلاق و باورها، درافتادن انسانها در ورطه مادیگرایی صرف، کالاپرستی و مصرفگرایی، پدید آمدن احساس پوچی و ملالت در انسانها، فروکاستن انسانها تا حد ماشینی شدن و چیرگی ماشین بر او، افزایش اضطراب و بیماریهای روانی، بیگانگی انسانها از خود و دیگران، فرو افتادن صاحبان تکنولوژی در ورطه تکبر و برتریجویی، اسارت معنوی و از دست دادن آزادی درون، مسحور کردن بشر و بازداشتن او از رسیدن به مراتب والاتر، شکلگیری نهضت اومانیستی و اصالت دادن به لذتهای حسی و علمی کردن آنها در فصل سوم این کتاب مطرح شده است.
از جمله مباحث فصل چهارم این کتاب میتوان به هدفدار کردن زندگی و رهانیدن انسان از پوچگرایی و سرگردانی، شخصیتدهی و وقاربخشی به انسان، اخلاقمدار کردن انسان(ضمانت اخلاقی بخشیدن)، شکوفا کردن جنبه قدسی عقل، رهنمونی انسان به مقامی فراتر از عقل، تربیت صاحبان علم به منظور بهرهمندی درست آنها از علم و رهانیدن انسان از رنج غربت و رساندن او به موطن اصلیاش اشاره کرد. در دوران کنونی با موجی از تکنولوژی مواجه هستیم که در زندگی انسانها جاری است و حتی میتوان آن را عضو جدایی ناپذیر زندگی انسانها نامید، از طرفی دیگر دین به عنوان آنچه از فطرت انسانها سرچشمه میگیرد، در زندگی انسانها خودنمایی میکند. این اثر در نظر دارد نیز بشر دین را در دوران کنونی که عصر تکنولوژی نامیده شده، مورد بررسی قرار دهد تا بشر بتواند از این نیاز فطری بهرهگیری مناسب داشته باشد. کتاب نیاز بشر به دین در عصر تکنولوژی به همت ادارهکل پژوهشهای اسلامی رسانه منتشر شد.
بخش اول: کلیات
این بخش از کتاب دارای دو بحث اساسی می باشد که عبارتند از:
1. دین
2. علم و تکنولوژی
نگارنده در قسمتی از این بخش نوشته است: دانش انسان، اندک است و قوای حسی و نیز عقل او قادر نیست مصلحتهای اصیل را ـ که وی را از تباهیها باز دارد و حقیقت انسانیاش را شکوفا کند و به او نسبت به سعادت حقیقی خویش اطمینان خاطر ببخشد ـ درک کند. بنابراین، برای تأمین چنین مقصد مهمی باید به دنبال چیزی فراتر از حس و عقل بود؛ یعنی همان وحی که پیامبران در قالب دین عرضه کردند و از همین نکته، ضرورت وجود دین در زندگی انسانها آشکار میشود.
در حقیقت، حس فقط میتواند پدیدههای جزئی محدود به شرایط خاص زمانی و مکانی و یا محدودیتهای دیگری را به ما نشان دهد. بنابراین، هرگز نمیتواند مسائل ارزشی ـ به خصوص رابطه رفتار انسان با نتایج اخروی ـ را به تنهایی تبیین کند. عقل نیز به تنهایی از این کار ناتوان است؛ زیرا بدیهیات اولیه عقل، بسیار محدودند. برای نمونه، ما در هر روز، بلکه در هر ساعت، صدها رابطه با انسانها، خودمان، خدا، افراد خانواده و محیط زندگی داریم که درباره هر یک از اینها باید حکمی داشته باشیم. با این حال، بدیهیات عقل، بسیار محدودند و نمیتواند حکم همه این روابط و مسائل را بیان کند. ما میتوانیم پدیدههای مادی را بیازماییم و علتهای مادی آنها را بشناسیم، اما آنچه را جنبه ماورای مادی دارد، نمیتوان تجربه و آزمایش کرد تا روابط ماده و غیر ماده را نیز از راه تجربه اثبات کنیم.
نکته مهمتر که ما بر آن تکیه داریم ـ رابطه این جهان با جهان ابدی است. ما هیچ راهی برای شناخت پدیدههای آخرت نداریم. حس و عقل، هیچ یک به تنهایی نمیتوانند پدیدههای اخروی را بشناسند و همکاری آن دو نیز نمیتواند حقیقت آن جهان را برای ما روشن کند. همچنین تا ندانیم زندگی ما چه تأثیری میتواند در زندگی آخرت داشته باشد و میان کدام عمل باسعادت آخرت، رابطه مثبت و با کدامیک رابطه منفی هست، نمیتوانیم جهت صحیحی به زندگیمان بدهیم و برنامه درستی برای خود وضع کنیم... . حال، خدای متعال که انسان را با این ادراکهای محدود و از سویی نیز با هدف رسیدن به سعادت ابدی از راه اَعمال اختیاری آفریده، اگر آگاهیها و شناختهای لازم را به او ندهد، کارش لغو و بیهوده خواهد بود... . بنابراین، حکمت الهی اقتضا میکند شناخت لازم را به همه انسانها بدهد و راهی معیّن کند که بر اساس آن راه، انسان بتواند هدف و کیفیت رسیدن به آن را بشناسد و این راه نیز چیزی جز وحی و نبوت نیست. با این بیان، ضرورت راهی که از دسترس عموم افراد خارج است، ثابت میشود.
علامه طباطبایی رحمه الله نیز درباره ضرورت وجود دین در زندگی انسانها مینویسد: به طور کلی، در میان بشر، سه روش اجتماعی، بیشتر نبوده و نیست:
1. روش استبداد که مقدّرات مردم را به دست کسی میدهد که هر چه دلخواه او باشد، به مردم تحمیل میکند.
2. روش حکومت اجتماعی که اداره امور مردم به دست قانون انجام میشود و یک فرد یا یک هیئت، مسئول اجرای آن میشود.
3. روش دینی که اراده تشریعی خدای جهان، در مردم به دست همه مردم، حکومت کرده و اصل توحید و اخلاق فاضله و عدالت اجتماعی را تضمین مینماید
دو روش اول و دوم، تنها مراقب افعال مردمند و کاری با اعتقاد و اخلاق ندارند و به مقتضای آنها انسان در ماورای مواد قانونی، یعنی در اعتقاد و اخلاق، آزاد میباشد؛ زیرا ماورای قوانین اجتماعی، ضامن اجرا ندارد. تنها روشی که میتواند صفات درونی انسان و اعتقاد را ضمانت نموده و اصلاح کند، روش دین است که به هر سه جهت اعتقاد، اخلاق و اعمال، رسیدگی مینماید... همچنین نظر به اینکه رفع اختلافات از جامعه انسانی، بدون تردید، صلاح نوع و کمال انسانی است و از طرف دیگر، دین، تنها راه رفع اختلافات میباشد و از سوی دیگر، دستگاه آفرینش، هر نوع را به سوی کمال حقیقی وی هدایت کرده و سوق میدهد، پس ناچار دستگاه آفرینش، دین حق و سزاواری را باید برای انسانیت تعیین کرده و به عالَم انسانی وحی کند و این، همان دین حقی است که باید در جامعه باشد.
علامه طباطبایی رحمه الله در جای دیگر، در بیان علل ضرورت وجود دین در زندگی انسانها، از نقش دین در واقعبینی و سعادت ابدی و تأثیر آن در ایمن ماندن از گمراهی و گرفتار آمدن به کردارهای پست یاد میکند و میفرماید:جامعهای که به دین پایبند نباشد، واقعبینی و روشنفکری را از دست میدهد و عمر گرانمایه خود را در گمراهی و ظاهربینی و غفلت میگذراند؛ عقل را زیر پا میگذارد و چون حیوانات، کوتاهنظر و بیخرد، زندگی میکند؛ دچار زشتی اخلاق و پستی کردار میشود و بدین ترتیب، به کلی امتیازات انسانی را از دست میدهد. چنین جامعهای، گذشته از اینکه به سعادت ابدی و کمال نهایی خود نمیرسد، در زندگانی کوتاه و زودگذر این جهان نیز نتایج شوم و آثار ناگوار انحرافات و کجرویهای خود را میبیند.
شهید مطهری رحمه الله نیز در این باره معتقد است: دین و مذهب مانند علم و فرهنگ، جزو مایحتاج زندگی بشر است. بشر نمیتواند از آن بینیاز باشد. همچنان که نداشتن علم و فرهنگ سبب بدبختی فرد و ویرانی اجتماع میگردد، نداشتن دین و مذهب نیز به نوبه خود موجب بدبختی فرد و ویرانی اجتماع میشود و همانطور که ممکن است افرادی جاهل پیدا شوند و یا ملتی از علم و فرهنگ بیبهره بمانند، اما ممکن نیست علم و فرهنگ از جامعه بشر رخت بربندد. ممکن است افرادی بیدین و لامذهب زندگی کنند و یا ملتی به علل خاصی از موهبت دین بیبهره بماند، اما ممکن نیست دین و مذهب به کلی از جامعه بشر رخت بربندد؛ زیرا هر چیزی که برای بشر مفید و ضروری و لازم باشد و چیز دیگر نتواند جای او را بگیرد، طبعاً ثابت و پابرجا میماند و هیچگاه منسوخ نمیشود. دین نیز مانند علم به حکم اینکه برای بشر مفید و ضروری و لازم است و در زندگی بشر به کار میآید و چیز دیگر نمیتواند جای او را بگیرد، طبعاً و قطعاً همیشه باقی خواهد ماند. از نگاه هانس کونگ: ضرورت وجود خدا و در نتیجه دین، گریزناپذیر و مربوط به همه زمانهاست. ضروت دین در واقع، در ضرورت پاسخگویی به پرسشهای اساسی آدمی، نهفته است. به علاوه در دوره جدید به واسطه رشد علم و تکنولوژی و بروز مسائل و مشکلات زندگی، این ضرورت، به نوعی شدیدتر هم شده است.
نکته آخر در این باره آنکه ضرورت دین، تنها در سامان بخشیدن به ساحت معنوی و حیات اخروی انسان خلاصه نمیشود، بلکه حضور دین برای سامان بخشیدن به دنیای آدمیان نیز ضروری است؛ چرا که طبع زیادهخواه و تجاوزگر انسان همواره عامل اصلی انواع ستیزهگریها، ستمگریها، جنگها و اختلافها و در نتیجه، سبب اصلی به هم ریختگی دنیای انسانها و زندگی آنان است. در این میان، دین هم تنها میتواند با آوردن آموزههای اخلاقی و مهار زیادهخواهیها و بیاخلاقیهای آدمیان، به دنیای آنان نیز سامان بخشد و از این رهگذر، زندگی مادی آنها را به کامشان گوارا سازد.
بخش دوم: مزایای علم و تکنولوژی
یکی دیگر از دستآوردهای تکنولوژی، فراهم آمدن آسایش برای انسانها و کاسته شدن از فعالیتهای سنگین و طاقتفرسای آنان است. بیکن در قطعه 81 کتاب نخست ارغنون نو نوشت فنآوری و علم، در تسهیل زندگی انسانی نقش کلیدی دارند. وی در کتاب آتلانتیس جدید (1627) حکایتی آرمانشهری نوشت و جامعهای خیالی را تصور کرد که در آن، آدمیان در سلامت و رفاه زندگی میکنند و به دلیل پیشرفت در علوم و فنون و پیگیری در اختراعات جدید و صنایع تازه، توانستهاند چندان مواد ضروری برای ادامه زندگی سرشار و شاداب پدید آورند که جامعهای عادل و منتظم نیز شکل گرفته است. این برداشت که فراوانی مواد و رفع مشکل کمیابی سبب زندگیِ اجتماعی سعادتبار انسانی خواهد شد، بنیان ادراکی سیاسی شد و تا نوشتههای سوسیالیستهای آرمانشهری، آثار مارکس و نقد «خرد دیالکتیکی» ژان پل سارتر ادامه یافت.
یکی از پژوهشگران معاصر در این باره مینویسد: نظری به تاریخ تمدن بشر و آثار و تألیفات بیشمار در این مورد، به خوبی نشان میدهد که مورخین و مؤلفین چنین آثاری همواره از جهشهای مهم تاریخی در جهت پیشرفت علوم و فنون و تکنولوژی برتر و پیچیدهتری نام برده... از اینکه با پیشرفت تدریجی علوم و فنون و صنایع، مشکلات بشر کاسته شده و دوران رفاه و آسایش و راحتی و راحتطلبی بشر فرا رسیده است، ابراز خرسندی فراوانی کردهاند؛ زیرا پیدایش ماشین و پیشرفت تکنولوژی در هر حال و در هر مرحلهای، جادوگر آن عصر در حل مشکلات و تأمین رفاه و آسایش بشر شناخته شده است... . پییر روسو در کتاب پر ارج خود به نام تاریخ صنایع و اختراعات، مراحل مختلف سیر تکامل «صنعت» در فرهنگ بشر را با تسلط کمنظیری مطرح نموده و از اولین مصنوعی که به دست بشر اولیه ساخته شده (تراش سنگ چخماق) که در واقع، خود، یک آغازگر دوره تاریخی برای تمدن بشر به شمار میرود، شروع کرده و ادوار مختلف پیدایش صنایعی همانند حجّاری، فخاری، دوره آهن و مفرغ و مس را نام برده است.
وی سپس دوره «رستاخیز صنعت در قرون وسطا و این تحولاتِ به وجود آمده و همچنین دوران «استقرار صنایع بزرگ» و انقلابهای مهم صنعت را مشروحاً در کتاب خود بیان کرده و میرسد به «نبوغ بشر در قرن نوزدهم» و عصر چرخ و الکتریسیته و بالاخره به دوران شکوفایی کامل «صنعت» در قرن بیستم که عصر مغز الکترونی و صنایع الکترونیکی نام دارد و به موازات این تحولات سریع و پیشرفتهای خیرهکننده تکنیک و صنعت بشر، سبک شدن کار بدنی انسانها را یاد میکند و از اینکه انسانها، دیگر از زیر بار تحمل زحمات و مشقات طاقتفرسای کار بدنی و فعالیت عضلانی در تأمین وسایل معاش و اداره زندگی خلاص شدهاند، بسیار اظهار خرسندی میکند... پییر روسو در کتاب مذکور، این تحول را که انسان، دیگر مجبور نیست مانند بشر اولیه، تمام روز را کار سنگین بکند و همه را نیز به زور بازوی خود انجام دهد تا مشکلی از مشکلات خود را حل کند...، یک موفقیت بزرگ برای علم و فرهنگ و تمدن بشر به شمار میآورد... البته به شرط اینکه بشر هم غافلگیر نشود و در مقابل آن عکسالعملی نشان بدهد و نیز با این شرط که قبول تکنیک و صنعت، به قیمت جان آدمی تمام نشود و با فراغت از سنگینی و فشار بار خارجی زندگی، از اندرون نپوسد و با به دست آوردن وسایل رفاه صنعتی، سلامت و صحت و عافیت طبیعی و خدادادی را از دست ندهد.
بخش سوم: کاستیهای دانش بشری و تکنولوژی
این بخش از کتاب دارای دو فصل می باشد:
الف) کاستی های دانش بشری
ب) کاستی ها و پی آمدهای زیان بار تکنولوژی، این فصل از بخش سوم خودش دارای مباحث بسیار مهمی است که عبارتند از:
1. ناتوانی در عمل به وعده ها
2. آسیب زایی برای محیط زیست و طبیعت
3. سنت گریزی و آسیب دیدن اخلاق و باورها
4. درافتادن انسان ها در ورطه مادی گرایی صرف
5. کالاپرستی و مصرف گرایی
6. پدید آمدن احساس پوچی و ملالت در انسان ها
7. فرو کاستن انسان ها تا حد ماشینی شدن و چیرگی ماشین بر او
8. افزایش اضطراب و بیماری های روانی
9. بیگانگی انسان ها از خود و دیگران
10. فرو افتادن صاحبان تکنولوژی در ورطه تکبر و برتری جویی
11. اسارت معنوی و از دست دادن آزادی درون
12. مسحور کردن بشر و بازداشتن او از رسیدن به مراتب بالاتر
13. شکل گیری نهضت اومانیستی
14. اصالت دادن به اذت های حسی و علمی کردن آنها
15. گسیختن روابط و احساسِ تنهایی کردن
بخش چهارم: مزایای دین در زندگی بشر
نگارنده در قسمتی از این بخش می نویسد: امروزه آسیبهای صنعت و تکنولوژی (تکنولوژی و صنعتی که به وسیله دین، مدیریت نشده و تنها بر اساس هوش و خِرد انسانی شکل گرفت که همواره میتواند متأثر از زیادهخواهیها، لذتطلبیها و برتریجوییهای انسان باشد)، نیاز انسان به آموزههای وحیانی و دینی را که اصلیترین عامل مهار خِرد و هوش انسانی است، بیش از پیش آشکار میسازد. از آنجا که در متن دستورهای دینی، سامان بخشیدن به زندگی اینجهانی و پیشرفت در امور دنیایی نیز تعبیه شده، ضابطههایی هم برای آن تعیین گردیده است. این ضابطهها، پیشرفتهای اینجهانی را بر اساس نیازها و نه از روی هوسها؛ همسو با مصلحتها و نه از سر زیادهخواهیها؛ هماهنگ با مصلحتِ کلی نظام آفرینش و نه بر پایه نگاه جزئی به آفرینش تنظیم میکند. همچنین مانع از پیشرفتهایی میشود که در درازمدت، موجب تهی شدن انسان از هویت انسانی او، استثمار و به بردگی کشاندن دیگران و مایه نابودی طبیعت و محیط زیست میگردد. از این رهگذر، تأمل و کندوکاو درباره دین و آشنایی با مزایای آن در زندگی بشر، بسیار جدی و مسئلهای ضروری خواهد بود.
آنچه نویسنده در این بخش بدان می پردازد، نگاهی است به مزایای دین که آگاهی از آنها میتواند در تقویت دینداری و فراگیر شدن آن، تأثیر فراوانی داشته باشد. نگارنده در این بخش نیز از گفتههای اندیشمندان غربی در تأیید سخنانش بهره گرفته است تا هم آشکار شود آنها نیز دغدغه دینداری و حاکم ساختن دین در عرصه زندگی انسانها را دارند؛ هم برای آن دسته از افراد که در این باره، سخنان غربیها از نظرشان جذابتر و پذیرفتنیتر است، مطالبی درخور فراهم آید./924/ص