vasael.ir

کد خبر: ۴۷۹۳
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۳:۰۷ - 24 March 2017
معرفی کتاب؛

دین، اسطوره، خرافه و جادو

پایگاه وسائل- برخی اندیشمندان معاصر به بررسی چرایی برخی ریشه ها و خاستگاه های دین در اسطوره ها و خرافه های اقوام گذشته، اهتمام می ورزند و می پرسند که چرا در برخی اقوام و طایفه ها، بعضی از باورهای خرافی، رنگ دینی به خود گرفته و به شکل آداب و رسوم دینی درآمده است. کتاب دین، اسطوره، خرافه و جادو، از معدود کتب منتشره ای است که نگاهی نو به اینگونه مباحث دارد.


به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «دین، اسطوره، خرافه و جادو» به قلم قاسم اخوان نبوی، در سال 1384، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است. حس پرستش و نیایش از جمله تجلیات روح آدمی است. مطالعه تاریخ زندگی بشر نشان می دهد که هر زمان و هر کجا که انسانی بوده، نیایش و پرستش هم وجود داشته و تفاوت، تنها در شیوه عبادت و شخص معبود بوده است. حال آنکه در طول تاریخ، افراد زیادی فطرت خدادادی خویش را رها کرده و دستورهای سعادت آفرین دینی را به کناری نهاده و حتی گاه به ستیزه جویی با آن برخاسته اند. امروزه با بررسی تحولات علمی، ادبی و فرهنگی غرب پس از رنسانس تا قرن نوزدهم، درمی یابیم که اندک اندک تفکر علم گرایی، عقل گرایی محض و انسان محوری، به رهایی از دین انجامید و بدبینی به دین و برداشت های غلط از دین و نیز کارکرد منفی دینِ کلیسایی، زمینه های دین ستیزی تا مرز دین زدایی را به وجود آورد. این در حالی است که به تدریج، برخی نظریه پردازان از دوران بازگشت به دین و معنویت در کنار علم و صنعت سخن به میان می آورند.


توصیف کتاب:
این کتاب، به بررسی موضوع دین، اسطوره، خرافه و جادو می پردازد و چرایی برخی ریشه ها و خاستگاه های دین را در اسطوره ها و خرافه های اقوام گذشته، جست وجو و نیز بررسی می کند که چرا در برخی اقوام و طایفه ها، بعضی از باورهای خرافی، رنگ دینی به خود گرفته و به شکل آداب و رسوم دینی درآمده است. بخش اول، به کلیات (اصطلاح شناسی و ویژگی های دین، اسطوره، خرافه و جادو) اختصاص دارد. سرفصل های بخش دوم با عنوان رویکرد به دین، خرافه و توتم پرستی، به شرح زیر است: دیدگاه های اندیشمندان جامعه شناس، روان شناس و متکلمان خداباور درباره دین، اسطوره، خرافه و جادو، نقد و بررسی نظریه های اندیشمندان غربی با توجه به مبانی اسلامی و پی آمدهای دیدگاه اندیشمندان غرب و اسلام. در بخش سوم، جادو و خرافه از دیدگاه آیات و روایات همراه با شیوه های اصلاح باورهای خرافی بررسی می شود. بخش چهارم نیز به بررسی نقش رسانه در اسطوره سازی و اسطوره زدایی و ترویج اندیشه ناب دینی و پیشنهادهای کلی و برنامه ای می پردازد.

بخش اول: کلیات
این بخش از کتاب از دو فصل تشکیل شده است که عبارتند از:
1. اصطلاح شناسی
2. ویژگی های دین، اسطوره، خرافه و جادو
در قسمتی از فصل دوم این بخش از کتاب آمده است: بر اساس تعریف متون دینى، از نظر محتوا، دین در بردارنده سه بخش: اعتقادات، اخلاق و احکام است. دین در بخش اعتقادات نیز مبتنى بر سه اصل: اعتقاد به خداى یگانه، اعتقاد به معاد و اعتقاد به بعثت پیامبران براى هدایت انسان به کمال نهایى و دست یابى وى به سعادت دنیا و آخرت است. به عبارت دیگر، دین از دو بخش تشکیل شده است: یکى، عقاید که در حکم پایه ها و شالوده هاى آن است و دیگرى، دستورهاى عملى که متناسب با آن پایه ها و مبانى عقیدتى و مبتنى بر آنها است. ویژگى دیگر دین، مطابق با واقع بودن این عقاید است؛ یعنى جهان بینىِ دین، از عالم واقع گرفته شده است که یافته هاى عقلانى نیز آن را تأیید مى کند.


فصل دوم  از شش قسمت تشکیل شده که به ترتیب عبارتند از:
1. ویژگی های دین
2. ویژگی های اسطوره و تفاوت آن با دین
3. ویژگی های خرافه، جادو و توت پرستی و تفاوت آنها با دین
4. نمادهای اسطوره ای در دین
5. بررسی وجود خرافه ها جادو و توتم پرستی در باورهای دینی مردم
6. بررسی جایگاه دین در میان مردم

بخش دوم: رویکرد به دین، خرافه و توتم پرستی
آنچه در این فصل بیان مى گردد، مهم ترین نظریه هایى است که در مورد علت ها و انگیزه هاى رویکرد مردم به اعتقادهاى دینى یا خرافى و توتم پرستى و اندیشه هاى اسطوره اى مطرح شده است. در این زمینه، یک گروه از صاحب نظران، منکر جنبه الهى براى اعتقادهاى دینى هستند. این دسته، علل و ریشه این گونه اعتقادها را از جنبه جامعه شناسى، روان شناسى و پدیدارشناسى تحلیل مى کنند. گروهى دیگر که جنبه الهى براى باورهاى دینى قائلند و به اصطلاح، الهى هستند، علل و ریشه هاى باورهاى دینى را از جنبه روان شناسى مورد مطالعه قرار مى دهند. نگارنده در این بخش، ابتدا به بیان نظریه هاى این دو گروه پرداخته و سپس آنها را بر اساس مبانى اسلامى نقد مى کند.
لازم به ذکر است این بخش از سه قسمت تشکیل یافته است که به ترتیب عبارتند از:
1. دیدگاه های اندیشمندان درباره دین و اسطوره و خرافه
2. نقد و بررسی نظریه های اندیشمندان غربی با توجه به مبانی اسلامی
3. پیامدهای دیگاه های اندیشمندان غربی و اسلامی


نگارنده در قسمتی از این بخش می نویسد: نظریه هاى خداگرایانه متکلمان، این ویژگى را دارد که در مقام تبیین دین، وجود خدا را به عنوان اصل مسلّم پذیرفته اند. مهم ترین این نظرها عبارتند از:
1. نظریه ترس از نومن (دیدگاه رودلف)
2. نظریه امر مقدس(دیدگاه میرچا الیاده)
3. دیدگاه فطرت
نگارنده در ادامه مباحثش و در نقد و بررسی نظریه های اندیشمندان غربی با توجه به مبانی اسلامی می نویسد: با توجه به مبانى اسلامى، آرا و نظریه هاى اندیشمندان غربى، اشکال هاى مبنایى متعددى دارد. مهم ترین اشکال عبارت است از اینکه آنها به انسان و نیازهاى او، به صورت تک بُعدى نگاه مى کنند. به عنوان نمونه، اندیشمندى که مسئله را از دیدگاه جامعه شناسى بررسى مى کند، تنها منشأ گرایش انسان به دین و امور فرا طبیعى را امورى معرفى مى کند که از جامعه سرچشمه گرفته اند. کسانى که از دیدگاه روان شناسى این موضوع را مورد مطالعه قرار مى دهند، یگانه عامل گرایش انسان را به امور فرا طبیعى و دین، گرایش هاى روحى و روانى و احساسى او مى دانند و از دیگر جنبه هاى انسان غفلت مى ورزند.
دومین اشکال این است که برخى از دیدگاه ها تکامل گرا هستند؛ بدین معنا که دلیل گرایش انسان به دین را ترس از طبیعت، اعتقاد به ارواح یا موجودات اسطوره اى و جادو مى دانند. از این رو، علت گرایش به دین را در جهل انسان ها جست وجو مى کنند و اعتقاد به موجودات اسطوره اى، جادو و امور خرافى را امورى اصیل و حقیقى مى دانند، در صورتى که بر اساس مبانى اسلامى، امور خرافى، اسطوره اى و جادویى، از امور موهوم شمرده مى شود و هیچ گونه اصالت و حقیقتى ندارد.


سومین اشکال، این است که برخى از صاحب نظریه ها تحویل گرا هستند؛ بدین معنا که یک امر را به امرى دیگر ارجاع مى دهند. به عنوان نمونه، دورکیم، دین را به کارکرد اجتماعى؛ فروید، به عقده اُدیپ و غریزه جنسى بشر و فریزر، به امور طبیعى برمى گردانند. البته تحویل گرایى صرفاً برگرداندن یک امر به امرى دیگر نیست، بلکه وجه و جهت سلبى نیز دارد؛ به این معنا که امرى به امر دیگرى برگردانده مى شود و تمام چیزهاى دیگر گرفته مى شود. تحویل گرایى در دین؛ یعنى برگرداندن دین به یک بُعد آن و سلب دیگر ابعاد از دین که سبب مى شود از درک مقولات اساسى دینى مانند ایمان و امر مقدس ناتوان باشند و دین را به گونه اى نشان دهند که در حقیقت چنین نیست.
چهارمین مشکل برخى از این نظریه ها، این است که بر شواهد و قراین تاریخى، اجتماعى و فردى تکیه دارند که از نظر علمى هیچ گونه مستندى ندارد و ساخته و پرداخته ذهن خود این اشخاص است.
پنجمین اشکال، این است که با روح آموزه هاى پیامبران و ادیان آسمانى ناسازگار است. به عنوان نمونه، در آموزه هاى تمام پیامبران بر این نکته تأکید شده است که خدا تمام انسان ها را دوست دارد و آموزه ها تمام انسان ها را به مهربانى با هم دعوت مى کند. این اصل یک اصل اخلاقى جهان شمول است؛ یعنى تمام ادیان الهى، انسان هاى مختلف را با نژادهاى گوناگون، در حکم اعضاى جامعه واحدى مى داند. این در حالى است که بر اساس تحلیل کسانى مانند دورکیم، خدا و دیگر مفاهیم دینى، بازتاب نیازهاى جامعه هستند.
پرسشى که در اینجا مطرح مى شود این است که اگر این گونه مفاهیم، بازتاب جامعه هاى خاص هستند، چگونه این ادیان کل جهانِ انسانى را در برمى گیرد؟ زیرا بر اساس نظریه دورکیم، دین نداى گروه است که براى حفظ امنیت خاص گروهى به وجود مى آید. بنابراین، دین و احکام آن نمى تواند تمام بشر را دربرگیرد. فروید هم باور به دین و خداى طبیعت را ناشى از محرومیت و محدودیت هایى مى داند که اجتماع و تمدن بشرى بر انسان تحمیل کرده است، ولى چرا تنها در مقابل محدودیت هاى ناشى از تمدن و اجتماع، خدایى براى طبیعت تصویر مى شود؟ باید گفت نظریه فروید از انسجام منطقى برخوردار نیست. افزون بر آن، معلوم نیست چرا این موجود تصویر شده باید مسئولیت محرومیت هاى جنسى انسان را به عهده گیرد؟ همچنین این موجود چرا باید نگران عدالت و اخلاق باشد؟ آنچه در ادیان دیده مى شود، این است که انسان را به مطیع نبودن از غریزه جنسى دعوت مى کنند و حتى برخى از ادیان، نظرى افراطى در این باره دارند و مى گویند که این غریزه به هیچ وجه نباید ارضا شود که با دیدگاه فروید منافات دارد. نکته اى که در اینجا باید به آن اشاره شود، این است که تمامى این اندیشمندان از دیدگاه دین مسیحیت به مسئله نگاه کرده اند. ازاین رو، بسیارى از این نظرها، با این دین سازگارى دارد و با آموزه هاى ادیان دیگر ناسازگار است. به عنوان نمونه، نظریه اندرولانگ رنگ و بوى مسیحى دارد؛ زیرا به نظر او، انسان ابتدایى، خدا را به مثابه پدرى مهربان در نظر مى گرفت. رابطه پدرى و فرزندى میان خدا و انسان، تصوّرى مسیحى است. از کجا مى توان اثبات کرد که این تصور نیز بر اثر نفوذ عنصر اسطوره در مسیحیت پدید نیامده باشد. بر همین اساس، این تحلیل ها را در مورد دیگر ادیان نمى توان صادق دانست، چنان که بر اساس مبانى اسلامى، چنین رابطه اى میان خدا و انسان تصور نمى شود.


نکته دیگر اینکه بسیارى از تحلیل هاى این اندیشمندان، براساس مبانى معرفتى شان که تنها راه شناخت و معرفت را معرفت حسّى تلقى مى کنند، صورت گرفته است. براى مثال، ماکس مولر معتقد است حقیقت دین تجربى است؛ زیرا هر معرفتى که در میان معارف بشرى مشروعیت پیدا کند، باید از رهگذر حواس به دست آمده باشد و دین نیز از این قاعده خارج نیست. این در حالى است که بر اساس مبانى اسلامى، یکى از راه هاى شناخت، فطرت است؛ یعنى اگر ذهن سلیم اندکى در پدیده هاى طبیعى تأمل کند، ممکن نیست امور طبیعى را پروردگار خود بپندارد. براساس مبناى اندیشمندانى مانند ماکس مولر، صورت ابتدایى دین، طبیعت پرستى است؛ زیرا او تنها مجراى معرفت را امور حسى مى داند که با طبیعت سروکار دارد. البته براساس مبانى اسلامى، چون انسان ابتدایى به فطرتش نزدیک بوده، بر اساس فطرت خود به امور فراطبیعى تمایل داشته است.

بخش سوم: اسطوره، جادو و خرافه از دیدگاه آیات و روایات
این بخش از کتاب از چهار فصل تشکیل یافته است که به ترتیب عبارتند از:
1. اسطوره، خرافه، جادو از دیدگاه آیات و روایات
2. آسیب شناسی اسطوره، خرافه، جادو براساس مبانی و ارزش های اسلامی
3. شیوه های اصلاح باورهای خرافی
4. شبهه های مربوط به دین، اسطوره، خرافه و جادو
نگارنده درباره شیوه های اصلاح باورهای خرافی می نویسد: یکى از مهم ترین شیوه هاى مبارزه با امور خرافى، شیوه هاى فرهنگى است. از این رو، اکنون به راهکارهاى اجرایى و برنامه هاى فرهنگى مى پردازیم. بدون شک، یکى از راه هاى رشد و ارتقاى جامعه، بالا بردن سطح فرهنگ آن است. بر همین اساس، نهادهاى فرهنگى در این زمینه نقش مهمى ایفا مى کنند. بدین معنا که این نهادها از یک طرف، با تزریق فکرهاى نو و جدید و بیان حقایق از یک طرف، محیطى مناسب را براى جست وجوى عالمانه و به دور از تعصب فراهم مى کنند. از طرف دیگر، ذهن افراد جامعه را براى ابراز عقیده و بحث در مورد عقایدى که در جامعه وجود ندارد، آماده مى کنند. پس نهادهاى فرهنگى باید به دو وظیفه اساسى توجه کنند: یکى اینکه محیطى مناسب براى جست وجوى عالمانه و پرسش ها و چون چراها در مورد عقاید عوامانه یا حتى عالمانه فراهم آورند و دیگر اینکه با تزریق افکار درست و منطقى در مورد مسائل گوناگون، افراد جامعه را از انحرافى باز دارند که در پى گسترش روحیه انتقادى به وجود مى آید.
سیره و روش ائمه علیهم السلام نیز این چنین بوده است؛ زیرا بر اساس آنچه از کتاب هاى روایى استفاده مى شود، این بزرگواران راه را براى انتقاد باز گذاشته بودند، به گونه اى برخى افراد خدمت ایشان مى رسیدند و اساسى ترین اصول دین، مانند توحید را زیر سؤال مى بردند و با ائمه علیهم السلام به بحث و مجادله مى پرداختند. با این حال، آنان با سعه صدر، با بیان حقایق به طور مستدل و منطقى، به شبهه ها و انتقادها پاسخ مى دادند و جایى براى شبهه آفرینى باقى نمى گذاشتند. بدین وسیله به پیروان خود مى آموختند که نباید هر سخنى را بدون دلیل پذیرفت و باید به دنبال دلیل منطقى هر عقیده اى بود و اگر آن عقیده در عقل و فطرت انسان سلیم ریشه اى ندارد، باید آن را کنار گذاشت.


در ادامه نویسنده به بررسی واژه اسطوره می پردازد و می نویسد: واژه اسطوره در آیات و روایات، به صورت جمع به کار رفته است و به حکایت ها و داستان هاى خرافى و دروغین گفته مى شود. «اساطیر» نُه بار در قرآن از زبان کافران نقل شده است. آنها بیشتر براى توجیه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى، به این بهانه متوسل مى شدند و همیشه کلمه «اساطیر» را با «اولین» توصیف مى کردند تا ثابت کنند اینها تازگى ندارد. آنها حتى گاه مى گفتند: اینها مهم نیست و ما هم اگر بخواهیم، مى توانیم مانند آن را بیاوریم». (انفال: 31) آنها با این تعبیر موذیانه، دو مطلب را بیان مى داشتند: نخست اینکه سطح فکر ما از این مسائل بالاتر است و اینها افسانه اى بیش نیست که تنها براى سرگرمى توده مردم ساخته شده است. دیگر اینکه این سخنان تازگى ندارد؛ زیرا اولین بار نیست که انسانى چنین حرف هایى مى زند.
امروزه نیز مستکبران براى فرار از حق و گمراه ساختن دیگران، به این امور متوسل مى شوند و تفسیرهاى مذهبى را «اسطوره» مى نامند. البته اگر به اندیشه و رفتار آنها دقت شود، این مسئله روشن مى گردد که آنان با مذاهب ساختگى و خرافى سازگارى دارند و حتى گاه خود عامل پیدایش یا نشر آنها هستند. مخالفت آنها تنها با مذاهب راستین است که انسان ها را بیدار مى کند. متأسفانه آنچه مستکبران را در این راه مصمم مى سازد، خرافه هایى است که گاه افراد ناآگاه با ساختن و پرداختن آن، به نام مذهب قالب مى زنند.در اینجا به بعضى از آیاتى که در این زمینه آمده است، اشاره مى کنیم.
به عنوان نمونه، آیه 31 سوره انفال چنین بیان مى کند: وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ. و چون آیات ما بر آنان خوانده شود، مى گویند: به خوبى شنیدیم. اگر مى خواستیم، قطعا ما نیز همانند این را مى گفتیم، این جز افسانه هاى پیشینیان نیست.
یا در آیه 24 سوره نحل، خداوند چنین مى فرماید: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ؛ و چون به آنان گفته شود: پروردگارتان چه چیزى نازل کرد، مى گویند: افسانه هاى پیشینیان است».
در آیه 5 سوره فرقان نیز خداوند چنین فرموده است: «وَ قالُوا أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصیلاً؛ و گفتند: افسانه هاى پیشینیان است که آنها را بر خود نوشته و صبح و شام بر او املا مى شود».
از مجموع آیاتى که در مورد اسطوره در قرآن وارد شده است، در مى یابیم که پیامبران، در واقع از خود چیزى ندارند و آنها از جمعى کمک گرفته اند و شمارى از افسانه هاى کهن را گردآورى کرده و آن را وحى و کتاب آسمانى نام نهاده اند و براى رسیدن به اهداف خود، همه روزه از دیگران کمک مى گیرند.
براساس این آیات قرآنى، روشن است که مراد قرآن از اسطوره، داستان هاى توهمى و خیالى و به عبارت دیگر، افسانه اى است که هیچ پایه عقلانى و منطقى ندارد و کافران و مشرکان براى اینکه زیر بار دعوت پیامبران نروند، دعوت آنان را امورى اسطوره اى و افسانه اى مى دانستند. بر همین اساس، قرآن نظر آنها را ردّ مى کند و مى گوید که آنچه از تاریخ گذشتگان و پیامبران و امت هاى پیشین در قرآن آورده شده، وقایع و حوادث و اتفاقاتى بوده که در گذشته رخ داده و براى عبرت دیگران بیان شده است.

بخش چهارم: همراه با برنامه سازان
نگارنده در این بخش از کتابش که آخرین بخش می باشد، به بررسی تناسب موضوع با رسانه پرداخته و می نویسد:  از آنجا که موضوع دین، اسطوره، خرافه و جادو با عقاید توده مردم، ارتباط محکمى دارد، نقش رسانه در این زمینه حساس و مهم است. حساسیت موضوع از آن جهت است که در عقاید توده مردم، موضوع هاى خرافى، جادویى و اسطوره اى با دین عجین شده اند و جدا کردن عناصر خرافى و جادویى از دین، بسیار مشکل است. به عنوان نمونه، مسئله هفت سین شب عید و قرار دادن قرآن در سفره هفت سین به عنوان نمادى از مذهب و دین یا مراسمى مانند کف بینى، آینه بینى، گره گشایى و باطل کردن طلسم آدابى دارند مانند ذکر اوراد و کلمه هایى که در ظاهر، خاصیت جادویى دارند. ترکیب آیات قرآن با این اعمال مى تواند نشان از نوعى ترکیب آراى مردم با مذهب باشد. رسانه گسترده اى مانند صدا و سیما مى تواند در شناخت حقایق دینى و زدودن عناصر خرافى و اسطوره اى نقش مهمى داشته باشد. ازاین رو، در این بخش، نقش رسانه را در مورد این موضوع ها مورد بررسى مى کنیم.
نگارنده در پایان اینگونه نتیجه گیری و جمع بندی می کند که: دین حقیقتى دارد که از خرافه، جادو و اسطوره جداست. البته برخى از اندیشمندان غربى با دیدى الحادى و علمى ـ که مبتنى بر فرضیه هاى علوم تجربى است ـ کوشیده اند. براى دین نیز مانند دیگر عناصر و امور طبیعى، علتى بیابند. برخى آن را به عنوان بعدى از ابعاد روح و روان انسان یا نهادى از نهادهاى اجتماعى بررسى کرده و با ارائه تبیین هاى جامعه شناختى یا روان شناختى از دین، به نوعى، به رویکردى تکامل گرایانه معتقد شده اند. ازاین رو، آنها دین را نوع پیشرفته اى از عقاید خرافى، جادویى یا اسطوره اى پنداشته اند. در مورد رویکرد تکامل گرایانه باید گفت که این رویکرد مبتنى بر پیش فرض قرار دادن نظریه تکاملى داروین در علوم طبیعى است. البته با آنچه گذشت، روشن شد که ریشه و اساس دین، مبتنى بر پذیرش وجود خداست و در حقیقت، دین برنامه اى از طرف خداوند براى رشد و تکامل انسان هاست. ائمه علیهم السلام هم در سیره و زندگى خود، چهره اى روشن از دین ارائه داده اند و به شدت با افکار و عقاید خرافى و جادویى و اسطوره سازى مبارزه کرده اند. آنها بدین وسیله اعلام کرده اند که نباید دین را با عقاید خرافى و اسطوره اى تلفیق کرد، اگرچه این عقاید موجب پذیرفتن دین از طرف مردم شود؛ زیرا این عقاید، در عرف و عوام مردم جایگاهى بسیار محکم دارد و اگر عقیده اى براساس خواست و اراده عوام بیان شود، احتمال پذیرش آن نیز بیشتر خواهد شد. برخلاف رفتار برخى از اندیشمندان؛ پیامبران و ائمه علیهم السلام همیشه برخلاف توده هاى مردم و فضاى حاکم بر جامعه عمل کرده اند و هدف خود را رشد و تکامل و سعادت حقیقى انسان ها قرار داده اند. ازاین رو، به شدت با هر عقیده خرافى که مانع این هدف است، مقابله کرده اند. در این میان، صدا و سیما ـ که یکى از عوامل مهم رشد و ترقى فرهنگ جامعه است ـ باید هدف خود را رشد و ارتقاى سطح فرهنگ جامعه قرار دهد و از ستایش هاى مبالغه آمیز که موجب اسطوره سازى مى گردد یا عقاید خرافى که به نوعى به انحراف جامعه از مسیر حقیقى دین مى انجامد، به شدت پرهیز کند؛ زیرا انسان با وجود داشتن قوه فکر و تظاهر به استقلال عمل، کم و بیش تحت تأثیر اعمال دیگران است.


علاقه مندان به اصلاح جامعه مى توانند با بهره گیرى صحیح از این صفت روانى انسان ها، به راحتى کار هدایت بشر را به عهده گیرند. هدایت بشر دو راه دارد: یکى، از راه گفتن و نوشتن و دیگرى، از راه پیش قدم شدن در رفتار عملى. در مقایسه این دو با یکدیگر باید گفت که: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» علت اینکه آموزه هاى پیامبران تا اعماق روح انسان ها نفوذ مى کند، این است که آنها پیش از تقاضاى عمل از دیگران، خود به آن عمل مى کنند. سخن از زبان بیرون مى آید و از گوش مى گذرد، ولى عمل، موجى در روح دیگران پدید مى آورد. از این رو، بیشتر مردم به سخن اهمیتى نمى دهند، ولى در مقابل شخص حق پیشه، خاضع و به او علاقه مند هستند. امام على علیه السلام فرمود: میدان حق براى سخن گفتن، وسیع ترین میدان هاست، ولى براى عمل کردن، تنگ ترین میدان است.
ایشان در مورد خود نیز مى فرمود: ممکن نیست شما را به کار نیکى امر کنم، مگر آنکه پیش تر آن کار نیک را انجام داده باشم و ممکن نیست که شما را از کار زشتى نهى کنم، مگر آنکه خودم در ترک آن کار، پیش قدم شده باشم.به طور کلى صدا و سیما مى تواند به صورت عملى و در قالب نمایش، به راحتى بسیارى از عقاید دینى را به مردم نشان دهد و در آنها تأثیر گذارد و توده هاى مردم را به راه دین و حقایق دینى هدایت کند. نکته دیگرى که برنامه سازان باید به آن توجه کنند، این است که آیا هدف، وسیله را توجیه مى کند؟ گروهى از به ظاهر دین داران، با بهره گیرى از حدیث «هرگاه اهل بدعت را دیدید،... آنها را محکوم کنید» مى گویند: پس براى محکوم کردن بدعت گذار، مى توان از هر وسیله اى استفاده کرد و در این راه، دروغ و تهمت هم جایز است. آنها این را نیز به صورت قانون در مى آورند که شما براى تبلیغ دین هم مى توانید از هر وسیله دروغینى استفاده کنید. بعضى هم در مورد قصه هاى قرآن مى گویند که این قصه ها در تاریخ ثبت نشده است، پس واقعیتى ندارد و قرآن چون هدفش تعلیم بشر بوده، از دروغ به صورت تمثیل استفاده کرده است. در پاسخ به این پرسش و شبهه باید گفت که مگر چند سال است که تاریخ ثبت شده است و آیا اصلاً همه وقایع تاریخى به ثبت رسیده اند؟ کتاب هایى که ما اکنون در دست داریم، از سه هزار سال پیش به ما رسیده است و بقیه از نظر تاریخ مسکوت مانده اند. ازاین رو، پیش از آن سه هزار سال را «ما قبل تاریخ» مى گویند. پس آنها استدلالى براى کلامشان ندارند و محال است قرآن، معصومان علیهم السلام و حتى تربیت یافتگان آنها براى هدف مقدس، از امر غیر حقیقى حتى تمثیل وار استفاده کنند. همچنین در سیره معصومان علیهم السلام مواردى کاملاً خلاف این سوء استفاده دیده مى شود؛ براى مثال، به امام على علیه السلام پیشنهاد مى شد که مدتى کارى به کار معاویه نداشته باش تا پس از تثبیت جایگاه، یک مرتبه از کار برکنارش سازى، ولى آن حضرت مخالفت مى کرد؛ زیرا به نظر امام، وسیله نیز باید مقدس باشد. همچنین در سیره پیامبر مى بینیم که ایشان از غفلت مردم براى تثبیت ایمان آنها به خدا و رسولش استفاده نمى کنند. در واقعه کسوف پس از فوت فرزند پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، مردم فکر کردند که این هماهنگى عالم بالا به خاطر حزن پیامبر بوده است. اگر پیامبر سکوت مى کرد، چه بسا ایمان مردم قوى تر مى شد، ولى آن حضرت از نقطه ضعف مردم براى تبلیغ دین سود نجست و براى مردم توضیح داد که چنین نیست. بى دینى کردن به نفع دین،یکى از راه هاى آسیب زدن به دین است. کسى که به خیال خود به نفع دین دروغ مى گوید، در حقیقت، به نفع دین، بى دینى مى کند و این مسئله در سیره معصومان علیهم السلام کاملاً مطرود است. بر این اساس، برنامه سازان باید توجه داشته باشند که از هر شیوه اى هر چند ناصحیح و دروغین نباید براى هدف خود که تبلیغ حقایق دینى است، استفاده کنند.
لازم به ذکر است، کتاب «دین، اسطوره، خرافه و جادو» تالیف قاسم اخوان نبوی از سوی مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما منتشر شده است./924/ص

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶