به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «سراب معنویت» به قلم حسن اردشیر لاجیمی، در سال 1394، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است. امروزه در عصری زندگی میکنیم که باید عصر معنویت نامید، زیرا بشر امروزی برای رهایی با گذشت عصر مدرنیته و خستگی مفرط، از آلام روحی و روانی آن، به طور گسترده به معنویت روی آورده است و شیاطین نیز برای دوران استعماری جدید خویش با اسلحه معنویت به جنگ با معنویت ناب آمدهاند. البته کشوری چون ایران که مهد نخستین انقلاب معنوی عصر حاضر به حساب میآید و توانسته است با معنویتگرایی حرکتی پرشور و پویا را در جهان معاصر ایجاد کند، بیشتر مورد تهاجم معنویتهای کاذب و دروغین داخلی و خارجی است.
انسانها تنها موجوداتی هستند که به طور فطری حقیقتجو و حقیقتمدارند، ازاینرو، آنها در تمامی دوران حیات خویش در پی کمال و زیبایی متعالی در حرکتند. بنابراین، خداوند در هیچ برههای بشر را بدون راهنما رها نکرد؛ زیرا همواره افسونگرانی پیدا میشوند که برای رسیدن به اهداف خویش سر راه اهل سلوک قرار میگیرند تا کالای جعلی و ناسره خویش را به عنوان متاعی سره، غالب کنند. امروزه در عصری زندگی میکنیم که باید عصر معنویت نامید؛ زیرا بشر امروزی برای رهایی با گذشت عصر مدرنیته و خستگی مفرط، از آلام روحی و روانی آن، به طور گسترده به معنویت روی آورده است و شیاطین نیز برای دوران استعماری جدید خویش با اسلحه معنویت به جنگ با معنویت ناب آمدهاند. البته کشوری چون ایران که مهد اولین انقلاب معنوی عصر حاضر به حساب میآید و توانسته است با معنویتگرایی حرکتی پرشور و پویا را در جهان معاصر ایجاد کند؛ بیشتر مورد تهاجم معنویتهای کاذب و دروغین داخلی و خارجی است. متأسفانه مسئولان و دستاندرکاران عرصههای فرهنگی نیز برخی اوقات، به دلیل جهل به موضوع، وسیله رشد و ترویج بسیاری از آنها را در سطح کشور فراهم کردهاند. از سویی دیگر نبود آثار علمی مکتوب و رسانهای، اعم از صوتی و تصویری و...، فرصت رشد بیشتر این جریانهای معنویتگرای انحرافی را ایجاد کرده است. ما هنوز اثر علمی دقیقی برای معرفی فرقهها و مکاتب نوپدید در کشور نداریم و محققان به خود اجازه نمیدهند در نقد برخی از فرقهها صفحهای بنویسند. بنابراین، قلمها و بیانهای سحّاری به راحتی و با کمترین هزینه و با فرصتی که خود ایجاد میکنیم در لایههای درونی جامعه جوان و تشنه معنویت رسوخ و افکارشان را از راه راست منحرف میکنند.
توصیف کتاب:
نویسنده در اثر حاضر به اندازه توان، معنویت دروغین و حقیقی و ناب را معرفی کرده و سعی کرده با نگاه انتقادی اشکالهای برخی مکاتب معنویتگرای انحرافی نوپدید را بیان نماید.
این کتاب که گزارشی تحلیلی از فعالیت جریانهای معنویتگرای نوظهور می باشد، از 9 فصل اصلی تشکیل شده که کلیات، بررسی اندیشههای اشو، رامالله، نگاهی به آراء و زندگی پائولوکوئیلو، نگاهی به عرفان کیهانی، بررسی اندیشههای کاستاندا، بررسی اندیشههای کریشنا مورتی، یوگا و رسانه و مکاتب انحرافی معنویتگرا از جمله فصلهای این کتاب است.
در بخش کلیات، مباحثی در زمینه مفهومشناسی فرقه، آیا فرقه و مذهب یکی هستند؟، عوامل پیدایش فرقههای معنویتگرای نوظهور در جهان، علل گسترش جریانهای معنویتگرا در ایران، تقسیمبندی فرقههای معنویتگرای نوظهور، وجوه مشترک فرقههای معنویتگرا (عرفانهای کاذب) و آثار گرایش جوانان به عرفانهای کاذب مطرح شده است. در فصل دوم زندگینامه، نقد و بررسی اندیشههای اشو و در فصل سوم فرقهشناسی و مبانی و اصول و معتقدات تبیین شده است.
موسسه فرقه، رسانههای تبلیغی فرقه و بررسی و نقد اصول فرقه عرفان کیهانی در فصل نگاهی به عرفان کیهانی در نظر گرفته شده است. آثار کاستاندا، اصول و معتقدات، جریانشناسی افکار مورتی در ایران، یوگا چیست؟، شناختشناسی یوگا، یوگا و پلورالیسم مذهبی، یوگا و آرامش، رسانه و جریانشناسی مکاتب انحرافی و معرفی کارشناسان و معرفی کتاب مباحث دیگر مطرح شده در این کتاب است.
فصل اول: کلیات
1. مفهوم شناسی فرقه
2. آیا فرقه و مذهب یکی هستند؟
3. عوامل پیدایش فرقه های معنویت گرای نوظهور در جهان
4. علل گسترش جریان های معنویت گرا در ایران
5. تقسیم بندی فرقه های معنویت گرای نوظهور
6. وجوه مشترک فرقه های معنویت گرا
7. آثار گرایش جوانان به عرفان های کاذب
نگارنده در این فصل نوشته است: مدتها بود که دنیای غرب در سودای سکولاریسم و غرق در مادیت بود و میکوشید انسانهایی تربیت کند که در قاب لیبرالیسم بگنجند، اما بنبستها و مشکلات روحی و روانی جوامع غربی، چند دههای است که از پوسته اومانیستی خود بیرون آمده و تلاش میکند تا در سایه معنویت به آرامش و آسایش برسد. در چنین شرایطی میلتون، محقق جامعهشناس امریکایی، مینویسد: «بیش از دو هزار فرقه معنویتگرا در امریکا و بیش از دو هزار جریان معنویتجوی در اروپا است که درصد کمی از آنها مشترکند. هر روز این تعداد افزایش مییابد، به طوری که از مرز پنج هزار فرقه نیز گذشته است و به فرهنگ و آیین خاصی هم اختصاص ندارد، بلکه گستره وسیعی از ادیان وحیانی تا جریانهایی با محور مخدرات و مسائل جنسی و شیطانپرستی و... را شامل میشود. هر چند این فرقههای معنویتگرا برای فرار از زندگی مادی در غرب ظهور کردهاند، اما به دلیل ویژگیهای استثماری و تمامیتخواهی جوامع غربی و حذف مرزهای فرهنگی، به سوی کشورهای دیگر سرازیر شده و این جوامع را نیز خواسته یا ناخواسته زیر نفوذ گرفته و مدیریت کردهاند. ازاینرو، مطالعه درباره جریانهای جدید معنویتگرا، ضروری است و بیتوجهی به این ساحت، میتواند زیانهای جبرانناپذیری در زمینههای مختلف فرهنگی، دینی و اجتماعی در ایران داشته باشد.
اما برخی از عوامل پیدایش و گسترش فرقههای معنویتگرا (عرفانهای کاذب) عبارتند از:
1. فطرت های معنویت گرا
2. بن بست فلسفه مدرن
3. بحران های روانی و اجتماعی
4. تحقیقات تازه علوم روان شناسی و فراروان شناسی
فصل دوم: بررسی اندیشه های اشو
این فصل از کتاب شامل مباحث زیر می باشد:
1. مقدمه
2. زندگی نامه
3. نقد و بررسی اندیشه های اشو
نگارنده در بخش نقد و بررسی می نویسد: بررسی اندیشههای اشو و نقد و آسیبشناسی دیدگاههای وی، به تألیف یا اثر مستقل نیازمند است که سعی میکنیم در این فصل، به اندازه توان علمی خود بدان بپردازیم.
برخی از اصول و معتقدات اشو به شرح زیر بیان میشود:
1. نفی دین و مذهب
2. ترویج عشق مادی و مجازی
3. سکس؛ محور اصلی اندیشههای اشو
4. نفی ذهن
5. اعتقاد به تناسخ
6. ترویج پلورالیسم
7. ارزشگذاری روی بعد حیوانی نه انسانی
8. مراقبه
9. نفی زیارت
10. ترویج بتپرستی
فصل سوم: رام الله
در این فصل سعی میشود اندیشههای رام الله و فرقه رام الله بررسی و برخی آسیبهای این فرقه بیان شود. نگارنده معتقد است، رام الله فرقهای است که معجونی از ادیان هندی و مسیحیت و اسلام رهاورد سلوک «پیمان فتاحی» است که امروزه به ایلیا رام الله معروف است.
مبانی و اصول و معتقدات این فرقه عبارتند از:
1. عشق گرایی
2. مسیح گرایی
3. پلورالیسم مذهبی
4. تحریف نسبت ها
5. انحصارگرایی
6. جمودگرایی و عدم تفکر
7. فرا مذهب گرایی یا بی مذهبی
8. تناسخ
9. آیا خداوند مثل و مانند دارد؟
فصل چهارم: نگاهی به آراء و زندگی پائولو کوئیلو
نگارنده درباره کوئیلو می نویسد: یکی از نویسندههای مشهور و پرکار دنیای غرب که با بهرهمندی از تکنیکهای قصهنویسی و با توجه به خلأ معنویت در مغرب زمین، توانسته اندیشههای سکولاریستی و لیبرالیسمی خود را رواج دهد، پائولوکوئیلو است. او اندیشههای خویش را با معجونی چون معنویتگرایی و عرفانمداری با ظرافتهای خاصی در لابه لای قصهها و حکایتهای مختلف ارائه کرده است. جوانان که قشر زیادی از مطالعهکنندگان رمانهایش را تشکیل میدهند، بدون آنکه از نیت واقعی و اهدافش باخبر باشند اسیر قلم سحرآمیزش شده و به راحتی اندیشههای مؤلف در ضمیر ناخودآگاه آنان جای میگیرد. اگر بخواهیم آثار کوئیلو را تحلیل کنیم، باید جریانهای اثرگذار بر او را بشناسیم. کوئیلو، در سلوک فردی خویش، از هنجارشکنی در ارزشهای اخلاقی گرفته تا مصرف مواد مختلف مخدر، مشروبات الکلی، زندان، بیمارستان روانی، فعالیت در فرقهها و گروههای سیاسی مختلف چون گروههای مارکسیستی را پشت سر گذاشته است.
خلاصه آنکه این تأثیرات را میتوان در دو قسم بیان کرد:
1. کتابهای اثرگذار بر کوئیلو که عبارتند از: مدار رأس السرطان، اثر هنری میلر؛ واقعیت مجزا، اثر کارلوس کاستاندا؛ سرودهای بیگناهی، اثر ویلیام بلیک؛ رمانهای جرج لوئیس بورخس؛ پیامبر، اثر جبران خلیل جبران و صد سال تنهایی، اثر گابریل گارسیا مارکز
2. اندیشههای اثرگذار اندیشههای الستیر کرولی درباره جادوگری؛ اندیشههای مارکسیستی؛ اندیشههای باستانی مؤنثگرایی و فمنیستی؛ کابالا؛ و...یکی از مسائلی که در ترویج آن اندیشههای کوئیلو در ایران، اهمیت دارد، شکل ترجمه و انتشار آثار وی است. در ابتدا تعداد کمی از این آثار را برخی از مترجمان به صورت پراکنده ترجمه و منتشر کردهاند، اما پس از مدتی انتشاراتی با نام «انتشارات کاروان» در سال 1376 تأسیس شد که آثار وی را با ترجمه آقای آرش حجازی در تیراژ بالا منتشر میکند. همچنین در سال 1379، با تلاش این انتشارات، پائولو کوئیلو به ایران دعوت شد. شاید در نگاه اول نتوان وجود انتشاراتی اختصاصی را دلیل بر جریانسازی دانست، اما مترجم محوری انتشارات و دلالت خود پائولو بر معرفی انتشارات کاروان و آقای حجازی و نامه آقای حجازی به مسئولان امریکا، که در سایتهای اینترنتی موجود است، نظریه مؤلف را تأیید میکند که این گروه تلاش گستردهای برای جریانسازی و ترویج اندیشههای مبتذل پائولوکوئیلو در ایران کرده است تا در سایه رشد این اندیشهها، منویات خود را گسترش دهند.
فصل پنجم: نگاهی به عرفان کیهانی (حلقه)
از جمله جریانهای نوظهور معنویتگرایی که با استفاده از اصطلاحات و تعبیرات عرفان اسلامی جایگاهی را برای خود به دست آورده، عرفان کیهانی یا حلقه میباشد که متأسفانه با استفاده از فرصتهایی که برخی به آن دادهاند، برای جذب طرفداران فعالیتهای گستردهای کرده است. بر این اساس سعی میشود تا در حد امکان، با نگاه آسیبشناسانه این فرقه را نقد و بررسی کنیم.
یکی از مباحث اصلی در عرفان کیهانی، فرادرمانی است که از اقسام طب کلنگر است. در این نگاه به انسان، که بر اساس جهان هستی مادی است، انسان دارای کالبدهای فراوانی چون؛ مبدّل انرژی(چاکراها)، کانالهای انرژی (نادیها)، حوزههای انرژی، شعور سلولی، فرکانس ملکولی و بینهایت اجزای متشکل ناشناخته دیگر است. حق آن است که گفته شود فرادرمانی از دیدگاههای مختلفی چون دیدگاه یوگایی و سنتی چین (طب سوزنی) گرفته شده است. در یوگا انسان دارای کالبدهای مختلف، نادیها و چاکراها است. طب سوزنی مبتنی بر دیدگاه «بین» و «یانگ»، انرژی «چی» و «مریدینها» است. فرادرمانی، از زیر مجموعههای عرفان کیهانی است که بر اساس اتصال به شعور کیهانی برای درمان بیماریها صورت میپذیرد. بر همین اساس، در این فرقه، فرادرمانی نوعی سیر و سلوک به شمار میرود و سلامتی را به ارمغان میآورد که شرایط را برای فکر کردن به خدا و خودشناسی فراهم میکند چون بیماری نوعی مانع برای کمال و خودشناسی است؛ البته در این مسیر، فرادرمانگیر، نیز نوعی متحول میشود.
اما وقتی سؤال میشود که چرا این نوع از درمان را عرفان میخوانید، دلایل زیرا را بر میشمارند:
1. اتصال به شبکه شعور کیهانی و شفا یافتن سبب توجه بیمار به منبعی هوشمند میشود.
2. فرادرمانی موجب رسیدن بیمار به روشنبینی از طریق تحولات درونی و بینشی میشود.
3. تسلیم بیمار در مقابل شبکه شعور کیهانی و رسیدن به رحمت عام الهی.
4. رهایی از اسارت خویش و توفیق یافتن بر عبادات عملی که همان خدمت به خلق است. اما آنچه موجب میشود انسان در فرآیند فرادرمانی و عرفان کیهانی به عارف تبدیل شود، اتصال به شبکه شعور کیهانی است که البته در توان همه افراد نبوده و بلکه نیاز به تشکیل حلقه اتصال دارد و البته حلقه اتصال هم وابسته به تفویض مرکزیت کنترل و هدایتکننده جریان عرفان حلقه است. پس حقیقت آن است که عارف شدن در عرفان کیهانی، وابسته به مرکزیت کنترل و هدایتکننده جریان عرفان حلقه است. ازاینرو، هم مقصد عرفان کیهانی که خدمت به خلق و تغییر بینش آنها است، و هم سلوک عرفان کیهانی که با اتصال به شبکه شعور کیهانی تعریف میشود، با عرفان اسلامی متفاوت است. پس شاید درمان بیماری، راهی به سوی خداشناسی باشد، ولی نمیتواند مبنای شکلگیری مکتب عرفانی باشد.
فصل ششم: بررسی اندیشههای کاستاندا
این فصل از کتاب دارای مباحث زیر می باشد:
1. زندگی نامه
2. آثار کاستانداپ
3. اصول و معتقدات
اندیشههای کاستاندا بر محور موضوعاتی شکل گرفته است که بر پایه آنها آرای خود را تصویرگری و تدوین کرده است. در ادامه بسیاری از آنها را نقل و بررسی میکنیم، که عبارتند از: ساحری و جادوگری؛ استفاده از گیاهان توهمزا؛ رؤیابینی؛ نفی گذشته؛ نداشتن خداباوری و... .
کاستاندا در آثار خود به روشی اشاره میکند که شاید در ظاهر در بسیاری از روشها و جریانها مطرح باشد و آن رؤیابینی است، مسئلهای که در ظاهر فراگیر است و بیشتر خوانندگان با آن آشنا هستند، ولی وقتی به آموزشهای دونخوان مراجعه میشود، درمییابیم که رؤیابینی، فنی است که سرخپوستان با تمرین میتوانند، برای مثال دست خود را، در خواب ببینند. با توجه به اینکه نگاه گردن به دست در رؤیابینی از مثالهای مهم کاستاندا است، بهتر است، عین مطلب او را ذکر کنیم: از آنجا که در رؤیا، اشیاء تغییر شکل مییابند، رؤیابین باید تجسم رؤیتهایش را تداوم بخشد. به این منظور، او در ابتدا میکوشد، در خواب با آگاهی، دستها یا هر چیز دیگری را جستوجو کند و بیابد و وقتی که دید شکل آنها در حال تغییر است، نگاهش را به نقطه دیگری بدوزد و بعد دوباره به دستهایش بنگرد. برای موفق شدن در این کار که نیاز به تمرین طولانی و مداوم دارد، یکی از وسایل کمکی که دونخوان به کاستاندا میآموزد، استفاده از چشمبند است که نمونه آن را نیز باید در رؤیا بیاید. به گفته او، این چشم بند باید یک نوار عمودی هم داشته باشد که روی فرق سر فشار بیاورد و مثل یک شبکلاه روی سر جا بگیرد. او اضافه میکند شکل این چشمبند میتواند در بیداری نیز با الهام از هر اتفاقی به ذهن بیاید».قتی یاد گرفتم چگونه خود را وادار کنم به دستهایم نگاه کنم، حفظ کردن تصویرشان نسبتاً ساده بود و این تصاویر که همیشه مربوط به دستهایم نبود، مدت زیادی تداوم یافت؛ تا اینکه کنترل آنها را از دست میدادم و در رؤیاهای عادی و پیشبینی نشدهای فرو میرفتم. لحظهای که به خودم دستور میدادم، دستهایم یا هر چیز دیگری را نگاه کنم. کاملاً خارج از ارادهام بود، در لحظهای به خاطر میآوردم که باید به دستهایم نگاه کنم و بعد به اطراف، با این همه، برخی شبها نمیتوانستم به خاطر بیاورم که آیا موفق شدهام یا نه.
در واقع دونخوان خواسته است تا با همراهی نوعی تمرکز و تمرین در رؤیابینی، تصویر و ذهن و... را تقویت کند. در میان سرخپوستان، بعد از جادوگری و ساحری و گیاهان توهم زا، رؤیابینی از مهمترین مسائلی است که بدان توجه شده است. در واقع رؤیابین سعی میکند تا با تقویت رؤیابینی آگاهانه، اشیایی را که میخواهد، در رؤیا ببیند یا در مکان دلخواهش حضور یابد. البته کاستاندا این تجربه رؤیابینی را به چهارحالت تقسیم میکند. بیداری پرآسایش؛ بیداری پویا؛ حالت یا مشاهده صرف؛ ابتکار پویا
در این نظریه کاستاندا، خوانندگان، به راحتی نمیتوانند میان روش فنّی دونخوانی و خوابها و رؤیاهای روزمره خود، تفاوتی قائل شوند. در نتیجه هر خوانندهای نمیتواند به آن مراتب برسد؛ و نکته بعدی در این است که با این مقدار اصالتدهی به رؤیابینی باید پرسید: هدف از این کارها چیست؟ یعنی در ورای این آموزشها به دنبال چیست؟ اگر انسان بتواند رؤیابین باشد به کدام هدف یا غایت دست یافته است؟ کدام ساحت رفیع معنوی را تسخیر کرده است؟ و تا چه حد میتوان یافتههایی که در رؤیا حاصل میشود، نام عرفان گذاشت و به نام معارف عرفانی به آنها اعتماد کرد؟ حقیقت آن است که با بررسی آثار کاستاندا، معلوم میشود رؤیابینی آنگونه که در میان سرخپوستان اهمیت دارد، در عرفان اسلامی موقعیت اساسی نداشته و مقام و هدف برای سالک نیست؛ بلکه از جمله حالاتی است که وی را در مسیر سلوک راهنمایی میکند. این امر نیز وابسته به شرایطی است که شامل هر رؤیایی نمیشود و فقط رؤیاهای صادقه است که در این باره منظور نظر عرفاست. البته مهم این است که رؤیای صادقه و مشهودات دیگری که برای سالک عارف در عرفان اسلامی میبیند، حاصل سلوک اخلاقی او است، ولی در عرفان سرخپوستی مثل تعالیم دونخوان، رؤیابینی فنی است که فرد باید با تمرین چندین ساله به آن دست یابد. جدا از اینکه، رؤیابینی دوانخوانی، روش و فنی است که انسان با ممارست، تمرین یا تمرکز واجد آن میشود و یادآور یوگا نیز هست که در آنجا نیز انرژی، نقش اساسی دارد.
فصل هفتم: بررسی اندیشههای کریشنا مورتی
این فصل از کتاب دارای مباحث زیر می باشد:
1. زندگی نامه
2. آثار
3. جریان شناسی افکار کریشنا مورتی در ایران
4. اصول و معتقدات
نگارنده معتقد است: برخی از اصول حاکم بر اندیشههای کریشنا مورتی به شرح زیر است:
1. نفی مذهب
2. قداستزدایی
3. تناسخ
4. جهل از فرایند تفکر
5. ایمان خشونتآور است
6. زندگی مذهبی به معنی زندگی درجه دوم است
7. نگاه منفی به جهان و مخالفت با دریافتهای الهیاتی و فلسفه
اندیشههای کریشنا مورتی سالهاست (تقریباً از دهه 60) که در ایران منتشر میشود، ولی در دهه 80، ترجمه و چاپ این آثار رشد بیشتری داشته است. مترجم بیشتر آثار وی، آقای محمدجعفر مصفا است که سالها به روشهای مختلف اندیشههای وی را ترویج کرده است. آنچه قابل توجه است؛ بیدقتی مسئولان فرهنگی کشور است که در بیشتر موارد، به دلیل فقدان شناخت و مدیریت نادرست، فرصتهایی برای جریانهای معنویتگرای انحرافی ایجاد میکنند تا آرای ضد اسلامی خود را با امکانات و فرصتهای طلایی انقلاب و اسلام، ترویج کنند. این مسئله، نشان میدهد تربیت مدیران دانشمند و متفکر بیشتر نیاز است.
فصل هشتم: یـوگا
برخی از مباحث مطرح شده در این فصل عبارتند از:
1. یوگا چیست؟
2. شناخت شناسی یوگا
3. یوگا و پلورالیزم مذهبی
4. یوگا، تکنیک یا عرفان
5. یوگا و آرامش
نگارنده می نویسد: از مسائلی که درباره یوگا مطرح بوده و لازم است در این باره بیشتر مطالعه شود، رابطه یوگا با پلورالیسم مذهبی و لیبرالیسم است؛ زیرا یوگیستها در اصل کاری با دین و مذهب ندارند. «کسی که گام در راه یوگا مینهد، هیچ ضرورتی ندارد که به فرقه و کیشی خاص تعلق داشته باشد یا پیرو مکتب ویژهای باشد، بلکه یوگا دعوت همه آنانی که خویشتن را میجویند، به زهد است. و برای گریز از خواب غفلت از هیچ همتی فروگذار نمیکنند و رنج ریاضت و نفسکُشی را برخود هموار میسازند. در واقع، یوگیستها در بستر همین آداب و برنامههای سلوکی که دارند به دنبال اهدافی چون آرامش و... هستند.
یکی از مسائلی که امروزه بسیار رایج شده است، برچسب عرفان زدن به خروار، خروار عناوین و مسائل و روشهایی است که در اصل هیچ تجانس و تناسبی با عرفان ندارند، که از آن جمله یوگا را میتوان نام برد.
یوگا کجا، و عرفان کجا!، زیرا آنچه در حریم یوگا، به ویژه آنچه در دیگر کشورها رایج شده است، چیزی جز فواید جسمی، عصبی و حداکثر ذهنی نیست. حتی یوگیستهای فراوانی هستند که تنها رهاورد یوگا را داشتن اندامی متناسب، درمان بعضی از بیماریها و کاهش احتلالات روحی و روانی، رهایی از خشم و کاهش افسردگی، کاهش دردهای زایمان و لاغر شدن و داشتن صورت زیبا میدانند. برای نمونه آثاری که در ایران ترجمه شده عبارتند از: آرامش جسم و روح با یوگا، حسین نجاتی؛ حاملگی و زایمان آسان با تمرینات یوگا، اس.آ. ولر؛ یوگا برای حفظ سلامتی، ریچارد ال هیتلمن؛ یوگا برای همه، ترجمه نادره قزوینی؛ نقش ورزش یوگا در درمان بیماریها و سلامتی، فولجندا سینها و رژیم 7 روزه معجزه آسای شرقی، جرالد نورول؛ یوگا و لاغری، ساتیا ناندا، سارا سواتی؛ ورزش یوگا برای همه [معلولین و عموم] حسین نجاتی؛ یوگا درمانی [درمان بیماریهای کمر و گردن] همایون خرم؛ و...با مطالعه اجمالی این آثار و آرای یوگیستها میتوان دریافت که یوگا بیشتر یک فن و تکنیک برای سلامت جسم است تا اینکه ادعای عرفان داشته باشد. حتی اگر، این آثار را بتوان از طریق روشها و تکنیکهای ورزشی یوگا به دست آورد. سؤال اصلی این است که اینها چه ارتباطی با عرفان دارند. چون عرفان، ویژگیهای خاصی دارد که برخی از آنها عبارتند از: قرب به خدا؛ یکسو نگریستن؛ یکسان زیستن؛ رهایی از دنیا؛ به دست آوردن و رسیدن به مکاشفه در مقام راه دریافت؛ ریاضت شرعی؛ باطنگرایی و... که همه اینها اثری چون آرامش در پی دارد که به یقین در سایه قدرت و علم حقیقی یعنی خداوند به دست خواهد آمد. در حالی که یوگا و بسیاری از مکاتب انحرافی جدید، واجد تمام این ویژگیها نیستند. در نتیجه، باید از ظرفیتهای علمی و تکنیکی آن استفاده کرد، ولی حق نیست که آن را جزء انواع عرفان قرار داده و همان انتظاری را داشته باشیم که از عرفان داریم. ازاینرو، یوگا نمیتواند پل ارتباط با خداوند باشد.
فصل نهم: رسانه و مکاتب انحرافی معنویتگرا
با توجه به اهمیت و جایگاه رسانه در میان مخاطبان گستردهاش، به دو صورت میتواند درباره جریانهای معنویتگرای نوظهور فعالیت داشته باشد.
الف) معرفی عرفان اسلامی به عنوان جریان حقیقی معنویتگرای؛
ب) آسیبشناسی جریانها و مکاتب انحرافی، که در فصل انتهایی به طور خلاصه، به آن خواهیم پرداخت.
• رسانه فعال با توجه به مطالعه جامعه هدف خود، میکوشد با ایجاد جریانهای پویا و فعال در سطح جامعه، فرصت نفوذ مکاتب انحرافی را در جامعه هدف از بین ببرد. ازاینرو، یکی از بهترین راههای مقابله با مکاتب انحرافی، معرفی عرفان اسلامی و جریانسازی عرفان مثبت است که سبب رشد و تعالی جامعه نیز خواهد بود. به عبارت دیگر، رسانه با شناخت جامعه و علاقهمندی آن به جریانهای معنوی، میکوشد این جریانها را با ابزار مدرن و پسندیده مخاطبان و بر اساس نیازمندیهای عصر حاضر معرفی کند و فرصت را از رقبای دروغگویش برباید، نه آنکه خود، ظرفیتی برای معرفی آنها شود. کار رسانه در جامعه ما به دلیل نگاههای متفاوتی که به عرفان میشود، سخت است. در نتیجه، فعالیت بیشتری را میطلبد. برخی از راهکارهایی که میتوان در این باره انجام داد عبارتند از:
1. معرفی عرفان اسلامی به عنوان جریان حقیقی معنویت گرا
2. آسیب شناسی رسانه ای جریان ها و مکاتب انحرافی
لازم به ذکر است، چاپ نخست کتاب «سراب معنویت» به قلم حسن اردشیر لاجیمی در 272 صفحه در سال 1394 و بهای هشت هزار و پانصد تومان از سوی مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما منتشر شده است./924/ص