vasael.ir

کد خبر: ۴۷۶۷
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۵ - 14 March 2017
فقه نکاح استاد حق پناه/ جلسه 5

استحباب النکاح فی السّنه

پایگاه وسائل ـ حجت الاسلام حق پناه: طبیعت نکاح مستحب است استحباب عمومیت دارد هم برای افراد آزاد و هم برای بردگان اعم از صالح و غیر صالح، اگر کسی صالح هم نباشد برایش واجب است که ازدواج بکند تا کم کم به صلاح برسد

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین حق پناه در جلسه پنجم از درس فقه زنان (نکاح) که در مرکز تخصصی زن و خانواده برگزار گردید گفت: طبیعت نکاح مستحب است استحباب عمومیت دارد هم برای افراد آزاد و هم برای بردگان اعم از صالح و غیر صالح، اگر کسی صالح هم نباشد برایش واجب است که ازدواج بکند تا کم کم به صلاح برسد.
وی همچنین با بیان آیه "و انکحو الایامی منکم و الصالحین..." به معانی سه گانه صالح در آیه به شرح ذیل اشاره کرد:
1.مراد از صالحین صلاحیت برای ازدواج باشد
2- مراد از این که گفته است صالحین از عباد را تزویج بدهید افراد صالح و نیکوکار در عمل باشد
3- مراد از صالح، صالح ایمانی است.
استاد سطوح عالی حوزه در ادامه ضمن اشاره به آیاتی  که در آنها امر به تزویج شده است و استحباب نکاح از آنها استفاده می شود همچون: (وَ إنَّ اللهَ لا یُخلِفُ المیعاد) و نیز آیه 33 سوره نور: (وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) به تضاد ظاهری بین دو آیه پاسخ داد.


اهم مباحث استاد حق پناه به شرح ذیل می باشد:
فقها نوعاً فرموده اند: طبیعت نکاح مستحب است. استحباب عمومیت دارد هم برای افراد آزاد و هم برای بردگان اعم از صالح و غیر صالح، اگر کسی صالح هم نباشد برایش واجب است که ازدواج بکند تا کم کم به صلاح برسد پس چگونه خداوند فرمود: صالحین را شما ازدواج بدهید اما نسبت به اماء که می رسد این وصف را نمی آورد.

در مورد صالحین سه احتمال وجود دارد:
1- مراد از صالحین صلاحیت برای ازدواج باشد (افرادی که توان و آمادگی برای ازدواج را دارند)
اگر بخواهیم این را قبول کنیم که فقط صالح صلاحیت برای ازدواج داشته باشد جز معصوم پیدا نمی کنید که چنین صلاحیتی داشته باشد و حقوقش را رعایت می کند و حق را ضایع نمی کند.


مرحوم علامه هم همین را فرموده است (و المرادُ بالصّالحین، الصّالحون لتّزویج، لا الصّالحون فی الأعمال)
فیض کاشانی نیز فرموده است: (قیلَ خَصَّ الصّالحینَ لأنَّ إحسانَ دینَهم أهمّ و قیلَ بلِ المُراد الصّالحونَ للنّکاح)
اگر کسی آمادگی و توان ازدواج نداشته باشد تزویج همراه اکراه و اجبار خواهد بود و در واقع قید صالحین برای تحقق موضوع است.
به عبدی که به اسارت در آمده است به مردش می گویند عبد و به زنش گفته می شود أمه، در جامعه اسلامی این مرد و این زن برده اگر هر دو با هم دیگر ازدواج بکنند بچه ای از آنها به دنیا می آید اسم بچه ولید و ولیده است، حال بردگان بخاطر اینکه احسان دینشان مهم بوده نسبت به إماء لذا گفته شده که اینها صالح باشند نسبت به إماء چنین چیزی را نفرمود، در واقع بردگان این توانایی را داشته باشند و اگر این توانایی را نداشته باشند همراه با اکراه و اجبار خواهد بود لذا قید صالحین برای تحقق موضوع است و مفهوم مخالف ندارد، چنین نیست که بگوییم برده های مرد باید صلاحیت داشته باشند بردگان از زن صلاحیت نداشته باشند یا اینکه صالح مهم نیست خیر، یا آن ها را ازدواج ندهید چون می گوید ازدواج بدهید زن ها و مردان بی همسر را و بردگان صالح را نسبت به أیامی ساکت است که این احتمال را می گوید که نمی شود قبولکرد به خاطر اینکه در این صورت بین أیامی و بین عباد و إماء تفکیک واقع شده است و تفکیک هم هیچ گونه توجیهی ندارد
چرا در مورد أیامی این قید نیامده است؟ احتمال اول را اگر بپذیریم معنایش این خواهد بود که اگر عبدی دارای آمادگی جسمی و توانایی حقوقی بود اورا ازدواج بدهید اما برای دختر بچه های از إماء مهم نیست، چه توانایی داشت و چه نداشت مثلا او را ازدواج بدهید و یا اینکه نسبت به او ساکت است خیر این تفکیک درست نیست اگر معنای صالحین این باشد این تفکیک ناتمام خواهد بود.
2- مراد از این که گفته است صالحین از عباد را تزویج بدهید افراد صالح و نیکوکار در عمل باشد یعنی تنها در مورد بردگان صالح امر به تزویج شده است و بخاطر توالی و فاسدی که بر تزویج بردگان ناشایست و خائن بویژه در نظام اجتماعی آن روز مترتب بوده است لذا از آن نهی شده است.


دو نوع برده وجود داشته است:
1- بردگانی که صالح بودند از قبیل قنبر غلام امیر المؤمنین علی (علیه السلام) یا مثلا غلام جناب ابوذر غفاری یا جون و امثال اینها که توصیه شده اینها را شما ازدواج بدهید.
2- اما دسته دوم بردگانی که شایسته نیستند، هرزه هستند، دزدند و کار خلاف می کنند خیر به آنها اهمیت ندهید.
3- مراد از صالح، صالح ایمانی است (وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ) یعنی عباد شما در ایمان صلاحیت داشته باشد بخاطر اینکه صلاحیت در هرچیزی به حسب خود آن چیز است، لذا در کنار منکم یعنی آن هم از قیبل اهل ایمان باشد، منکم اشاره دارد به جامعه ایمانی. و علت اینکه در ایامی قید صالحین نیامده این است که در منکم صلاح ایمانی وجود دارد، وقتی می گوید (وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ) میگوییم خدایا چرا در آنجا صالحین را نفرمودید؟ مگه کلمه منکم وجود دارد، یعنی او باید دارای صلاحیت و ایمانی باشد که نیازی به ذکر صالحین نیست اما در مورد بردگان غیر مسلمان که اینها در منازل معصومین (علیهم السلام) هم زیاد بودند ترغیبی به تزویج آنها نشده است بنابر این استحباب نکاح را در مورد مسلمین، چه احرار و چه بندگان می توان از آیه شریفه استفاده کرد و آیه نظر به تزویج غیر مؤمنان ندارد.


ما چند آیه داریم که در آنها امر به تزویج شده است و استحباب نکاح از آنها استفاده می شود ضمنا در همین آیات مانند آیه 32 سوره نور وعده داده است خداوند (وَ إنَّ اللهَ لا یُخلِفُ المیعاد) که اگر فقیر بودند خداوند آنها را بی نیاز خواهد کرد اما در آیه 33 سوره نور بلافاصله فرموده است: (وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) در یک آیه فرموده است که تزویج کنند و از فقر نترسند و اگر فقیر بودند خداوند بعد از ازدواج آنها را بی نیاز خواهد کرد بلافاصله در آیه بعدی فرموده است که اگر کسی نتواند نکاح انجام بدهد یعنی امکانات مالی برایش فراهم نبود صبر بکند.
آیا این دو آیه با یکدیگر تنافی دارد یا خیر؟
صاحب جواهر فرموده است: بین این دو آیه تنافی نیست (إذ هوَ انّما یدلُّ علَی الأستعفافِ لِمَن لَم یَجِد النِّکاح) فرمایش صاحب جواهر دو بخش دارد:
1- آن کسانی که توانایی دارند (وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى) شامل حال آنها می شود.
2- کسانی که این توانایی را ندارند (وَلْیَسْتَعْفِفِ) اینها عفت بورزند، مدتی صبر کنند.
صاحب جواهر فرموده بین این دو آیه تنافی نیست و علت آن هم این است که گاهی با تمام تلاش و کوشش خودمان و دیگران وسیله ازدواج برای کسی فراهم نمی شود، خواه ناخواه انسان مجبور است که مدتی را با محرومیت صبر کند، آنوقت در اینجا ممکن است نعوذ بالله کسی بگوید که خب حالا که از طریق مشروع و قانونی برای من وسیله ازدواج فراهم نشد من از راه فساد، منکرات و خلاف اخلاق از این راه ها بروم خودم را تأمین کنم که قرآن می گوید (وَلْیَسْتَعْفِفِ) چنین شخصی عفت بورزد چه مرد و چه زن.
ورود این آیه به دنبال آیه قبل که تزویج را به عنوان راه حل معضل جنسی أیامی و عباد و إماء بیان کرد به این معناست که اگر راه حل تزویج میسّر نشد آیه بعد راه حل دوم یعنی استعفاف را مقرّر می کند، اینکه می گویند اسلام در جایی بن بست ندارد اینجاست (حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) تا خداوند اینها را بی نیاز کند و اغناء خداوند هم که خیلی به طول نمی انجامد در صورتی که ما قانع باشیم لذا آیه اول ملازمه کلی بین فقر أیامی و وعده إغناء الهی است و آیه دوم حکم کلی استعفاف را بیان می کند نه اینکه از قبیل قضایای محمله باشد خیر چنین نیست لذا تناقضی بین آنها نیست.


اگر از قبیل قضایای محمله باشد که در معنای قضایای جزئیه است یعنی مورد به مورد باید اینها را بررسی کنند که آیا این الآن این توانایی را دارد یا ندارد، آیا فقیر هست؟ خدا او را بی نیاز خواهد کرد یا نه؟ خیر یک ملازمه کلی است که اگر ایامی و صالحین و عباد اگر چنانچه فقیر بودند خداوند آنها را بی نیاز خواهد کرد لذا تناقضی بین دو آیه نیست چون موضوع دو آیه متفاوت است، موضوع آیه قبلی تزویج أیامی توسط اولیاء است و موضوع آیه دوم حکم نکاح و ازدواج افرادی است که قادر بر آن نیستند.


ما تا بحال استحباب النکاح را در قرآن و اجماع خواندیم، ابتدا گفتیم دلالت اجماع بر استحباب النکاح سپس دلالت کتاب بر استحباب النکاج، به این مناسبت مراد از صالحین را معنا کردیم و حال می رسیم به استحباب النکاح فی السّنه که روایات فراوانی داریم چه سنت عملی و یا قولی اهل البیت، پیامبر و آل پیامبر (صلوات الله علیهم اجمعین) که از آنها استحباب ازدواج استفاده می شود.


مرحوم سید در عروه فرموده است: (السُّنهُ المُستَفیذضهِ بَلِ المُتَواتِرَه) روایات در این جا مستفیذ بلکه متواتر است و این تواتر هم تواتر معنوی است و مستفیذ هم به روایتی می گویند که از حد خبر واحد تجاوز کرده باشد ولی به تواتر نرسیده باشد بلکه ایشان می گویند که متواتر هم هست و این تواتر تواتر معنوی است بخاطر اینکه تواتر لفظی ندارند، در بعضی از روایات آمده است که نکاح سنت رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلّم) است و هرکه این سنت را ترک کند از پیامبر نیست، یا فرموده اند که : ازدواج باعث حفظ نصف دین است ویا فرموده اند که: از ترس فقر مبادا ازدواج را ترک کنید، همه این ها می رساند که ازدواج از نظر معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) اگر برای بعضی ها واجب نباشد مستحب است.


اولین روایت نبوی مشهور بین الفریقین است، (النکاحُ سنّتی، فمَن رغِبَ عَن سنّتی فلیسَ منّی) رغبَ اگر به فی متعدی شد به معنای میل داشتن است ولی اگر به عن متعدی شد به معنای اعراض و تنفّر است، کسی که از سنّت من روی بر گرداند از من نیست این ترغیب خیلی زیبایی دارد ضمنا ترک سنّت پیامبر اهانت به پیامبر است./904/ص

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶