vasael.ir

کد خبر: ۴۷۴۷
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۲ - 20 April 2017
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه16

تفاوت بنیادین زعامت سیاسی اسلام با غرب

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ادامه مباحث مقدماتی پیرامون نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت گفت: برخلاف آنچه در انسان‌شناسی غربی وجود دارد، از دیدگاه اسلام انسان به گونه‌ای می‌تواند تربیت شود که خواست و اراده او اراده خدای متعال باشد و چنین انسانی شایستگی نصب الهی برای فرمانروایی سیاسی بشر را خواهد یافت.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در شانزدهمین جلسه سال تحصیلی 96-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز دوشنبه بیست و چهارهم آبانماه 1395 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد بحث مقدماتی پیرامون ولایت فقیه را با بیان مطالبی ادامه داد که ذیلاً اهم نکات آن تقدیم می شود.

1. رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام همچون دیگر انبیاء الهی حاکمان سیاسی و منصوب خدای متعال برای اداره جامعه بوده اند. فرمانروای کل و حقیقی در دستگاه آفرینش حضرت حقّ است لیکن اعمال حاکمیت و فرمانروایی الهی از طریق گماشتگان معصوم اوست.

2. به استناد روایات وارده، رسول خدا صلی الله علیه و آله هم تعداد و هم اوصاف جانشینان خود را بیان فرموده است. خلفای تعیین شده آن حضرت خلفای در فرمانروایی بوده اند.

3. در احادیث وارده، به تمسّک به اهل بیت علیهم السلام سفارش شده است و چنین تمسّکی ملاک هدایت دانسته شده است؛ معنای این تمسّک «عمل به امر» و «به فرمان عمل کردن» است و چنین معنایی همان معنای فرمانروایی است.

4. برخی ادعا دارند اهل علم و آشنایی با معارف اهل بیت هستند و با این وجود سیاست را از وظایف معصومین علیهم السلام نمی دانند. باید دانست وظیفه اولی و اصلی رسول خدا و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین فرمانروایی سیاسی جامعه بوده است و تمام مقامات دیگر آنها از لوازم مقام اولوالامری بوده است.

5. تفاوت بنیادین فرهنگ اسلامی با فرهنگ غربی در انسان شناسی است. در فرهنگ غربی انسان ذاتاً موجودی شرور و غیر قابل اصلاح است ولی در فرهنگ اسلامی انسان به گونه ای می تواند تربیت شود و به حدی از کمال می تواند نائل شود که اراده او اراده خدای متعال باشد. فرمانروایان سیاسی از سوی خدای متعال در جامعه انسانی افرادی هستند که واجد چنین تربیتی باشند.

6. برخلاف آنچه معروف است، قرآن کریم در زمان خلیفه سوم گردآوری نشد بلکه جمع آوری قرآن در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و آن حضرت محل هر سوره و آیه را پس از نزول آن تعیین می فرمود. مصاحف مختلفی میان صحابه وجود داشته است ولی اختلاف این مصاحف نه در نصّ بلکه در بیانی بوده است که توسط رسول خدا به اصحاب ابلاغ می شده است. از میان اصحاب، بیان کامل قرآن کریم تنها نزد امیرالمؤمنین علیه السلام بود و آن حضرت این بیان تامّ را برای ائمه اطهار به ودیعه نهاد.

تقریر شانزدهمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.    

عبارات دورن پرانتز اضافات مقرر است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة علی سیدنا محمد و علی اهل بیته الطیبین الطهارین

 

الف. مقدمه

فرمانروایی جامعه؛ مأموریت انبیاء و اوصیاء

گفتیم از منابع نقلی اعم از کتاب و سنت چنین استفاده می‌شود که ماموریت انبیاء الهی از جمله  رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پس از آن حضرت ائمه اطهار علیهم‌السلام فرمانروایی سیاسی جامعه از سوی خدای متعال بوده است؛ چون خدای متعال فرمانروای کل است.

 

خدای متعال؛ فرمانروای کل

واژگان و آیات قرآنی با صراحت دلالت دارند بر اینکه فرمانروای کل خدای متعال است؛  عباراتی همچون «له الملک» و «له الحکم» و «له الامر». همچنین خدای متعال خود را «مَلِک» معرفی می کند: «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ» [1] و «ملک الناس»[2]. آیات و عبارات قرآنی علاوه بر اینکه تأکید می کند خدا فرمانروا است، تأکید می کند او تنها فرمانرواست: «مالک الملک»[3] و«لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْک‏»[4]. فرمانروایی خدا در جامعه بشر از طریق خلفاء و جانشینان او که انبیاء و ائمه هستند اعمال می شود.

 

جانشینان رسول خدا؛ نصب عام و نصب خاص

گفتیم چند مجموعه از روایات تأکید بر این دارد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای فرمانروایی جانشینانی به تعداد معلوم یعنی دوازده تن معین فرموده است. کیفیت آنها را هم بیان کرد؛ اینکه عالم و فقیه هستند. درباره این کمّیت و کیفیت قبلاً بحث کرده‌ایم. بیان کمیت و کیفیت جانشینان را نصب عام می گویند. افزون بر نصب عام، رسول اکرم نصب خاص نیز داشت؛ یعنی اسامی جانشینان خود را نیز بیان کرد و اشخاص آنها را معین فرموده است. چنین خلافت و جانشینی، خلافت در فرمانروایی است.

 

روایاتی دالّ بر نصب عام

پیش از این دو حدیث از منابع اهل سنّت را بیان کردیم:

«بایعنا رسول الله علی السمع و الطاعه فی المنشط و المکره و ان لا ننازع الامر اهله»؛

«کانت بنو اسرائل تسوسهم الانبیاء کلما هلک نبی خلفه نبی و انه لا نبی بعدی و سیکون خلفا فیکثرون قالوا فما تامرنا قال فو ببیعة الاول فالأول ائتوهم حقهم فان الله سائلهم عن ما استرعاهم».

 

ب. ادامه

 دسته سوم احادیث

دسته سوم احادیث، احادیث فراوانی است که این احادیث را قبلاً به تفصیل بررسی کردیم.

 

(1) حدیث ثقلین

در این حدیث امر به تمسک شده است. بنا به قرائن موجود، حدیث ثقلین مکرراً از رسول اکرم صلی الله علیه و آله صادر شده است؛ لااقل در سال آخر چند بار و در حجه الوداع حداقل دو بار، یکبار در خطبه عرفه و بار دیگر در خطبه غدیر از آن حضرت صادر شده است.

چنانکه گفتیم رسول اکرم صلی الله علیه و آله این حدیث را به چند لفظ بیان فرموده است؛ «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ» و «اخلف فیکم الثقلین» و گاهی فرموده است: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ خلیفتین» یعنی در مورد خلافت لفظ تثنیه استعمال شده است.

به عنوان مثال احمد بن حنبل در مسند خود تحت شماره  21633  این حدیث را چنین نقل می کند:«إِنِّی تارک فِیکُمُ خَلِیفَتَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی اهل بیتی». این لفظ  از حدیث در امالی صدوق مجلس 45 حدیث 19 نیز آمده است.

 

تمسّک، ملاک هدایت؛ فرمانبری، معنای تمسّک

در این حدیث شریف آمده است: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا»؛ یعنی ضلال و هدایت را دائرمدار تمسک به اهل بیت و کتاب خدا دانسته است و در ادامه در باره این دو می فرماید: «لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض». باید دید آن تمسک که در این روایات به آن امر شده است و ملاک هدایت دانسته شده است و عدم آن را ملاک ضلال می داند چیست و به چه معناست. تمسّک یعنی «عمل به امر» و «به فرمان عمل کردن».

 تمسّک، تمسّک فیزیکی نیست بلکه مراد از آن روشن است. مراد این است که  روش اهل بیت و سنّتشان را بگیرید؛ یعنی آنچه آنها می‌گویند انجام دهید و آنچه نهی می کنند انجام ندهید. این معنا با توضیحی که در گذشته دادیم همان معنای فرمانروایی است؛ چون گفتیم فرمانروایی سیاسی چیزی جز این نیست، جز وجوب اطاعت نیست.

 

(2) حدیث سفینه نوح

 در حدیث سفینه، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «مثل أهل بیتی کمثل سفینة نوح مَن رکبها نجا و مَن تخلّف عنها هلک». در این حدیث شریف تخلّف از سفینه نوح هلاکت و غرق دانسته شده است و فرموده است هر کس از سفینه نوح یعنی اهل بیت من تخلّف کند هلاک خواهد شد. معنای تخلّف در این حدیث شریف عدم اطاعت است.

این احادیث را پیش از این خواندیم و در اینجا تنها به اختصار یادآوری شد. همچنین احادیث دیگری را نیز دراین باب مفصل بحث کردیم.

 آنچه بیان شد مطلب چهارم از مقدمات بحث ولایت فقیه بود.

 

مقدمات بحث ولایت فقیه؛ مطلب پنجم

در این مقدمه درباره احادیثی بحث می شود که ماموریت ائمه معصومین علیهم ‌السلام را بیان می‌کنند.

 

اولوالامر و فرمانروای سیاست؛ مقام اصلی اهل بیت نبوّت

باعث تعجب است که چگونه برخی ادعای علم می‌کنند و چگونه ادعای آشنایی با معارف اهل بیت دارند در حالیکه می ‌گویند ائمه کاری به سیاست نداشتند!! با وجود این همه حدیث و نص صریح دالّ بر اینکه امامان دوازده گانه ما مأموریتشان فرمانروایی بوده است و اولوالامر و رهبران سیاسی جامعه بودند، و وظیفه آنها جز این نبوده است.

ائمه علیهم السلام اولوالامر بودند و مقامات دیگر مقاماتی بوده است که لوازم این اولوالامری بوده است. اولوالامری اصل کار است؛ یعنی آن حضرات در جامعه بشری صاحبان امر بودند، اهل امر و نهی بودند و حق امر و نهی داشتند؛ حق امر و نهی حقی است که مخصوص به خداست کسی جز خدا حق امر و نهی ندارد؛ خدا این حق را به آنها داده است؛ آن حقی که مخصوص خودش است. مقامی از این مقام بالاتر نیست.

 

اسلام حقیقی؛ سبب مقام الوالامری

خداوند در سوره انعام  سلسله انبیاء را با شروع از نوح بیان می‌کند و سپس انبیاء از ذریه ابراهیم را نقل می‌کند؛ پس از آن می‌فرماید: «اولئک الذین آتیناهم الکتاب و الحکم و النبوه»؛ سپس می فرماید اگر اینها یک لحظه شرک بورزند اعمالشان را حبط می‌کنیم. شرک ورزیدن یعنی اینکه غیر فرمان خدا را به دیگران منتقل کنند یا غیر فرمان الهی را عمل کنند.

انبیاء موحد تمام عیار بوده‌اند چنانکه آیه کریمه قرآن می فرماید: «قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین لا شَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمین». آنچه انبیاء را به مقام امامت و مقام فرمانروایی رسانده است مُسلم بودن حقیقی آنها است. در نتیجه مسلم بودن، امر آنها امر خداوند و نهی آنها نهی خدا است.

 

مطلبی سزاوار تحقیق

کاش اهل تحقیق و تحلیل ما این مطلب را تحلیل می کرد که چگونه خدای متعال بشری را تربیت می‌کند و چگونه ائمه اطهار بشری را تربیت می‌کنند که این بشر رضایش رضای خدا و خشم او خشم خدا می‌شود. ما می‌توانیم چنین بشری داشته باشیم.

 

نوع نگرش به انسان و انسان شناسی؛ تفاوت بنیادین فرهنگ غربی با فرهنگ اسلامی

از تفاوت‌های بنیادین بین تمدن و فرهنگ اسلامی با فرهنگ و تمدن الحادی غرب نگاه آنها به انسان و نگاه اسلام به انسان است. نگاه آنها به انسان این است که انسان ذاتاً موجود شروری است، انسان عادل و خوب اصلاً نداریم و انسان قابل اصلاح نیست. شاعر عرب این مطلب را در شعرش آورده است و می گوید هر کسی که می‌بینید، ظالم است و هر کس که عادل است عدالتش به این سبب است که امکان ظلم برای او فراهم نیست؛ اگر دستش برسد او هم ظلم می‌کند.

این تفکر، تفکر غلطی است. قرآن کریم تاکید دارد که خدای متعال بشری را می‌آفریند و تربیت می‌کند که این بشر به جایی از کمال می‌رسد که کاملاً اراده او منطبق بر میزان عدل است: إنّک علی صراط مستقیم؛ می فرماید: «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»[5]. بشر این جور تربیت می‌شود و هنر رسول اکرم چنین بوده است.

 

هنر و معجزه اکبر؛ تربیت انسان معصوم و برتر

یکی از برترین هنرها بلکه باید گفت بزرگترین هنر رسول خدا که اکبر معاجز آن حضرت است این است که چنین افرادی تربیت کرده‌اند؛ افرادی همچون علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهرا که اراده‌ی آنها آنچنان منطبق بوده است بر اراده خدا که » در حق حضرت زهرا سلام الله علیها فرموده است: «یرض الله لرضاها».

چنین بشرهایی نعمت‌های کبرای خدا بر جامعه بشریت هستند و اینها می‌توانند جامعه سالم و جامعه عدل و جامعه پاک تربیت و ایجاد کنند؛ خداوند متعال مقام فرمانروایی را به چنین افرادی واگذار کرده‌ است؛ افرادی که اراده‌ی آنها اراده‌ی خدا، نهی آنها نهی خدا، خشم آنها خشم خدا و خشنودیشان خشنودی خدا است .

 تفکری که امروزه متاسفانه در جهان اهل سنت تقریباً رایج است و مبنای اصلی تفکر الحادی غرب است این اعتقاد است که ما نمی توانیم بشر عادل و معصوم داشته باشیم؛ حال آنکه چنین نیست و ما بشر معصوم داریم و این بشر معصوم همان امامانی هستند که خدا به دلیل مقام رفیعشان آنها را ولات امر قرار داده و امر را به آنها سپرده است.

 

روایات باب

در این باب روایات زیادی داریم. مرحوم کلینی در کافی بابی تحت عنوان «أَنَّ الْأَئِمَّةَ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه» دارد. ما دو روایت از روایات این باب را در اینجا مطرح می‌کنیم.

 

روایت اول

این روایت را مرحوم کلینی به سند خود از عبدالرحمن بن کثیر نقل می‌کند.

«عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَیْبَةُ وَحْیِ اللَّهِ»؛ کافی، جلد 1، صفحه 192.

عیبة یعنی ظرف؛ نحن عیبة وحی الله یعنی ما عالمان به وحی الهی و آشنای به وحی الهی هستیم.

 

دوگانگی وحی؛ وحی قرآنی، وحی بیانی

در محل خود گفته‌ایم که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در رابطه با بیان معارف الهی دو وظیفه داشته است؛ ابلاغ وحی قرآنی و ابلاغ وحی بیانی. علامه عسگری وحی را دوگونه می داند: وحی قرآنی و وحی بیانی. رسول اکرم صلی الله علیه و آله موظف به ابلاغ هر دو وحی بوده است و لذا آیه کریمه قرآن می‌فرماید: «بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»[6].

بنا به آیه شریفه «ما نُزِّلَ» همرا خود یک بیان داشته است ولی مانع از انتشار آن شدند.

 

پنداری باطل حول جمع المصاحف

همچنانکه مرحوم علامه عسگری بیان کرده است و ما نیز در مواضعی آن را تفصیل داده ایم، در دوران خلیفه سوم جمع القرآن وجود نداشته است. اینکه گفته می شود خلیفه سوم قرآن را جمع آوری کرده است اشتباه است و قرآن در زمان رسول اکرم جمع آوری شده است. در روایات متعدد وارد شده است که رسول اکرم با نزول هر آیه و سوره محل آن را تعیین می کرد.  آیات و سور قرآنی در زمان رسول اکرم تماماً به همین ترتیب مدون شده بوده است.

 

اختلاف مصاحف؛ اختلاف در بیان نه اختلاف در نصّ

اختلاف مصاحف صحابه در نص قرآن که معجزه است، نبوده است؛ بلکه  این اختلاف در آن بیانی بوده است که رسول اکرم آن را ابلاغ می‌کرده است، بیان به همه اصحاب نمی‌رسیده است یا اگر هم بیان به همه می رسیده است گاهی بعض اصحاب آن را درست نمی‌فهمیدند.

این مطلب را حضرت امیر صلوات الله تعالی علیه در روایتی مفصل بیان فرموده است و کلینی در کتاب کافی آن را نقل می‌کند؛ اینکه اصحاب در فهم مطالب رسول اکرم متفاوت بوده‌اند؛ یکی اصلاً متوجه مطلب نمی‌شد، یکی کم متوجه می‌شد، یکی گاهی بود گاهی نبود، یکی عام را می‌فهمید خاص را نمی‌فهمید یا عام به گوشش می‌رسید خاص به گوشش نمی‌رسید، منسوخ به گوشش می‌رسید ناسخ به گوشش نمی‌رسید یا تفسیرها به گوشش نمی‌رسید. حضرت فرموده است من با رسول اکرم بودم و تمام آنچه را رسول اکرم بیان کرد همه را من فرا گرفتم.

 

عیبة علم الله؛ جامع بیان کتاب الله

بنابراین بیان کامل قرآن کریم نزد امیرالمومنین بوده است و همه را نوشته است. پیش از این روایتی را خواندیم که رسول اکرم به امیرالمومنین فرمود «اکتبها» یعنی آنچه می گویم بنویس. حضرت امیر عرض کرد آیا بر من خوف فراموشکاری دارید؟ فرمود: نه، من برای تو دعا کردم و تو فراموش نخواهی کرد؛ منتهی «اکتب لشرکائک». تمام بیان را امیرالمومنین برای سایر ائمه اطهار نوشت و تمام این بیان قرآنی در اختیار ائمه اطهار بوده است. در روایتی که از کلینی خواندیم می فرماید: «نحن عیبة وحی الله»؛ معنی عیبة الله این است که تمام بیان قرآن در اختیار ائمه اطهار بوده است.

 

کتب پنجگانه امیرالمؤمنین

از مجموع روایات استفاده می‌شود که پنج کتاب را امیرالمومنین علیه السلام برای سایر ائمه علیهم السلام به ارث گذاشته است.

اول؛ کتاب الاحکام و السنن. این کتاب، کتاب فقه است و احکام و سنن یا احکام فرائض در آن آمده است.

دوم؛ کتاب القضایا. قضایا یعنی احکام حکومتی رسول اکرم .

این قضا به معنی قضاوت نیست. مثلا قضاء رسول خدا بر اینکه «من احیا ارضاً میتةً فهو له» یا «قضی أن لا ضرر و لا ضرار». این قضا به معنی قضاوت نیست بلکه اینها احکام حکومتی است.

 

سوم و چهارم؛ کتاب الاخبار. معمولاً این اخبار حوادث سیاسی است. دو جور حوادث سیاسی داشتیم و هر یک از این حوادث سیاسی در یک مجموعه مدون بود. یک مجموعه جفر ابیض است. جفر ابیض یعنی حوادث سیاسی سفید که مربوط به حکومتداری انبیاء پیشین و امامان صلوات الله تعالی است.

کتاب جفر ابیض را امیرالمومنین نوشته است. این کتاب بیان می کند که از میان انبیاء گذشته چه کسی به حکومت رسید و چگونه حکومتداری کرد و نیز در آینده از اولاد امیرالمؤمنین و از خلفای رسول اکرم چه کسانی به حکومت می‌رسند. مصحف فاطمه سلام الله علیها هم در این راستا بوده است.

کتاب دیگر جفر احمر است. این کتاب، حوادث سیاسی سرخ و خونین یعنی جنگ‌های سیاسی خلفای پیامبر و همچنین انبیاء پیشین را بیان می کند؛ جنگ‌هایی که برای اقامه حکم خدا برپا شد. این کتاب توسط امیرالمؤمنین علیه السلام نگاشته شد و به ائمه اطهار علیهم السلام ارث رسید.

در روایت آمده است که شخصی خدمت امام صادق علیه السلام می‌آید و در رابطه با پسران عبدالله بن الحسن، ابراهیم ومحمد سوال می‌کند؛ اینکه تعبیت از آنها در خروج بر علیه حکومت چگونه است؟ حضرت می‌فرماید من به کتابی که نزد ماست مراجعه کردم، دیدم خبری از به حکومت رسیدن اینها نیست.

بنابراین تمام اخباری که بیانگر این است که چه کسی به حکومت می‌رسد، چه کسی قیام می‌کند، چه کسی جنگ می‌کند و غیره، نزد امیرالمومنین تدوین شده بود.

این چهار کتاب چهار مجموعه‌ از دانش بوده است که تماماً مربوط به دانش حکومتی بوده است و دراختیار امیرالمومنین بوده است و آن حضرت این کتب را در اختیار امامان بعد از خود گذاشته است.

پنجم؛ کتاب تفسیر. این کتاب همان بیان کامل قرآن کریم است.

و صلی علی محمد و آل محمد.

تقریر: جلال الدین زنگنه

/223/907/م

 


[1] جمعه /1

[2] ناس/2

[3] آل عمران/26

[4] اسراء/111

[5]  یس / 1-4

[6]  نحل / 44

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۷:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۴:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۱:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۵۲