به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «دین و رسانه، مفاهیم یک رشته مطالعاتی نوظهور» به ترجمه امیر یزدیان، در سال 1393، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است.
امروزه شاهدیم که پس از دوران طولانی تبلیغ سنتی دینی و انتقال باورها، ارزش¬ها و هنجارهای دینی از نسلی به نسل بعد و حفظ و توسعه الگوهای دینداری، رسانههای مدرن و ناشناخته از نظر قابلیت و ظرفیت وارد میدان شده و تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسانها را متأثر ساخته و در خصوصیترین رفتار انسانها تا بزرگترین تغییرات نهادهای اجتماعی و ساختارهای فرهنگی و سیاسی رسوخ کردهاند. رسانههای نوین هم موجب بروز آسیبها و چالشها و تغییرات اساسی بر افراد و جوامع میشوند و هم با شناخت آسیبهای مختلف اجتماعی و فردی و گزارش آن به کُنشگران اجتماعی، نسبت به گسترش نابهنجاریهای اجتماعی هشدار میدهند. آنها میتوانند با استفاده از شگردهای تبلیغاتی و آفرینشهای هنری، نفرت و زشتی تزلزل باورها و ارزشهای ملی، دینی و انسانی را به مخاطبان خود القا کنند؛ همانطور که میتوانند موجب تزلزل باورها و ارزشهای ملی، دینی و انسانی گردند. تأثیر رسانهها تا بدان حد است که برخی بر این باورند که امور جهان، امروزه در دست صاحبان این ابزارهاست. در این وضعیت تعهد انسانی و دینی حکم می¬کند که از ابعاد مختلف به بررسی این پدیده نو پرداخته شود، ویژگی¬های ابزاری آن باز شناخته گردد و با لحاظ مخاطبان و گستره تبلیغ این ابزار و تفاوت سطوح و لایه¬های دینی نقشه کلی جایگاه و موقعیت این رسانهها طراحی و مهندسی گردد و برای افزایش کارایی آن در موارد خاص راهحل ارائه گردد.
توصیف کتاب:
این کتاب از ده فصل تشکیل شده است:
1. مقدمه
2. مفاهیم اصلی
3. فیزیولوژی و حالت های ذهنی
4. ادیان و مذاهب جهان
5. دین فرهنگی
6. نقد رسانه ها
7. اینترنت
8. رسانه های سرگرم کننده
9. اخبار
10. ارتباطات راهبردی
مترجم محترم کتاب معتقد است: اثر پیش رو، به رغم اینکه در بردارنده مباحث مهمی در حوزه دین و رسانه است که میتواند دانشپژوهان و اصحاب رسانه و دینپژوهان را به مباحث مهمی از تعامل دین و رسانه آشنا سازد؛ دارای مبانی و رویکرد و برداشتهای غلطی است که بیتوجهی و ناآگاهی نسبت به آنها چه بسا خواننده را به استنتاج اشتباه سوق دهد. بر این اساس تذکراتی را ارائه می کند که عبارتند از اینکه اولاً: از نظر نگارنده این اثر، دین به هر مرامی اطلاق میگردد که حاوی عناصر چهارگانه آیین، احساسات عمیق، اعتقاد و اجتماع باشد. در حالی که از منظر اسلام، دین مورد تأیید دارای خصلتهای زیر است: دین مجموعه¬ای از باورها، ارزش¬ها و هنجارهایی است که از جانب خدا برای بشریت نازل شده تا ساحت¬های وجودی انسان را در مسیر تکامل و سعادت دنیا و آخرت جهت داده و چگونه زیستن را به او بیاموزد. انبیا از جانب خداوند مأمور هدایت مردماند و دین حق را از ادیان خرافی و غیرمنطبق با هدف از آفرینش و سعادت حقیقی انسان باز شناخته و در برابر آنها جبهه گرفتهاند. بنابراین نمیتوان ادعای نویسنده این کتاب را پذیرفت که معتقد است «تعریف جان استون، مناسبترین تعریف است: دین، نظامی از عقاید و کنشهاست که گروهی از مردم با توسل به آن، امری را که مقدس ـ و معمولاً ماوراءالطبیعی ـ میپندارند، تفسیر میکنند و به آن واکنش نشان میدهند».
از منظر نویسنده این کتاب «رسیدن به امر معنوی مستلزم وجود این چهار عنصر است: احساسات عمیق (تحت تأثیر قرار گرفتن)، اعتقاد (معرفت)، آیین (رفتار) و گردهمآیی (اجتماع). وقتی این چهار مورد در تجربهای رسانهای حضور داشته باشند، مخاطبان تجربه خود را دینی توصیف میکنند»؛ در حالی که از منظر اسلامی رسیدن به امر معنوی دارای ساحت فردی و اجتماعی است و با ارتباط مقربانه با خداوند و با رعایت ضوابط شرعی و تربیتی و تزکیه نفس و شناخت مناسب در سطوح روحی و رفتاری و نظری و عملی انسان تحقق مییابد.
بر اساس دیدگاه اسلامی حرکت تکاملی انسان بدون استقرار بر پایهای از اصول و قوانین عقلانی ثابت میسر نیست و وحدت تکاملی حیات و شخصیت در مجرای دگرگونیها و تغییرات روبنایی میبایست ثابت بماند. در بعد احساسات نیز باید احساسات خام جای خود را به احساسات تصعید شده بدهد؛ یعنی موجب تکامل معنوی انسان شده و باعث تکامل فردی و اجتماعی آدمی نظیر محبت، گذشت و ایثار گردد. هدف غایی در این مرام متقی شدن انسانهاست. متقی فردی است مؤمن، متشرع و متخلق. جهان را با هدف دانسته و دنیا را ابزار ساخت آخرت یا مزرعه آخرت میداند و تلاشگری است برای احیای دین خدا. مطیع فرمان او و دارای انضباط رفتاری و احساسات و عواطف مبتنی بر فطرت به فعلیت رسیده است. در این منظر مشروعیتِ وسیله، به همان میزان ضروری است که مشروعیت هدف. رسانه در هر توان و ظرفیت و قالبی که باشد ابزاری است که میتواند در مسیر تقویت و یا تضیف دین مؤثر واقع شود. هویت دین جز پیام الهی به بشر و پاسخ آدمی به آن نیست. از ابزار نامشروع نمیتوان برای رسیدن به هدف مشروع بهره برد. لذا شریعت حامل ضوابطی است که بیان کننده ابزار و وسیله راه، نشان دهنده راه و بیان کننده هدف از سلوک است. لذا در این فضا سبک و روش، همانقدر مهم است که محتوا. مناسکگرایی و مراسمگرایی خود جزو دینداری است. وحی در این نگرش، اولاً، هویت از اویی دارد و ثانیاً ماهیت آن، پیام و خبر آسمانی است که به وسیله پیامبران منتخب خداوند به مردم میرسد. اولین لازمه هویت پیام و خبر بودن آموزههای دینی، خاصیت حکایتگری گزارههای دینی است. هر خبری مدعی حکایت از واقع است. خاصیت دیگر آن این است که هر خبری قابل تصدیق و یا تکذیب است. پس نمیتوان همچون نویسنده این کتاب از رسانه در مقام دین سخن گفت و موسیقی راک را نمونهای از این پدیده برشمرد. در بحث رسانهها نباید نقش صهیونیسم بینالمللی را نادیده گرفت و اینطور نیست که نویسنده این کتاب گفته است که رسانههایی نزد یهودیان ارزشمند قلمداد میشوند که سبب رشد معیارهای اخلاقی، ارتقای اخلاقیات جنسی و احترام به پروردگار گردند؛ بلکه آنچه بر فضای رسانهای چیره است حاکمیت سرمایهداری غربی صهیونیستی است که با رواج امور غیراخلاقی و غیربشری اخلاق انسانی و ارزشهای دینی و نهادهای اجتماعی چون خانواده را هدف قرار داده است. در این کتاب به رشد مذاهب اصلی تصریح شده و اموری نظیر ظهور تکثرگرایی دینی؛ توسعه فرهنگ مادی و دسترسی به کالاهای دینی؛ ظهور بازار معنوی؛ طرح رویکردهای بازاریابی نوین نظیر کمپینهای هماهنگ؛ نیاز فزاینده به روابط عمومی برای حمایت از سازمانهای دینی و تسهیل رشد و توسعه آنها را از عوامل این فرایند دانسته است. در حالی که بیش و پیش از این امور باید به عامل فطرت و سنتهای الهی اشاره کرد و بر این نکته تأکید کرد که جهان امروز بیش از پیش تشنه معنویت است و رواج معنویتهای کاذب و قداست دادن به مسابقات ورزشی و تقدس بخشی به پرچم و رواج مناسکهای ملی و غیرعقلانی به عنوان دین تنها به دلیل دست نیافتن به دین فطری و منطبق با نیازهای حقیقی آدمی و سرچشمه گرفته از منشأ الهی است.
فصل اول: مقدمه
نویسنده در قسمتی از این فصل می نویسد: در دو دهه گذشته، اندک موضوعاتی توانستهاند به اندازه بحث درباره فصل مشترک دین و رسانه، توجه صاحبنظران را به خود جلب کنند. برای نمونه، به کلیساهای مجازی، زیارت مجازی، تبلیغ اینترنتی، اَبَرکلیساها، کلیساهای تازه تأسیس، معابد مجازی، دعای اینترنتی، وبلاگهای دینی تلهونجلیسم و رادیوی دینی، میتوان اشاره کرد. محبوبیت برخی ژانرهای رسانهای نظیر موسیقی راک معنوی، رمانهای دینی معاصر و بازیهای ویدیویی ایمانمحور هر روز افزایش مییابد. اماکن عبادی با به کارگیری فناوری ویدیو پروجکشن و پردههای بزرگ و سیستمهای نورپردازی و صدابرداری پیچیده، به محیطهایی چندرسانهای تبدیل شدهاند. تجمع عبادتکنندگان، دیگر به حضور فیزیکی آنها در محلی مشخص، محدود نیست؛ چون رسانههای تعاملی، کلیساهای مجازی یا آنلاین را خلق کردهاند. این پیشرفتها، بررسی و مطالعه دقیق را میطلبند. شیوه بازنمایی ادیان مختلف در رسانهها به دغدغهای مهم بَدَل گردیده است؛ زیرا رسانهها بخش عمدهای از اطلاعات مردم را درباره این ادیان فراهم میآورند. در نهایت، این حقیقت تعیین میکند که گروههای مختلف چگونه نمایش داده شده و شناخته شوند. از این روی، گروههای دینی برای جلوگیری از سوءبرداشتها، در بخش روابط عمومی، از افراد خبره بهره میگیرند. دو دهه قبل، رابطه میان دین و رسانه، موضوعی بود که تازه توجهها را به خود جلب کرده بود. امروزه این رابطه به یک حوزه مطالعاتی پیشرفته بَدَل گشته است؛ حوزه تحقیقاتی نویدبخشی که نه تنها رویکردی تازه به دین و رسانه دارد، بلکه به نظریهپردازی در حوزه کلیِ ارتباطات جمعی نیز کمک میکند.
در این کتاب، رابطه میان دین و رسانه واکاوی شده است.
فصل دوم: مفاهیم اصلی
نگارنده در قسمتی از این فصل می نویسد: در بسیاری از موارد، شاهدیم که کنش دینی از رویدادها و تجربههای رسانهای سرچشمه میگیرد. مخاطبان موسیقی، فیلمهای سینمایی و دیگر رسانهها با گذشت زمان، اجتماعاتی را شکل میدهند، نظامهایی اعتقادی میسازند و در فعالیتهایی آیینی شرکت میکنند. به عبارت دیگر، یک تجربه رسانهای ممکن است تا بدانجا عمق پیدا کند که به ویژگیهای دینی یا معنوی مختص به خود دست یابد. برای نمونه به ژانر موسیقی راک مسیحی در بین اونجلیستها میتوان اشاره کرد. این نوع موسیقی، خود، به عنوان نقطه مرکزی عبادت و اجتماع در میان طرفدارانش مطرح است. رسانهها میتوانند رفتاری آیینی را شکل دهند که یکی از عناصر اصلی فرهنگ به شمار میآید. آیینهای رسانهای در ورای رابطه دوستانه، از ویژگی اساطیری نیز برخوردارند؛ این ویژگی از طریق طرح روایات مختلف به حفظ باورهای اخلاقی کمک میکند. وقتی بینندگان هنگام غذا خوردن درباره سریالهای محبوب خود صحبت میکنند، ممکن است گفتوگو درباره رفتار مناسب شخصیتی خاص نیز پیش بیاید.
فصل سوم: فیزیولوژی و حالت های ذهنی
نویسنده کتاب معتقد است: افراد در تشریح تجربههای رسانهای خود از عنوانهایی چون شعف، احساسات عمیق و تأمل و تفکر استفاده میکنند. ممکن است یک مسلمان در تعامل با قرآن، حسی الهامبخش را تجربه کند. شاید یکی از اعضای کلیسای پروتستان هنگام اجرای یکی از آهنگهای باخ با پیانو، غرق شنیدن آهنگ شود. ممکن است یک سینماروی حرفهای هنگام تماشای فیلم مصایب مسیح اثر مل گیبسون، سطحی تازه از تأمل و تفکر را تجربه کند. شاید یکی از حاضران در محفل رقص، در توصیف این مراسم از عبارتی چون «متعلق به این جهان نبود!» استفاده کند. چنین اتفاقاتی، جنبههای اجتماعی و فرهنگی دارند، اما بدون بررسی فرایندهای روانشناختی و بیولوژیک بنیادین نمیتوان آنها را به طور کامل شناخت.
در این فصل به بررسی این مطلب پرداخته شده است که چطور دین رسانهایشده در حالتهای ذهنی هشیاری تجربه میشود؛ موضوعی که برای روانشناسان، عصبروانشناسان، عصبزیستشناسان و موسیقی شناسان قومی از جذابیت بالایی برخوردار است. حالتهای هشیاری به وضعیتی میگویند که آگاهی معمول فرد دستخوش تغییراتی شده باشد. چنین حالتهایی از تأمل تا خلسه عمیق را دربرمیگیرد. برای نمونه، به فرقه مسیحی جامعه متحد باورمندان به ظهور دوباره حضرت مسیح که با عنوان شِیکِرز شناخته میشوند، میتوان اشاره کرد؛ اعضای این فرقه با برگزاری آیینهایی پرشور، برای دور کردن ارواح شیطانی، بدنهای خود را میلرزانند. (لقب شِیکِرز نیز به نوعی به آیین لرزاندن بدنها اشاره دارد) این مراسم به فریاد زدن و از خود بیخودشدگی میانجامد. آیینهای رقص در ادیان قبیلهای با خلسه و حالتهای عمیقِ هشیاری همراه است. در فرهنگهای غربی نیز شاهد چنین رفتارهایی هستیم؛ رفتارهایی که در قالب موسیقی خلسهآور، فیلمهای خلسهآور، مراسم پرشور رقص و آواز، برنامههای شفابخشی از تلویزیون، ویدئوهای عبادی و مکانهای عبادی مجهز به فناوریهای چندرسانهای نظیر اَبَرکلیساها نمود پیدا میکنند. حالتهای ذهنی به شناخت امر معنوی کمک میکنند و مطالب بسیاری را درباره کاربردهای فراگیر فناوری اطلاعاتی آشکار میسازند. برخی رفتارهای دینی در انگیختگی فیزیکی ریشه دارند. (مانند: ایجاد تغییراتی در ضربان قلب، رسانایی پوست، تنفس و حتی سرد شدن بدن) زیستشناسان اجتماعی معتقدند که دین تحت تأثیر مسائل ژنتیکی قرار گرفته است. به عبارتی دیگر، دین، سازوکاری برای تحریک امید به بقا و ماندگاری موجودات شکل میدهد. از این روی، پیوند فرهنگ با طبیعت اجتنابناپذیر است. بسیاری از تجربههای معنوی در همین نقطه تلاقی رخ میدهند.
فصل چهارم: ادیان و مذاهب جهان
در این فصل، مخاطبان دینی متعددی بررسی می شود و سپس نگارنده می نویسد: رسانهها در تجربه معنوی نقشی مهم ایفا میکنند، گرایش و تغییری چشمگیر از اجتماع عبادی به مخاطب را شاهد هستیم؛ رسانهها تمام جنبههای دینورزی را تحت تأثیر قرار میدهند: از اجتماع گرفته تا ایمان، از احساس عمیق گرفته تا مراسم آیینی. رسانهها به شکلگیری فضاهایی برای تجربه امر معنوی در میان مخاطبان دینی، کمک میکنند. رویکرد رسانهای پروتستانهای محافظهکار نشان میدهد که چطور میتوان امر معنوی را در عمل، از طریق هر رسانهای تجربه کرد؛ حتی رسانههایی که معمولاً با دین نسبتی ندارند، نظیر موسیقی راک و بازیهای ویدئویی. نکته دیگری که در جریان این بحث آشکار گردید، این است که اعضای گروههای دینی مختلف، کورکورانه، رسانهها را نمیپذیرند؛ بلکه ایشان معیارهایی برای ارزیابی رسانهها دارند. مقاومت و نقد نیز میتواند به تجربههای دینی و امر معنوی بینجامد. برای نمونه، میتوان به توجه مورمونها به نظام درجهبندی فیلمهای سینمایی اشاره کرد. چنین کنشهایی به تقویت ایمان، اجرای مراسم آیینی و بقای اجتماع کمک میکند. اینترنت نیز یکی از خروجیهای رسانهای برای تجربه امر معنوی به شمار میآید. انعطافپذیری، تعاملپذیری و قابلیت دسترسی به اینترنت، فرصتهای عبادی متعددی را فراهم آورده است. با وجود این، نکتهای همچنان مبهم باقی مانده است: آیا مخاطبان در بافت دینی به طور مناسب از اینترنت استفاده میکنند یا خیر. رهبران و مسئولان کلیسا در حال بسط دادنِ مهارتهای انتقادی ضروری برای استفاده از اینترنت هستند؛ مهارتهایی که به حفظ ارزشهای دینی و صیانت از امر مقدس کمک کنند. در آینده، شناخت موقعیت خویش در مقام یک مخاطب به اندازه آگاهی از تعالیم و آموزهها، اهمیت خواهد داشت. تجربه امر معنوی در خارج از محدوده مذاهب، موضوع مهمی است که پیش روی رهبران دینی قرار دارد. اینکه آیا رسانهها یا فرهنگ عامه موجب تقویت تعهد دینی میشوند یا به بیاعتبار شدن آن دامن میزنند، پرسشی است که هنوز به طور کامل بررسی نشده است. مقامات کلیسا به منظور ارائه فرصتهایی برای تجربه امر معنوی، در میان مخاطبان متعددی حاضر خواهند شد.
فصل پنجم: دین فرهنگی
نگارنده در این فصل به بررسی مخاطبان دین فرهنگی می پردازد و می نویسد: همان طور که در فصل اول اشاره شد، دوران پستمدرن مستلزم آن است که مخاطبان رویکردی وسیعتر در قبال عبادت برگزینند؛ مذاهب به طور کامل، پاسخگوی گستره تجربههای دینی و معنوی رو به افزایش نیستند. رسانههای فرهنگ عامه نیز از اهمیت برخوردارند؛ آنها به باورهای ما جهت میدهند، احساسات شدید ما را برمیانگیزند، کنشهای آیینی را در برمیگیرند و به افراد این امکان را میدهند تا اجتماع شکل دهند. وقتی با استفاده از رسانههایی چون اینترنت، سینما، تلویزیون و نظیر آن، چنین شرایطی فراهم شود، کاربران، تجربههای خویش را در چارچوبی دینی توصیف میکنند. کتاب حاضر بر این عقیده استوار است که افراد در زندگی روزمره خویش، دین را تعریف میکنند؛ چنین تجربهای را در هر زمان و مکان باید مطالعه کرد.
در این فصل به بررسی نمونههایی از دین فرهنگی میپردازیم که در ادامه میآیند: پدیده اوپرا وینفری؛ شیفتگان گروه موسیقی گریتفول دِد و شیفتگان جیمی بافِت، خواننده امریکایی؛ طرفداران الویس پریسلی؛ طرفداران مجموعههای پیشتازان فضا؛ طرفداران ورزشی و در نهایت، اجتماع راتکو چَپِل. هر کدام از آنها چهار عنصر رسیدن به تجربه امر معنوی را در بر میگیرند: اجتماع، اعتقاد، آیین و احساسات عمیق.
طرح این ادعا که این مخاطبان، مخاطبان دینی هستند، بحثبرانگیز است. طرفداران موسیقی راک و بینندگان تلویزیون را نمیتوان اعضای کلیسا (در معنای سنتی) دانست. با وجود این، پیشرفتهای اخیر بیانگر آن هستند که نظامهای اعتقادی و اجتماع، حول محور رسانههای عامهپسند و به طور مستقل از دین رسمی شکل میگیرند. این همان چیزی است که حوزه رو به گسترش دینِ فرهنگی مینامیم و در مطالعات رسانهای شایسته توجهی درخور است.
فصل ششم: نقد رسانه ها
نویسنده در این فصل از کتابش نوشته است: در رسانههای مختلف با تصاویری متنوع از دین روبهرو هستیم. شیوه تفسیر این بازنماییها، موضوع این فصل از کتاب است. چگونه میتوان ارزش دینی رسانهها را ارزیابی کرد؟ چگونه یک فرد میتواند از نوع برخورد رسانهها با دین بیشترین بهره ممکن را ببرد؟ چنین انتقادی به یک چارچوب تحلیلی مناسب نیاز دارد. نقد یعنی بررسی رسانهها از جنبههای گوناگون. انتقاد مستلزم سواد رسانهای یا توانایی استفاده بهینه از رسانههاست. افرادی که از سواد رسانهای برخوردارند، با اصول نقد رسانهها آشنا هستند. این افراد مهارتهای لازم برای تحلیل و لذت بردن از رسانهها را در اختیار دارند. در عصری که امر معنوی حضوری فراگیر دارد، نقد رسانهها یک حوزه مطالعاتی مهم به شمار میآید.
فصل هفتم: اینترنت
نویسنده معتقد است: اینترنت به عنوان ترکیبی از رسانههای متعدد، از ظرفیتی عظیم برای تجربه امر معنوی برخوردار است. همانگونه که دین، اعتقاد، اجتماع، رفتار و احساسات را در هم میآمیزد، همگرایی متن، ویدئو، تصویر، صدا و قابلیت تعاملپذیری در اینترنت، به پیشرفت جنبههای چهارگانه عبادت کمک میکند. افراد در فضای مجازی، اعتقادات خود را توصیف و درباره آنها بحث میکنند. امکان و فرصت ایجاد یک اجتماع در شبکه اجتماعی نیز وجود دارد. کاربران از طریق اینترنت و به طور آنلاین در مراسم آیینی و دیگر فعالیتهای مقدس شرکت میکنند. به طور خلاصه میتوان گفت اینترنت، هم محیطی برای عبادت ساختمند فراهم میآورد و هم فرصتی برای جستوجوی حقیقت. مذاهب مختلف حضوری پررنگ در فضای مجازی دارند، اما بر این فضا تسلط ندارند؛ محیط الکترونیک، قلمرویی گسترده برای توسعه بیکرانِ فعالیتهای معنوی و همآوایی عبادتهای سنتی و غیرسنتی است. همچنین به دلیل عناصر معنوی موجود در رسانههای متعلق به فرهنگ عامه میتوان از آنها استفاده کرد. به سرعت میتوان به ارزیابی فیلمها با رویکردی اخلاقی، اظهارنظرهای روحیهبخش از سوی نویسندگان برجسته و افراد مشهور و وبلاگهایی درباره معنای زندگی دسترسی پیدا کرد. اینترنت ذاتاً رسانهای برای افراد جستوجوگر است؛ این رسانه امکان دسترسی به بازار معنوی گستردهای را فراهم میآورد.
فصل هشتم:رسانه های سرگرم کننده
نگارنده در قسمتی از این فصل می نویسد: در فرهنگهای دینی اولیه میتوان نشانههایی از تفریح و سرگرمی را مشاهده کرد. همان طور که اجرای نمایش در یونان و روم قدمتی کهن دارد، در ادیان شرقی، افریقایی، غربی و قبیلهای نیز رقص یکی از آیینهای کهن به شمار میآمد. در سرتاسر دنیا، موسیقی یکی از عناصر اصلی مراسم عبادی است. رسانههای مکتوب سرگرمیمحور نظیر کتابچههای مصور قرن هفدهم و رمانهای آموزشی قرن هجدهم میلادی، کارکردهایی دینی داشتند. امروزه، مسلمانان، یهودیان، مسیحیان، هندوها و پیروان دیگر مذاهب از رمانهای دینی بهره میبرند. ژانرهای سرگرمکننده نظیر برنامههای گفتوگومحور و برنامههای تلفنی با خواستههای مخاطبان دینی انطباق یافتهاند. برنامههای تلویزیونی ژانر واقعنما که زمانی به حوزه سکولار محدود میشد، امروزه مضمونها، شخصیتها و تردیدهای دینی را نیز ترسیم میکند. سرعت بخشیدن به فرایند تلفیق دین و سرگرمی یکی از کارکردهای بازار اقتصادی است. امروزه رسانههای دینی کالا محسوب میشوند. این رسانهها نه تنها محل کسب تجربههای دینی هستند، بلکه منبع کسب سود نیز به شمار میآیند.
فصل نهم: اخبار
نگارنده معتقد است: بدون توجه به حرفه خبرنگاری، مطالعه دین و رسانه، بحثی ناتمام خواهد بود و رسانههای خبری سکولار با تعیین برنامه کاری خود مشخص میکنند که درباره مذاهب یا جنبشهایی خاص چه اطلاعاتی باید در اختیار افکار عمومی قرار گیرد. بنابراین، خبرنگاران موظفند در انجام مسئولیت خویش، منصف، دقیق و باوجدان باشند. در نهایت، شیوه برخورد با دینداران در جامعه به اطلاعات موجود بستگی دارد. اطلاعرسانی اشتباه به تنش میان گروهها و در برخی موارد، به شکنجه و تحجّر میانجامد. در سالهای اخیر، ارائه گزارشهای خبری مرتبط با موضوع دین رشد چشمگیری داشته است. شاید بتوان شاخصترین گرایش را افزایش مشارکت مخاطبان معرفی کرد. این تغییر، یعنی شکلگیری نوعی خبرنگاری در بطن اجتماعات مختلف، شهروندان را قادر میسازد تا خروجیهای رسانهای تازهای (نظیر وبلاگها، وبسایتهای تعاملی و رادیوهای گفتوگومحور) ایجاد کنند یا مطالبی را بر اطلاعات موجود بیفزایند. مخاطبان دیگر، تمام و کمال به صفحه مطالب دینی روزنامهها یا اخبار شبانگاهی بسنده نمیکنند. این روش چندوجهی و کاربرمحور در کسب اخبار به دلیل بالا بردن سطح تعاملپذیری، دسترسی سریع به اطلاعات و رویارویی همزمان با چندین رسانه، تجربههای معنوی را تسهیل میکند. خبرنگاری در اجتماع از یک عنصر محاورهای دوطرفه برخوردار است که برخلاف قالب خطی گزارش سنتی اخبار است. این گفته بدان معنا نیست که گزارش سنتی اخبار از میان رفته است؛ رویکرد سنتی در تمام جوامع همچنان حیاتی است. با این حال، خروجیهای خبری معاصر، بحث و گفتوگو درباره دین را امکانپذیر میسازند و بُعدی تجربی و مشارکتی به آن میافزایند.
فصل دهم: ارتباطات راهبردی
نگارنده در این فصل که آخرین فصل کتاب است می نویسد: یک شهروند عادی، روزانه با بیش از 600 پیام تبلیغاتی ـ از برنامههای رادیویی گرفته تا هرزنامهها روبهرو میشود؛ در میان آنها به آگهیهای تبلیغاتی گروههای دینی نیز برمیخورد. آگهیهای دینی طیف گستردهای را شامل میشوند، از کاری بسیار پیشپاافتاده و ابتدایی نظیر پخش جزوههای دینی در خیابانهای شهر گرفته تا آگهیهای تلویزیونی پرهزینه. برای مثال، کلیسای اسقفی مریلند، یک آگهی با تصویری از مسیح مصلوب چاپ کرد که زیر آن این توضیح آمده بود: «همانا از حضور افرادی که بدن خود را سوراخ کردهاند، در کلیسای خود استقبال میکنیم.» مذاهب مختلف نیز در اجتماع خود از آگهیهای تبلیغاتی استفاده میکنند. برای نمونه، میتوان به اقدامی تبلیغاتی اشاره کرد که والدین یهودی را تشویق میکرد تا [با به دنیا آوردن فرزند،] خانواده خود را بزرگتر کنند. ورود گروههای دینی به عرصه بازاریابی، هم اقدامی راهبردی قلمداد میشود و هم بحث و جدلهایی را به همراه داشته است. از یک سو، کلیساها با توسل به تبلیغات میتوانند گستره مخاطبان خود را افزایش دهند، نوکیشان را جذب کنند و طلب اهدای نذورات داشته باشند. از دیگر سو، بسیاری از درهم آمیختن تجارت با امر مقدس، ناخشنود هستند. با این حال، یک چیز روشن است؛ بهرهگیری گروههای دینی از ابزارهای بازاریابی رو به فزونی است و استفاده آنها از تبلیغات در تاریخ، بیسابقه است. همچنین مذاهب مختلف برای تبلیغ، از همان روشهای مورد استفاده برای فروش محصولات تجاری بهره میگیرند. برخی کلیساها، نیروهایی را در بخش تبلیغات استخدام میکنند و دپارتمان روابط عمومی دارند. این دپارتمانها، کارشناسان عرصه ارتباطات را به کار گماشتهاند.
لازم به ذکر است، کتاب «دین و رسانه، مفاهیم بنیادین یک رشته مطالعاتی نوظهور » از سوی مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما منتشر شده است./600/ص