vasael.ir

کد خبر: ۴۷۱۰
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۷ - 20 April 2017
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه15

بررسی روایات مبنی بر استمرار امامت اهل بیت تا روز قیامت

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ادامه بحث مقدماتی پیرامون نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت به استناد روایاتی از منابع اهل سنّت گفت: موضوع خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) نزد مردم امری مفروغ عنه و مسلّم بوده است و آنها مکلّف به اطاعت از خلفاء تعیین شده بودند.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در پانزدهمین جلسه سال تحصیلی 96-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز سه‌شنبه هجدهم آبانماه 1395 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد؛ در ادامه بحث پیرامون حاکمیت حاکمان منصوب در عصر غیبت به بررسی برخی روایات وارده در این باب پرداخت که گزیده‌ای از مطالب بیان شده در پی می آید.

1. به استناد روایات فراوان از منابع اهل سنّت، موضوع امامت و جانشینی رسول خدا و تعیین شخص امام و جانشین به مردم واگذار نشده بوده است.

2. در یک روایت متواتر آمده است: «بایعنا رسول الله... أن لا ننازع الامر اهله»، بنا به این روایت از مردم در اموری بیعت گرفته شد؛ از جمله اینکه در امر ولایت نزاع نکنند، عدم نزاع در امر ولایت به معنی مفروغ عنه بودن آن است؛ چون ابهام آن و احاله امر امامت به مردم نتیجه ای جز اختلاف و تفرقه آراء نخواهد داشت.

3. اگرچه در روایت وارده، معنای فقره «أن لا ننازع الامر أهله» با دید انصاف روشن است؛ لیکن با تفسیر باطلی از آن کوشیدند خلافت خلفای جور را تثبیت کنند و موجّه جلوه دهند؛ به گونه‌ای که حکومت جبار فاسدی همچون یزید بن معاویه توجیه شده و دیگران در صدد نزاع با او برنیایند.

4. بنا به یک روایت، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «کانت بنو اسرائل تسوسهم الانبیاء کلّما هلک نبیّ خلفه نبیّ و انّه لا نبیّ بعدی و سیکون خلفاء...». نکاتی از این روایت استفاده می شود:

اولاً: فرمانروای سیاسی در میان بنی اسرائیل همواره پیامبری از پیامبران الهی بوده است و این سلسله حاکمیت در میان بنی اسرائیل هیچ گاه منقطع نشده است.

ثانیاً: پس از رسول خدا نیز حاکمیت حاکمان منصوب الهی همچنان ادامه دارد؛ الا اینکه پس از آن حضرت دیگر پیامبری نخواهد بود.

ثالثاً: با وجود آنکه رسول خدا در مورد خلفای پس از خود سخن گفته است و صراحتاً فرموده است: «سیکون خلفاء»، کسی از آن حضرت در مورد اوصاف و خصوصیات این خلفاء پرسشی نکرده است؛ عدم پرسش از اوصاف خلفاء دلالت بر آن دارد که امر خلافت نزد مردم امری مفروغ عنه و مسلّم بوده است.

تقریر پانزدهمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة علی سیدنا محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین

 

دوام امامت در اهل بیت تا روز قیامت؛ شاهدی از روایات

در کتاب کافی روایت مفصلی از امام رضا علیه السلام نقل شده است، بخشی از این روایت که مشتمل بر فراز مناسب بحث ماست نقل می شود.

«أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ کُنَّا مَعَ الرِّضَا علیه السلام بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی الْجَامِعِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَ ذَکَرُوا کَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی ع فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِیهِ فَتَبَسَّمَ ع ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ ص حَتَّى أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ بَیَّنَ فِیهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ کَمَلًا فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ أَنْزَلَ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِیَ آخِرُ عُمُرِهِ ص الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّینِ وَ لَمْ یَمْضِ ص حَتَّى بَیَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِیلَهُمْ وَ تَرَکَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِیلِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِیّاً ع عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَکَ لَهُمْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَیَّنَهُ ...  إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ ع بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِیلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِکْرَهُ فَقَالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَقَالَ الْخَلِیلُ ع سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ إِمَامَةَ کُلِّ ظَالِمٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ صَارَتْ فِی الصَّفْوَةِ ثُمَّ أَکْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِأَنْ جَعَلَهَا فِی ذُرِّیَّتِهِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ فَلَمْ تَزَلْ فِی ذُرِّیَّتِهِ یَرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى وَرَّثَهَا اللَّهُ تَعَالَى النَّبِیَّ  فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا ص عَلِیّاً ع‏ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى رَسْمِ مَا فَرَضَ اللَّهُ فَصَارَتْ فِی ذُرِّیَّتِهِ الْأَصْفِیَاءِ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ بِقَوْلِهِ تَعَالَى وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلى‏ یَوْمِ الْبَعْثِ فَهِیَ فِی وُلْدِ عَلِیٍّ ع خَاصَّةً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ...»

 

روایت، شاهد بر عدم زوال مُلک

شاهد ما در این روایت عبارت «فَهِیَ فِی وُلْدِ عَلِیٍّ ع خَاصَّةً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» است که در آن به استدامه امامت در ذریه امیرالمؤمنین علیه السلام «الی یوم القیامه» تأکید می کند؛ در تفسیر آیه شریفه «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً»[1] و در توضیح اینکه چرا در این آیه از مُلک، به ملک عظیم یاد شده است چنین گفته شده است که این مُلک عظیم «مُلک الی یوم القیامه» است.

 

شاهد دیگر قرآنی

شاهد دیگری از آیات شریفه دالّ بر اینکه این مُلک اعطایی، مُلک تا روز قیامت است، این است که پیش از آیه ای که در آن بر اعطای مُلک به آل ابراهیم اشاره شده است، می فرماید: «أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِّنَ الْمُلْکِ فَإِذًا لاَّ یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا»[2]. در این آیه فرموده است نصیبی از مُلک برای غیر آل ابراهیم و برای کسی دیگر نیست.

بعد از آن می‌فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ الْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا». دلیل حسد دیگران نیز همین بوده است که می‌دانستند که استقرار امامت در ذریه ابراهیم به این معنی است که دیگران از آن تا ابد محروم خواهند شد.

آنچه بیان شد خلاصه استدلال جزئی ما به آیات است و در حقیقت تذکری است به آنچه قبلاً مطرح کرده‌ایم.

 

ادامه؛ روایات دالّ بر تعیّن امر خلافت

در ادامه بحث به پنج دسته از روایات اهل سنت اشاره می‌کنیم، دسته جات فراوان دیگری نیز وجود دارد؛ ولی در اینجا تنها به این پنج دسته بسنده می شود.

این دسته جات انتخابی از روایات بر این امر دلالت دارند که امر امامت و جانشینی رسول خدا امری تعیین شده بوده است و در فرهنگ اسلامی و بطور کلی در نظام اسلامی امامت امری مفروغ عنه بوده است؛ به این معنا که امر امامت به مردم واگذار نشده بوده است تا اینکه بخواهند امام را انتخاب کنند، شواهد این واقعیت را از منابع اهل سنت فراوان آورده‌ایم و آنچه اینجا مطرح می شود فقط یک اشارت برای فراهم سازی زمینه بحث است.

 

روایت اول

روایت نخست، یک حدیث معروف و متواتر است.

«بایعنا رسول الله علی السمع و الطاعه فی المنشط و المکره و أن لا ننازع الامر اهله»؛ صحیح بخاری حدیث 7199 و    7200.

این روایت بین علمای اهل سنّت متواتر است و غیر از بخاری، مسلم و اصحاب سنن هم آن را نقل کرده اند و تقریباً هر محدث معروفی به این  روایت به شکلی اشاره کرده است، بنا به این روایت از همان روز اولی که اسلام اعلام شد و رسول اکرم از مسلمین بیعت گرفت بیعت، بیعت بر دوامر بود. اول؛ سمع و طاعت نسبت به خود رسول اکرم. دوم؛ «أن لا ننازع الامر أهله».

 

عدم ایکال امر امامت به مردم

عدم نزاع در امر به معنی این است که امر، مفروغ عنه بوده است، چون اگر امر مفروغ عنه نباشد به معنی آن است که به مردم موکول شده است و نتیجه موکول شدن امر امامت به مردم این خواهد شد که یکی می ‌گوید این امام باشد و دیگری می‌گوید آن امام باشد؛ همان طوری که در سقیفه و بعد از آن اتفاق افتاد.

شاهد بر مدّعای ما درباره این معنا برای «أن لا ننازع الامر أهله» تاریخ اسلام است؛ تاریخی که مبتنی بر نظریه «مات رسول الله و لم یوص» است؛ پیامدهای نظریه «مات رسول الله و لم یوص» در تاریخ اسلام این شد که از روز اول بعد از رحلت رسول، در حالی که هنوز کفن آن حضرت خشک نشده بود دعوا شروع شد و تا امروز همچنان این دعوا ادامه دارد.

 

قتال، تاراج اموال، تفرّق احوال؛ نتیجه نزاع در امامت

حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها خطبه و فرمایشی دارد که از معاجز اهل بیت است؛ در این خطبه حضرت خطاب به مجاهرین و انصار می‌فرماید: «وَیْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبَطِ الْوَحْیِ الْأَمِینِ وَ الطَّبِینِ بِأَمْرِ الدُّنْیَا وَ الدِّینِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ»؛ یعنی اهل سقیفه و هم پیمانان آنها امامت را از جایگاه اصلی خود منحرف کردند.

سپس می فرماید حال که چنین کردید پس منتظر باشید: «وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِینَ یَدَعُ فَیْئَکُمْ زَهِیداً وَ زَرْعَکُمْ حَصِیداً فَیَا حَسْرَتَى لَکُمْ وَ أَنَّى بِکُمْ وَ قَدْ عَمِیَتْ قُلُوبُکُمْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ‏»؛ یعنی حال که چنین کردید پس منتظر باشید که جباران ستمگر خونریز بر شما مسلط شوند و آنان دو کار می‌کنند؛ ثروت‌های شما را به تاراج می‌برند و جمع شما را هم درو می کنند.

قبل از این عبارت نیز می فرماید: «احْتَلَبُوا مِلْ‏ءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً»؛ یعنی از این گاو خلافت چیزی جز خون نمی‌دوشید؛ فرمایش حضرت زهرا سلام الله علیها واقعاً چیز عجیبی است و آنچه فرمود اتفاق افتاد.

 

اختلاف امت؛ نتیجه انکار امامت

نتیجه انکار مسئله امامت و نصب امام اختلافی شد که محمد بن عبدالکریم شهرستانی امام معروف اهل سنّت در کتاب الملل و النحل خود درباره آن می‌گوید: «و اعظم خلاف بین الامة خلاف الامامة اذا ماسل سیف فی الاسلام علی قاعدة دنییة مثل ما سل علی الامامة فی کلّ زمان»، شهرستانی، الملل و النحل، صفحه 24، طبع مصر، سال 1387 هجری قمری.

 

تفسیر اموی و بطلان آن

«أن لا ننازع الامر أهله» را اینگونه تفسیر می کنند که هر فردی «ان عقدت له الخلافة لاتنازعوا»؛ یعنی وقتی جبار ستمگر و خونریزی مثل یزید بن معاویه حاکمیت را گرفت دیگر با او منازعه نکنید؛ حال آنکه وقتی چنین فردی حاکمیت را گرفت دیگر نزاعی نیست، نزاع بر سر اصل امامت است و بر سر این است که چه کسی امام بشود، این تفسیر، تفسیر اموی از این حدیث است.

اگر کسی در معنای حدیث تامل کند معنای آن واقعاً و منصفانه بسیار روشن است، حدیث می فرماید قبل از نزاعِ شما «للامر اهل فلا تنازعوا فی ذالک»؛ وگرنه اگر معنی آن این باشد که برای حاکمیت و امامت تا حد مرگ نزاع کنید، خون هم بریزید و جنگ و دعوا هم بکنید، پس از همه خونریزیها دیگر با اهل امر منازعه نکنید!! چنین چیزی نیاز به بیعت ندارد و معلوم است وقتی کسی بر ارکیه قدرت تکیه زد دیگر نزاعی نیست و تم له الامر و به قول عرب «استتب له الامر»؛ نزاع قبل از این است.

این روایت در منابع شیعه نیز وجود دارد؛ اما در منابع غیرشیعه زیاد نقل شده است و قصدشان از نقل زیاد آن تثبیت خلافت خلفای جور بوده است، روایت را ابتدا به نحو نادرست تفسیر کردند و گفتند اگر کسی به هر طریق به خلافت و قدرت رسید ولو با جنگ و کشتار با او نزاع نکنید و پس از تفسیر نادرست، آن را بسیار نقل کردند؛ اگر در روایت تأمل و تدبّر می‌کردند بر آنها معلوم می شد که معنی روایت این نیست.

 

روایت دوم

«کانت بنو اسرائل تسوسهم الانبیاء کلما هلک نبی خلفه نبی و انه لا نبی بعدی و سیکون خلفا فیکثرون قالوا فما تامرنا قال فو ببیعة الاول فالأول ائتوهم حقهم فان الله سائلهم عن ما استرعاهم». صحیح بخاری، حدیث 3455؛ سنن ابن ماجه، حدیث 2871.

روایت می فرماید سیاست مداران بنی اسرائیل انبیاء بودند؛ در روایت به واژه سیاست تصریح شده است و نمی‌توان آن را به معنای دیگری غیر از سیاستمداری برگرداند، بنا به روایت، سلسله سیاست مداران و فرمانروایان از انبیا در میان بنی اسرائیل هیچ گاه منقطع نشد، حتی آنگاه که قدرت ظاهری در اختیار انبیاء نبوده است و قدرت ظاهری را سیاستمداران ظالم به دست گرفتند باز هم یک نبی سائس از جانب خدای متعال در میان آنها وجود داشته است.

 

تبیین فقرات روایت

«انه لانبی بعدی و سیکون خلفاء»؛ رسول خدا می فرماید نبوّت که به من رسید بدانید که بعد از من دیگر نبی وجود ندارد؛ از این عبارت استفاده می شود که آنچه ادامه ندارد، فقط نبوّت است و گرنه غیر از نبوّت، سیاست مداری و فرمانروایی این سلسله همچنان ادامه دارد.

«سیکون خلفاء فیکثرون»؛ می فرماید بعد از من خلیفگان زیادی وجود دارد، در روایات دیگر عدد این کثرت اثنا عشر معین شده است؛ در منابع اهل سنت نیز وارد شده است که خلفاء پس از رسول خدا دوازده نفرند؛ بخاری و مسلم در صحاح خود، احمد در مسند، حاکم در مستدرک و سایر محدثین اهل سنت آن را روایت کرده‌اند.

در روایات ما نیز این روایت نقل شده است و مرحوم صدوق در باب اثنی عشر روایات بسیاری به طرق مختلف نقل کرده است؛ به گونه ای که روایت با مضمون «الائمه بعدی اثنا عشر» از متواترترین روایات بین جمیع مسلمین است.

«قالوا فما تامرنا قال فو ببیعة الاول فالأول»؛ بعد از آنکه حضرت فرمود بعد از من نبوتی نیست، بلکه خلفایی وجود دارد گفتند تکلیف ما چیست؟ فرمود بیعت کنید با آنها و به بیعت خود وفادار باشید، رسول خدا نفرموده است «بایعوهم» بلکه فرموده است «فو ببیعة الاول».

 

نکات مستفاد از روایت

در این روایت چند مقطع وجود دارد.

مقطع اول: «کانت بنو اسرائیل تسوسهم الانبیاء کلما هلک نبی خلفه نبی»؛ این مقطع از حدیث تفسیر آیه کریمه «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» است؛ یعنی امامت در ذریه ابراهیم در طول تاریخ تداوم داشته است و این امامت به معنی سیاستمداری است؛ نه یک امامت معنوی! امامی که نه اطاعتش واجب باشد و نه اختیاراتی داشته باشد امام نیست و جعل الهی لازم ندارد.

مقطع دوم: «انه لانبی بعدی»؛ این فراز از حدیث بیان می کند که تنها استثناء از این تسلسل، استثناء نبوّت است، این مطلب اشعار بر این دارد که عبارت «کلما هلک نبی خلفه نبی» به معنی «کلما هلک سائس من الانبیاء خلفه سائس آخر من الانبیاء» است، بعد می‌فرماید: «انه لا نبی بعدی» یعنی فقط نبوت را استثناء می‌کند، بنابراین می توان نتیجه گرفت که از سلسله‌ آمران و حاکمان الهی فقط نبوت استثناء است.

مقطع سوم: «سیکون خلفاء»؛  کلام حضرت در مورد خلفای پس از خود است اما کسی نپرسید که در مورد این خلفاء کیف نختارهم ؟ ما هی شرائطهم؟ اینها کی هستند؟ کجایند؟ بلکه پرسیدند کیف نصنع؟ ما تأمرنا؟ یعنی بحث از این نیست که این خلفاء چگونه انتخاب شوند و چگونه تعیین شوند؛ بنابراین معلوم می‌شود امر خلافت مفروغ عنه بوده است، تنها سوالی که مطرح شده است این است که تکلیفمان نسبت به این خلفاء چیست؟

در روایت ابن ماجه آمده است:«فما نصنع» و حضرت جواب می دهد: «فو ببیعة الاول فالاول». عبارت «ببیعة الاول فالاول» هم نشان دهنده‌ این است که «الاول فالاول» الان وجود دارد و مفروغ عنه است، بنابراین آنچه به دست می آید این است که وجود سلسله ای از خلفاء که «فُرغ عن کونهم خلفاء» ثابت است و اکنون آنچه بر عهده‌ مردم است فقط وفای به بیعت، اطاعت و فرمان بری است؛ نه تعیین خلیفه. تعیین خلیفه کار مردم نیست، اگر تعیین خلیفه با مردم بود، باید مردم سوال می‌کردند: کیف نختارهم؟ کیف نعرفهم؟ کیف نعیّنهم؟

مقطع چهارم: «فان الله سائلهم عن ما استرعاهم»؛ این عبارت خود تائید می‌کند که مراد از «الاوّل فی الاوّل» خلفاء معین بوده‌اند، «الاوّل فی الاوّل»؛  اوّلی هست و بعد از این اول باز یک اول دیگری هست.

وصلی الله علی محمد و آل محمد

تقریر: جلال الدین زنگنه 223/907/م

 


[1] نساء/54

[2] نساء /53.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۱:۵۳
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۰۸
اذان مغرب
۲۰:۱۶:۳۳