vasael.ir

کد خبر: ۴۶۷۳
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۴ - 07 March 2017
اثری از سلمان رضوانی ؛

فمینیسم و رسانه های تصویری

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- فمینیسم اگرچه به معنای کنونی آن واژه‌ای نوین است، ولی قدمتی به اندازه تاریخ دارد. مبنای اندیشه فمینیسم که در زبان فارسی «زن گرایی»، «زن محوری» و «زن مداری» است، تساوی حقوقی زن و مرد بوده است. کتاب فمینیسم و رسانه های تصویری از معدود کتب منتشره ای است که نگاهی رسانه ای به بحث فمینیسم دارد و به نقد و بررسی آن پرداخته است.


به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «فمینیسم و رسانه های تصویری» به قلم سلمان رضوانی، توسط مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما و انتشارات دفتر عقل منتشر گردیده است.
فمینیسم مفهومی اجتماعی است و ارائه تعریفی دقیق از آن با توجه به شاخه‏ ها و گرایش‏های مختلف آن کاری دشوار است. در مجموع می‏توان این جریان را طرز تفکری دانست که حقوق اجتماعی و سیاسی زنان را با حقوق مردان برابر می‏داند و برای تحقق آن از هیچ کوششی فروگذار نیست. به باور نظریه ‏پردازان فمینیستی، سرآغاز این جنبش به قرن هفدهم برمی‏گردد، ولی حرکت سامان‏دهی شده آن به قرن نوزدهم در کشور فرانسه بر می‏گردد که با اعتراض به مردسالاری آشکار حاکم بر اعلامیه حقوق بشر فرانسه شکل جدی‏تری به خود گرفت. آن‏گاه با موج‏های اول، دوم و سوم خود توانست در جای جای دنیا، هوادارانی را برای خود دست و پا کند. در ایران نیز باید مشروطیت را نقطه اساسی در تغییر نگرش زنان دانست. در این زمان، آنان خواسته یا ناخواسته در مسیر دگرگونی‏های فرهنگی مغرب زمین و به نوع الگوبرداری از آنها پرداختند. در اواخر دوران قاجاریه، جنبش‏ های نوبنیادی در پشتیبانی از حقوق زنان، ایجاد شد و مقاله‏ هایی در ترویج دیدگاه‏های غربی که به ظاهر در پی واگذاری حقوق برابر به زنان بودند، نگاشته شد. سیاست کشف حجاب از پی‏آمدهای چنین اندیشه ‏هایی بود که در سال 1317 به بهانه آزاد کردن نیمی از نیروهای انسانی جامعه اجرا شد. پس از انقلاب اسلامی نیز، بار دیگر در سال‏های 1361 تا 1367نمایی تازه یافت و گروه‏ های ضد انقلاب به شدت از آن پشتیبانی کردند. ازاین‏ رو، در خارج از ایران نیز، بنیادهایی چون بنیاد پژوهش‏های زنان ایرانی، روشنگران و مطالعات زنان در تقویت این جریان فکری شکل گرفت. هم‏ اکنون نیز این جریان، توسط چهره ‏های شناخته شده گاه و بیگاه جلوه‏ هایی تازه می‏ یابد. این پژوهش، به نظریه‏ های فمینیستی و افزایش دیدگاه معرفتی نسبت به این جریان سیاسی ـ اجتماعی می‏ پردازد. ازاین‏ رو، با بررسی دقیق پیشینه تاریخی آن، امتداد این جریان را در سال‏های اخیر در ایران اسلامی پی می گیرد. از آن‏جا که این نوشتار صبغه رسانه ‏ای نیز دارد، نگارنده به بررسی اجمالی رابطه فمینیسم و هنر، به ویژه رسانه‏ های تصویری پرداخته و بررسی و تحلیل برخی از شاخص‏ های فمینیستی در برنامه ‏های تلویزیونی را در دستور پژوهش خویش قرار داده‏ است.


فمینیسم اگرچه به معنای کنونی آن واژه‌ای نوین است، ولی قدمتی به اندازه تاریخ دارد. مبنای اندیشه فمینیسم که در زبان فارسی «زن گرایی»، «زن محوری» و «زن مداری» است، تساوی حقوقی زن و مرد بوده است. اولین کسانی که چنین نهضتی را آغاز کردند نویسندگان متون ادبی هستند که در کتاب‌های خود به بیان ظلم و ستم مردان علیه زنان پرداخته‌اند. با آغاز قرن بیستم، مبارزه فمینیسم‌ها علیه مردان سازمان یافته‌تر شد و زنان به عرصه‌های علوم و مسایل تحقیقاتی قدم گذاشتند و کوشیدند تاریخ، جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد و ... را که عرصه‌هایی کاملاً مردانه بود، با بینش زنانه تفسیر و بررسی کنند. از ویژگی‌های دیگر این قرن، تنوع و چند گانگی در اندیشه فمینیسم است که منشأ پیدایش تفکرات متفاوتی در این جنبش شد، نظیر: فمینیسم لیبرالیستی، مارکسیستی، رادیکالی و سوسیالیستی. فمینیسم مفهوم زن را در کثرت می‌جوید نه در وحدت، زیرا فمینیسم گفتمانی چند صدایی است که از پلورالیسم استقبال می‌کند و به تفاوت‌ها ارج می‌نهد. بنابراین فمینیسم درک مفهوم زن را در دگرگونی می‌داند و نه در رکود، زیرا فمینیسم حرکتی همیشه پویا و در حال بازنگری است.

توصیف کتاب:
این کتاب از هفت فصل تشکیل یافته که عبارتند از:
1. کلیات
2. نظریه ها و شاخصه های فمینیسم
3. تاریخ فمینیسم در ایران
4. فمینیسم و هنر
5. فمینیسم و رسانه های عمومی
6. فمینیسم و سینما
7. فمینیسم و تلویزیون

پیش‏گفتار
فمینیسم، همان جنبش زنان است که ریشه‏های آن به دوران روشنگری اروپا و بیداری این قاره از خواب قرون وسطایی می‏رسد،. به طور کلی، جریان‏های بعد از دوران روشنگری مانند انقلاب کبیر فرانسه زمینه شکل‏گیری جنبش فمینیستی را فراهم آورد. طولی نکشید که این خیزش اجتماعی، همه مرزهای جغرافیایی را درنوردید و به حوزه‏های فکری نیز وارد شد. فمینیسم که اساس خود را بر دفاع از حقوق زنان بنا نهاد، به شاخه‏ها و جریان‏های متنوعی تقسیم شده است. این جریان همانند دیگر جریان‏های فکری غربی به بی‏راهه رفت و نتایج زیان‏باری برای زنان به بار آورد، به‏گونه‏ای که برخی فمینیست‏هایی که با افتخار از این جریان دفاع می‏کردند، در نهایت، با انتقاد شدید از این جریان و از آثار مخربی که در مورد زنان داشت، اظهار پشیمانی کردند. کشور ما نیز از نفوذ این جریان در امان نمانده است و به‏ویژه در سال‏های اخیر، شاهد رشد جریان‏های مختلف فمینیستی در حوزه‏های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و هنری هستیم.
جلوه‏هایی از این تفکر در تلویزیون نیز به چشم می‏خورد که در برنامه‏های مختلف شاهد آن هستیم. این پژوهش بر این اساس شکل گرفتکه با بررسی فمینیسم و شناخت شاخص‏های آن و نگاه گذرا به برخی سریال‏های تلویزیونی، بتواند جلوه‏هایی از شاخص‏های فمینیستی را که در این برنامه‏ها مشهود است، مطرح کند و برای اصلاح آن چاره‏ای بیاندیشد. بدیهی است بررسی مسائل مربوط به زن، حقوق زن و نظام شخصیت زن یکی از ضرورت‏های تلویزیون است، ولی در این میان، نکته مهم چگونگی پرداختن به این موضوع و همچنین آگاهی دست‏اندرکاران و برنامه‏سازان تلویزیون از افکار و عقاید مختلفی است که حول محور این موضوع (مسائل زنان) وجود دارد.
نکته مهم دیگر، زاویه نگاه برنامه‏سازان این رسانه مهم و اثرگذار به زن است که ضرورت دارد این زاویه نگاه، با فرهنگ دینی و اسلامی متناسب باشد. در غیر این صورت، رسانه راه انحراف را در پیش می‏گیرد و به جای کمک به حل مسائل و مشکلات زنان در جامعه و برداشتن باری از دوش بیش از نیمی از پیکر اجتماع، بر مشکلات آنان خواهد افزود. راهی که فمینیسم در غرب پیمود، نه تنها مشکلی از زنان حل نکرد، بلکه مشکلات جدید و پیچیده‏تری را گریبان‏گیر زنان ساخت که همه به برخی از این مشکلات آگاهی داریم. این پژوهش با هدف شناخت اجمالی فمینیسم و تنوع نظریه‏های آن، جریان‏شناسی فمینیسم در ایران، بررسی اجمالی رابطه فمینیسم و هنر به‏ویژه رسانه‏های تصویری و در نهایت، تحلیل برخی شاخص‏های فمینیستی در برنامه‏های تلویزیونی، انجام پذیرفته است.

فصل اول: کلیات
مطالب این فصل عبارتند از:
1. بیان موضوع
2. اهمیت موضوع
3. پرسش های پژوهش
4. شیوه پژوهش
5. پیشینه پژوهش
6. اهداف پژوهش
7. مفهوم شناسی فمینیسم
8. پیشینه فمینیسم
9. فمینیسم پست مدرن
نگارنده در قسمتی از این فصل آورده است: ریشه‏های فمینیسم که درواقع همان جنبش زنان است، به دوران روشنگری اروپا و بیداری این قاره از خواب قرون وسطایی می‏رسد. جریان‏های پس از دوران روشنگری مانند انقلاب کبیر فرانسه نیز زمینه‏ساز جدی شکل‏گیری جنبش فمینیستی شدند. طولی نکشید که این جنبش، مرزهای جغرافیایی را در نوردید و در همه حوزه‏های فکری وارد شد. فمینیسم که اساس خود را بر دفاع از حقوق زنان بنا نهاد، به شاخه‏ها و جریان‏های متنوعی تقسیم شد. البته این جریان همانند دیگر جریان‏های فکری در غرب به بی‏راهه رفت، به‏گونه‏ای که برخی از فمینیست‏هایی که پیش‏تر با افتخار از این جریان دفاع می‏کردند، درنهایت، به انتقاد از آن پرداختند و از آثار زیان‏بار آن برای جامعه و زنان اظهار پشیمانی کردند. کشور ما نیز از نفوذ این جریان در امان نماند و به‏ویژه در سال‏های اخیر، شاهد رشد جریان‏های مختلفی از فمینیسم در کشور و در حوزه‏های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستیم. حتی رسانه ملی نیز تصویرگر جلوه‏هایی از این تفکر است نگارنده اهداف پژوهشش را چنین برمی شمرد:
1.  شناخت اجمالی فمینیسم، تاریخچه و تنوع نظریه‏های آن
2. جریان‏شناسی فمینیسم در ایران
3. بررسی اجمالی رابطه فمینیسم و هنر
4. بررسی اجمالی نظریه‏های فمینیستی درباره سینما
5. تحلیل برخی شاخص‏های فمینیسم در برنامه‏های تلویزیون جمهوری اسلامی ایران

فصل دوم: نظریه ها و شاخصه های فمینیسم
نگارنده معتقد است: با وجود گونه‏گونی نظریه‏های فمینیستی، سه نظریه اصلی قابل شناسایی است. در واقع، تنوع نظریه‏های فمینیستی از تبیین‏هایی سرچشمه می‏گیرد که طرفداران هر کدام از این سه نظریه ارائه داده‏اند.
1. نظریه تفاوت جنسی زنان با مردان
2. نظریه نابرابری جنسی زنان با مردان
3. نظریه ستمگری جنسی مردان با زنان

فصل سوم: تاریخ فمینیسم در ایران
مباحث این فصل عبارتند از:
1. دوره های تاریخی حرکت های فمینیستی در ایران
2. دسته بندی جریان های فمینیستی در ایران
3. ویژگی های فمینیسم در ایران
نگارنده ویژگی‏های فمینیسم در ایران را چنین برمی شمرد:
1.  تبلیغ و تأیید تساوی و مشابهت کامل زن و مرد. فمینیست‏های ایران هم مانند دیگر فمینیست‏های جهان، بدون درنظر گرفتن تفاوت‏هایی که میان زن و مرد وجود دارد، خواستار برابری بی‏قید و شرط آن دو هستند. این امر در بسیاری از نوشته‏های آنان دیده می‏شود.
2. تأکید بر تقابل و دشمنی زن و مرد
3. تأکید بر حقوق از دست رفته زنان و بی توجهی به اخلاق در روابط میان مرد و زن
4. زشت پنداری خانه داری
5. تغییر نگرش در مسائل جنسی میان زنان
6. نفی ارزش های دینی به عنوان عامل محدود کننده زنان

فصل چهارم: فمینیسم و هنر
این فصل از کتاب دارای مباحث هنری متعددی است که به ترتیب عبارتند از:
1. فمینیسم و هنر
2. فمینیسم و شعر
3. فمینیسم و موسیقی
4. فمینیسم و معماری
5. فمینیسم و مجسمه سازی
6. فمینیسم و عکاسی
نگارنده معتقد است: فمینیسم، اصول تاریخ هنر را زیر سؤال می‏برد و می‏کوشد با تصحیح دیدگاه تاریخی هنر، تعریف‏های جدیدی از صنعت و فن ارائه دهد. فمینیست‏ها استدلال می‏کنند که هنر از راه تصویرپردازی، تداعی و موقعیت فرهنگی‏اش، با استفاده از نمادهای مبالغه‏آمیز در مورد حسن و عیب زنانه، ابزاری در خدمت انطباق نقش جنسی با جامعه بوده است.
نظریه فمینیستی، به مفروضات بنیادین هنر می‏تازد و معتقد است تجربه دوباره هنر از منظر فمینیستی؛ یعنی «جدا کردن آن از یک موقعیت برج عاجی باارزش، و دیدن آن نه بسان منعکس‏کننده منفعل تاریخ اجتماعی، بلکه بسان ابزاری که در هر دوره تاریخی، می‏تواند به مثابه نیروی اجتماعی پرقدرتی به‏کار آید، چنان‏که به کار آمده است.
فمینیسم، زمینه‏ای برای هنرمندان زن آفریده است تا هنر جدیدی به وجود آورند که بر تجربه شخصی و جمعی زنان تأکید کند و مواد و مصالح مرتبط با زندگی زنان را به کار بَرَد. فمینیسم با تشکیک در همه عرصه‏ها می‏کوشد تعریفی جدید با نگاهی زنانه از هر چیز ارائه دهد. هنر نیز از این قاعده بیرون نیست. ازاین‏رو، برای هنر نیز ویژگی‏های جدیدی تعریف کرده‏اند. ویژگی هنر فمینیستی، استفاده از فنون ضدکلاسیک است. برای نمونه، لوسی لیپارد یکی از هنرمندان فمینیست، هنر کُنشی و اشیای پیش‏ساخته را چون عناصری تکرار شونده در هنر زنان به کار می‏گیرد. نوعی انبوهی یک‏دست بیشتر به صورت بسیار حسی لمس‏پذیر و تکراری یا تا حد وسواس‏آمیزی پر از جزئیات، فراوانی شکل‏های مدوّر، تمرکز روی نقطه کانونی، فضاهای درونی، فرم شلجمی که به درون خود برمی‏گردد، لایه‏ها یا چین‏ها، پرده‏ها، گونه‏ای نرمی یا انعطاف توصیف‏ناپذیر در اجرا، پنجره‏ها، تفصیلات زندگی‏نامه‏ای، حیوانات، گل، نوعی خاص از پرداختن به جزئیات و علاقه به رنگ‏های صورتی و پاستلی، از جمله ویژگی‏های هنر فمینیستی به شمار می‏آید. البته فمینیست‏های سیاه، با اشاره به اروپامحوری نظریه فمینیستی اولیه، با گنجاندن باغبانی و مهارت‏های عملی در هنر زنان، چارچوب بازتری برای آن پیشنهاد می‏کنند.

فصل پنجم: فمینیسم و رسانه های عمومی
این فصل از کتاب که مباحث مربوط به رسانه و فمینیسم  را به خود اختصاص داده است دارای بخش های زیر می باشد:
1. پیش بینی فمینیسم درباره رسانه
2. راهبرد فمینیسم در حوزه رسانه
3. مضمون های اصلی در مطالعات رسانه ای فمینیستی
نگارنده در قسمتی از این فصل می نویسد: فمینیست‏ها در گذشته پیش‏بینی کرده بودند که رسانه‏های گروهی از جمله سینما و تلویزیون، در آینده به آوردگاه جنبش زنان تبدیل خواهند شد. آنان معتقد بودند از این رسانه‏ها می‏توان به عنوان ابزاری ایدئولوژیک بهره گرفت؛ ابزاری که بر ضد تصویرسازی قالبی زنان در رسانه‏های مردمحور واکنش نشان خواهد داد و آگاهی آنان را از موقعیت کهترشان در جامعه پدرسالار ـ که زنان در آن نقش زیردست دارند ـ افزایش خواهد داد. استدلال آنها این بود که زنان در فیلم‏ها و سریال‏های تلویزیونی، نقش‏های دوم را داشته‏اند، تا نقش‏های کلیدی و سرنوشت‏ساز. نظریه‏پردازان فمینیستی رسانه‏ها معتقدند جهانی که به وسیله رسانه‏ها، به‏ویژه رادیو و تلویزیون برای ما ترسیم می‏شود، جهانی مردمحور است که نقش زن در آن به درون خانه یا مشاغل اندکی که زنانه تلقی می‏گردند، محدود می‏شود.
بتی فریدن، نویسنده‏ای که پیش‏تر سردبیر مجله‏های زنان بود، معتقداست رسانه‏ها و طیفی از کارشناسان هم‏دست آنها از قبیل پزشکان، روان‏شناسان و جامعه شناسان، در میان زنان معمولی که نمی‏توانند مطابق میل و انتظار ایده‏آل «کدبانوی قهرمان سعادتمند» باشند، روح ناامنی، بیم و سرخوردگی می‏دمند. در دهه‏های 1970و 1980، گروه‏های زنان در امریکا به مجوز قانونی بسیاری از ایستگاه‏های تلویزیونی محلی برای پخش برنامه‏ها، به دلیل بازنمایی جنسیت‏باورانه زنان در این ایستگاه‏ها و غفلت آنها از موضوع‏های خاص زنان، اعتراض کردند. در کشورهای دیگر هم شیوه به تصویر کشیدن زنان در رسانه‏ها، به نقد فمینیستی پرهیجان مشابهی انجامید. برای مثال، در سال‏های میانی دهه 1980، کلیر شورت، نماینده پارلمان بریتانیا از حزبکارگر، از چاپ تصویرهای دختران نیمه عریان در مطبوعات عامه‏پسند چنان خشمگین شد که لایحه‏ای درباره ممنوع کردن چاپ این‏گونه عکس‏ها به پارلمان برد. زنان معمولی نیز در سرتاسر بریتانیا، از مبارزه این زن حمایت بسیار کردند. اگرچه لایحه پیشنهادی شورت تصویب نشد، ولی غوغای برخاسته از آن سبب گردید به طور مقطعی، تصویر دختران از صفحه سوم به صفحه هفتم منتقل شود.
نکته مهم برای فمینیست‏ها در بازخوانی عملکرد رسانه‏ها، مسئله «بازنمایی» است. آنها افزون بر درخواست فرصت‏های برابر برای زنان، خواهان تعریف جدیدی از زنانگی و تلویحاً مردانگی هستند و معتقدند رسانه‏ها، نقش واقعی زنان را ترسیم نمی‏کنند، بلکه نقش بازنمایی شده آنها را ـ آن‏گونه که دلشان می‏خواهد ـ ترسیم می‏کنند. به همین دلیل، فمینیست‏ها در برخورد با رسانه‏ها خواهان سهم برابرند. آنان معتقدند در بخش اخبار، اخبار مربوط به زنان حدود هیجده درصد کل اخبار رسانه‏های خبری جهان را به خود اختصاص داده است که این رقم، پنج برابر کمتر از اخبار مربوط به مردان است. در زمینه تصمیم‏گیری برای پخش اخبار نیز معتقدند مردان تصمیم می‏گیرند چه اخباری باید پخش شود یا نشود. از نظر مردان، خبر مهم؛ یعنی درگیری، خشونت، جنگ (سیاسی، اقتصادی، فیزیکی)، قتل، خودکشی، سیل، آتش‏سوزی و فجایع طبیعی از هر نوع، در حالی که از نظر زنان، خبر مهم؛ یعنی اطلاعات درمورد واقعه‏ای که انسان‏ها را به یکدیگر نزدیک‏تر می‏سازد. جنبش‏های فمینیستی در ابتدا فقط می‏کوشیدند به تحلیل تصویرهای جنسیتی و زنان در رسانه‏ها بپردازند، چنان که سارالورا در مقاله خود باعنوان «تصویر زنان در رسانه‏ها» می‏نویسد:
آنچه فمینیسم دریافته است، حضور زنان در این عرصه به واسطه جاذبه‏های جنسی، به خصوص برای تبلیغات بوده است. آنان نه تنها در این پروژه‏ها تصاویری از زنان ارائه می‏دهند، بلکه نشان می‏دهند چه چیزی از ما (زنان) انتظار دارند. تعریفی که رسانه‏ها از زنان ارائه می‏دهند، بیشتر تکرار نقش‏های کلیشه‏ای و واژگونی‏حقایق روحی و ذهنی آنان در پوشش‏های خاص و غیرمستقیم است.

فصل ششم: فمینیسم و سینما
در این فصل به مباحث مربوط به سینمای فمینیستی پرداخته می شود و دارای دو فصل اصلی است:
1. تاریخچه حضور زنان در سینمای جهان
2. تاریخچه حضور زن در سینمای ایران
نویسنده کتاب در قسمتی از این فصل آورده است: از همان روزهای آغازین پا گرفتن صنعت سینما در اواخر قرن نوزدهم، زنان از فهرست عوامل مؤثر فیلم‏سازی حذف شدند. البته کار بخش‏های غیر فنی، چون طراحی صحنه و گریم یا دستیاری تهیه‏کننده از آن زنان بود. با این حال، پژوهش‏های جدید نشان می‏دهند که نقش زنان در سینمای آن دوران، آن قدرها هم بی‏اهمیت نبوده است و برخی از آنان به کارگردانی، تهیه‏کنندگی، تدوین و فیلم‏نامه نویسی پرداخته و مستقیم یا غیرمستقیم بر روند تولید فیلم اثرگذار بوده‏اند.
بنا بر اسناد و مدارک موجود، نخستین زنان فیلم‏ساز، فرانسوی و امریکایی بودند. دو تن از هنرپیشه‏های معروف هالیوود؛ یعنی مری پیکفورد و لیلین گیشن، کارگردانی نیز می‏کردند، ولی برای اینکه به وجهه‏شان صدمه‏ای وارد نیاید، این امر را مسکوت گذاشتند.
نخستین کارگردان زن دنیا، الیس گی بلاشه از کشور فرانسه است؛ زنی که از قِبَل کار کردن برای گومون، یعنی همان شرکت تولید دوربین، به ابزار لازم برای این کار دست یافت. او کار خود را در سال 1896 با یک فیلم کوتاه یک دقیقه‏ای به نام فرشته خوب در زمین کلم آغاز کرد و معتقد بود این فیلم،نخستین فیلم داستانی دنیاست. او پس از یازده سال کار در فرانسه، آنجا را به مقصد امریکا و موقعیت‏های بهتر ترک کرد. گی بلاشه در آنجا فیلم‏نامه‏های بسیاری را نوشت و کارگردانی و تهیه‏کنندگی کرد، مانند فیلم در سال 2000 که در آن، زنان، حکم‏روای جهانند. صنعت سینمای امریکا در اوایل نخستین دهه قرن بیستم، گسترش قابل ملاحظه‏ای یافت و در مورد زنان، کمتر از اروپا تبعیض قائل شد، به گونه‏ای که پیش از سال 1930، دست کم 26 کارگردان زن در امریکا فعالیت می‏کردند. البته احتمالاً تعداد کارگردانان، بازیگران و فیلم‏نامه‏نویسان زن، بسیار بیشتر بوده، ولی نامشان در عنوان‏بندی فیلم‏ها نیامده است. لوییز وبر، نخستین و احتمالاً مشهورترین فیلم‏ساز زن امریکایی است. او افزون بر کارگردانی فیلم‏هایش که به بیش از 75 فیلم می‏رسد، در نوشتن فیلم‏نامه، تهیه‏کنندگی و بازی در آنها نیز شرکت می‏جست.
در پایان دهه بیست، فیلم‏های صامت کنار گذاشته شدند و فیلم‏های ناطق از راه رسیدند و به شکل غیر مستقیم، سقوط بسیاری از زنان در عرصه سینما را با خود به همراه آوردند؛ چون ابزار لازم برای ناطق کردن فیلم‏ها بسیار گران بود و فقط شرکت‏های بزرگ توانستند به کار خود ادامه دهند. ازاین‏رو، شرکت‏های کوچک و مستقل که تعدادشان بسیار بیشتر بود و بیشتر کارکنان آنها زن بودند، دوام نیاوردند و به دنبال آنها زنان نیز بی‏کار شدند. این دوره گذرا از صامت به ناطق، برای کارگردان زنی مثل دوروتی آرزنر خطری به همراه نداشت و او توانست به کار خود ادامه دهد و فیلم‏های زیاد و مشهوری بسازد؛ فیلم‏هایی چون کریستوفر استرانگ (1933) با بازی کاترین هپیورن و برقص دختر برقص (1940).
برخی از زنان به جز کارگردانی، در دیگر حرفه‏هایی که در فرآیند فیلم‏سازی مهم هستند، نقش کلیدی و مؤثری داشتند. برای نمونه، می‏توان به آسمارویل، همسر آلفرد هیچکاک اشاره کرد که در بسیاری از فیلم‏ها دستیار او بود، از جمله 39 پله (1935) و بانو ناپدید می‏شود (1938). او همچنین در نوشتن فیلم‏نامه برخی از فیلم‏های هیچکاک همچون سوء ظن (1941) و سایه یک شک (1943) همکاری کرد. جنبش زنان مستندساز در بریتانیا که جان گریسون آن را بنیاد نهاد، تأثیر عظیمی بر سینمای انگلستان گذاشت و زمینه‏ای را فراهم آورد تا زنان دیگری در این کشور به عرصه کارگردانی راه پیدا کنند، زنانی مانند کی‏مندر که ابتدا در زمینه طراحی صحنه کار می‏کرد و سپس به دلیل موقعیت‏های بی‏شماری که جنگ جهانی دوم برای زنان فراهم آورد، توانست کارگردانی و در هر دو عرصه مستند و داستانی فعالیت کند.
دیگر فیلم‏سازان زن همچون ایون فلچر و باج کوپر نیز چند فیلم مستند کارگردانی کردند. جیل کریگی سنت زنان مستند ساز؛ یعنی پرداختن به مسائل اجتماعی را ادامه داد و نگارش و کارگردانی فیلم‏هایی چون آن طور که ما زندگی می‏کنیم (1946ـ1947)، زخم آبی (1950) و زن بودن (1951) را به انجام رساند.

فصل هفتم: فمینیسم و تلویزیون
مطالب این فصل عبارتند از:
الف) جلوه هایی از فمینیسم در تلویزیون
ب‌) مصداقهای فمینیسم در برنامه های تلویزیونی، این بخش از فصلِ هفتمِ کتاب، دارای مباحث زیر می باشد:
1. فیلم های سینمایی
2. سریال های خارجی
3. سریال های ایرانی
4. برنامه های کودک
5. پیام های کوتاه تبلیغاتی

لازم به ذکر است این کتاب در سال 1385، در شمارگان 1400 نسخه و به قیمت 11000ریال منتشر شده است./601/ص

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۶:۵۵
طلوع افتاب
۰۶:۱۱:۳۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۴:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۱۳:۱۱