به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ از جمله مباحث حائز اهمیت در مسألة مذاکره، کارکردهای مذاکره در تحقق اهداف سیاست خارجی کشور اسلامی است. حجت الاسلام قاسم شباننیا در مقاله « کاربست مذاکره در دیپلماسی کشور اسلامی» سعی کرده است با روش توصیفی ـ تحلیلی و با بهرهگیری از منابع معتبر و اصیل اسلامی، نشان داده شود که حکومت اسلامی می تواند از طریق مذاکره زمینهساز تحقق اهداف متعالیای همچون تحقق آرمان های جهانی اسلام، هدایت، اتحاد، تثبیت امنیت، صلح و همزیستی مسالمتآمیز، رفع اختلافات، حفظ نظام، ثبات نظام بینالملل، انعقاد معاهدات و تضعیف جبهة طاغوت گردد.
مولف در مقدمه با بیان اینکه اگر اگر بتوان دیپلماسی را در فن اداره کردن روابط خارجی و اسلوبی برای رعایت مصالح دولت در خارج از مرزهای خود و در نزد دولت های دیگر تعریف کرد، معتقد است که مهمترین ابزار دیپلماسی، مذاکره خواهد بود و حتی میتوان دیپلماسی را در فنّ مذاکره خلاصه کرد.
مولف معتقد است در سیاست خارجی، همواره کشورها در عرصة بینالملل، با انگیزة دستیابی به توافق، دست به مذاکره نمیزنند، بلکه ممکن است انگیزههای مختلفی برای درپیش گرفتن مذاکره در عرصة سیاست خارجی کشورها مطرح باشد، که دست یافتن به توافق، ابلاغ و تبادل مقاصد و نظریات دو کشور، فراهم کردن زمینههای لازم جهت ترویج و نشر فرهنگ خود در کشورهای دیگر، حل و فصل اختلافات، انعقاد صلح و ترک مخاصمه با دشمن، جلوگیری از جنگ و تقویت جبهه بین المللی، تبادل اسرا میان دو کشور، انعقاد قراردادها و پیمانها میان کشورها، گردآوری اطلاعات دربارة تواناییها، اهداف و مشکلات طرف مقابل، مذاکره با هدف ارائة اطلاعات غلط از اغراض و توانایی های خود، دفع شرّ و مشغول کردن دشمن، حل تعارضات احتمالی، از جمله این موارد میباشد.
مولف تصریح میکند که موارد فوق، تنها بخشی از کارکردهای مذاکرة میان دولت هاست که ممکن است هر کشوری در عرصة روابط بینالملل، آنها را دنبال نماید و میتوان ادعا نمود حکومت اسلامی نیز در عرصة سیاست خارجی خود، نه تنها مذاکره را به عنوان یک اصل اولی مورد توجه قرار میدهد، بلکه با توجه به رسالتی که دین مبین اسلام برای آن قرار داده است، گستره و محدودة مذاکره را بسیار وسیعتر و پردامنهتر دنبال میکند.
وی در ادامه با اشاره به آرمان ها، اصول، ارزش ها و احکام شرع مقدس اسلام در عرصة سیاست خارجی و روابط بینالملل، نشان میدهد که مذاکرة میان کشور اسلامی و سایر دولت ها، ثمرات و کارکردهای بسیاری به همراه دارد و به همین دلیل است که از صدر اسلام، مذاکره با دول و ملل غیر مسلمان، از جایگاه رفیعی برخوردار بوده است و براساس اصول انسانی و طبق مبادی حق و عدل، مذاکره به عنوان یک راه حل مسالمتآمیز مطرح گردیده و به رسمیت شناخته شده است و از همان زمان، پیامبر اکرم(ص)، از مذاکره برای نشر احکام و معارف دین و نیز برطرف کردن منازعات با سایر قبایل، دولت ها و ادیان دیگر بهره گرفته است.
مولف معتقد است که ترسیم کارکردهای مذاکره، میتوان به مشروعیت اصل مذاکره در اسلام نیز پی برد؛ چراکه این کارکردها میتوانند بیانکنندة ضرورت عقلی انجام مذاکرات نیز باشند و از سوی دیگر، توجه به این کارکردها میتواند برخی از محدودیت ها و ممنوعیت های مذاکره با سایر دول را از منظر اسلام روشن سازد.
نقش مذاکره در تحقق جهانیسازی اسلام
وی در ادامه برای توضیح کارکرد مذاکره در تحقق آرمان های جهانی اسلام، به تبیین چند نکته میپردازد؛ اول اینکه، اسلام دینی جهانی است و اختصاص به مکان و زمان و یا افراد خاصی ندارد که آیات، روایات، سیرة عملی و قولی پیامبر اکرم(ص)، این اصل را به اثبات میرساند که به منظور اثبات آن، به ذکر این آیات و روایات و سیره حضرت رسول، میپردازد.
مولف همچنین بر این باور است که علاوه بر کتاب و سنت، جهانی بودن رسالت اسلام، آثار خود را در فقه اسلامی نیز نشان داده است. ضرورت باور به عمومیت و جهانی بودن رسالت پیامبر اکرم(ص) در مبحث عدم قبول اذان کافر و ضرورت تصریح مرتد به عمومیت نبوت رسول اکرم(ص) برای توبه در صورتی که قبلاً آن را انکار نموده است، از جمله مواردی است که در فقه شیعه، آثار عملی اصل جهانی بودن رسالت اسلام را به تصویر کشیده است.
مولف همچنین معتقد است پذیرش اصل جهانی بودن رسالت اسلام، مستلزم بهرهگیری از هرگونه ابزار و امکانات برای گسترش و توسعة جهانی اسلام است که از جمله ابزار و امکانات گسترش و توسعة جهانی اسلام که در اختیار حکومت اسلامی است، مذاکره با سایر دولت هاست؛ چراکه از این طریق، زمینة ارتباط و تعامل با جهانیان و در نتیجه، نشر احکام و معارف الهی فراهم میگردد که عدم بهرهگیری از چنین ابزاری، به عنوان یک فرصت، کشور اسلامی را در انزوا قرار خواهد داد، امّا بهرهگیری از آن، در صورتی که با رعایت شرایط و ضوابط آن باشد، کشور اسلامی را تبدیل به کشوری فعال، نه منفعل، در عرصة بینالملل خواهد ساخت و در نتیجه، زمینة توسعه و گسترش حاکمیت الهی، آسانتر فراهم خواهد گردید.
مذاکره، زمینهساز هدایت و دعوت
مولف در ادامه میگوید با پذیرش اصل جهانی بودن رسالت اسلام، یکی از مسائلی که از اهمیت ویژهای برخوردار است، نحوه معرفی اسلام به جهانیان است. از آنجا که نیل انسان ها به مقام عبودیت، مستلزم فراهم ساختن زمینههای آن است، لذا اصل هدایت، در زمرة محوریترین اصول در میان اصول حاکم بر سیاست خارجی حکومت اسلامی محسوب میشود که آیات فراوانی موید اهمیت و جایگاه اصل دعوت در اسلام میباشد که مولف به آنها میپردازد.
وی همچنین معتقد است که بررسی سیره و سنّت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نشان میدهد که دعوت به سوی توحید، مهمترین هدف آنان بوده است. ارسال نامه برای سران ممالک، یکی از مراحل بارز جهاد فرهنگی توسط پیامبر میباشد. حجم گسترده این نامهها که در برخی منابع به متن آنها نیز اشاره شده است، نشان از اهمیت چنین دعوتی دارد. همچنین آن حضرت، کسانی را به عنوان سفیران دعوت، به سایر بلاد اعزام میفرمودند. حتی به قدری سطح گفت وگوها و مذاکرات پیامبر اکرم(ص) با طرفداران سایر ادیان و حتی مشرکین توسعه یافت که سال نهم هجرت به «عام الوفود» شهرت یافت؛ به این دلیل که در این زمان، هیأت های نمایندگی فراوانی از اطراف «حجاز» به «مدینه» میآمدند و بسیاری از آنان، پس از انجام گفت وگوها و مذاکرات، اسلام اختیار میکردند.
بنابراین به اعتقاد مولف، انجام مذاکرات و گفت وگوهای حضرت رسول(ص) با غیر مسلمین، همواره برای نیل به توافق نبوده است، بلکه در موارد متعددی اهدافی همچون دعوت به سوی اسلام، مورد توجه آن حضرت بوده است و امضای توافقاتی در این زمینه، تنها برای تسهیل امر دعوت بوده است که نمونه آن بیعت «عقبة اولی» و «ثانی» بود.
مولف در پایان این بخش از مقاله، نتیجهگیری میکند که جامعیت و جهانی بودن دین اسلام، عقلاً اقتضاء میکند که احکام و دستورات و معارف خود را به تمام کسانی که در این محدوده قرار دارند برساند؛ در غیر این صورت نمیتوان ادعا کرد که این شریعت برای هدایت تمامی انسان ها آمده است. لذا مذاکرات کشور اسلامی با سایر کشورها، میتواند بستری مناسب برای هدایت تمام ابنای بشر برای نیل به تحقق عبودیت خداوند فراهم سازد؛ چراکه هم در گذشته و هم در حال حاضر، مناسبترین و کمهزینهترین راه حل، نشان دادن مسیر هدایت، این است که زمینة تعامل و گفت وگو میان مسلمین و دیگران فراهم گردد و حکومت اسلامی با استفاده از ابزار و امکانات موجود بین المللی، قادر است پیام روحبخش اسلام را به سرتاسر گیتی مخابره نماید و این امر در وهلة اول با همکاری و هماهنگی با سایر دول امکانپذیر است. علاوه بر این، با حضور نمایندگان کشور اسلامی، در سازمان های بینالمللی و کنفرانس های جهانی و با استفاده از تریبون این دستگاه ها میتوان پیام اسلام را در سطح جهان اعلام نمود.
جایگاه مذاکره در اتحاد جوامع اسلامی و بشری
مولف در ادامه میافزاید از آنجا که اسلام دینی جهانی است، لذا برای فراهم نمودن زمینههای جهانیسازی خود، نیازمند اتحاد با ملل و دول دیگر است؛ چرا که در سایة چنین اتحادی، ولو موقت، میتوان بسترهای لازم برای اجرایی شدن آموزههای اسلامی در جوامع بشری را فراهم کرد. در واقع، مذاکرات کشور اسلامی با سایر کشورها، در سطوح مختلفی مطرح است و در هر یک از این سطوح می تواند نویدبخش وحدت جوامع اسلامی، اتحاد طرفداران ادیان مختلف و در نهایت، اتحاد جامعة بشری باشد.
وی بر این باور است که برای تأمین مصالح اسلام و مسلمین، در گام نخست لازم است مسلمین، از طریق گفت وگو، به وحدت میان خود بیاندیشند و از همین رو این امر مورد تاکید آیات فراوانی از قرآن قرار گرفته است.
کارکرد مذاکره در تثبیت صلح و همزیستی مسالمتآمیز
وی با بیان اینکه اهتمام اولیة اسلام بر این است که روابط میان دولت ها و ملیت ها براساس صلح و همزیستی مسالمتآمیز شکل گیرد، معتقد است بهرهگیری از ظرفیت های موجود برای نیل به صلح و همزیستی مسالمتآمیز، مورد تأکید اسلام است و مذاکره میتواند به عنوان یکی از مقدمات نیل به چنین مهمی مطرح باشد؛ چراکه مذاکره زمینهای را فراهم میسازد که با کمترین هزینه، اهداف عالی حکومت اسلامی در این قالب محقق گردد که سیره پیامبر اکرم(ص) گواه این نکته بود است.
نقش مذاکره در رفع اختلافات و نیل به توافق
مولف از جمله کارکردهای مذاکره را رفع اختلافات و در نتیجه دستیابی به توافقاتی میداند که از طریق آن ها میتوان با کمترین هزینه به مصالح و منافع اسلام و مسلمین دست یافت که مذاکرات انجام شدة میان پیامبر اکرم(ص) و مشرکین در «صلح حدیبیه»، اساساً به منظور رفع اختلافات و نیل به توافقاتی بود.
مولف همچنین بر این باور است که از آنجا که مذاکرة کشور اسلامی با سایر کشورها، میتواند بسترساز شکلگیری معاهدات و توافقات فیما بین باشد، قادر خواهد بود تا از این طریق، یک چتر امنیتی فراگیر در گرداگرد کشور اسلامی ایجاد کند که این مسئله، با دلیل عقلی مبنی بر نفی هرگونه ضرر تائید میگردد که در فقه تحت عنوان «قاعدة لاضرر» طرح گردیده است. این قاعده علاوه بر برخی آیات، در روایات نیز دارای موید میباشد که از جمله آن روایت حضرت رسول(ص) مبنی بر «لاضرر ولا ضرار» است که نه تنها مسلمین، بلکه غیر مسلمین نیز شامل این قاعده هستند و تا زمانی که این قاعدة عام با قواعد مهمتری در تعارض قرار نگیرد، باید جلوی ضرررساندن به غیر مسلمین را هم گرفت.
کاربست مذاکره در حفظ نظام
مولف در ادامه به بحث ضرورت حفظ نظام وارد می شود که از جمله قواعد فقهی عقلی است که ملاک عملی برای احکام بسیاری در باب عبادات و معاملات گردیده است. به اعتقاد وی، این قاعده بر وجوب حفظ نظام و حرمت اختلال در حیات نوع انسانی و معاش مسلمین تأکید دارد و مورد استناد برخی از فقهاء در اثبات ولایت امام معصوم(ع)، ولایت فقیه و ضرورت حکومت اسلامی نیز قرار گرفته است.
مولف معتقد است که مذاکره با دول غیر مسلمان، در صورتی که ضوابط و شرایط آن کاملاً لحاظ گردد، گاهی میتواند جامعة اسلامی را از تفرق و فشار نجات دهد و زمینة حفظ، تثبیت و اقتدار و نظامات آن را فراهم سازد و در مقابل، نفی مطلق مذاکره با دیگر دولت ها، عملاً بسترهای رشد و پیشرفت کشور اسلامی را به مخاطره انداخته، سبب خواهد شد تا نظامات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن با اختلال روبه رو شود.
تأثیرات مذاکره بر ثبات نظام بینالملل
از سوی دیگر، مذاکرات دیپلماتیک میتواند منشأ ثبات در نظام بینالملل و به تبع آن ثبات در سیاست خارجی کشور اسلامی باشد. لذا عقل سلیم، در صورت فقدان موانع دیگر و در حالت اولیه، بدان حکم میدهد و هرگز با وجود چنین احتمالی، خشونت و جنگ را تجویز نمیکند.
مذاکره؛ بسترساز انعقاد معاهدات با دیگر دولت ها
مولف همچنین در ادامه می گوید انعقاد پیمانها و معاهدات، از جمله ابزار پیشبرد اهداف حکومت اسلامی در مواجهه با سایر دولت ها است، امّا حصول به توافقات که زمینهساز انعقاد پیمان ها و قراردادها است، جز از مسیر مذاکره و گفت وگو پیرامون مفاد و جزئیات معاهدات، امکانپذیر نیست. پس انعقاد صلح، میثاق، معاهده، موادعه، عقد امان، عقد ذمه و ... میان مسلمین و غیر مسلمین که ادلّة فراوانی در اثبات مشروعیت آنها در شرع مقدس اسلام آورده شده است، عقلاً مستلزم واردشدن در مذاکرات میان طرفین این پیمان ها و معاهدات است والّا بدون انجام مذاکرات، نیل به تفاهم و توافق بیمعنا خواهد بود.
از دیگر کار کردهای مذاکره و دیپلماسی، در تضعیف جبهة طاغوت است. گاهی حکومت اسلامی ناچار است وارد مذاکره با دول دیگر شود تا از این طریق، جبهة دشمن تضعیف گردد و در نتیجه، خطر حمله به بلاد اسلامی از سوی دشمنان رفع گردد. مذاکرات پیامبر(ص) با قبایل «بنی قطفان» در جنگ احزاب به این منظور بود تا آنان در جنگ بین مسلمین و دشمنانشان، بی طرف بمانند و در مقابل، مسلمین تعهد دادند تا یک سوم ثمرة درختان خود را به آنان بدهند. همچنین مذاکره پیامبر اکرم(ص) در سال دوم هجری، با «مخشی بن عمرو»، رئیس قبیله «بنی ضمره» در همین راستا قابل تبیین می باشد.
نتیجهگیری
مولف در پایان با بیان اینکه مذاکرة کشور اسلامی با سایر کشورها، از کارویژهها و کارکردهای خاصی برخوردار است و هیچ جایگزین و بدیلی برای آن نمیتوان ارائه داد. ازاین روست که دین مبین اسلام، آن را به رسمیت شناخته و مشروعیت مذاکره، به عنوان یک اصل مسلم، پذیرفته شده است، معتقد است حتی میتوان ادعا کرد که کارکردهای مذاکره برای حکومت اسلامی بسیار فراتر از سایر حکومت هاست؛ چراکه حکومت اسلامی رسالت محقق ساختن حاکمیت ارزش های الهی را در سطح جهانی بر عهده دارد و مذاکره میتواند بستر مناسبی برای تحقق آرمان های جهانی اسلام باشد.
207/ 822/ جم