به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل؛ حکومت دینی از جهات گوناگون از جمله اهداف، با حکومتهای غیردینی تفاوت دارد و نظریات گوناگونی نسبت به این موضوع، ارائه شده است. برخی مقایسه ایندو را قیاس مع الفارق میدانند و برخی دیگر معتقدند که همه حکومتها پیرو اهداف مشترکی هستند. در مقابل ایندو جریان تفریط و افراط، امام خمینی و پیروان مکتب فکری ایشان، علاوه بر قائل شدن به یکسری اهداف خاص برای حکومت اسلامی، اهداف مادی حکومتی را با رویکردی متفاوت و متاثر از اهداف خاص تفسیر کردهاند. کتاب اهداف حکومت اسلامی سعی دارد که با روشهایی به استخراج اهداف حکومت از منابع معتبر پرداخته و نحوه انسجام و ارتباط آنها را در یک مدل عملیاتی نشان دهد و به بازتفسیر و معناکاوی این اهداف در منظومه فکری ارزشی و هنجاری دین اسلام بپردازد.
کتاب فوق در پنج فصل سامان یافته است.
فصل اول: کلیات
مولف در فصل اول برای داشتن درک درستی از مفاهیم و متغیرها موضوع، به تعریف سه واژه حکومت، اسلام و هدف میپردازد و در ادامه اهداف احکومت اسلامی را تعریف میکند.
مولف پس از تمییز میان حکومت و دولت، حکومت را قدرت سازمان یافتهای میداند که امر و نهی میکند و از سوی دیگر وجه متمایز آن با سایر نهادهای موثر در عرصه قدرت، در پذیرش حکومت از طرف مردم به عنوان قدرت فائقه و فصل الخطابی است.
وی حکومت اسلامی را نیز سازمان منحصر به فرد و مشروع که مطابق با اعتقادات، اخلاقیات و احکام وحیانی در جامعه به اعمال قدرت سیاسی میپردازد، تعریف میکند. مولف همچنین معتقد است که برای هر جامعه انسانی اهداف معینی وجود دارد و صحبت از اهداف کلی و دائمی حکومتها بیمعنا است.
فصل دوم: تشخیص اهداف حکومت اسلامی
مولف در این فصل سعی دارد که عناوین اصلی اهداف حکومت اسلامی را از میان خیلی اهداف و ارزشهای اجتماعی و سیاسی بازشناسی نماید. وی میگوید که صرفا به دنبال بیان اهداف متوسط و نه اهداف غایی و یا اهداف جزئی و ابزاری میباشد و ثانیا این اهداف باید جامع و مانع باشند.
مولف با استفاده از رویکرد تحلیل عقلی و نقلی، مدل مازلو از سلسله مراتب نیازهای انسان را طرح و بر اساس آن معتقد است که جامعه با دو نوع نیاز سر و کار دارد؛ نیازهای پایه و عینی و نیازهای متعالی و معنوی که بدون آنها جامعه متکامل نمیگردد.
مولف همچنین با بیان اینکه از یکسو متفکران اسلامی و خصوصا شیعی کمتر نسبت به اهداف حکومت اسلامی بحث کردهاند و از سوی دیگر، سنت عملی حاکمان تاریخ به شهادت تاریخ، بیش از آنکه برآمده از جامعه اسلامی باشد، از طرق نامشروع بدست آمده و نمیتواند راهنمای خوبی برای تشخیص اهداف حکومت اسلامی باشد و و لذا تاریخ مختصر جمهوری اسلامی را به عنوان نمونه نسبتا مناسب حکومت اسلامی، در عصر حاضر مورد بحث قرار میدهد.
مولف همچنین بر این باور است که اهداف حکومت اسلامی را با استفاده از کلام معصومین(ع) به عنوان یکی از منابع شریعت، نیز باید شناسایی کرد. وی معتقد است که متون و سنن شرعی نیز اهداف پنج گانه را به عنوان اهداف حکومت اسلامی، در نظر میگیرد.
در مجموع، مولف در این فصل سعی دارد با دو رویکرد عقلی و با استفاده از تمثیل، استقراء و قیاس و رویکرد نقلی با استفاده از قرآن، حدیث و سنت، به بازشناسی و تبیین اهداف متوسط حکومت اسلامی بپردازد.
فصل سوم: تنظیم اهداف حکومت اسلامی
به اعتقاد مولف، شناخت صحیح هر یک از اهداف حکومت اسلامی، هرچند ضروری و مفید است، اما زمانی کامل و عملیاتی میشود که در یک الگوی نظری نحوه تاثیر و تاثر آن نسبت به دیگر اهداف سنجیده شود و لذا سعی در ارائه یک الگوی شفاف با ویژگیهای مشخص میباشد.
مولف مدل حقیقی حکومت اسلامی را که مورد تائید قاطبه علمای شیعه خصوصا امام خمینی(ره) بود را برگرفته از خود دین میداند. وی با تبیین الگوی اهداف حکومت اسلامی که اهداف پنج گانه در ذیل حاکمیت خداوند متعال است، ویژگی این الگو را در مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و ارزششناسی آن میداند.
وی همچنین پنج ویژگی ارزشهای اسلامی را در مرجع و شیوه تعیین اهداف، هدفهای ویژه، ثبوت اهداف، سازگاری و کلیت اهداف میداند و معتقد است در حالی که سکولارها بر سر معنا، حدود و عناصر هر هدف حکومتی اختلاف نظر دارند، میان اهداف گوناگون و تحقق همزمانشان تعارض میبینند، اما در اسلام به دلیل آنکه اهداف از یک منبع ربوبیت تکوینی نشات گرفته و به یک مقصد یعنی ربوبیت تشریعی ختم میشود، ارتباط ناگسستنی باهم دارند. از همین منظر، مولف به سازگاری عدالت با امنیت، عدالت و آزادی، عدالت و رفاه، عدالت و تربیت میپردازد که از منظر اسلام پیوند ناگسستنی میان آنها وجود دارد.
فصل چهارم: تشریح اهداف حکومت اسلامی
مولف معتقد است علاوه بر تعداد و نحوهی چیدمان ارتباط اهداف حکومت اسلامی که متمایز از دیگر اقسام حکومت است، مفهوم، اجزا و شاخصههای هریک از این اهداف نیز در قاموس بینش اسلامی صبغهی خاص اسلامی به خود میگیرد و لذا لازم است که فهم درست و تعهدمدارانهای از هر یک از اهداف پنج گانه، ارائه شود.
مولف با ورود به بحث آزادی و کرامت انسانی، ریشه و دلیل آزادی از منظر اسلام را، همان انسان بودن انسان میداند که خدا به عنوان امانت در اختیار وی قرار داده است و در ذات خود ارزشی ندارد. وی همچنین با برشمردن سه نوع آزادی جسمی، فکری و معنوی، با توجه به وجود مانع بر سر راه آزادی انسان، از چهار آزادی فلسفی، شخصی، طبیعی و اجتماعی نام میبرد و به تبیین آنها میپردازد.
مولف پس از بیان انواع آزادی، به مهمترین عناوین آزادی در ارتباط با حکومت اسلامی، اشاره میکند و به بحث آزادی عقیده میپردازد. وی قبل از ورود در مصادیق این نوع از آزادی و مواضع اسلام در قبال آن، میان آزادی اندیشه با آزادی رای و عقیده تفکیک قائل میشود.
مولف اطلاعرسانی و ایجاد بستری برای بیان عقاید، ممنوعیت تفتیش عقاید، مبارزه با ترویج خرافات، نظارت بر غرایز و هوسها را از جمله وظایف حکومت اسلامی در ذیل ازادی بیان میداند.
آزادی بیان از دیگر عناوین آزادی است که مولف معتقد است که دایره آن نسبت به آزادی عقیده تنگتر است، چرا که صرفا آزادی شخصی نیست و در واقع نباید قصد افراد خرابکاری و ضربه زدن به جامعه اسلامی باشد.
آزادی سیاسی از دیگر آزادیهایی میباشد که مولف آن را ذیل دو قسم تعیین حکومت و شرکت در حکومت، تبیین میکند.
نظم و امنیت، اقتصاد و رفاه، عدالت اجتماعی و تربیت و تعالی معنوی از دیگر اهداف حکومت اسلامی است که مولف در این فصل از منظر اسلام آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد.
به اعتقاد مولف، حفظ نظم و کارآیی اجتماع نیز از دید اسلام مغفول باقی نمانده و لذا اسلام در بعد داخلی و خارجی به این مسئله پرداخته است. وی در بعد داخلی، قانون گذاری، اجرای قانون و نظارت بر اجرای دقیق آن و قضاوت را از جمله مولفههای تامین امنیت در بعد داخلی میداند.
مولف همچنین به تعدادی از راهکارها و چارهاندیشیها برای ایجاد و حفظ امنیت اشاره میکند که مدیریت سالم، اجرای عدالت و ایفای حقوق و برابری در در مقابل قانون، گسترش آگاهی و فرهنگ عمومی، تقویت اخلاق و ایمان، نظارت عمومی و مسئولیت همگانی، مراقبت و حسابرسی، شناخت و رفع زمینهها و عوامل فساد، برخود قانونی با متخلفین، از جمله این موارد میباشد.
مولف همچنین با تبیین جهانی بودن دین اسلام، تقسیمبندی کشورها بر اساس مرزهای جغرافیایی را نادرست میداند و خطوط اصلی سیاست خارجی اسلام برای ایجاد حفظ نظم و امنیت را ترسیم میکند که نفی سلطه خارجی و آمادگی برای جهاد از جمله آنها میباشد.
مولف همچنین ذیل بحث رفاه و اقتصاد، به تبیین آیات و روایات پیرامون نکوهش مال دنیا از یکسو و تاکید بر آن از سوی دیگر، میپردازد و معتقد است که اسلام ضمن تائید برخورداری و بهرهجویی از نعمتهای دنیوی و داشتن معیشت مطلوب، برای آن شرط و شروطی همچون حلال بودن، منع تکاثر، منع تبذیر و اسراف و دوری از حب مال، تعیین کرده است.
وی همچنین ضمانت و نگاهبانی اجتماعی، ایجاد تعادل اجتماعی، مسئولیت رسیدگی به بخشهای عمومی و حکومتی نظارت بر تمام نیروها و حیطههای فعالیت اقتصادی را از وظایف و اختیارات و نقش اقتصادی حکومت میداند.
فصل پنجم: جمعبندی
مولف در پایان معتقد است اهداف حکومت اسلامی مطابق متون دینی، کاوشهای عقلی و شواهدی تاریخی عبارت است از آزادی، نظم و امنیت، اقتصاد و رفاه، عدالت و تربیت و تعالی که درجهت دستیابی به هدف غایی یعنی تقرب به خداوند متعال، پیگیری میشوند. ضمن اینکه بین این اهداف نیز ترتبی وجود دارد.
مولف بر این باور است که کارکرد اهداف حکومتی نه منفعت سنجی، بلکه مصلحت سنجی است و از سوی دیگر، اصول حاکم بر این اهداف ثابت و دائمی بوده و فقط مصادیق آنها تغییر میکند که تشخیص آن بر عهده کارشناسان است. ضمن آنکه حکومت حق ندارد با توجیه تقویت یکی از این اهداف، مابقی را تضعیف کند.
شناسنامه کتاب:
کتاب اهداف حکومت اسلامی نوشته مسعود کریمی بیرانوند در 224 صفحه توسط نشر معارف منتشر گردیده است.
602/ 822/ جم