vasael.ir

کد خبر: ۴۴۹۷
تاریخ انتشار: ۰۹ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۵ - 29 March 2017
قواعد فقه حکومتی؛ آیت الله خاتمی مطرح کرد/ جلسه 27

نقد نظریه شیخ‌الشریعه اصفهانی درباره قاعده لاضرر

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله خاتمی با طرح نظریه شیخ الشریعه اصفهانی که «لا» را در ترکیب «لاضرر و لاضرار» نهی مولوی می‌داند، به نقد و بررسی این دیدگاه پرداخت و چهار نقد بر آن وارد دانست و در پایان به شکل گذرا به نظریه حضرت امام(ره) اشاره کرد.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، آیت الله سیداحمد خاتمی، عضو شورای عالی حوزه های علمیه کشور و استاد درس خارج حوزه علمیه قم، 10 آبان ماه 1395 در جلسه بیست و هفتم درس خارج قواعد فقه حکومتی، با بیان نظریه شیخ‌الشریعه اصفهانی درباره قاعده لاضرر، به نقد و بررسی آن پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته:

آیت الله خاتمی در ابتدای درس به اشکال مرحوم شیخ انصاری بر نظریه فاضل تونی اشاره کرد و گفت: شیخ اعظم می گوید اگر مبنای ما نظریه فاضل تونی باشد در نمونه هائی که ضرر خارجی با عدم تشریع جبران نمی شود، این دیدگاه دچار اشکال خواهد شد؛ زیرا در چنین مواردی تنها با جبران خارجی، ضرر از فرد زیان دیده برطرف خواهد شد.

آیت الله خاتمی در ادامه به بحث از کلمه(لا) در قاعده پرداخت و بیان داشت: شیخ الشریعه و امام راحل بر این باورند که «لا» در هیئت ترکیبیه قاعده لاضرر، ناهیه است و مرحوم شیخ اصفهانی نمونه های قرآنی و روائی را برای تائید نظریه خویش بیان کرده است.

وی در ذیل آیه 97 سوره مبارکه طه به نکته ای قرآنی اشاره کرد و گفت: منحرفان فرهنگی را نباید آزاد گذاشت، منحرفان سیاسی را مولی علی علیه السلام آزاد گذاشت مانند خوارج نهروان که سیاسی بودند ولی در سیره مولی علی سراغ نداریم که منحرف فکری را آزاد گذاشته باشد. موضع علی علیه السلام در مسائل فرهنگی موضع قرآن است. منحرف فکری مبتلا به ویروس انحراف است هیچ جامعه ای برای ویروس، آزادی قائل نیست لذا مراقبند کسی از شهر خارج و یا به شهر داخل نشوند ویروس انحراف این گونه است.

 

خلاصه درس حاضر:

آیت الله خاتمی با طرح نظریه شیخ الشریعه که «لا» را در ترکیب «لاضرر و لاضرار» نهی مولوی می‌داند، به نقد و بررسی این دیدگاه پرداخت و چهار نقد بر آن وارد دانست؛

1) اصل در معنای «لا» نفی است و آمدن اسم بعد از ماده «لا» دال بر نافیه بودن آن است و در صورتی «لا» ناهیه است که بعد از آن، فعل بیاید.

2) هر چند «لا» در نمونه هائی که شیخ الشریعه بیان کرد در معنای نهی است اما استعمال لفظ در معنای مجازی دال بر همیشگی بودن استعمال آن لفظ در معنای مجازی نیست.

3) در مقابلِ نمونه های شیخ الشریعه در استعمال «لا» در نهی، مثالهای مختلفی داریم بر استعمال «لا» در نفی.

4) مواردی که شیخ الشریعه مثال زده است اگر در معنای نفی به کار رود گویاتر و بلیغ‌تر خواهد بود. مثلا «لا رفث» و «لاجدال» و «لا فسوق» در آیه 197 سوره بقره اگر به صورت نفی معنا شود گویاتر خواهد شد؛ به این صورت که بگوئیم شارع در بسته حج، احرام و طهارت را دیده اما دروغ و جدال را ندیده و نمی پسندد. این معنای نفی از معنای نهی که شیخ‌الشریعه می‌گوید بلیغ‌تر است.

آیت الله خاتمی در پایان، به شکل گذرا نظریه حضرت امام(ره) را درباره این قاعده مطرح کرد و گفت: ایشان نهی را نهی مولوی سلطانی می‌داند و این نظریه مبتنی بر این است که ایشان ماده امر در لسان رسول الله را به معنای حکم سلطانی می‌دانند.

 

تقریر درس

عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ‏ یَا طَالِبَ‏ الْعِلْمِ‏ إِنَّ لِلْعَالِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّمْتَ وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وَ یَظْلِمُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ یُظَاهِرُ  الظَّلَمَةَ.[1] کسی که طالب علم است سه نشانه دارد: اول اینکه عالمانه سخن می گوید و عالمانه برخورد می کند. دوم اینکه طالب علم برخورد تند ندارد(الگوی این برخورد حلیمانه امامان ما هستند. امام حسن و امام کاظم و امام باقر با انسانهائی برخورد داشتند که اهانت می کردند اما آنها با حلم خودشان آنها را از کرده خود پشیمان می کردند.) سوم اینکه سکوت بجا نشانه ی دیگر عالم است. (زیاد سخن گفتن نشانه فضل نیست.) برای عالم نما نیز سه نشانه است. اول اینکه با مافوق خودش با نافرمانی مخالفت می کند. دوم اینکه همیشه در پی این است که بگوید من کسی هستم. سوم اینکه از ظالم دفاع می کند. (ظالمین تنها طاغوت و اعوانش نیست بلکه در دعواها نیز جانب عدالت را نمی گیرند.)

 

مقدمه:

سخن پیرامون هیئت ترکیبیه قاعده لاضرر بود. گفتیم دو گرایش در هیئت ترکیبیه است:

گرایش اول اینکه «لا» نافیه باشد که سه مبنا در این گرایش بود. مبنای شیخ اعظم درباره «لاضرر» که گفت مراد از «لاضرر» لا حکم ضرری. مبنای دوم مبنای مرحوم آخوند بود که گفت مراد از «لا ضرر» نفی حکم به لسان نفی موضوع است. فاضل تونی نیز مبنای سوم را گفت که مراد از« لاضرر» ضرر غیر متدارک است یعنی در شریعت ضرر غیر متدارک نداریم.

گرایش دوم این بود که «لا» ناهیه باشد که دو مبنا در این گرایش وجود دارد. مبنای اول، مبنای شیخ الشریعه اصفهانی است. (وی سابقه مبارزه با استعمار همراه مرحوم محمد تقی شیرازی را دارد) وی گفت مراد از «لا» در «لاضرر» ناهیه است. زیرا چنین ترکیبی در قرآن و روایات به کار رفته است که نمونه های آن در درس گذشته بیان شد. مطلب دیگری که در این مبنای شیخ الشریعه است مولوی بودن نهی است. نباید به خود و دیگران ضرر وارد کرد. بنابراین خودکشی و خودزنی حرام است و آزار دیگران نیز حرام است. مبنای دوم، مبنای امام است.

 

نقد نظریه شیخ الشریعه:

نقد اول:

این نقد، مبانیِ نقدها است. نقد اول عبارت است از اینکه اساس کار ما در معنای مفردات و معنای هیئات ترکیبیه چیست؟ جواب این است که اساس، توجه اولیه به معنای حقیقی است. البته اگر معنای حقیقی محقق  نشد سراغ معنای مجازی می رویم. معنای حقیقی در جملات مورد بحث «لا» نافیه است. زیرا بعد از «لا» نافیه اسم قرار می گیرد و بعد از «لا» ناهیه فعل قرار می گیرد. پس اولین اشکال ما این است که در صورتی ما دست از «لا» نافیه برداشته و «لا» را ناهیه می گیریم که نتوانیم معنای درست از آن ارائه دهیم.

 

نقد دوم:

البته بدون تردید هیئت ترکیبه در نهی به کار رفته است مانند «لا طاعهَ لمخلوقٍ فی معصیه» و «لا غش فی الاسلام» ولی الاستعمال اعم من الحقیقه و المجاز؛ بله مثالهائی که شیخ الشریعه زد به معنای ناهیه بود ولی آیا به این معنا است که تمام موارد استعمال به معنای مجازی باشد.

 

نقد سوم:

 جناب شیخ الشریعه شما مواردی را مثال زدید که این ترکیب در «لا» ناهیه به کار رفته است مانند «لاطاعه ...» ما نیز برای شما مثالهائی می آوریم که «لا» در معنای نافیه به کار رفته است که عبارتند از:

  1. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ‏.[2] یعنی اینکه بعد از گرفتن بچه از شیر، چنین شیری دیگر محرمیتی نمی آورد فطام یعنی بچه را از شیر گرفتن. دو گونه فطام وجود دارد؛ الف -  فطام فیزیکی که عبارت است از گرفتن بچه از شیر؛ فطام روانی که عبارت است از بلوغ؛ در فطام روانی دوست دارد سخنش را بشنوند و مستقل باشد.
  2. «لا بیع الا فی ملک» اگر کسی مالک چیزی نبود و گفت: بِعتُ؛ بیعی تحقق پیدا نمی کند. مالک نیست پس معلوم می شود «لا» به معنای نفی است.
  3. «لا عتق الا فی ملک»؛ یعنی آزادی در بیرون جز برای مالک معنا ندارد.
  4. «لا طلاق الا علی طهر»
  5.  «لایمین للولد مع والده » والد این حق را دارد که قسمی را که فرزندش خورده است قسمش را به هم بزند.
  6. «لا یمین للملوک مع مولاه و لا للمرئه مع زوجها»؛ اگر مولا قسم مملوک را تنفیذ نکند واجب العمل نیست. همین طور قسم زن بدون اجازه و تنفیذ شوهر واجب العمل نیست.

این موارد برخی از مثالهایی است که برای نافیه بودن «لا» بیان کردیم لذا نمونه هائی هم که شیخ الشریعه آورد دلیل بر عمومیت استعمال نیست.

بله آخوند را جواب دادیم زیرا گفته بود که «لا» در نهی استعمال نشده است؛ شما بیان کردید که «لا» در معنای نهی به کار رفته است.

 

نقد چهارم:

چه اشکالی دارد که «لا» در عبارت «لا رفث» و «لافسوق» و «لاجدال» در آیه 197 سوره بقره را نافیه بگیریم. البته نافیه ای که دال بر نهی نیز است. یعنی اولا و بالذات نفی است اما معنای نهی نیز دارد.
مثلا «لا» در عبارت « لا کذب و لا خیانه » که  زن و شوهری در ابتدای زندگی به همدیگر می گویند به چه معنا باشد که بلاغتش حفظ شده است؟ اگر به معنای نافیه باشد ابلغ است یا ناهیه باشد؟ قطعا نافیه باشد ابلغ است زیرا آنها با این عبارت می گویند امیدواریم که در خانه زندگی اثری از کذب و خیانت نباشد. این مفهوم از این عبارت ابلغ است از این معنا که بگوئیم مراد از این کلام زوجین، این است که دروغ نگوئیم و خیانت نکنیم.

مثال ایجابی، عبارت «ولدی یصلی» ابلغ است یا «صلِّ»؟ یقینا اوّلی ابلغ است زیرا پدر نماز خواندن فرزند را مسلم گرفته است. چه اشکالی دارد که بگوئیم شارع مقدس در «لارفث» نفی را استعمال کرده که ما از آن نهی را بفهمیم. شارع در بسته حج، احرام و طهارت را دیده و دروغ و جدال را ندیده است. این گونه ابلغ است یا اینکه بگوئیم شارع گفته در حج دروغ نگوئید و جدال نکنید. اهل فن می گویند نافیه گویاتر است. عبارت «لامساس» در آیه 97 سوره طه به این معنا است که من گمان نمی کنم کسی در زندگی با تو تماس داشته باشد.

البته ممکن است مفسری مانند شیخ الشریعه معنا کرده است. ممکن است مفسری مانند مرحوم طبرسی («لا مِساسَ» أی لا تُقرِّبنی و لا تمسّنی[3]) چنین معنای بکند اما مفسر در مقام ابلاغ معنا است. کاری به این ندارد که به چه شکلی بیان می شود. در این موارد سازگار است که به معنای نافیه است.

خلاصه بحث:

نقد «لا» ناهیه این شد که بله «لا» در ناهیه استعمال شده است می گویئم مواردی از این نوع از استعمال ذکر شده است موارد دیگری هم «لا» به معنای نافیه استعمال شده است پس استعمال مهم نیست، آنچه که مهم است روش است که ابتدا «لا» در معنای حقیقی خود استعمال شده است اگر معنای حقیقی محقق نشد، معنای مجازی را در نظر می گیریم.

در لاضرر و لاضرار چه مشکلی است که «لا» را نافیه نگیریم با معنای زیبائی که شیخ انصاری کرده است مثل لا حرج؛ یعنی شارع مقدس هیچ حکمی ندارد که از آن ضرر خیزد چه ضرر خود باشد و چه ضرر برای دیگری باشد.

 

نظریه امام:

نهی، نهی مولوی سلطانی است. این مبنا چند مقدمه دارد که عبارتند از: ماده امر در لسان رسول الله به معنای حکم سلطانی است. امیرالمومنین نیز چون حکومت داشته اند همین گونه بوده است البته ائمه علیهم السلام چون حکومت نداشتند ماده امر در کلماشان کم بوده است.

منابع مطالعه نظریه امام راحل:

  1. تهذیب الاصول ج 3 پایان بحث برائد
  2. بدایه الدرر فی قاعده لاضرر

/902/239/ر

پاورقی:

[1]. الکافی؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، 8 جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. ج‏1 ؛ ص37؛ ح 7
[2]. الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏5 ؛ ص443؛ ح 1
[3]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏7، ص: 47
مقرر: حسن حسینعلی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹