به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل؛ دکتر رضا عیسی نیا عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسیِ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی اختصاصی برای وسائل، به مسئله شهروندی و جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. ایشان، منظور خود از واژه شهروندی را خود شهروندی می داند، نه حقوق شهروندی؛ چراکه شهروندی موضوعی به شدت سیاسی است نه فقط حقوق اساسیای. و در این عنوان «شهروندی» هر دو عنصر فردگرایانه و جمع گرایانه مدنظر است و رویکرد اصلی در اینجا رویکرد اسلامی است.
تبیین و تحلیل جامعه شناختی شهروندی مستلزم طراحی تلفیقی از جامعه شناختی و مباحث اندیشگی/ اندیشهای (یعنی اسناد بالا دستی) است؛ بنابراین کار را در دو بخش میتوان پی گرفت.
اجمالا باید گفت شهروندی در اصل، اینگونه تعریف شده است: یک پایگاه و نقش اجتماعی مدرن فراگیر مجموعهای بهم پیوسته از حقوق و وظایفِ برابر همگانی ناظر به احساس تعلق اجتماعی به جامعه ومؤثر در مشارکت همگانی به همراه برخورداری عادلانه و منصفانه تمام اعضا از مزایا، منابع و امتیازات فارغ از تعلقات نژادی، قومی، طبقاتی، فرهنگی و مذهبی است. اگر چه شهروند در اصل براساس (اسناد بالادستی) همچون مباحث کلامی، مباحث فقهی، مباحث اخلاقی، مباحث قانون اساسی، فرمان هشت مادهای امام خمینی و مباحث برنامه توسعه، آنهم بر پایه چارچوب نظری اسلام به مثابه ایدئولوژی قابل پیگیری است ولی برای این کار؛ مقدماتی لازم است. ابتدا توضیح مفهومی و سپس احراز مسئله و...
در بحث مفهوم شهروندی با مفاهیم همنشینی همچون مردم، بشر، ملت، رعیت مواجه هستیم. تعریفی ساده و ایستا را که برای همه جوامع و همه زمانها به کار رود برای آن نمیشود ارائه نمود چون شهروندی؛ تاریخی بسیار دیرپا و پراکنده دارد و مفهومی غریب و پیچیده است و پیشینه طولانی دارد.
آنچه که در تعریف شهروندی از میان تعاریف شهروندی مشترک بود چهار گزاره زیر میباشد که هریک نماینده یک مولفه از مولفههای چهارگانه شهروندی هستند. شهروندی یعنی:
با فرض پذیرش این مطلب که؛ شهروندی در بردارنده چهار عنصرِ عضویت، حقوق، مسؤلیت و مشارکت میباشد آنوقت مسایل ما در این باره عبارت خواهند بود از
الف: یکی از مسایل گزارش حاضر، مسأله عضویت است و این که عضویت اجتماعی در کشورها چگونه تعیین میشود؟ آیا عضویت شهروندان همانند قبل از 1789 بواسطه سلسله مراتب و سلطه تعیین میشود؟ آیا عضویت شهروندی به وسیله جغرافیا و تاریخ تعیین میگردد؟ و...
ب: دومین و سومین مسأله از مسایل اصلی این گزارش، مسأله حقوق و مسؤلیتهای(وظایف، تعهدات، تکالیف) شهروند میباشد این که حقوق و مسؤلیتهای شهروندی متقابلاً به یکدیگر وابستهاند یا تأکید بر یکی باعث تضعیف دیگری میشود؟ هر یک از مکاتب و ایدئولوژیها پاسخی ارائه کردهاند مثلاً لیبرالیسم، شهروندی را به مثابه مجموعه حقوق برابر میانگارد و شهروندی را اساساً به مثابه مجموعه حقوق فردی تعریف میکند و جنبه مسؤلیتها را به فراموشی میسپارد، در مقابل، محافظهکاران و اجتماعگرایان معتقدند که باید بر وظایف و تعهداتِ شهروندی تأکید داشت چون تأکید لیبرالیسم بر حقوق فردی، جوهر شهروندی را شدیداً نابود کرده است. آیا در جمهوری اسلامی ایران، شهروندی اساساً به مثابه حقوق فردی تعریف میشود؟ یا این که بر وظایف و تعهدات شهروندان بیشتر تأکید میکند؟ یا به هر دو جنبه و حیثیت شهروندی بطور مساوی، و فارغ از ثنویتگرایی میپردازد؟
ج: چهارمین مسألهای که در این گزارش پیرامون شهروندی دنبال میشود مسأله مشارکت سیاسی میباشد، چراکه، اخلاق مشارکت، عامل کلیدیِ پیوند دادن حقوق و مسؤلیتها است و تنها از طریق اِعمال فعالانه شهروندی است که تقابل کاذب میان حقوق و مسؤلیت را میتوان از بین برد.
مسأله اساسی این است که، شهروندی(با مقومات چهارگانهاش) چگونه مشکله و مسأله جمهوری اسلامی ایران شد؟ و راه حل چه میباشد؟ آیا باید به تقلید اروپا و به سبک آنها به مسأله شهروندی در جمهوری اسلامی ایران توجه داشت؟ یا این که سبک اسلامى، روشنتر، مترقىتر و قابل دفاعتر و قوىتر از سبکی است که امروز در دنیا وجود دارد پس باید بر مبنای سبک خود به شهروندی پرداخت، مفاد و منابع آن سبک چیست؟
نتیجه این که طرح نظری ما برای ارائه الگوی شهروندی در جمهوری اسلامی ایران پاسخی است به چالش میان دستگاه فکری اسلامی و مفهوم مهاجر سرمایهداری در دل دولتهای مدرن پذیرفته شدهی جمهوری اسلامی ایران.
چه مفهوم شهروندی در ادبیات دینی ما بکار رفته باشد و چه شاخصهایی از آن در ادبیات ما قابل ردیابی باشد باید پذیرفت که امروزه شهروندی به یکی از مهمترین ایدههای سیاسی عصر ما تبدیل شده است. شهروندیای که بر اساس یک تقسیم بندی کلان حقوقشان شامل سه گونه حقوق: حقوق مدنی، حقوق سیاسی، وحقوق اجتماعی است.
دو تلقی از شهروندی و مسایلی که برای ما ایجاد میکند:
اما مسایلی را که این دو نوع تلقی برای ما ایجاد می کند عبارتند از :
آیا شهروندی بدون ایدئولوژی میتواند به ساحتهای اجتماعی و سیاسی قدم بگذارد؟ ما براین باوریم که مکاتب گوناگون(اعم از مکاتب الهی و مادی) جهت پاسخگویی به پرسشهای مربوط به زندگی اجتماعی- سیاسی به ایدئولوژی تمسک جستهاند ما مکتب اسلام را به مثابه ایدئولوژی تام و تمام در نظرگرفتهایم که همه ساحتهای زندگی اجتماعی؛ سیاسی را در بر گرفته است و با نفی ایدئولوژیهای معاصر همچون ملیگرایی، لیبرالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم؛ ایدئولوژی اسلامیای را در جمهوری اسلامی ایران عرضه کرده است که احترام به حقوق شهروندان، اخوت اسلامی، رفاه عمومی، عفت، مبارزه با ظلم، وحدت، آزادی، عدالت، و...در آن لحاظ شده که میتوان بر مبنای آن به مسائل شهروندی در این نوع از ایدئولوژی پرداخت.
در مکتب اسلام "باید و نباید"هایی که انسان به واسطه آن زندگی میکند و حیات اجتماعی – سیاسی خود را با آنها ساماندهی میکند "باید ونباید"هایی نیست که بواسطه"عقلِ خود بنیادِ" خود به آنها رسیده باشد؛ چون انسانِ مسلمان، بر این باور است که خداوند با وحی به عنوانِ منبع اصلی تصویرگر؛ نظم جامعه و به واسطه پیامبرانش، آن نظم را به بشر اعلام کرده است و آنان دادگری اجتماعی، سعادت، قانون و جامعه مطلوب را برای جوامع بشری ترسیم کردهاند و ائمه و فقها مجریان آن دادگری معرفی شدهاند در تفکر اسلامی جامعهیِ واقعی انسانی، تا زمانی که پیام رسالت اسلامی به تمامی در آن نمودار نباشد، و فراگیری رسالت به طور کامل شکل نگیرد اساساً نمیتوان آن جامعه را به اسلامی بودن توصیف نمود چون جامعه دینی، هویت خود را وامدار پیام و دعوت انبیاء است و دعوت آنان زدودن شرهای ارادی و غیر ارادی و تحقق قسط و عدل است پیامشان نفی و رهایی از غل و زنجیرهایی است که طاغوتیان به گردن انسانها انداختهاند بنابراین شهروندان در جمهوری اسلامی ایران از سویی باید پیام رسالت اسلامی را در خود متجلی کنند و در اعمال و رفتارشان نمودار سازند تا بتوانند مدعی جامعه اسلامی باشند و از سویی دیگر باید وفادار به پیمانهایی باشند که با نظام سیاسی بستهاند.
چیزی که اسلام از شهروندانش در حوزه اخلاق یا جامعه اخلاقی میخواهد این است که شهروندان باید رفتارشان را بر اساس برتری عقل و حکمرانی عقل بر میل و شهوت، تنظیم نمایند.
در بخش شهروندی در عمل میتوان بررسی کرد که شهروندیای که بر اساس اسناد بالادستی دنبال شده است، آیا بسوی تقویت شهروندی مدنی( شهروندی ناظر به حق آزادیهای مدنی)، شهروندی سیاسی( شهروندی ناظر به حق مشارکت) و شهروندی اجتماعی(شهروندی ناظر به حق برخورداری از رفاه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) پیش رفته است؟ آیا پیش رفتن ان مبتنی بر الگویی بوده است؟ ایا الگوی غربی را دچار چالش کرده است؟ آیا بر پایه الگوی تبعه – شهروند بوده است؟ یا الگوهای دیگر؟ اگر چه میتوان گفت هریک از از انواع سه گانه شهروندی در جمهوری اسلامی ایران فراز و فرودهایی داشته مثلا در دوران دولت جنگ شاهد الگوی شهروند- سرباز( یا شهروند مذهبی انقلابی بودیم) و در دولت سازندگی با شهروند رفاهی مواجه هستیم ولی در دولت اصلاحات شهروند سیاسی را شاهد هستیم.
823/ حم