vasael.ir

کد خبر: ۴۴۴۵
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۶ - 12 March 2017
فقه سیاسی/ استاد ایزدهی/ جلسه60

بیعت غدیرخم برخلاف بیعت‌های مرسوم سیاسی و حکومتی بود

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج فقه سیاسی، بیعت غدیرخم را حکومتی خواند و گفت: بیعت سیاسی برای نخستین بار در واقعه غدیرخم محقق شد که رسول خدا(ص) در یک نوآوری بی‌سابقه، بیعت مرسوم قبیله‌ای میان اعراب را به بیعت حکومتی و به تبع آن قبیله را به حکومت تبدیل کرد.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی روز شنبه پانزدهم اسفندماه 1394 در جلسه شصتم درس خارج فقه سیاسی در مدرسه عالی فیضیه قم در ادامه بحث بیعت، تبیین ماهیت و معنای آن به بیان اقسام بیعت و مقایسه آن با بیعت سیاسی پرداخت که در ذیل گزیده‌ای از آن تقدیم می‌شود.

1. قسم اول بیعت، بیعت بر قبول رسالت است؛ در چنین بیعتی:

الف. مردم نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام وفاداری و اطاعت می کنند.

ب. مردم متعهد می شوند به رسوم جاهلی پیش از اسلام بازگشت نکنند.

ج. مردم نقشی فراتر از عمل به تعهد خود ندارند.

د. یک سویه بودن تعهد نشان دهنده آن است که این بیعت جز «ایقاع» نیست و نمی‌توان آن را از مصادیق عقد دانست تا چه رسد به بیعت سیاسی.

ه. مثال آن، بیعت زنان با رسول خدا صلی الله علیه و آله است که آیه 12 سوره ممتحنه به آن اشاره دارد.

ی. مثال دیگر آن بیعت عقبه اولی است؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله برخی اهالی یثرب را که قصد انجام مناسک حجّ داشتند به ترک رسوم جاهلی فرا خواند و آنها این دعوت را پذیرفته و با حضرت در عقبه بیعت کردند.

2. بیعت بر جهاد و عدم فرار از صحنه جنگ قسم دیگر بیعت است. این قسم بیعت:

الف. معنا و مفاد آن اعلام وفاداری و حمایت از فرمانده جنگ تا حد مرگ است.

ب. از مصادیق ایقاع است؛ چون تنها یکی از دو طرف متعهد شده است و تبادلی در آن وجود ندارد.

ج. بیعت گذاران افراد نظامی و شرکت کننده در جنگ هستند و نه مردم؛ لذا این بیعت دخل و ربطی به جامعه ندارد و قابل استناد به آن نیست. به طریق اولی نمی توان این بیعت را از مصادیق بیعت سیاسی دانست.

د. نمونه آن بیعت رضوان است که آیاتی از سوره فتح به آن اشاره دارد؛ رسول خدا به امر الهی از کسانی که با آن حضرت برای انجام مراسم حجّ همراه شده بودند بیعت گرفت؛ بیعت بر اینکه تا حد مرگ پایداری کنند و یا در صورت درگیری از صحنه نبرد فرار نکنند.

3. قسم سوم بیعت، بیعت بر امر حکومت است. این بیعت:

الف. مفاد آن اطاعت و اعلام وفاداری نسبت به حاکم است.

ب. موضوع آن حکومت است و از همین رو آن را به منزله بیعت سیاسی دانسته اند.

ج. نمونه آن در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت مردم با آن حضرت در عقبه دوم است.

4. سه قسم قبل اقسامی است که علماء برای بیعت قائل شده اند و قسم اخیر را از نوع بیعت سیاسی دانسته‌اند؛ حال آنکه هیچیک از اقسام پیش گفته را نمی توان بیعت به معنای سیاسی آن دانست و قسم سوم نیز تنها نوعی اعلام وفاداری است که در میان اعراب مرسوم بود؛ هر سه قسم از مصادیق ایقاع و نمونه هایی از پیمان دفاعی است.

5. تنها بیعتی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به معنای واقعی، بیعت سیاسی است بیعتی بود که در غدیر خم از مردم اخذ شد، بیعت غدیر خم برخلاف بیعت‌های پیش از آن نه یک بیعت قبیله ای بلکه بیعت حکومتی بود.

تقریر جلسه شصتم فقه سیاسی استاد ایزدهی در ادامه تقدیم می‌گردد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الصلاه و السلام علی اشرف الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد.

مقدمه

بحث در معنا و مفهوم بیعت بود. بیعت در میان مردم و در تاریخ اسلام به گونه های مختلفی وجود داشته است. بررسی و شناخت این اقسام به ما در جهت شناخت مفهوم بیعت و تطبیق محتمل آن بر سایر عقود کمک می کند.

اگرچه بیعت تنها یک معنای واحد دارد و آن اعلان وفاداری و اطاعت بیعت گذار است؛ اما موارد مختلف بیعت مصادیق این معنا به شمار می رود؛ بیعت در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به سه قسم منقسم می شد که هر قسم با دیگری متفاوت بود.

 

اقسام بیعت

1. بیعت بر قبول رسالت

مراد از این قسم بیعت، دعوت مؤمنین به طاعت اوامر خدای متعال و عهد بر عدم رجوع به رسومات جاهلی بود. این گونه بیعت از سنخ امور سیاسی نیست؛ بلکه از رسوم جامعه و آداب اجتماعی آن دوره محسوب می شود، شأن آن اعلام وفاء و اطاعت از رسول خدا و عمل طبق دستورات آن حضرت است؛ بلکه از این نحوه اخذ بیعت چنین دانسته می شود که بیعت از مصادیق عقد نیست و از موارد ایقاع است.

نقش مردم در چنین بیعتی پس از انجام بیعت، عمل بر طبق عهدشان است و اساساً هیچگونه تبادلی میان طرفین وجود ندارد؛ نه اینکه تبادل وجود داشته باشد و از ارکان آن باشد؛ در چنین بیعتی مردم تنها وظیفه پذیرش دارند نه اینکه بخواهند حاکم را از بین افراد کاندید شده برای منصب انتخاب کنند.

 

مثال اول؛ بیعت زنان

قرآن کریم نمونه ای از این قسم بیعت را یاد می کند و می فرماید:

«یا أَیهَا النَّبِی إذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یبایعْنَکَ عَلى أَنْ لایشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیئاً وَ لایسْرِقْنَ وَ لایزْنِینَ وَ لایقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لایأْتِینَ بِبُهْتانٍ یفْتَرِینَهُ بَینَ أَیدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لایعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[1].

این بیعت، تعهد و بیعت زنان بر عدم انجام معاصی بود. در این بیعت که آیه شریفه آن را بیان می کند اگرچه متعلق آن دو طرف است اما تعهدی که در آن وجود دارد تنها از یک طرف است.

طبرسی در تفسیر مجمع البیان در مورد بیعت زنان می‌گوید: این بیعت در روز فتح مکه و آنگاه بود که رسول خدا از بیعت با مردان فراغت یافته بود؛ پیامبر خدا در صفا بود که زنان برای بیعت نزد او آمدند؛ در این هنگام آیه شریفه نازل شد.[2]

درباره این بیعت روایاتی وارد شده است که در اینجا یک روایت را می خوانیم:

«عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا فَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَکَّةَ بَایعَ الرِّجَالَ ثُمَّ جَاءَ النِّسَاءُ یبَایعْنَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یا أَیهَا النَّبِی إذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یبایعْنَکَ عَلى‏ أَنْ لا یشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیئاً وَ لا یسْرِقْنَ وَ لا یزْنِینَ وَ لا یقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَ‏ وَ لا یأْتِینَ بِبُهْتانٍ‏ یفْتَرِینَهُ‏ بَینَ أَیدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَ‏ وَ لا یعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ‏ فَبایعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.

فَقَالَتْ هِنْدٌ أَمَّا الْوَلَدُ فَقَدْ رَبَّینَا صِغَاراً وَ قَتَلْتَهُمْ کِبَاراً وَ قَالَتْ أُمُّ حَکِیمٍ بِنْتُ الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ وَ کَانَتْ عِنْدَ عِکْرِمَةَ بْنِ أَبِی جَهْلٍ یا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ الْمَعْرُوفُ الَّذِی أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ لَا نَعْصِینَّکَ فِیهِ قَالَ لَا تَلْطِمْنَ خَدّاً وَ لَا تَخْمِشْنَ وَجْهاً وَ لَا تَنْتِفْنَ شَعْراً وَ لَا تَشْقُقْنَ جَیباً وَ لَا تُسَوِّدْنَ ثَوْباً وَ لَا تَدْعِینَ بِوَیلٍ فَبَایعَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى هَذَا فَقَالَتْ یا رَسُولَ اللَّهِ کَیفَ نُبَایعُکَ قَالَ إِنَّنِی لَا أُصَافِحُ النِّسَاءَ فَدَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَأَدْخَلَ یدَهُ ثُمَّ أَخْرَجَهَا فَقَالَ أَدْخِلْنَ أَیدِیکُنَّ فِی هَذَا الْمَاءِ فَهِی الْبَیعَةُ».[3]

پس از آنکه آیه شریفه «یا أَیهَا النَّبِی إذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یبایعْنَکَ ... وَ لا یقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَ‏ وَ ...» نازل شد یکی از زنان به نام هند گفت: فرزندان را ما درخردسالى پرورش دادیم و تو در کبر سن آنها را کشتى! یکی دیگر از زنان می پرسد: یا رسول اللَّه آن کار خوب که خدا فرموده در آن تو را نافرمانى نکنیم چیست؟

فرمود: بر صورت خود سیلی نزنید و چهره را نخراشید، موی خود را نکنید و گریبان چاک نکنید. جامه سیاه نپوشید و واى نگوئید. رسول خدا با آنان بدین قرار بیعت کرد. زنها گفتند: یا رسول اللَّه چگونه با تو بیعت کنیم؟ فرمود: من با زنها دست نمی دهم. آن حضرت کاسه آبى خواست و دست در آن نهاد و بیرون آورد و فرمود: شما هم در آن دست ببرید و این بیعت است.[4]

 

مثال دوم؛ بیعت عقبه اولی

نمونه دیگری از این بیعت، بیعت عقبه اولی بود که برخی اهالی یثرب برای انجام مناسک حجّ وارد شدند و در عقبه به رسول خدا برخوردند. آن حضرت آنها را به معارف الهی و اجتناب از رسوم جاهلی دعوت فرمود. ابن هشام در «سیره» خود در باره این قضیه می گوید:

حدثنی یزید بن أبى حبیب، عن (أبى) مرثد بن عبد اللَّه الیزنی، عن عبد الرحمن بن عسیلة الصّنابحى، عن عبادة بن الصامت، قال: کنت فیمن حضر العقبة الأولى و کنّا إثنى عشر رجلاً فبایعنا رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم على بیعة النساء و ذلک قبل أن تفترض الحرب على أن لا نشرک باللَّه شیئاً و لا نسرق و لا نزنی و لا نقتل أولادنا و لا نأتی ببهتانً نفتریه من بین أیدینا و أرجلنا و لا نعصیه فی معروف. فان وفّیتم فلکم الجنة و إن غشیتم من ذلک شیئاً فأمرکم إلى اللَّه عزّ و جلّ إن شاء عذّب و إن شاء غفر.[5]

بنابه این روایت، دوازده مرد – و گویا یک نفر زن – در عقبه اولی با رسول خدا بیعت می کنند و این بیعت پیش از وجوب جهاد با مشرکین بود. مفاد بیعت نیز همان است که آیه شریفه متذکر شده بود. بیعت گذاران متعهد به عمل طبق مفاد بیعت شدند و به آنها اعلام شد اگر به عهد خود وفا کنید جزای شما بهشت است و اما اگر سربرتابید امر شما یعنی عذاب یا آمرزش شما با خداست.

در اینجا نیز همانند بیعت زنان، بیعت بر امر سیاسی و حکومتی نیست و حتی نمی توان بیعت را به جامعه استناد داد بلکه بیعت توسط عده معدودی انجام شده است.

 

2. بیعت بر جهاد و عدم فرار

در این قسم، مردم با پیامبر خدا و یا فرمانده جنگ بیعت می کنند مبنی بر اینکه در جهاد شرکت کنند و یا از جهاد فرار نکنند.

این قسم از بیعت نیز همانند قسم پیشین است و معنی آن اعلان وفاء و حمایت از فرمانده جنگ است و بیعت بر اینکه بر جنگ با دشمنان اهتمام داشته باشند و تا حد مرگ سختیها و مشاکل تحمل کنند.

این قسم از بیعت با سایر اقسام تفاوت دارد؛ چراکه اختصاص به جنگ و نبرد دارد.  بیعت کنندگان افراد لشکر هستند که با امیر لشکر بیعت می کنند و متعلق بیعت، اطاعت در اوامر نظامی است.

 

بیعت رضوان؛ نمونه ای از قسم دوم بیعت

دو آیه از سوره مبارکه فتح به چنین بیعتی اشاره دارد.

آیه اول؛ «إِنَّ الَّذِینَ یبایعُونَکَ إِنَّما یبایعُونَ اللّهَ یدُ اللّهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما ینْکُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیهُ اللّهَ فَسَیؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً»[6]؛ در حقیقت، کسانى که با تو بیعت مى‏کنند، جز این نیست که با خدا بیعت مى‏‌کنند؛ دست خدا بالاى دستهاى آنان است؛ پس هر که پیمان‏شکنى کند، تنها به زیان خود پیمان مى‌‏شکند، و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى‏‌بخشد.

آیه دوم؛ «لَقَدْ رَضِی اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یبایعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً»[7]؛ به راستى خدا هنگامى که مؤمنان، زیر آن درخت با تو بیعت مى‌‏کردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهایشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزى نزدیکى به آنها پاداش داد.

شأن نزول این آیات کریمه، بیعت گروهی ازمؤمنین با رسول خداست که «بیعة الرضوان» یا «بیعة الشجرة» نامیده شد. وجه تسمیه آن به بیعت شجره به خاطر وقوع آن در زیر درخت است و وجه تسمیه به بیعت رضوان نیز به خاطر رضایت الهی نسبت به آن است که در آیه شریفه با «لقد رضی الله» به آن اشاره شده است.

رسول خدا با گروهی بالغ بر یکهزار و سیصد و شصت تن از مسلمانان در حالیکه هفتاد قربانی همراه خود داشتند به سوی مکه خارج شد بدون اینکه سلاح همراه خود داشته باشد. فرمود من برای مراسم حج خارج شده ام و سلاح برنمی دارم. مسلمین در محلی که اکنون مسجد شجره است احرام بستند و به سوی مکه حرکت کردند تا اینکه به محل حدیبیه در فاصله نه میلی مکه رسیدند.

خبر به مشرکین رسید و درصدد برآمدند که مانع انجام فریضه رسول خدا و مسلمین شوند. رسول خدا عثمان را ابتدائاً برای مذاکره با سران قریش به مکه فرستاد. عثمان از این رو انتخاب شده بود که با بنی امیه قرابت داشت. بازگشت عثمان بسیار طولانی شد و مؤمنین به این گمان افتادند که عثمان به قتل رسیده است و احساس خطر کردند.

از سوی دیگر مشرکین دویست سواره را به فرماندهی خالد بن ولید یا عکرمة بن أبی جهل برای مقابله با رسول خدا فرستادند، رسول خدا به مسلمین چنین فرمود که به امر الهی  مأمور به اخذ بیعت از آنهاست؛ مسلمانان نیز با رسول خدا بیعت کردند، بیعت بر اینکه فرار نکنند. همچنین گفته شده است که بیعت بر این بود که تا پای جان از رسول خدا دفاع کنند.

مشرکین چون چنین دیدند خوف کردند و حاضر به مصالحه شدند.

 

بیعت رضوان؛ اختلاف در متعلق

در اینکه متعلق بیعت رضوان چیست اختلاف است.

ابن اسحاق می گوید: مردم چنین می گفتند که رسول خدا با آنها بر مرگ بیعت گرفت.

جابر بن عبدالله می گوید: رسول خدا با ما بر مرگ بیعت نگرفت بلکه بیعت کردیم بر اینکه فرار نکنیم[8].

در مسند احمد چنین آمده است: به سلمة بن أکوت گفتم در روز حدیبیه بر چه چیزی با رسول خدا بیعت کردید؟ گفت: با آن حضرت بر مرگ بیعت کردیم.[9]

احمد در مسند خود از جابر نیز چنین روایت می کند: با پیامبر خدا روز حدیبیه بیعت کردیم بر اینکه فرار نکنیم.[10]

این قسم از بیعت چنانکه مشهود است از مصادیق ایقاع و وفاء است و در آن تبادل وجود ندارد و از مصادیق بیعت سیاسی به شمار نمی آید؛ بلکه از رسوم اعراب بود و رسول خدا به خاطر فواید و مزایایی که داشت آن را به کار برد.

 

3. بیعت بر امر حکومت و ولایت

مفاد این قسم از بیعت تعهد به قبول حکومت حاکم و ولایت او و نیز اعلام وفاداری و اطاعت نسبت به  اوامر حکومتی است.

این قسم از بیعت در زمان رسول خدا در عقبه دوم رخ داد. در اینجا شرح این رخداد را به اجمال از کتاب سیره ابن هشام نقل می کنیم. ابن اسحاق می گوید:

قال بن إسحاق: ثم إن مصعب بن عمیر رجع إلى مکة، وخرج من خرج من الانصار من المسلمین إلى الموسم مع حجاج قومهم من أهل الشرک حتى قدموا مکة، فواعدوا رسول الله(ص) العقبة من أواسط التشریق حین أراد الله بهم ما أراد من کرامته.

قال کعب... فأجتمعنا فی الشعب ننتظر رسول الله(ص) حتى جاءنا ... فتکلّم رسول الله(ص) فتلا القرآن و دعا إلى الله و رغب فی الإسلام ثم قال أبایعکم على أن تمنعونی مما تمنعون به نساءکم و أبناءکم، قال فأخذ البراء بن معرور بیده ثم قال: نعم. والذی بعثک بالحق فینا لنمنعک مما نمنع منه أزرنا فبایعنا رسول الله فنحن والله أبناء الحروب وأهل الخلقة ورثناها کابراً عن کابرٍ.

قال: فاعترض القول و البراء یکلّم رسول الله(ص) أبوالهیثم بن التیهان فقال یا رسول الله: إنّ بیننا و بین الرجال حبالاً إنّا قاطعوها ـ یعنی الیهود ـ فهل عسیت إن فعلنا ذلک ثم أظهرک الله أن ترجع إلى قومک و تدعنا؟ قال فتبسّم رسولُ الله(ص) ثم قال: بل الدم الدم والهدم الهدم، أنا منکم و أنتم منی أحارب من حاربتم وأسالم من سالمتم.[11]

گروهی از انصار و نیز برخی مشرکین به مدینه آمدند تا موسم حج را برگزار کنند. مسلمین در منا با خود گفتند به سراغ رسول خدا برویم. کعب می گوید: ... رسول خدا نزد ما آمد. قرآن تلاوت فرمود و دعا کرد و به اسلام ترغیب فرمود. آنگاه فرمود با شما بیعت می کنم بر اینکه از من دفاع کنید آنچنانکه از اهل و خانواده خود دفاع می کنید. براء بن معرور دست مبارک آن او را گرفت و گفت بلی سوگند به آنکه تو را به حق در میان ما مبعوث کرد تو را همچون بستگان خود حمایت می کنیم. با رسول خدا بیعت کردیم ...

ابن تیهان گفت ای رسول خدا میان ما و یهود رابطه ای است  که ما آن را قطع می کنیم آیا اگر چنین کردیم و خدا تو را یاری فرمود و به میان قوم خود بازگشتی ما را رها خواهی کرد؟ رسول خدا تبسم کرد و فرمود خون با خون است و هدم با هدم. من از شمایم و شما از منید. می جنگم با کسانی که با شما بجنگید و مصالحه می کنم با کسانی که با شما در صلح هستند.

چنین پیمانی را به منزله یک قرارداد سیاسی دانسته اند؛ چون موضوع آن حکومت، وفاداری، پیمان و جنگ است.

 

مفاد بیعت؛ یکپارچگی و وحدت

در روایت اخیر، رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به هم پیمانان خود فرموده است: «أنا منکم و أنتم منی». چنانکه می دانیم رسول خدا تعبیر شبیه به این را درباره امیرالمؤمنین و امام حسین علیهما السلام فرموده است و در حدیث کساء نیز درباره اهل بیت می فرماید: «إنهم منّی و أنا منهم».

باید دانست که تعبیر «أنا منه و هو منّی» و نظایر آن تعبیر اصطلاحی است و به معنی یکپارچگی و باهم بودن است. در زیارت جامعه نیز می خوانیم: «أَنَّ أَرْوَاحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ»؛ در اینجا نیز «بعضها من بعض» به معنی یکی بودن است.

تعبیر «یکی بودن و یکپارچه شدن» که در خطاب رسول خدا به بیعت کنندگان آمده است مناسب بحث فعلی ما است؛ به این معنا که مردم با رسول خدا بیعت کردند تا از آن حضرت حمایت و دفاع کنند و در مقابل، آن حضرت نیز از آنها دفاع و حمایت کند و این همان یکپارچگی است. به تعبیری دیگر می توان گفت مردم با رسول خدا پیمان وحدت بستند.

 

نقد دیدگاه

چنانکه گفتیم، قسم اخیر بیعت را از سنخ قرارداد سیاسی دانسته اند؛ با این توجیه که از سنخ بیعت با موضوع «أن لایسرقن و لایزنین» نیست. به عقیده ما چنین نیست و این بیعت را نمی توان بیعت و قرارداد سیاسی دانست. بیان آن به اجمال این است که این گونه بیعت نوعی اعلام وفاداری و حمایت است که در میان اعراب رایج بود.

نمونه دیگر چنین پیمانی «پیمان امان» است که براساس آن یک قبیله به فردی از قبیله دیگر که نسبت به جان خود بیمناک بود و به آنها پناه می برد تأمین جانی می داد و از او حمایت می کرد. چنین پیمانهایی پیمان درون قبیله ای و یک پیمان دفاعی است و ربطی به سیاست و حکومت ندارد و به عقیده ما هر سه قسم بیعت که بیان شد ایقاع است.

 

بیعت غدیر؛ اولین بیعت سیاسی

بیعت سیاسی برای نخستین بار در غدیر محقق شد. در واقعه غدیر رسول خدا قبیله را به حکومت و بیعت قبیله ای را به بیعت حکومتی تبدیل کرد و این ابتکار و نوآوری رسول خدا بود. پیش از آن تمام قراردادهای رسول خدا اعم از قراردادهای متعددی که با مردم مدینه داشت و قراردادهایی که جداگانه با یهود منعقد شده بود هیچکدام بیعت سیاسی به شمار نمی رود./223/907/م

تقریر: جلال الدین زنگنه

 


[1] سورة الممتحنة، آیة 12

[2] الطبرسی، مجمع البیان، جلد 5 صفحه 275.

[3]  محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی(ط - دار الحدیث)، جلد ‏11، صفحه 212

[4]  ترجمه از :  askdin.com

[5] إبن هشام، السیرة النبویة، جلد ‏1، صفحه 433

[6] سوره فتح/ 10

[7]سوره فتح/ 18

[8] إبن هشام، السیرة النبویة، جلد 3، صفحه 330.

[9] احمد بن حنبل، المسند، جلد 4، صفحه 51.

[10] احمد بن حنبل، المسند، جلد 3، صفحه 292.

[11] إبن هشام، السیرة النبویة، جلد 2، صفحه 81 - 85.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۷:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۴:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۱:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۵۲