vasael.ir

کد خبر: ۴۴۳۹
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۵۵ - 31 May 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی / جلسه 33

جمع بین ایمان و تحاکم الی الطاغوت ممکن نیست

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله مقتدایی با بررسی آیه سوم مورد بحث در رابطه با دلالت مقبوله عمربن حنظله در اثبات ولایت فقیه پرداخت و گفت: با توجه به این آیه باید گفت: جمع بین ایمان و تحاکم الی الطاغوت ممکن نیست.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه سی و سوم درس خارج ولایت فقیه که چهارشنبه 17 آذر 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی آیه سوم مورد بحث در رابطه با دلالت مقبوله عمربن حنظله در اثبات ولایت فقیه پرداخت.

 

خلاصه ای از مباحث گذشته

آیت الله مقتدایی به بررسی آیات و روایات مربوط به دلالت مقبوله عمر بن حنظله در اثبات ولایت فقیه پرداخت و گفت: معنای اطاعت از اولی الامر در آیه این است که از خداوند اطاعت کنید و وجوب اطاعت، ذاتی است «بما انه مالک و خالق» باید از او اطاعت شود و بعد می‌فرماید: «از پیامبر اطاعت کنید» و این اطاعت به اعتبار امر خداوند است و در مورد اولی الامر نیز از باب اینکه ولایت و اختیاری به آنان داده شده، اطاعتشان واجب است.

وی در ادامه گفت: وقتی پیامبر به اقامه نماز امر می کند یعنی خدا می‌فرماید نماز بخوانید ولی وقتی می‌گوید در حکومت فلان کار را انجام دهید، گرچه مورد رضایت خداست ولی اطاعت مستقیم از امر پیامبر است که باید اطاعت شود.

آیت الله مقتدایی در پایان اظهار داشت: تبلیغ در احکام الله، چه واجب باشد و چه مستحب گرچه صدق اطاعت دستور پیامبر است اما در واقع اطاعت از امر خداست و اما در مورد فصل خصومت، اگر دستور پیامبر اطاعت شود اطاعت مستقیم از امر ایشان است و آیه هر دو مورد را شامل می‌شود.

 

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در ابتدای جلسه ضمن بیان نکاتی در مورد زندگی امام حسن عسگری علیه السلام و جانشینی امام زمان(عج) به سبک زندگی اسلامی و حفظ آبروی مومن اشاره داشت.

وی سپس با بررسی آیه سوم مورد بحث در رابطه با دلالت مقبوله عمربن حنظله در اثبات ولایت فقیه پرداخت و گفت: با توجه به این آیه باید گفت: جمع بین ایمان و تحاکم الی الطاغوت ممکن نیست.

این استاد حوزه با طرح این سوال که آیا در این آیه مراد حکومت است یا قضاوت؟ پاسخ داد:به نظر می رسد مراد قاضی نباشد و ظهور اولیه آن به والی و فرمانروا بر می گردد و در صورت اعراض از ظهور اولیه می‌گوییم اعم است از اینکه قاضی باشد یا حاکم باشد و مراد از طاغوت، حاکم و سلطانی است که اراده اش تضعیف و از بین بردن حق است و در مقابل حق سرکشی می کند.

آیت الله مقتدایی اضافه کرد: نکته مهم در روایت عمربن حنظله، جمله «انّی قد جعلتُه علیکم حاکماً» می باشد که باید دو شرط داشته باشد: 1- شخصی از شما که شیعه باشد. 2- عالم و عارف به احکام باشد. روایت می گوید به چنین شخصی مراجعه کنید که من او را حاکم بر شما قرار دادم. اگر مراد از حاکم، فرمانروایی باشد که تمام تدبیر جامعه به دست اوست، پس امام صادق علیه السلام فقیه را حاکم علی الاطلاق قرار داده است و اگر گفتیم مراد جعل برای قضاوت است در آن صورت از روایت ولایت فقیه به دست نمی‌آید بلکه امام صادق علیه السلام چنین شخصی را به عنوان قاضی مطرح کرده است ولی دیگر ولایت عام ندارد.

 

تقریر درس

بحث اخلاقی

مرحوم محدث قمی(ره) به نقل از شیخ مفید و دیگران آورده است: «قبض ابومحمد(ع) بسر من رأی یوم الجمعة ثامن شهر ربیع الاول سنة ستین و مأتین فی خلافة المعتمد العباسی و هو ابن ثمان و عشرین سنة و دفن فی داره من البیت الذی دفن ابوه علیه السلام بسر من رأی»؛ ابومحمد امام حسن عسگری علیه السلام در سامرا در روز جمعه روز هشتم ماه ربیع الاول به شهادت رسیدند. در سال 260 خلافت معتمد عباسی و سن ایشان 28 سال بود و در همان بیتی دفن شدند که پدر بزرگوارشان دفن شده بود.

مرحوم طبرسی می‌فرماید:«ذهب کثیر من اصحابنا الی أنه علیه السلام مضی مسموما(یعنی با سم شهید شد) و قال الکفعمی‌سمّه المعتمد العباسی» که خلیفه عباسی معتمد امام را شهید کرد.

مرحوم مفید در ادامه می‌فرماید: «وَ خَلَّفَ‌ ابْنَهُ‌ الْمُنْتَظَرَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَ کَانَ قَدْ أَخْفَى مَوْلِدَهُ وَ سَتَرَ أَمْرَه لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَ شِدَّةِ طَلَبِ سُلْطَانِ الزَّمَانِ لَهُ وَ اجْتِهَادِهِ فِی الْبَحْثِ عَنْ أَمْرِه» سعی می‌کرد که فرزندش (مولِد امام زمان) را مخفی کند چون در آن زمان تحت فشار بودند و سلطان زمان شنیده بود که چنین فرزندی از امام برای بعد از خودش می‌ماند لذا تعقیب می‌کردند که پیدا کنند. به هر حال دو سختی امام حسن عسگری علیه السلام داشتند:

1-مجبور بودند که مخفی نگاه دارند.

2-از طرفی دیگر بعضی افراد باید می‌دیدند تا بعد خبر دهند که ما دیدیم تا به عنوان امام بعدی قبول می‌کردند.

بالاخره امام عسگری علیه السلام به شهادت رسیدند و بعد از ایشان امام زمان(عج) به امامت رسیدند که از یک طرف شهادت پدرشان را تسلیت می‌گوییم و از طرف دیگر آغاز امامت آن بزرگوار را تبریک عرض می‌کنیم و ان شاءالله خداوند در ظهورشان تعجیل کنند و چشممان به جمال ایشان روشن شود و اکنون حدود 1180 سال از امامتشان می‌گذرد و اقوال مختلف است. بعضی معتقدند که ظهور محقق شده منتهی اعلام نشده است و بعضی می‌گویند غیبت هنوز ادامه دارد و معلوم نیست که ظهور چه زمانی محقق شود. بعضی می‌گویند که ظهور نزدیک است و بعضی این را نیز قبول ندارند.

سال گذشته ملاقاتی که با آیت الله العظمی وحید داشتیم می‌فرمودند شاید یک میلیون سال دیگر هم طول بکشد و در روایت هم داریم «کَذَبَ‌ الْوَقَّاتُون»؛  آنان که برای ظهور، زمان تعیین کنند دروغگو هستند. حتی امام زمان(عج) خودش نیز زمان ظهور را نمی‌داند.

بنابراین وظیفه ما دعاست، خدایا به آبروی خودش و به آبروی آباء و اجداد طاهرینش تعجیل در ظهورش مقرر بفرما و طوری شود که چشمان ما به نور جمالش منور گردد.

 

آبروی مؤمن و تعییر مؤمن

راجع به مذمت کسانی که در مورد اشکالات و ضعف افراد تحقیق و بررسی می کند تا در جایی از آن سوء استفاده کنند، روایاتی بیان کردیم. در روایات این گونه تعییر و تأکید شد؛ نزدیک‌ترین حالتی که انسان را به کفر نزدیک می‌کند همین کار است.

در ادامه همان بحث دو روایت است که بسیار مهم است: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ مِنْ‌ إِخْوَانِی‌ یَبْلُغُنِی‌ عَنْهُ الشَّیْ‌ءُ الَّذِی أَکْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِکَ فَیُنْکِرُ ذَلِکَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَکَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ لَا تُذِیعَنَّ عَلَیْهِ‌ شَیْئاً تَشِینُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ فَتَکُونَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ‌ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم/  بحار الانوار، مجلسی، ج75، ص214، ح11

محمد بن فضیل گوید به حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم فدایت شوم خبری از یکی از دوستان ما می‌رسد و من خوشم نمی‌آید و کراهت دارم که چنین انسان متدینی اینگونه معصیتی مرتکب شده باشد و می‌روم نزد او و سوال می‌کنم که صحت دارد یا خیر؟ ولی او منکر می‌شود در حالی که این خبر را در مورد او گروهی که ثقه نیز بودند برایم نقل کردند.

امام فرمودند: سمع و بصرت را تکذیب کن و نگو من با گوش خود شنیدم و با چشم خود دیدم و بگو اشتباه دیدم و شنیدم و اگر 50 نفر به عنوان قسامه نیز بودند و خبر دادند که این کار را کرده ولی خودش منکر است او را تصدیق کن و افراد قسامه را تکذیب کن. این حکم شرعی و تکلیف الهی است و چیزی را اشاعه نده که عیب برای برادر دینی است و جوانمردی او را از بین می‌برد و اگر این کار را کردی جزء مصادیق این آیه﴿یُحِبُّونَ‌ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ﴾ هستی که خداوند فرمود گرفتار عذاب الیم می‌شوی.

این مساله تکلیف شخصی خود انسان است. البته اگر از باب امر به معروف و نهی از منکر خواسته باشد مخفیانه نصیحت کند و دوستانه تذکر دهد و یا در این مورد خاص ناراحتی قلبی داشته باشد و حتی به او بفهمانیم ما از عمل تو ناراضی هستیم امر دیگری است. اما اینکه بخواهیم این مطلب مطرح شده در مورد برادر مؤمن را بپذیریم و بر اساس آن عمل کنیم ممنوع است.

 

بررسی آیات در دلالت بر مقبوله عمربن حنظله

بر اساس روایت عمر بن حنظلة، امام صادق علیه السلام در ضمن بیان حکم به آیه شریفه 58 سوره مبارکه نساء استناد کردند.

مرحوم امام خمینی(ره) با توجه به همخوان بودن دو آیه 59 و 60 از همان سوره هر سه آیه را مورد بررسی قرار داده‌اند. از مجموع سه آیه، دو آیه 58 و 59 را بررسی کردیم و اکنون آیه سوم که مورد استناد روایت نیز هست مورد بررسی قرار می‌گیرد.

بیان شد که از آیه اول تعمیم استفاده می‌شود: ﴿أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‌ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْل﴾:  یعنی در هر موردی که خواستید حکم کنید باید حکم به عدل باشد چه حکم حکومتی باشد و یا حکم قضایی باشد.

اگر قاضی می خواهد مامورینی بفرستد تا حق شخصی را از دیگری بگیرند باید در همین اجرای عدل نیز با عدالت رفتار نماید.

در آیه دوم می فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‌ شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلا﴾، که دو فراز آیه مورد بحث بود:

1-در فراز اول، اصل اطاعت از اوامر خدا و رسول و اولی الامر بود.

2-در فراز دوم فرمود اگر نزاع پیدا کردید به خدا و رسول مراجعه کنید.

گفتیم اوامری که خود پیامبر و پس از آن بر اساس روایات امامان معصوم و ولایت فقیه دارند باید اطاعت شود. در اینجا نیز منازعه اعم است از منازعه‌ای که نیاز به اثبات و حکم قاضی باشد و یا منازعه‌ای که نیاز به اعمال قدرت از ناحیه سلطان داشته باشد.

 

بررسی آیه سوم

﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً﴾/ سوره مبارکه نساء آیه 60: آیا ندیدید کسانی را که به خیال خودشان ایمان آوردند اما وقتی یک امری پیش می‌آید که باید به حاکم مراجعه کنند به دنبال مراجعه به طاغوت هستند در حالی­که مأمور شدند که کافر به طاغوت باشند.

این آیه در خود روایت نیز آمده است. در تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 362 در شأن نزول آیه می‌فرماید: شخصی از مسلمین که خیلی با ایمان نبود و از گروه منافقین بود با شخصی یهودی اختلاف پیدا کرد. بنا شد نزد شخصی بروند تا نزاعشان را برطرف کند. آن یهودی گفت: من پیامبر شما را قبول دارم او امین است؛ ولی مسلمان قبول نکرد زیرا می‌دانست اگر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برود نمی‌تواند از تطمیع و غیره استفاده کند. بنابراین پیشنهاد داد که نزد کعب بن اشرف یهودی برویم! این منافق مسلمان نما با او آشنا بود و می‌دانست که می‌تواند با پول او را بخرد و به نفع خود ولو بر باطل حکم بگیرد. در اینجا آیه نازل شد که جمع بین ایمان و تحاکم الی الطاغوت ممکن نیست. خداوند متعال امر کرده است که به طاغوت کافر شوید.

سوال این است که در این آیه نیز مراد حکومت است یا مقصود قضاوت است؟

در مورد مراد از آیه، مرحوم امام(ره) می‌فرماید: آیه در ظهور اولیه‌ای که دارد به معنای حاکم است. چون طاغوت صیغه مبالغه برای طغیان است و به معنی کسی است که در مقابل حق سرکشی می کند و آن را قبول ندارد و به گونه دیگری عمل می کند.

مراد از طاغوت، حاکم و سلطانی است که اراده اش تضعیف و از بین بردن حق است و در مقابل حق سرکشی می کند و به نظر می رسد مراد قاضی نباشد و ظهور اولیه آن به والی و فرمانروا بر می گردد. در صورت اعراض از ظهور اولیه می‌گوییم اعم است از اینکه قاضی باشد یا حاکم باشد.

مصداق آیه شاید شامل اولی الامر نیز شود منتهی باید حکم را از پروردگار دریافت نمایند تا حکم الهی صادر شود.

تا اینجا سه آیه مد نظر را بررسی کردیم.

 

متن روایت

نکته مهم در روایت جمله «انی قد جعلته علیکم حاکما» می باشد که باید دو شرط داشته باشد:

1- شخصی از شما که شیعه باشد.

2- عالم و عارف به احکام باشد.

به چنین شخصی مراجعه کنید که من او را حاکم بر شما قرار دادم. اگر مراد از حاکم مطلق فرمانروا باشد که تمام تدبیر جامعه به دست اوست، پس امام صادق علیه السلام فقیه را حاکم علی الاطلاق قرار داده است.

اگر گفتیم فقیه در زمان غیبت حاکم است؛ پس یعنی زمامدار امور است و امام علیه السلام او را برای تشکیل حکومت منصوب کرده اند.

اگر گفتیم مراد از «انی جعلته حاکما» جعل برای قضاوت است در آن صورت از روایت ولایت فقیه به دست نمی‌آید بلکه امام صادق علیه السلام چنین شخصی را به عنوان قاضی مطرح کرده است ولی دیگر ولایت عام ندارد.

دلیل بررسی سه آیه و استفاده عموم این است که بگوییم که اداره حکومت به دست فقیه است و برای این امر از طرف امام منصوب شده است نه این که صرفاً به امور قضاوت بین مردم بپردازد که در جلسه آتی به متن روایت می پردازیم./904/926/ر  

 

                                                                                                                        تقریر: محسن جوادی صدر

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳