vasael.ir

کد خبر: ۴۴۳۶
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۲ - 15 February 2017
استاد حوزه علمیه قم:

شرط لازم تمدن سازی دستیابی به بعد نرم افزاری است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد حوزه علمیه با اشاره به نقش اجتهاد در تمدن سازی گفت: شرط لازم برای تمدن سازی، دستیابی به بعد نرم افزاری تمدن است؛ گرچه شرط کافی نیست.

به گزارش سرویس جامعه و تمدن اسلامی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام محسن ملک زاده، از اساتید حوزه علمیه قم، سوم بهمن ماه 95 در مدرسه علیمه حقانی قم در رابطه با موضوع تمدن سازی اسلامی و نقش و جایگاه اجتهاد در آن سخنرانی داشت که مشروح آن تقدیم می شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بنابراینکه فرصت پیش رو را مغتنم بدانیم و حداکثر بهره را از فرصت دراختیار ببریم، بنده تلاش خواهم کرد که به اختصار مواردی را عرض کنم و اگر دقائقی هم فرصت شد، در خدمت دوستان، برای پاسخگویی و بهره مندی از دیدگاه ها و نظرات حضار معظم، هستم. صلوات دیگری ختم بفرمایید؛

 

تعریف تمدن اسلامی

وقتی سخن از تمدن اسلامی به میان می آید نخستین پرسشی که به ذهن خطور می کند این است که اساسا ما چه چیزی را تمدن اسلامی می دانیم و می نامیم؟ همین تعبیر، یعنی کلماتی با پسوند اسلامی در زمینه های دیگر نیز به گوش می رسد. مثلا گفته می شود «علم اسلامی»، «هنر اسلامی» و... که این پرسش اینجا نیز قابل طرح است؛ هنر اسلامی یعنی چه؟ مثلا این کاشیکاری هایی که در این مسجد وجود دارد یا این طراحی ها، تهذیب، خطاطی و ... که در این کاشیکاری به کار رفته است را به عنوان یکی از مصادیق هنر اسلامی تعبیر می کنند.

چگونه شد که به این موارد هنر اسلامی گفتند؟ یا در زمینه علوم اسلامی، که در حال حاضر سخن از علوم اسلامی و علم اسلامی است. چگونه است که یک علم، علم اسلامی نامیده می شود؟ و به طور کلی چگونه است که این پسوند اسلامی در کنار یک اسم و عنوان قرار می گیرد؟ بر همین سیاق، بحث تمدن اسلامی نیز مطرح است.

تمدن اسلامی یعنی چه؟ از تعریف واژه «تمدن» عبور می کنیم و اکتفا می کنم به همان معنای بین الأذهانی ای که به نحو ارتکاز ذهنی وجود دارد. یعنی همه ما به نحو ارتکازات ذهنیه، تصور و برداشتی از کلمه تمدن داریم که در اینجا به همان مقدار اکتفا می کنم و وارد تعریف تمدن نمی شوم، زیرا بحث کش داری است و زمان طولانی ای از وقت ما را می گیرد، لذا فعلا از این تعریف عبور می کنم، گرچه از لابلای سخنان و بحث ها تا مقدار زیادی روشن خواهد شد.

اما این پسوند اسلامی را نمی توان عبور کرد و باید همین ابتدا تکلیفمان را با آن مشخص کنیم، و زمانی که می گوییم تمدن اسلامی بدانیم که منظور دقیقا چیست؛ تحقق و قوامِ اسلامی بودن یک دانش، اسلامی بودن یک فرهنگ، و یا اسلامی بودن یک تمدن، به چیست؟ یعین چه زمانی می گوییم این تحقق یافته و اسلامی است.

 

تفاوت تمدن مسلمانان با تمدن اسلامی

در اینجا تعاریف مختلفی وجود دارد؛ مثلا برخی که تعریفی از تمدن یا هنر یا علم اسلامی ارائه می دهند، منظورشان تمدنی است که به وسیله ی مسلمانان ایجاد شده باشد. یا هنری است که به وسیله ی مسلمانان به وجود آمده باشد و همین طور در مورد علم اسلامی همین را می گویند. چرا به این هنر، هنر اسلامی می گویند؟ چون مسلمانان این را درست کرده اند. و ریشه اش در اقداماتی بوده است که مسلمین انجام داده اند.

در واقع طبق این تعریف و برداشت، ما هنر اسلامی نداریم بلکه هنر مسلمانان داریم. تمدن اسلامی نداریم؛ بلکه تمدن مسلمانان داریم و بقیه موارد هم به اینگونه است، بعضی وقتی همین بحث را در حوزه علم مطرح می کنند، به گونه ی دیگری طرح می کنند و می گویند: علم اسلامی یعنی «علمی متناسب با نیازهای مسلمین» به عنوان مثال جامعه شناسی اسلامی، روانشناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و... به چه علمی می گویند اقتصاد اسلامی؟ به اقتصادی که در درون جامعه مسلمانان شکل گرفته باشد و نیازهای مسلمانان را در کشوری که در آن زندگی می کنند، برطرف کند.

تقریبا چیزی معادل اقتصاد بومی یا جامعه شناسی بومی یا روانشناسی بومی یا ... می باشد؛ یکی از موضوعاتی که در حال حاضر در کشور ما نیز مطرح است، بومی سازی علوم است. یعنی علم را بومی کنیم، که منظور همین است؛

چه بسا بگوییم که دیدگاه آیت الله سید محمدباقر صدر (ره) در کتاب «اقتصادنا»، وقتی بحث علم اقتصاد را مطرح می کنند، تقریبا به این تعریف نزدیک می شود. به این شکل که اقتصاد اسلامی، اقتصادی است که قرار است مشکلات مسلمین در زمینه اقتصاد را، بر طرف کند. گرچه نمی خواهم دقیقا به ایشان نسبت دهم اما به این تعریف نزدیک می شوند.

تعاریف و برداشت های دیگری هم می شود از پسوند اسلامی ارائه کرد که به همین دو مورد اکتفا می کنم. اما به عقیده ی ما هر دو دیدگاه نادرست است.

بله، اگر علمی یا فرهنگی یا تمدنی، اسلامی نامیده شد، قاعدتا به وسیله ی مسلمین به وجود آمده و ناظر به نیاز مسلمین است. اما این اسلامی نمی شود مگر اینکه امر دیگری در این بین مطرح باشد؛

ما چه علمی، چه هنری، چه تمدنی را اسلامی می نامیم؟ آن تمدن، علم و هنری که بر اساس آموزه های اسلامی و مبتنی بر تعالیم اسلامی شکل گرفته باشد وگرنه، تمدنی که بر اساس آموزه های اسلامی شکل نگرفته است و مقومات، اجزای اصلی، ارکان و زیرساخت‌های نظری این تمدن بر اساس دیدگاه های اسلامی بنیان نهاده نشده است، بلکه از جای دیگری آمده است هرچند به وسیله مسلمین درست شده باشد و ناظر به نیاز مسلمین هم باشد، ما چنین تمدنی را اسلامی نمی گوییم؛ همچنان که عرض کردم می گوییم تمدن مسلمانان یا هنر مسلمانان یا علم مسلمانان.

 

نقبی بر تمدن شکوهمند مسلمانان

از همین جا می خواهم نقبی بزنم به آن تمدنی که مسلمین داشته اند، که تمدن فوق العاده شکوهنمد و بزرگی است. تمدن بسیار عظیمی است، زمانی در دنیا تمدن منحصر به فرد است؛ یعنی امپراطوری ایران، سقوط کرده است و امپراطوری روم بخشی از آن سقوط کرده است و بخش دیگر آن توانایی را از دست داده است و در کل کره زمین، تمدن اصلی و جایی که حرفی برای گفتن دارد، تمدن مسمانان است.

شما اگر به اسپانیا سفر کنید و اگر سفر نکرده باشد، لااقل در فیلم های مستند وجود دارد، ببینید که اموی هایی که  اینها چندصد سال در جنوب اسپانیا و اندلس حکومت می کردند، چه آثار تمدنی عظیمی از خودشان به جا گذاشته اند. چه مساجدی چه کاخ هایی و ... که واقعا به لحاظ هنری چشم گیر است. به لحاظ هنری، تکنولوژی، علمی و جهات مختلف دیگر، مسلمانان در این دوره، پیشرفت زیادی کردند.

آن تمدن عظیم که اکنون در مقاله ها، سخنرانی ها، کتاب ها و بحث هایی که در شرق و غرب عالم مطرح می شود، به عنوان تمدن اسلامی معرفی می شود، ما می گوییم، آن تمدن، تمدن مسلمین بوده است؛ اما اینکه چقدر می توان آن را تمدن اسلامی دانست، مبتنی بر این است که ببینیم چقدر آموزه های اسلامی در شکل گیری آن تمدن نقش داشته است و چقدر آن تمدن وامدار تعالیم اسلامی و الهی بوده است، به میزانی که آن تمدن از آموزه ها و تعالیم اسلامی وام و بهره گرفته است، به همان میزان تمدن، اسلامی می شود، اما به آن میزان که اینگونه نبوده است، تمدن اسلامی نیست.

اینکه مثلا در کاخ هایی که در قدیم سلاطین می ساختند، بر اساس آیات قرآن «جنّات تجری تحتها الأنهار» و چیزهایی از این قبیل، و آیات مربوط به بهشت را، به معماری که می خواست این بنا را بسازد می گفتند که این کاخ را طوری بساز که ترسیمی از آیات قرآن درباره ی بهشت باشد. پس بگوییم این تاثیر آموزه های اسلامی، در تمدن سازی اسلامی است. مثلا آیه قرآن گفته «جنّات تجری من تحتها الأنهار» و شما می روید باغ فین کاشان و می بینید، که چقدر زیباست و اینجا مصداق همین آیه است.

بنده در مقام داوری نیستم، امّا واقعا آیا این مسائل، منظور از آموزه های اسلامی در ساخت تمدن اسلامی است؟ یا مثلا گنبد، که درباره اش می گویند، یک سازه ی مخروطی شکل یا گرد است که به نقطه ای خاص ختم می شود، که آن نقطه، نقطه توحید است؛ یعنی می خواهد بگوید ما از یک کثرتی و عالم کثرات به یک نقطه می رسیم که آن نقطه، نقطه وحدت و نقطه ی توحید است؛ البته نکته جالبی است.

اما آیا واقعا آنهایی که گنبد ساخته اند بر این اساس، ساخته اند؟ یا از قبیل نُکَت بعدالوقوع است؟ یعنی اتفاقی رخ داده است و حالا ما داریم برایش فلسفه بافی می کنیم؟ دیده اید که گاهی اوقات، شخصی اثری را خلق کرده است و شخص دیگری می آید توضیح می دهد، بعد همان شخص پدید آورنده می گوید عجب! چه نکات جالبی که عقل خودم هم نمی رسید.

بنده سؤال می کنم و به هیچ وجه در مقام داوری نیستم، سؤال می پرسم آیا آن معماری که داشته گنبد را می ساخته است واقعا داشته به توحید می اندیشیده است؟ که ما از این نقاط برسیم به این نقطه؛ یا اگر این سؤال را از او بپرسیم، می گوید توحید چیست، اگر اینگونه نمی ساختم، گنبد می ریخت. باید جوری می ساختم که ثبات یا زیبایی ای پیدا می کرد.

شما می توانید با این پرسش ها با همه موارد مواجه بشوید که این هنر یا دانش یا تمدن یا فرهنگ آیا اسلامی هست یا خیر؟ و درصد اسلامی بودنش چقدر است؟ یعنی چقدر متاثر از آمورزه های اسلامی است و چقدر متاثر نبوده است.

 

احیای تمدن اسلامی یا تمدن سازی اسلامی؟

بر اساس همین مبنا و دیدگاه است که برخی از افراد از تعبیر احیای تمدن اسلامی گریزان هستند، میگویند ما تعبیر احیای تمدن اسلامی را به کار نبریم، زیرا آن تمدنی که در گذشته مسلمین داشته اند، تمدن حقیقی اسلامی نبوده است. بله، تمدن مسلمین بوده است ولی تمدن حقیقی اسلامی نبود.

بنابراین لازم نیست ما آن را دوباره احیا کنیم؛ بلکه ما باید تمدن سازی اسلامی انجام دهیم؛ یعنی، تازه بعد از این بر اساس معارف اسلام ناب و اسلام حقیقی و اسلامی که از مکتب اهل بیت(ع) وام می گیرد و ثقلین در کنار یکدیگر، مبانی او را می سازد و بر اساس ثقلین و قرآن و عترت، تمدن جدیدی را بنا گذاری کنیم؛ یعنی، این دیدگاه می آید و تمدن گذشته را نقد می کند و می گوید آن تمدن اسلامی نبوده است و تمدن مسلمین بود، این یک مطلب بود که برای ورود به بحثبه آن اشاره کردم.

 

دوبعد هر تمدن: بعد نرم افزاری و بعد سخت افزاری

هر تمدنی در یک تقسیم بندی کلی، دارای دو بعد است، بعد نرم افزاری و بعد سخت افزاری؛ بعد نرم افزاری یعنی همان فکر، فرهنگ، اندیشه، علم، دانش و معرفت؛ اینها بعد نرم افزاری تمدن را می سازند؛ اما بعد سخت افزاری چیست؟ همین ساختمانها، مساجد، امکانات شهری و شهرسازیها و راهسازیها و... آثاری که با چشم می توان آنها را دید.

شما الان وقتی می گویید آثار تمدنی ایران باستان، کجا را نشان می دهید؟ تخت جمشید را نشان می دهید به عنوان یکی از آثار تمدنی سخت افزاری که از آن دوره باقی مانده است یا اگر می خواهید آثار تمدنی مسلمین را در ایران ببینید، می روید اصفهان، میدان امام خمینی (نقش جهان) را نشان می دهید یا میدان مرکزی شهر قزوین که تقریبا می شود گفت که اصفهان کوچکی است؛ زیرا ابتدا صفویه در آنجا مستقر بودند و قزوین را ساختند بعد، نقل مکان به اصفهان کردند و مدل تکامل یافته ای از آنجا را در اصفهان ساختند. یا در شهرهای دیگر آثار دیگری را مشاهده می کنید.

مثلا همین حرم های اهل بیت، جزء آثار مسلمین است. تاج محل در هند، جزء آثار مسلمین است و همچنین موارد دیگر که در هر شهری شما می توانید این آثار را ببینید، مسجدالحرام با آن عظمت، مسجد النبی با آن عظمت، حرم های اهل بیت، نجف، کربلا و... خودشان آثار تمدنی باقی مانده است، این آثار تمدنی گذشته از بعد نرم افزاری بعد سخت افزاری هم دارند؛ بعد سخت افزاری آنها چیست؟ همین گنبد و گلدسته؛ همین کاشی کاری و ساختمان بعد سخت افزار یست.

بنده دیده ام مثلا کسی آمده حرم امام رضا علیه السلام، به کاشیکاری ها توجه اش جلب شده و می گوید عجب کاشی کاری هایی! یعنی امام را رها کرده است و گرفتار کاشی کاری ها شده است و می گوید چقدر زیباست و ... او متوجه نیست که آن چیزی که اینجا مهم است، کاشیکاری ها نیست بلکه امام است؛ لذا در روایات ما نیز اشاره دارد که مسجد باید ساده باشد که حواس افراد به این مظاهر سخت افزاری پرت نشود، بلکه آن بعد نرم افزاری مهم است. حالا وارد این بحث نمی شویم که خودش دارای توجیهات خاص خودش است.

پس هر تمدنی یک بعد سخت افزاری دارد و یک بعد سخت افزاری، الان در غرب بعد سخت افزاری آن چیست؟ همین شهرها و کشورها، همین تکنولوژی ای که الان در مقابل دیدگان شماست؛ شما هواپیما را یکی از مظاهر تمدنی دنیای غرب می شناسید، اتومبیل و خودرو را از همین قبیل می شناسید، این تکنولوژی پیشترفته در سلاح های نظامی را از این آثار می دانید و همه مظاهر تکنولوژیکی و فن آورانه را از مظاهر سخت افزارانه ی تمدن غرب می شناسید، اما در واری این و پشت این، یک بعد نرم افزاری وجود دارد که این بعد از تمدن در واقع روح تمدن است و آن همان فرهنگ است.

همان، سنت فکری است یا همان گفتمان است که گفتمان ترجمه ی discourse بگیریم که همان سنت فکری است. چون گاهی دیده می شود که برخی گفتمان را به معنای گفتگو می گیرند که ربطی به هم ندارند، گفتگو کلمه ای ست در فارسی که معادل انگلیسی آن dialogue است اما گفتمان معادل discours به معنای سنت فکری است و هیچ ربطی به هم ندارند، بگذریم؛ منظور آن گفتمانی که در پشت این است، مثلا اومانیسم و انسان مداری یا مدرنیسم و ... که بعد نرم افزاری تمدن غرب هستند.

 

علت مخالفت بعضی بزرگان، با ورود مظاهر سخت افزاری تمدن غرب

برخی از شخصیت های بزرگ ما که در این صد و پنجاه سال یا دویست سال گذشته به صورت جدی در مقابل مظاهر غربی ایستاده اند، اینها متهم شده اند، به تحجّر؛ قبول داریم که احیانا تحجر هم جاهایی دیده شده باشد، اما برخی از اینها از قضا انسان های بسیار روشن بینی هم بوده اند و اگر بعضی از آنها با محصولات غربی هم مخالفت می کردند، تکنوفوبیا نداشته اند، فناوری هراسی نداشته اند، مسأله این بود که می گفتند، الان این کالای غربی به کشور ما وارد می شود و مسلمین عادت می کنند به استفاده این وسیله و این به دنبال خودش یک فرهنگی را می آورد و منتقل می کند.

ما نگران آن فرهنگ هستیم، نگران آن وابستگی هستیم، نگران آن سبیلی که ایجاد می شود که آیه و قاعده نفی سبیل، می گوید آن راه و سبیل و تسلط و احاطه را جلوگیری کرد؛ لذا اگر احیانا از مظاهر تمدن غرب مخالفت می کردند، این نبود که از تکنولوژی می ترسیدند، بلکه بسیاری از آنها، انسان های روشن بینی بودند که می فهمیدند که این وسیله ابزاری است برای راحتی ولی به دنبالش یک فرهنگی دارد و لذا تا جایی که می شد، مقاومت می کردند.

اما چون هجوم سنگین بود و از داخل هم تولیدی صورت نمی گرفت که در مقابل او قرار بگیرد و متاسفانه خیلی از جاها امکان مقاومت ایجاد نشد و امروزه می بینید که تمام زوایای زندگی ما را تکنولوژی غربی فراگرفته است، از همین بلند گویی که در مقابل بنده است و با آن صدای خودم را به شما می رسانم و تمدن غربی را نقد می کنم، محصولی است از تمدن غربی تا خیلی از موارد دیگر که نمونه هایی از بعد سخت افزاری تمدن غرب است.

 

اساس و روح تمدن، بعد نرم افزاری آن است

در نتیجه هر تمدنی، دارای یک بعد نرم افزاری است که همان علم، فرهنگ، فکر، سنت فکری و گفتمان است و یک بعد سخت افزاری دار د که شامل ساختمان ها، ابزار، وسایل و چیزهای قابل لمس و به قول ما طلبه ها مشت پر کن باشد.

آنچه که اساس و پایه ساخت یک تمدن است، قطعا و یقینا بعد نرم افزاری است؛ بعد نرم افزاری است آن چیزی است که تمدن ساز و موجد تمدن است؛ اما نه به تنهایی و طبعا این باید عملیاتی شود و در عرصه بیرون، خارج و عینیت تحقق پیدا کند، اگر این به تحقق و عینیت خارجی نرسد، طبعا تمدن شکل نمی گیرد؛ ولی بدون بعد نرم افزاری نمی شود؛ بنابراین شرط لازم برای تمدن سازی، دستیابی به بعد نرم افزاری تمدن است؛ گرچه شرط کافی نیست، پس تمام بحث ما در اینجا متوجه بعد نرم افزاری تمدن شد.

برویم سراغ بعد نرم افزاری تمدن که پیش از این اشاره کردیم، تمدنی را اسلامی می دانیم و می نامیم که بر اساس تعالیم و آموزه های دینی و اسلامی و تعالیم اهل بیت علیهم السلام شکل گرفته شده باشد و تکوین و تکوّنش مدیون تعالیم اهل بیت علیهم السلام باشد.

 

سه حالت گزاره هایی که به اسلامی بودن منتسب می شوند؛

باید توجه داشت که اسلامیت و اسلامی بودن امور مختلف را اگر در نظر بگیریم؛ یعنی امور گوناگونی که به اسلام منتسب می شوند و اصطلاحا اسلامی نامیده می شوند، مثلا می گوییم دیدگاه اسلامی، نظر اسلامی، تفکر اسلامی، فلسفه اسلامی، شریعت اسلامی و... هر چیزی که اسلامی می نامیم؛ برای اینکه این قید اسلامی، پسوند قرار بگیرد، چه شرطی لازم است؟

در حقیقت اسلامی بودن اموری که به اسلامی نسبت داده می شوند و آنها را اسلامی می نامند، چگونه است؟ همچنان که بزرگان فرموده اند این از سه حال خارج نیست و آن اینکه اسلامی بودنشان یا از بدیهیات و ضروریات است یا اسلامی بودنشان از یقینیات است یا از نظریات است؛ از میان این سه دسته، نسبتا شمار اندکی از امور یافت می شوند که انتسابشان به اسلام از قسمِ اول و دوم باشند.

یعنی یا جنبه بدیهی و ضروری باشند و یا از یقینیات باشند و در مقابل، بیشتر اموری که اسلامی نامیده می شوند، از دسته سوم هستند و کشف اسلامیت و یا عدم اسلامیت آن جنبه نظری دارد و با استدلال و استنباط مشخص می شود و طبیعتا برای کشف اسلامی بودن یک امر یا یک دیدگاه که جنبه نظری هم دارد، باید از روش استدلالی و استنباطی معتبر و دارای حجیت دینی و شرعی بهره گرفت، که اصطلاحا به این روش اجتهاد گفته می شود.

 

بعد نرم افزاری تمدن اسلامی، أمری نظری

ایجاد بعد نرم افزاری تمدن اسلامی، یعنی به وجود آوردن فرهنگ، دانش، معرفت، و یک گفتمان فکری و فرهنگی حاکم بر جامعه، یک امر بدیهی و ضروری ست که همه می فهمند؟ یا از ضروریات است؟ یا از نظریات و اموری که باید مورد بحث، گفتگو، چالش علمی و تحقیق قرار گیرد؟ از کدام قسم است؟ قطعا از قسم سوم می باشد؛ وقتی از قسم سوم شد، اینجاست که مسئله اجتهاد مطرح می شود.

 

ویژگی های اجتهاد تمدن ساز

برای اینکه به این موضوع بپردازیم، ما نیازمند اجتهاد هستیم؛ اما اجتهاد با چه ویژگی هایی و چگونه؟ در تعاریف اجتهاد، تعاریف مختلفی می شود ارائه کرد، اما آنچه به ذهن قاصر ما رسیده است و در برخی از نوشته هایمان هم این تعریف را ارائه کردیم، این است که اجتهاد و استنباط در علوم و معارف اسلامی در شکل کامل و جامع خودش عبارت است از «تکاپوی روشمند برای نظریه پردازی اسلامی» که ما گمان می کنیم این، همان چیزی است که به شکل کامل از اجتهاد مد نظر است.

یعنی تلاشی روشمند و نظام مند برای نظریه پردازی اسلامی؛ البته این می تواند محدود شود به فقه و آن هم عرصه نیاز فردی یا ورود بکند در عرصه های دیگر؛ مثلا ما اجتهاد در تفسیر هم داریم، اجتهاد در کلام هم داریم؛ در فلسفه و در رشته های دیگر هم داریم؛ البته هر کدام متناسب با خودش می باشد؛ در حقیقت در همه ی این موارد، مجتهد تلاش می کند که نظریه پردازی کند.

اما متناسب با همان رشته و در همان زمینه که گاهی اوقات ما موفق می شویم به نظریه پردازی های جدید، راهگشا و بن بست شکن، و گاهی اوقات، خیر و یکی از نظریات گذشتگان را قبول می کنیم. البته بعد از استدلال و نقد دیدگاه های دیگر که به عنوان دیدگاه های رقیب شناخته می شود؛

اما آنچه در اینجا وجود دارد و باید مورد توجه قرار گیرد، این است که اجتهادی که ما از آن سخن می گوییم، یک اجتهاد کاملا فقهی و اصولی است؛ بنابراین ما ورود به عرصه ی تمدن سازی را از همین جا می دانیم؛ یعنی فقه و اصول را مدخلی برای عرصه ی تمدن سازی می دانیم؛ نمی گویم این شرط کافی است اما شرط لازم هست. یعنی مبنا این است و مسیر از این طرف است./825/403/م

تهیه و تنظیم: سلیمان سیدی فرد

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۵۸
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۱۳