vasael.ir

کد خبر: ۴۴۱۹
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۹ - 06 March 2017
در یادداشتی نظرات فقهی حضرت آیت الله جوادی آملی تبیین شد؛

دیدگاه فقه به نگاهی که در اثناء آن لذت غریزی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - بر اساس نظرات فقهی حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی در جلسه 21 تا 24 خارج فقه نکاح در سال تحصیلی 94ـ95 ، در رابطه با نگاه مرد به زن نامحرم بین بزرگان فقه اختلاف وجود دارد، نکته قابل توجه در این اختلاف این است که، نگاه اگر به غیر از وجه و کفین باشد یا به قصد لذت و ریبه باشد، مطلقا عند الکل حرام است.

به گزارش سرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی وسائل، به جز اختلافی که در این باب در اصل نگاه مرد به زن نا محرم، وجود دارد، اختلافی نیز بین تابعین قول شیخ انصاری وجود دارد؛ کسانی که قائلند نگاه به نامحرم بدون قصد ریبه جایز است، میگویند اگر در اثناء ریبهای حاصل شد یا لذّتی پدید آمد وظیفه ناظر این است که سریعاً روی خود را برگرداند، اما شیخ انصاری قائلند چنین چشمپوشی بر ناظر واجب نیست بلکه میتواند به نگاهش ادامه بدهد که مفصلاً این مطلب را در بخش بعدی تفصیل دادهایم.

 

فتوای شیخ مبنی بر مشروع بودن نگاهی که در اثناء آن لذت غریزی به وجود آید

در کتب فقهی فرعی مطرح شده که اگر شخصی ابتداءً نگاهش با لذت همراه نبود، ولی در اثناء نگاه لذّت پدید آمد، حکمش چیست؟ مشهور در جواب به این سؤال گفته‌اند: باید سریعاً چشم پوشی کند و رویش را برگرداند، اما مرحوم شیخ با استناد به روایت علی بن سوید قائل به جواز چنین نگاهی شده‌اند و چشم پوشی را لازم نمیدانند.

 

بررسی روایت علی بن سوید

این روایت به سند مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ در کتاب کافی آمده است که در آن علی بن سوید از امام رضا (علیه السلام) می‌پرسد: «قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع إِنِّی مُبْتَلًى بِالنَّظَرِ إِلَى الْمَرْأَةِ الْجَمِیلَةِ فَیُعْجِبُنِی النَّظَرُ إِلَیْهَا فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ لَا بَأْسَ إِذَا عَرَفَ اللَّهُ مِنْ نِیَّتِکَ الصِّدْقَ وَ إِیَّاکَ وَ الزِّنَا فَإِنَّهُ یَمْحَقُ الْبَرَکَةَ وَ یُهْلِکُ الدِّینَ. من به زن زیبایی نگاه کردم که زیبایی او منرا به تعجّب واداشت پس امام (علیه السلام) به من فرمودند: ای علی اگر خداوند از نیّت تو را صادق شناخته باشد این نگاه اشکالی ندارد اما از زنا بر حذر باش که برکت را امحاق و دین را هلاک میکند.

اشکالی که در برداشت شیخ انصاری در این روایت وجود دارد، این است که ایشان عبارت «فیعجبنی» را به معنای لذت دنیوی دانستهاند در حالیکه آنچه علی بن سوید را به تعجّب واداشته است آن زیبایی نیست که به لذّت حیوانی و دنیوی را به همراه بیاورد بلکه منظور یک لذّت مشروع است نظیر آن لذّتی که انسان از نگاه به گل و منظره زیبا نصیبش میشود.

بنابر این هرچند اصل فرمایش مرحوم شیخ در برابر صاحب جواهر قابل قبول است که نگاه به وجه و کفّین بدون لذّتِ غریزی و بدون فتنه و ریبه، جایز است؛ ولی در این فتوا نمیتوان با ایشان همراهی کرد چون وقتی یک امری مستدام و بقادار است، حدوثش به حدوث مرتبط است و بقائش نیز به بقا مرتبط خواهد بود به این معنا که اگر گفته شود: «لَا تُصَلِّ إِلَّا خَلْفَ مَنْ تَثِقُ بِدِینِهِ» میتوانید به کسی که به دین او اعتماد داری اقتدا کنی، و چون اقتدا از امور مستدام و دارای بقاء است این وثاقت به دین باید در اثناء بقاء نیز رعایت شود لذا اگر شخصی که امام جماعت بود حدوثاً عادل بود ولی بقائاً برای ما کشف شد که عادل نیست، یا در اثناء کاری کرد که با عدالتش سازگار نیست، همانجا باید نماز را قطع کرد و به فرادا تبدیل نمود، چون حدوثِ صحتِ اقتدا به صحتِ عدل، و بقای صحتِ اقتدا به بقای عدل منوط است.

 

فروعات مساله نگاه

مرحوم محقّق در کتاب شرایع الاسلام پس از اینکه از مسائل چهارگانه مربوط به نگاه فارغ میشوند به بررسی فروعات نگاه پرداخته که شارحین شرایع مثل مرحوم صاحب جواهر نیز بر همین منوال عمل کرده‌اند و ما نیز در ادامه به همین فروعات خواهیم پرداخت.

 

فرع اول/ حکم نگاه کردن پسر نابالغ به زن نامحرم

محور اصلی بحث در مسئله «نگاه» و «نظر» حول آیه 31 سوره مبارکه نور می‌چرخد، در این آیه طرف خطاب خداوند مؤمن و مؤمنه است. و اصطلاحاً مؤمن و مؤمنه یعنی کسی که ایمان آورد و مکلّف است لذا صبی و صبیّه طرف خطاب در آیه نیستند و تکالیفی که در این آیه مبنی بر غضّ نظر، به مومنین گوشزد شده است شامل حال صبی و صبیِه نخواهد شد.

بنابر این هر چند در این آیه آمده است  ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ اما چون صبی مؤمن اصطلاحی نیستند، نگاه کردنشان به زن نامحرم محذوری ندارد.

 

فرع دوم/ حکم نگاه کردن مرد به دختر نابالغ

همانطور که در فرع قبل گفته شد، چون اصطلاح مؤمن در قرآن، اصطلاحی برای بالغین و مکلفینی است که ایمان آوردهاند، لذا خطاب خداوند به مؤمنات هم که فرمود: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ﴾ شامل حال صبیّه نمیشود و لازم نیست خودش را از نامحرم بپوشاند.

 

فرع سوم و چهارم/ بررسی حکمی پوشش در مقابل پسران نابالغ و پوشش زنان سالمند

در سوره مبارکه نور پس از آنکه احکام نگاه کردن و پوشش را در آیه 31 مطرح میکند در همان آیه و آیات بعد مثل آیه 61 به بیان استثنائات می‌پردازد.

یکی از استثنائاتی که در آیه 31 مطرح شده است، استثناء کردن کودکان، از کسانی است که زن باید خود را از آنها بپوشاند. البتّه طبق شرطی که در آیه آمده است، این کودکان باید نسبت به مسائل جنسی و غریزی ناآگاه بوده و به مرحله بلوغ نرسیده باشند.

استثناء دیگری که در سوره مبارکه نور آمده، استثناء کردن زنان خانه نشین و پیر نسبت به حکم وجوب پوشش است که میفرماید: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتی‏ لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَة» یعنی آن زنهای سالمندی و فَرتُوتی که امیدی به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نیست که لباسهاى(رویین) خود را بر زمین بگذارند.

 

تعیین مصداق «ضرورت» در جواز نگاه

یکی از مسائلی که معمولاً در همه فروع فقهی جریان دارد و در همه ابواب کاربرد دارد، مسئله ضرورت است چون با عارض شدن عنوان ضرورت بر هر حکمی، آن حکم قابلیّت تغییر پیدا میکند.

در ما نحن فیه هم هر چند حکم به حرمت نگاه به نامحرم شده است، اما «عند الضرورة» همه فقهاء حکم به جواز داده‌اند.

در رابطه با ضرورت باید توجه شود که منظور از ضرورت این نیازهای مصطلح و عادی نیست بلکه ضروری این است که مثلاً کسی بیمار شده، و ضرورتاً طبیب نامحرم باید معالجه کند یا در مسئله ارث بخواهند شهادت بدهد که ورثه کیست و ضرورتاً باید به نامحرم نگاه کند تا بتواند شهادت بدهد.

به عنوان قاعده کلی میتوان گفت: ضرورت در جایی صادق است که اولاً چاره‌ای جز انجام آن کار وجود نداشته باشد و انجامش ضروری باشد، ثانیاً، برای آن کار مماثل وجود نداشته باشد.

 

فرع پنجم/ حکم نگاه در موضوع معالجه

هر چند فقهاء در مواردی که ضرورت اقتضاء میکند، مثل معالجه و شهادت حکم به جواز نگاه به نامحرم را صادر میکنند، امّا مسئولین امر باید طوری برنامه بچینند که جامعه به سمت و سوی خودکفایی زنان در این موضوعات برود تا زنان که نیمی از جامعه را تشکیل دادهاند در موضوعاتی مثل طبابت و معالجه که قابلیّت استفاده از جنس خودشان وجود دارد، به جنس مخالف نیازمند نباشند.

 

بیان روایات درمان مرد توسط زن و زن توسط مرد در امور ضروری

روایات باب 130 از ابواب مقدمات النکاح از کتاب وسائل الشیعه به این موضوع اختصاص داده شده که ما به ذکر یک روایت از آن بسنده میکنیم چون بقیه روایات هم با همین مضمون در این باب آمدهاند.

روایت اول: « مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ یُصِیبُهَا الْبَلَاءُ فِی جَسَدِهَا- إِمَّا کَسْرٌ وَ إِمَّا جُرْحٌ فِی مَکَانٍ لَا یَصْلُحُ النَّظَرُ إِلَیْهِ- یَکُونُ الرَّجُلُ أَرْفَقَ بِعِلَاجِهِ مِنَ النِّسَاءِ- أَ یَصْلُحُ لَهُ النَّظَرُ إِلَیْهَا- قَالَ إِذَا اضْطُرَّتْ إِلَیْهِ فَلْیُعَالِجْهَا إِنْ شَاءَتْ.» موضوع این روایت جایی است که زنی از مسلمین مبتلاء به بیماری شده که لازمه درمان آن نظر اجنبی به جاهایی از بدن اوست که شرعاً در حال عادّی نگاه کردن به آن حرمت دارد، چون یا طبیب زن نیست یا اگر هم هست طبیب مرد بهتر درمان میکند، امام (علیه السلام) در این مورد میفرمایند: اگر این زن مضطر شد، می‌تواند مرد او را درمان کند ولو با نگاه کردن.

 

فرع ششم/ حکم نگاه در موضوع شهادت

منظور از شهادت در اینجا هر دو بخش شهادت یعنی هم بخش اداء و هم بخش تحمّل است. در شهادت شاهد باید در صحنه حاضر باشد و ببیند که به این کار تحمل شهادت میگویند. همچنین همین شاهد آنچه را که در صحنهٴ حادثه مشاهده کرده است، در محکمه بازگو می‌کند که به این مرحله از شهادت نیز اداء شهادت میگویند.

حال با توجه به مقدمه فوق، چون در مسئله شهادت نیز بحث ضرورت مطرح است مرد میتواند هم در مرحله اداء و هم در مرحله تحمّل به زن نامحرم نگاه کند و اگر روایتی دارد «عند الشهادة» مرد میتواند زن را ببیند، شامل هر دو صحنه میشود؛ هم صحنه تحمّل و هم صحنه ادا.

 

فرع هفتم/ بررسی نگاه خصیّ

مسئله خصی، غیر از مسئله خنثی است، خنثی را جداگانه مطرح می‌کنند، دلیل علم اجمالی آن را همراهی می‌کند؛ ولی خصی این‌چنین نیست. خنثی یقین دارد یا زن است یا مرد و چون علم اجمالی دارد و علم اجمالی منجّز است، او نمی‌تواند به زن نگاه کند و نمی‌تواند مرد او را ببیند، برای اینکه علم اجمالی دارد و منجّز هم هست باید احتیاط کند؛ ولی خصی یقیناً مرد است این‌چنین نیست که مثل خنثی باشد. این است که در فقه مسئله خصی از مسئله خنثی جداست، او علم اجمالی دارد و محکوم به احتیاط است؛ خصی علم اجمالی ندارد، بلکه علم تفصیلی دارد که مرد است؛ منتها علاقه‌ای به زن ندارد و لذّتی از زن نمی‌برد.

 

حکم نگاه خصی به نامحرم

در اینکه آیا خصیّ (که عمدتاً عبد یا أمه هست) می‌تواند به جنس مخالف خود که مثلاً مولایش است، نگاه کند یا نه، دو قول وجود دارد یکی قول به جواز و یکی قول به منع که در ادامه به بررسی استدلال قائلین به این دو قول خواهیم پرداخت. آنها که قائل به جواز نگاه خصی به زنِ نامَحرم هستند به یک دلیل و قائلین به عدم جواز نگاه خصی به مالکهِ خود نیز به یک دلیل استدلال کرده‌اند.

 

 استدلال قائلین به جواز نگاه خصی به زن و زن به خصی

استدلال قائلین به جواز نگاه خصی به نامحرم این است که چون در آیه 31 سوره نور که در مقام بیان مستثنیات مسئله نگاه است و از دو گروه «اطفال» و «اولی الاربه» نام برده، و از طرفی هم اولی الاربه به معنای مردانی است که به خاطر مجبوب یا عنین یا خصی بودن هیچ احتیاجی به زن ندارند، پس نگاه خصیّ به زن نامحرم اشکالی ندارد. مضافاً بر اینکه اگر آن زن مالک خصیّ باشد،  خصی می‌تواند مالکه خود را نگاه کند و مالکه او نیز می‌تواند این را نگاه کند، چون در آیه مذکور یکی از مستثنیات را مِلک یمین برشمرده، و چون ملک یمین به منزله همسر است نگاه زنی که مالک این خصی است به این خصی جایز است و همچنین نگاه خصیّ نیز به او جایز خواهد بود.

 

استدلال قائلین به عدم جواز نگاه خصی به زن و زن به خصی

یکی از قائلین به عدم جواز نگاه خصی به زن و زن به خصیّ مرحوم محقق است که میفرماید: اقوی منع چنین نگاهی است، چون ادله نگاه مطلق است و این فرازِ ﴿غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ﴾ از آیه 31 سوره نور، بعید است که مسئله خصی را شامل بشود. بنابراین خصی نامَحرم است و نگاه زن به او و نگاه او به زن محکوم به احکام قبلی است که نگاه جایز نیست.

هر چند مرحوم محقق طبق فتوایی که در اصل نگاه به نامحرم داشتند، نگاه اول را «علی کراهیة، بلا لذة، بلا ریبة» جایز میدانند.

قائلین به عدم جواز نگاه خصی می‌گویند: در خنثی شبهه مصداقیه است که آیا بر زن واجب است که خودش را از این خنثی بپوشاند یا نه؟ اما در خصیّ چنین شبهه مصداقیه نیست و هیچ اجمالی در مرد بودن او وجود ندارد بلکه تفصیلاً میدانیم که او مرد است اما نمیدانیم که آیه فرازِ ﴿غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ شامل حال او می‌شود یا نه؟ لذا نمیتوانیم به این آیه تمسک کنیم. همچنین نسبت به ملک یمین هم قائلند: فرازِ ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ در مقام بیان جواز کشفِ کنیز برای مولای مرد است نه جواز کشفِ مالکه برای عبدش که مرد است. پس هر چند أمه برای مولای خود مَحرم است؛ ولی غلام برای مالکه‌اش محرم نیست.

 

بیان روایات تفسیری عبارت ﴿ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ

یکی از ادلهای که قائلین به عدم جواز نگاه متقابل خصی و مالکهاش به یکدیگر عنوان کردهاند، عدم شمول آیه ﴿ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ نسبت به خصیّ است چون روایاتی وجود دارد که این قسمت از آیه را بر غیر خصیّ تطبیق دادهاند که در این قسم به بیان آن روایات پرداخته ایم:

روایت اول: « مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوِ التّابِعِینَ- غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ  إِلَى آخِرِ الْآیَةِ- قَالَ الْأَحْمَقُ الَّذِی لَا یَأْتِی النِّسَاءَ.»، در اینجا اگر فقط قید اول را آورده بود و به گفتن «لَا یَأْتِی النِّسَاءَ» کفایت کرده بود، خصیّ هم داخل در استثناء آیه میشد امّا چون احمق را نیز ذکر کرده است، خصیّ از شمولیت استثناء خارج میشود.

روایت دوم: «وَ عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ- قَالَ الْأَحْمَقُ الْمُوَلَّى عَلَیْهِ الَّذِی لَا یَأْتِی النِّسَاءَ.» در این روایت نیز ﴿ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ تفسیر به احمقی شده که قدرت نزدیکی با نساء را ندارد لذا باز هم خصیّ را شامل نیست تا استدلال قائلین به جواز به این آیه صحّت داشته باشد. مضافا بر اینکه بر فرض هم که این دو سه روایت نتواند حکم قاطع بدهد، اطلاقات اولیه منع سر جایش محفوظ است.

 

بررسی ادلّه طرفین و بیان یک نکته

با دید اول و با توجه به مستثنیاتی که در آیه 31 سوره نور وجود دارد میتوان به راحتی ثابت کرد که خصی به زن اجنبیه و نگاه زن اجنبیه به خصی جایز است و اگر بین ایندو مسئله ملک یمین هم جریان داشته باشد که جواز راحت‌تر بدست میآید. اما اگر با دیدی گستردهتر به این بحث نگاه کنیم و روایات هر دو طرف را مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید، با توجه به روایاتی که در این باب وجود دارد نتیجهگیری از این آیه به این سادگی هم نیست.

هر دو دستۀ قائلین به جواز و قائلین به منع برای قول خود به روایاتی استناد کردهاند که این روایات ظاهراً بایکدگیر متعارضند لذا برخی از فقهاء که قول به منع را مختار خود قرار دادهاند در صدد این برآمدهاند که روایات جواز را حمل بر تقیه کنند.

 

نکاتی که باید در حمل یک روایت بر تقیه رعایت شود

-نکته اول: روایتی که حمل بر تقیّه می‌شود باید مضمون آن مطابق با رأی همه مخالفان باشد، اگر مضمون یک روایتی مطابق با فتوای همه اهل سنّت بود، این ممکن است حمل بر تقیّه شود؛ امّا اگر خود آنها هم چند نظر داشتند و متّفق نبودند، صِرف اینکه، مضمون روایت مطابق با بعضی از آراء اهل سنّت است، نمی‌شود حمل بر تقیّه کرد، مگر با شرایطی که در نکته بعدی خواهد آمد.

-اگر مضمون تقیه مطابق با فتوای کل اهل سنت نبود، مشروط است به اینکه این فتوا مربوط به یکی از ائمه اهل سنت باشد که در زمان ایراد روایت با امام معصوم همعصر و بلکه هم مکان بوده باشد. لذا اگر امام در یک شهری تشریف داشتند و حکمی فرمودند که این حکم گرچه موافق با فتوای یکی از ائمه اهل سنّت است در یک شهر دیگر؛ ولی در این شهری که امام تشریف دارند، یک چنین حکمی آن عالِم سنّی نداده است، این‌جا نمی‌شود حمل بر تقیّه کرد.

همچنین ممکن است رأی امام موافق هیچیک از ائمه اهل سنت نباشد ولی آن رأی تقیّه سیاسی باشد، مثل همین مسئله خَصی؛ برای اینکه برخی از خلفا و برخی از حکّام و سلاطین آن عصر، خواجه‌ها را در حرمسرای خود برای پذیرایی و خدمت به زن‌ها نگه می‌داشتند. در اینجا اگر یک فتوایی از امام(سلام الله علیه) صادر شود که بر خلاف رأی سلطان باشد، این مشکل ایجاد می‌کند؛ پس ممکن است این فتوایی که از امام(سلام الله علیه) صادر شده، گرچه تقیّهٴ مذهبی نیست، برای اینکه رهبران دیگر یک چنین فتوایی ندادند، این تقیّه سیاسی خواهد بود، چون اگر کسی فتوا بر خلاف رأی سلطان می‌داد در زحمت قرار می‌گرفت، این هم می‌تواند حمل بر تقیّه باشد. پس در حمل روایت بر تقیّه لازم نیست حتماً مضمون روایت مطابق با رأی قاطبه یا بعض از ائمه اهل سنت باشد.

 

بیان یک نکته پیرامون بررسی ادلّه

به جز مسئله تقیّه و مسائلی که باید پیرامون آن در نظر گرفته شود، نکته قابل توجه دیگر در بررسی ادله طرفین است که: اگر حکم جواز در یکی از دو طرف ـ نگاه خَصی به زنِ نامَحرم ـ ثابت شد، نگاه او به زنی که مالکه اوست به طریق اُولی جایز است و اگر نگاه زنِ نامَحرم به خَصی جایز بود، نگاه مالکه به خَصی به طریق اُولی جایز است؛ امّا اگر فتوا منع بود؛ یعنی نگاه خَصی به زنِ نامَحرم جایز نبود، دلیل نیست که نگاه خواجه به مالکه هم جایز نیست، برای اینکه ممکن است این مشمول ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾ باشد.

 

احتیاط وجوبی حرمت خصی کردن مرد

در نظام بردگی رسم بود، برای استفادههای خاصِی که از بردگان میکردند با کوبیدن خصیتین بردگان آنها را خصیّ میکردند که حالت مردانگی نداشته باشد، اما این کار بدلیل ظلمی که در آن است اگر اقوی حرمت نباشد احتیاط وجوبی حرمت است.

 

حرمت خصیّ کردن حیوانات

همچنین این کار نسبت به حیوانات هم جایز نیست چون مگر انسان اجازه دارد که به حیوانات ظلم کند؟ ظلم از چیزهایی است که «بالقول المطلق» حرام است. لذا ظلم به حیواناتی مثل سگ و خروس و ... که یکی از مصادیق آن خصیّ کردن آنها است جایز نمی‌باشد.

اسلام آمده که جلوی این ظلم‌ها را بگیرد، اسلام نظام را نظام عدل کرده، فتوا داده به اینکه این کار حرام است, حتی درباره حیوانات، ظلم حرام است حتی درباره کلاب، بله اگر سگی مزاحم آدم است، آدم می‌تواند دفع کند؛ ولی سگی است که هیچ کاری با آدم ندارد، زدن او حرام است.

 

فرع هشتم/ نگاه کردن زن به مرد نابینا

در این باب چند روایت وجود دارد که در این بخش به آن خواهیم پرداخت.

روایت اول: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: اسْتَأْذَنَ ابْنُ أُمِّ مَکْتُومٍ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ عِنْدَهُ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ فَقَالَ لَهُمَا قُومَا فَادْخُلَا الْبَیْتَ فَقَالَتَا إِنَّهُ أَعْمَى فَقَالَ إِنْ لَمْ یَرَکُمَا فَإِنَّکُمَا تَرَیَانِهِ.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ابن ام مکتوم از پیامبر اذن گرفت که وارد شود در حالی که حفصه و عایشه نزد ایشان نشسته بودند، پیامبر به آن دو فرمود: بلند شوید و به داخل اتاق بروید پس آن دو گفتند: او که نابینا است و ما را نمیبیند، حضرت فرمودند: او شما را نمیبیند، شما که او را میبینید!

از این روایت معلوم می‌شود در حرمت نگاه به نامحرم فرقی بین نگاه مرد به زن یا نگاه زن به مرد نیست و در نگاه کردن هم فرقی بین بصیر و اعما نیست.

اما چون با دلائل دیگر ثابت شد که در صورتی که لذّت نباشد، ریبه یا خوف فتنه در بین نباشد، صِرف نگاه طرفین جایز است. این روایت را باید حمل بر نزاهت کنیم.

روایت دوم: این روایت از وجود نورانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) وارد شده که فرمودند: «خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَقَالَ(صلی الله علیه و آله و سلم)فَاطِمَةُ مِنِّی»، وجود مبارک صدیقه کبری(سلام الله علیها) به حضرت عرض کرد: برای مرد همان خوب است که نامَحرم را نبیند و برای زن همان خوب است که مرد نامَحرم را نبیند، در همین محفل و به همین مناسبت بود که وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فَاطِمَةُ مِنِّی»؛ که این جمله حضرت به نوعی امضای این سخن نورانی است؛ منتها نمیتوان از عبارت «خَیْرٌ» برداشت حکم الزامی کرد.

روایت سوم: اُم سلمه میگوید: «کُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عِنْدَهُ مَیْمُونَةُ- فَأَقْبَلَ ابْنُ أُمِّ مَکْتُومٍ وَ ذَلِکَ بَعْدَ أَنْ أُمِرَ بِالْحِجَابِ- فَقَالَ احْتَجِبَا فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ- أَ لَیْسَ أَعْمَى لَا یُبْصِرُنَا- قَالَ أَفَعَمْیَاوَانِ أَنْتُمَا أَلَسْتُمَا تُبْصِرَانِهِ.» بعد از اینکه آیه حجاب نازل شد، من نزد رسول الله بودم و میمونه نیز نزد ایشان بود در این هنگام ابن ام مکتوم وارد شد پس پیامبر دستور دادند که احتجاب کنیم، ما گفتیم: یا رسول الله آیا او کور نیست و او ما را نمیبیند! حضرت فرمودند: آیا شما هم کورید؟ آیا شما او را نمیبینید؟

از این روایت نیز مانند روایت اوّل به دلیل وجود روایات دالّ بر جواز نگاه بدون ریبه و لذت، برداشت کراهت میشود

 

فرع نهم/ شنیدن صدای زن نامحرم

این فرع یک مسئله جدّی است که جداگانه باید مطرح شود. در اینجا فقهاء گفتهاند، صدای زن اگر نامَحرم شد، خواندنِ او، مخصوصاً تک‌خوانی او یقیناً ممنوع است؛ ولی آیا صدای زن هم مثل جاهایی که نگاه به آن حرام است عورت است یا نیست؟

در رابطه با صدای زن امثال آقا سید محمد کاظم و بسیاری از فقهای بعد از ایشان، فتوایشان این است که صوت مرأه از آن جهت که صوت است، عورت نیست، یعنی صرف شنیدن صدای او در حال سخنرانی یا صحبت کردن یا سوال و پرسش کردن، عورت نیست؛

اما اگر این صدا نازک شود یا یک حالتی در آن لحاظ شود، طبق آیه شریفه ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً﴾ این نوع صوت شنیدن آن بر مرد نامحرم حرام است. در این آیه خداوند به به همسران پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد، وقتی با نامَحرم حرف می‌زنید، زنانه حرف نزنید، بلکه مردانه حرف بزنید، صدایتان را نازک نکنید چون آن مردی که مریض است طمع می‌کند؛

 

بررسی روایات عورت بودن اصل صوت زن

تا اینجا ثابت شد که صدای زن بما هو صوتٌ مشکلی ندارد و استماع آن بر نامحرم جایز است به این معنا که اصل صوت زن عورت حساب نمیشود اما مرحوم صاحب وسائل، در باب 131 و همچنین ابواب دیگر از کتابشان روایاتی را نقل کردهاند که دالّ بر عورت بودن اصل صوت زن است که ما این روایات را حمل بر کراهت میکنیم.

روایت اول: «أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ فَإِنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ النِّسَاءُ عَیٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا عِیَّهُنَّ بِالسُّکُوتِ وَ اسْتُرُوا عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُیُوتِ.» نسبت به سلام به زنان شما شروع کننده نباشید، و آنها را به طعام دهوت نکنید (که آنها ناچار بشوند حرف بزنند) پس همانا نبی (صلی الله علیه و آله) میفرمودند: زن‌ها هم ناتوان هستند و هم عورت‌اند؛ ناتوانی آنها را با سکوت و عورات آنها را با (نگاه داشتن در) بیوت بپوشانید.

در این روایت گفته شده که زن عورت است؛ وقتی زن عورت باشدیعنی نگاه او عورت است، صوت او هم عورت است، و باید از همه جهات خود را تحفّظ کند.

این روایت به دلیل سیره قطعیّه مسلمانان حمل بر کراهت میشود، چون زنان مسلمین در بازارها رفت و آمد دارند، خرید و فروش میکنند و با نامحرمان حرف میزنند، اگر صوت مرأه مثل صورت مرأه، موی مرأه، عورت باشد، باید از این کار منع میشدند در حالی که چنین منعی از نوع مسلمین وجود ندارد پس امثال این روایت حمل بر کراهت میشود.

روایت دوم: «عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا تُسَلِّمْ عَلَى الْمَرْأَةِ.»

در این روایت امام صادق (علیه السلام) دستور به ترک سلام بر زنان دادهاند و چون در سلام صوت بین طرفین ردّ و بدل میشود و از طرفی هم نهی نسبت به سلام به همه زنان صورت گرفته، معلوم میشود که صوت زنان نیز مانند صورت و جاهای دیگر بدنشان عورت است و باید از شنیدن آن اجتناب کرد.

در رابطه با این روایت نیز باید بگوییم، اولاً که سندش ضعیف است و روایات دیگری هم که به این مضمون آمدهاند از مراسیل‌اند و اغلب ضعیف هستند و ثانیاً این روایت نیز به قرینه روایات مجوّزه حمل بر کراهت میشود.

روایت سوم: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلَام) یُسَلِّمُ عَلَی النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَی الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ‌أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا طَلَبْتُ مِنَ الْأَجْرِ»؛ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: جدم رسول خدا بر خانم‌ها سلام می‌کرد و خانم‌ها به او پاسخ مى‏گفتند. جدم امیر المؤمنین نیز بر خانم‌ها سلام میکرد اما از سلام کردن بر خانم‌هاى جوان پرهیز مى‏کرد. مى‏گفت که از این بیمناکم که آواى ظریفشان مرا خوش آید و در عوض پاداش بردن، زیان معنوى ببینم.

از اینکه در این روایت تصریح شده که پیامبر این کار را انجام میدادند جوازش ثابت میشود و اگر نهیی از آن شده است نهایتاً دالّ بر کراهت است.

نکته قابل توجه در رابطه با این روایت این است که اگر امیرالمومنین میفرمایند: ما این کار را نمیکنیم یعنی شما این کار را نکنید و الّا کسی که غرق در یاد و نام خداست، این امور او را سرگرم نخواهد کرد.704/س

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶