به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه بیست و دوم درس خارج فقه ولایت فقیه که روز یکشنبه 9 آبان سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید در ادامه بررسی آیه شریفه اطاعت از اولی الامر جهت اثبات ولایت ائمه معصومین علیهم السلام به بیان نکاتی پرداخت و گفت: پیامبر نیز مانند جبرئیل اوامر خداوند را به مردم میرساند و خداوند ولایتی که به پیامبر داده امر مستقلی نیست بلکه از آیه میفهمیم که برای ولایت و تصدی امور جامعه چنین ولایتی به پیامبر داده شده است و به اذن خداوند این کارها را انجام میدهد.
وی در ادامه به احتجاج امیرمومنان علیه السلام به آیه مذکور اشاره کرد و گفت: ابن ابی الحدید میگوید اگر این مسأله به مقدار شمس روشن نبود جایز نبود که حضرت علی علیه السلام در این مقام و در میان آن جمعیت بدان احتجاج نماید.
استاد حوزه علمیه در پایان گفت: از خطاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مردم که فرمود سعی نکنید به اهل بیت من چیزی یاد دهید؛ یعنی تصور نکنید آنان نیازمند دانش شما هستند بلکه آنان از شما در دانش برتری دارند و نیز این جمله که اهل بیت من شما را از راه هدایت گمراه نمیکنند و شما را در طریق گمراهی قرار نمیدهند، مشخص می شود که جانشینان پیامبر دارای مقام عصمت هستند.
تقریر درس
خلاصه ای از مباحث گذشته
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم/ سوره مبارکه نساء آیه 59
خداوند همان منصب ولایتی که برای خودش و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است را برای بقیه ائمه اطهار علیهم السلام نیز قرار داده است.
از جهتی استفاده میکنیم اولی الأمر کسانی هستند که حتماً باید معصوم باشند به جهت اینکه خداوند اطاعت از آنها را علی الاطلاق واجب نموده است. حتی نمیگوییم کسی که عادل است عمدا گناه نمیکند ولی سهوا خطا میکند لذا خداوند اطاعت از چنین کسی را واجب نمیکند و نمیگوییم شرط در اولی الأمر عدالت است، بلکه میگوییم شرط اولی الأمر عصمت است.
از خود آیه که میگوید«یا ایها الذین آمنوا» میدانیم که خطاب به مؤمنین است و معلوم میشود که در بین خود امت یک امور و مسائل و حوادثی است که نیاز به تدبیر دارد و آن کسی که میخواهد زمام تدبیر و تصدی امور را به دست بگیرد باید معصوم باشد.
وقتی امام سه مصداق را بیان کرد راوی پرسید: مردم میگویند که چرا اسم ائمه در قرآن برده نشده است؟
امام علیه السلام فرمود: به مردم بگو خداوند نماز را واجب کرد ولی کیفیت آن را بیان ننمود و نیز زکات و حج و دیگر احکام الهی را واجب نمود لکن بیان کیفیت آن را به عهده پیامبر گذاشت و نیز اطاعت از اولی الأمر را بیان کرد و پیامبر در مورد حضرت علی علیه السلام فرمود: «الست اولی بکم من انفسکم» و چون از قبل آیه «النبی اولی بالمؤمنین» نازل شده بود که پیامبر اقرار گرفت آیا من مولی هستم؟ همه پاسخ مثبت دادند و بعد فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»
مرحوم مجلسی از ابن ابی الحدید نقل میکند:برخی از صحابه و تابعین و محدثین از علی علیه السلام رویگردان بودند و در مورد ایشان بدگویی میکردند و بهانه تراشی میکردند و نیز خوبی های علی را کتمان میکردند و هرگز از علی تعریف و تمجید نمیکردند این حرکات هم به خاطر منافع عاجل دنیا بود حتی انس بن مالک هم یکی از همان مخالفین بود.
در محلی از کوفه که جمعی هم حضور داشتند امیرالمومنین علیه السلام مردم را قسم داد که چه کسی از پیامبر این جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» را شنید؟ دوازده نفر بلند شدند و شهادت دادند که بودیم و شنیدیم و انس بن مالک هم بود ولی بلند نشد! امیرالمؤمنین فرمود: ای انس چه چیز باعث شد که بلند نشدی حال آنکه حاضر بودی و در غدیر بودی؟ انس گفت: ای امیرالمؤمنین! پیر شدم و فراموش کردم.
حضرت امیر علیه السلام دعا کردند و فرمودند: خدایا! اگر دروغ میگوید یک سفیدی (مرض پیسی) در سر و صورتش قرار ده که با عمامه هم نتواند بپوشاند! طلحة بن عمیر میگوید: به خدا قسم من خودم دیدم بین دو چشمش یک لکه آن سفیدی پیدا شد. و اگر میخواست با عمامه آن پیسی را بپوشاند جلو چشمش گرفته میشد.
مصادیق اولی الامر
از آیه مبارکه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم» ثبوت ولایت امر را برای همه ائمه اطهار استفاده میکنیم.
زیرا خداوند میفرماید: از خدا و رسول اطاعت کنید یعنی اطاعت رسول را در ردیف اطاعت از خداوند قرار میدهد و اطاعت از خداوند که مشخص است و اطاعت از رسول هم اطاعت از حقیقت اوامر الهی است که توسط رسول بیان میشود.
بر چنین اوامری از ناحیه پیامبر گرامی امر صدق کند مجازی است؛ زیرا پیامبر امر خدا را بیان میکند ولی اوامر دیگری که برای اداره و تدبیر امور جامعه دارد صدق واقعی اطاعت نسبت به آن اوامر را واجب میداند پس یعنی پیامبر حق چنین امری را دارد که اطاعت از او واجب میشود.
در ادامه میفرماید از اولی الامر اطاعت کنید و این تنها رکوع و سجود نیست بلکه کیفیت و انواع آن را بیان فرموده و امر فقط «اقمیوا الصلاة» است که توسط پیامبر بیان شده است؛ یعنی امر خداوند است که توسط نبی بیان شده است مانند جبرئیل که امر خداوند را به پیامبر میرساند و خودش کارهای نیست. پیامبر نیز مانند جبرئیل اوامر خداوند را به مردم میرساند خداوند ولایت به پیامبر داده امر مستقل نیست بلکه از آیه میفهمیم که برای ولایت و تصدی امور جامعه چنین ولایتی به پیامبر داده و به اذن خداوند این کارها را انجام میدهد.
بنابراین بحث در اولی الامر بود که مراد چه کسانی هستند؟
اطلاق در امر به پذیرش و پیروی از اولی الامر این است که بایستی معصوم باشد حتی عدالت هم کافی نیست زیرا عادل ممکن است خطا بکند و اگر خطائاً به قبیح امر کند، قبیح است خداوند به اطاعت از او امر کند، پس باید معصوم باشد.
مصداق اولی الامر در کلام امام صادق علیه السلام
از امام صادق علیه السلام سوال کرد که مراد از اولی الامر کیست؟
در صحیحه ابی بصیر که امام جواب دادند امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام.
راوی در ادامه پرسید: مردم میگویند چرا اسم برده نشد؟
امام فرمودند همه چیز در قرآن بیان نشده است، مثلاً در قرآن نماز، روزه، خمس، زکات و حج واجب شده است ولی کیفیت آن به پیامبر و اولی الامر واگذار شده است و بیان مصادیق اولی الامر هم به عهده پیامبر گذاشته شده است که پیامبر آن را بیان نمود.
در موارد متعدد از جمله روز غدیر این کار را انجام داد به نحوی که ابتدا از مردم اقرار گرفت و فرمود: «ألست اولی بکم من انفسکم قالوا بلی»
همه گفتند: بلی یا رسول الله! ما قبول داریم که تو سزاوارتر از همه ما به خود ما هستی و این جریان غدیر به نحو تواتر نقل شده است که پیامبر بعد از آن اقرار فرمود :«من کنت مولاه فعلی مولاه»
حتی از عامه نقل شده است و جلسه به گونهای بود که به گوش همه عالم رسید و علاوه بر داستان غدیر خود جمله من کنت مولاه فعلی مولاه» به تواتر از پیامبر نقل شده است و حضرت علی(ع) نیز در کوفه در یک جریان مردم را قسم داد که چه کسانی این عبارت را شنیدند که 12 نفر بلند شدند حتی انس بن مالک در جمع بود و بلند نشد و حضرت فرمودند: چرا بلند نشدی با اینکه در روز غدیر حاضر بودی؟
گفت: پیر شدم و فراموشی بر من عارض شد که حضرت نفرین کردند اگر دروغ میگویی به مرض پیسی در صورت دچار شود که با عمامه هم نتواند بپوشاند که راوی میگوید دیدم بین دو چشمان انس یک سفیدی ایجاد شد که با عمامه نیز نمیتوانست آن را بپوشاند.
ابن ابی الحدید میگوید: استدل قوم علی صحة الخبر بما تظافرت به الروایات من احتجاج امیرالمؤمنین به فی الشوری
به طور متظافر به صحت خبر غدیر گروهی استدلال کردند که امیرالمؤمنین علیه السلام در جریان شورایی که برای خلافت بعد از پیامبر تشکیل شد به جریان غدیر استدلال کرد و حتی در یک جلسه بیش از 40 مورد از فضائل خودش را بیان نمود که یکی همین جریان روز غدیر بود و همه قبول کردند که این فضائل مربوط به شماست.
حیث قال انشدکم الله هل منکم احد اخذ رسول الله بیده فقال من کنت مولاه فهذا مولاه وال من والاه و عاد من عاداه غیری
آیا احدی از شما غیر از من هست که پیامبر دستش را بلند کرده باشد و در میان جمع بلند کرده باشد و گفته باشد هر کس من مولای اویم این شخص مولای اوست؟
فقال القوم اللهم لا: همه گفتند خدا را شاهد باشد که ما قبول داریم غیر از علی کسی نبود.
«لو لم یکن فی الوضوح کالشمس لما جاز ان یدعیه امیرالمؤمنین سیما فی مثل هذا المقام» الشافی، ابن ابی الحدید، ص132
ابن ابی الحدید میگوید اگر این مسأله به مقدار شمس روشن نبود جایز نبود که حضرت علی علیه السلام در این مقام در میان آن جمعیت به آن احتجاج نماید.
نتیجه این شد که پیامبر دو گونه امر دارد: یک بار امر خداوند را میرساند و از طرفی از طرف خداوند برای تدبیر امور ولایت دارد و اگر در راستای تدبیر امور دستوری داد از طرف خود پیامبر بود.
سوال: آیا کسی که این ولایت را قبول ندارد مسلمان است؟
پاسخ: آثار اسلامی بر هر شخصی که شهادتین بگوید بار می شود اما این که در آخرت نیز مسلمان واقعی محسوب شود مورد بحث است.
در تفسیر آیه، امام علیه السلام فرمود: در مورد امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام نازل شده و در ادامه فرمود که خصوص حسن و حسین ملاک نیست بلکه در مورد اهلبیت است و ذکر حسن و حسین به این جهت است که در زمان نزول آیه امام حسن و امام حسین حضور داشتند، لذا مراد از اولوالأمر جمیع امامان معصوم علیهم السلام هستند به جهت اینکه در روایات داریم که پیامبر فرمود:
أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِی فَإِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّى یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِی ذَلِکَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُم وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الکافی، کلینی، ج1، ص287
در مورد کتاب خدا و اهل بیتم به شما سفارش میکنم چون من از خداوند خواستم که بین آن دو جدایی نیندازد تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و خداوند به این خواستهام پاسخ مثبت داد.
پیامبر در ادامه خطاب به مردم فرمود: سعی نکنید به اهل بیت من چیزی یاد دهید؛ یعنی تصور نکنید آنان نیازمند دانش شما هستند بلکه آنان از شما در دانش برتری دارند.
نیز فرمود: اهل بیت من شما را از راه هدایت گمراه نمیکنند و شما را در طریق گمراهی قرار نمیدهند.
امام صادق(ع) در ادامه فرمود: فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَان
اگر پیامبر ساکت میشد و اهلبیت را بیان نمینمود ممکن بود عدهای دیگر مانند ابولهبها و غیره بیایند و بگویند ما اهل بیت پیامبر هستیم.
فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقاً لِنَبِیِّهِ(ص) إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
لکن خداوند در قرآن برای تصدیق پیامبر در مورد تعیین اهل بیت این آیه را نازل کرد که اراده خداست که اهلبیت پیامبر را تطهیر نماید که دلالت بر عصمت آنها دارد .
فَکَانَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ(ع) فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی
پیامبر، حضرت علی، حسن، حسین و فاطمه علیهم السلام بودند که در جریان حدیث کساء آیه تطهیر نازل شد و پیامبر آنان را در بیت ام سلمة تحت کساء قرار داد و فرمود: پروردگارا! هر پیامبری خانوادهای دارد «هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی» اینها اهلبیت و خانواده من هستند که پس از آن آیه تطهیر نازل شد.
فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَلَسْتُ مِنْ أَهْلِکَ: ام سلمه آمد و گفت آیا من جزء اهل تو نیستم
فَقَالَ إِنَّکِ إِلَى خَیْر: تو رفتار خوبی داری اما از اهل بیت من نیستی.
فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) کَانَ عَلِیٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ الکافی، کلینی، ج1، ص287
پس اولی الامر معلوم شد که یک مصداق آن امیرالمؤمنین است که بعد از رحلت پیامبر حضرت علی اولیترین مردم به خود مردم بود به جهت ولایتی که خداوند به او داده بود.
از این روایت میفهمیم که بعد از حضرت علی اولی الناس بالناس امام حسن بودند چون در روایت آمده بود .
فَلَمَّا مَضَى عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ یَسْتَطِیعُ عَلِی الکافی، کلینی، ج1، ص287
امیرالمؤمنین که از دنیا رفت حق نداشت و این کار را نکرد که محمد حنفیه یا عباس یا دیگر از فرزندان خودش را جانشین قرار دهد؛ زیرا خداوند قبلاً فرموده بود که امام حسن جانشین آن حضرت است و اگر اینکار را میکرد آن دو نفر حق داشتند که بگویند قرآن در مورد ما نازل شده است و بعد از امام حسن هم امام حسین و بعد امام سجاد و بعد امام باقر علیهم السلام است.
حضرت امام صادق علیه السلام تا اینجا که رسیدند و نام خود را بردند به هر علت بعد از اینجا روایت ساکت است.
پس روایت در مقام بیان این است که ولایت برای تمام ائمه است.
روایت دیگری نیز در مورد این بحث داریم که جلسه آتی قرائت میکنیم و بحث مصادیق اولی الأمر را تمام میکنیم./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر