vasael.ir

کد خبر: ۴۳۴۲
تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۷ - 27 February 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی / جلسه 18

پاسخ به اشکالات و ایرادات در مورد شأن نزول آیه انّما ولیّکم الله

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله مقتدایی گفت: کلمه ولیّ در آیه شریفه نمی‌تواند به معنی حبّ، دوستی و نصرت باشد زیرا در آیه تنافی پیدا می‌شود؛ یعنی صدر آیه دلالت بر حصر است و اگر به معنی دوستی باشد باید بین همه مؤمنین دوستی برقرار باشد چه مؤمنین در هنگام نماز و رکوع صدقه دهند و یا ندهند.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه هجدهم درس خارج ولایت فقیه که روز یکشنبه مورخه 2 آبان سال 95 در مدرسه دارالشفاء برگزار گردید به بررسی برخی از اشکالات عامه به شان نزول آیه «انما ولیکم الله» و پاسخ به آن پرداخت و گفت: برخی گفته اند در آیه شریفه، «الذین آمنوا» جمع است و اطلاق آن و انطباق بر فرد، غیر ادبی است و قرینه‌ای می‌خواهد که جمع را منحصر در فرد نماید، بنابراین این روایات که شأن نزول را درباره شخص امیرمومنان علیه السلام می‌داند خلاف است پس روایات جعلی است که در پاسخ می گوییم اهل لغت این کار را انجام می دهند و حتی در عرف نیز برای احترام این کار را می‌کنند و علاوه بر این دو دلیل، آیات فراوانی شبیه این مورد وجود دارد که کلمه را صورت جمع بیان کرده است ولی مراد شخص واحدی است.

وی در ادامه در پاسخ به اشکال عدم حالیه بودن جمله «و هم راکعون» برای جمله «و یؤتون الزکاة» گفت: در عبارت اول آیه شریفه جمله «و یقیمون الصلاة» را ذکر فرموده است و بدیهی است در نماز، رکوع و سجود نیز وجود دارد بنابراین اگر جمله مستقل باشد جمله «و هم راکعون» تکرار غیر مفید می‌شود و اگر «و هم راکعون» را حال بگیریم معنی روشن و واضحی پیدا می‌کند تا اینکه به معنای مستقل باشد.

آیت الله مقتدایی در پایان در پاسخ به ایرادات دیگر مستشکلین گفت: زکات در مدینه واجب شده بود و این آیه در مکه نازل شده است و هنوز حکم زکات تشریع نشده بود تا بگویید بر مستحبی، زکات اطلاق نمی‌شود و الفاظی که در قرآن قبل از آیه زکاتِ واجب آمده است، فراوان است.

 

تقریر درس

خلاصه ای از مباحث گذشته

آیه مورد بحث در سوره مائده ولایت الهی که مختص خداوند است را برای پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نیز ثابت می کند، ولی خصوص امیرالمؤمنین(ع) را ذکر نکرده است، لکن با وصف اعطای انگشتر در نماز، شأن نزول آیه سبب اثبات ولایت امیرمومنان علیه السلام می شود.

با بیان روایت امام صادق علیه السلام در مورد ماجرای ملاقات سرشناسان یهود با رسول خدا (ص) که در ذیل آیه آمده است، بالملازمه استفاده می‌شود که بعد از پیغمبر(ص)، علی(ع) وصی او است و با توجه به آیه بعد و به اعتبار شأن نزول آیه ثابت می‌شود که ذات مقدس پروردگار ولایت مختصه خود را به امیرمؤمنان(ع) نیز تفویض کرده است.

وی در ادامه گفت: از سیاق آیه شریفه که هر سه مورد را با یک ولایت ذکر کرده است مشخص می شود که هر سه ولایت از یک جنس است و با هم متفاوت نیست و آیه بعدی قبول ولایت را سبب پذیرش حزب الله می داند.

این استاد حوزه در پایان تصریح کرد: وقتی می‌بینیم جمعی از علماء، مفسرین، زباندانان، متکلمین بالاتفاق این روایت را نقل کردند حال اگر عده‌ای از اهل تسنن می‌گویند که این روایت جعلی است اصلاً قابل اعتنا نیست؛ مضافا بر اینکه بعضی مثل ابن تیمیه در یک ادعای افراطی گفته ­اند اجماع وجود دارد که این روایات جعلی است و این یک ادعای عجیبی است.

 

اشکالات به دلالت آیه و بیان پاسخ­های مستدل

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل آیه مورد بحث، نام افرادی که روایات وارده در شأن نزول آیه را در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام بیان کرده‌اند، ذکر می نماید.

این روایات کثیر است و ایشان می‌فرماید: افرادی که این روایات را تایید و قبول کرده اند بزرگانی از صحابه پیامبر مانند ابن عباس، ابی‌ذر غفاری، عمار یاسر هستند که روایات را نقل کردند ولی ردّ نکردند.

از اهل بیت علیهم السلام نیز خود امیرمؤمنین(ع) به این آیات استناد کرده است و نیز امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام هادی(ع) این روایات را نقل کردند.

اصناف متعددی از علما و مفسرین در تفاسیر نقل کردند و نیز حفاظ قرآن هم نقل کردند. نویسندگان کتب حدیثی و نیز آنانی که تفسیر ادبی برای قرآن نوشتند، تطبیق کلی بر یک فرد را نقل کردند و گفته اند تطبیق کلی بر فرد خلاف ادبیات نیست.

حتی فقها در دو جا این روایت را ذکر کردند و بدان استناد کردند.

1-در فعل کثیر  

2-در باب زکات مستحبی

بنابراین با این نقل گسترده هیچ اعتنایی به قول جمعی از متعصبین عامه که می‌گویند این روایات جعلی است و حتی ابن تیمیه ادعای اجماع بر جعلی بودن این روایات دارد که بدان هیچ اعتنایی نمی‌شود.

مرحوم علامه در ادامه فرمود این چنین ادعایی عجیب است با این همه نقل، کسی انکار کند و بعد انکار خودش را موافق اجماع معرفی کند.

البته به علامه نیز باید عرض کنیم که خیلی هم عجیب نیست زیرا به قدری حقد و کینه از امیرالمؤمنین دارند که بالاتر از این را هم انکار می‌کنند. نوعاً اهل تسنن در کتب و تفاسیر این مطلب را نقل کرده اند. برخی افراد ناصبی بودند و حتی امام حسین علیه السلام را به خاطر کینه با پدرش به شهادت رساندند و از نوادگان آنان رد کردن فضائل اهل بیت علیهم السلام امر بعیدی نیست.

در بحث گذشته اشکال بر آیه مذکور در قالب جعلی بودن روایات شأن نزول به طور کامل پاسخ دادیم و نتیجه این شد که به این ایراد اعتنایی نمی‌شود.

 

مناقشه در لفظ ولیّ

اشکالات دیگری نیز وجود دارد که در مجمع البیان، المیزان و کتب دیگر بیان شده است.

در یکی از این اشکالات که به آیه وارد کرده‌اند گفته‌اند لفظ «ولیّ» در آیه مذکور به معنای حب، دوستی، محبت و نصرت است و وجهی ندارد که به معنای تکفّل امر بگیریم.

 

پاسخ اشکال دوم

ولیّ در آیه نمی‌تواند به معنی حبّ، دوستی و نصرت باشد زیرا تنافی در آیه پیدا می‌شود چون صدر آیه «انما» دارد که دلالت بر حصر است و اگر به معنی دوستی باشد چه انحصاری دارد که با این مؤمنین باشد بلکه بین همه مؤمنین باید دوستی باشد و مسلمانان موظفند مؤمنین را دوست داشته باشند؛ چه آن که مؤمنین در هنگام نماز و رکوع صدقه بدهند یا ندهند.

پس حصر موجود با این معنی منافات پیدا می‌کند و از این جهت این ایراد رد می‌شود و متعین می‌شود که حمل بر معنای ولایت و سرپرستی شود.

 

اشکال در جمع بودن کلمه الذین

گفته‌اند در آیه شریفه «الذین آمنوا» آمده است که جمع است و در توصیف آمنوا هم جمع می‌فرماید و اطلاق جمع و انطباق بر فرد غیر ادبی است و یک قرینه‌ای می‌خواهد که جمع را منحصر در فرد نمایید، بنابراین این روایات که شأن نزول را درباره شخص امیرالمومنین می‌داند خلاف است پس روایات جعلی است.

 

پاسخ اشکال سوم

 مرحوم طبرسی در مجمع البیان می‌فرماید: 

«إن اهل اللغة قد یعبرون بلفظ الجمع علی سبیل التفخیم و التعظیم و ذلک اشهر فی کلامهم من ان یحتاج الی الاستدلال»

اهل لغت این کار را می‌کنند، حتی در عرف نیز برای احترام این کار را می‌کنند، برای نمونه یک نفر وارد می‌شود می‌گویند: «شرفتمونا» یا «السلام علیکم» و این قدر شهرت دارد که نیاز به استدلال ندارد بلکه در قرآن موارد متعدد دیگر غیر این آیه آمده که همه قبول دارند.

روایاتی که درباره شأن نزول آن آیات آمده معدود است که در عین جمع بودن لفظ در آیه یک نفر را به عنوان مصداق در شأن نزول معین کرده است. ولی اینجا روایات بسیاری داشتیم که مصداق معین می‌کرد.

یک یا چند روایت در دیگر آیات، یکی را مصداق جمع معرفی می‌کند و شما پذیرفتید پس چگونه این همه روایات کثیره در مورد آیه ﴿انما ولیکم الله﴾ می‌گوید جمعِ الذین یک مصداق در شأن نزول دارد و آن هم امیرالمؤمنین است؛ نمی‌پذیرید؟

 

بیان نمونه هایی از استعمال لفظ جمع در معنای مفرد

1-آیه مباهله؛ ﴿قُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین﴾ / سوره مبارکه آل عمران آیه 61

 در تفسیر «نسائنا» و «انفُسنا» آورده‌اند که حضرت زهرا را «نساء» تعبیر کرده و امیرالمؤمنین را «انفس» تعبیر کرده است و قبول دارید.

2-در سوره آل عمران آیه 173 آمده است: ﴿الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل﴾

اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم به آنان گفتند: «مردم [لشکر دشمن‌] براى (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافى است و او بهترین حامى ماست.»

شأن نزول در مورد جنگ احد است. ابوسفیان و افرادش حمله کردند و جنگ احد را برپا کردند در این جنگ جمع کثیری شهید شدند و حضرت امیرالمؤمنین 90 زخم برداشت و تقریبا در جنگ مغلوب شدند و مسلمانان در حال فرار بودند ولی با این حال که جریانی پیش آمد و جریان به عکس و کفار به طرف مکه فرار کردند ولی به مکه نرسیده پشیمان شدند، برگشتند و مجهز شدند که باقیمانده لشکر اسلام را از بین ببرند. این خبر به پیامبر رسید که یک نفر(ناس)  به پیامبر گفت که کفار (ناس) دوباره اجتماع کردند بترسید!

این خبر که رسید پیامبر اصحاب را جمع کردند که چکار کنیم؟ همه بالاتفاق با اینکه خسته و اکثریت آنان مجروح بودند گفتند: ما آماده‌ایم و دوباره آماده شدند حتی در تفسیر آمده که دو برادر زخمی بودند و هر دو برگشتند و برادری که حال او وخیم تر بود، بیحال می‌افتاد و آن یکی او را به دوش می‌گرفت تا مجدد حمله کنند.

﴿الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ﴾  سوره آل عمران آیه 172

بحث اینجاست که یک نفر در راه به اصحاب پیامبر رسید و دید که در حال آماده شدن هستند. نزد رسول الله آمد و گفت با این خستگی چه کار می‌کنید؟

پیامبر فرمودند: به جنگ کفار می‌رویم!

تعجب کرد و رفت و به ابوسفیان رسید. ابوسفیان از او پرسید که لشگر را چگونه دیدی؟

گفت: جمع انبوهی را دیدم که به طرف شما می‌آیند!

ابوسفیان گفت: ما که همه را کشتیم آنان هم ترسیدند و فرار کردند؟

لذا ابوسفیان که چنین شنید از حمله مجدد منصرف شد ولی پیامبر در محلی بنام «حمراء الاسد» سه روز ماندند و خبری نشد و بعد برگشتند.

 

استدلال به آیه

محل بحث این است که یک نفر به نام «نعیم بن مسعود» بود که این حرف را به پیامبر زد و این یک شخص بود در حالی که قرآن «إذ قال لهم الناس» فرمود و به جمع تعبیر کرد. تنها یک روایت در شأن نزول داریم و همه  قبول کردند که جریان مربوط به همین نعیم بن مسعود است.

3-در سوره مائده آیه 52 می فرماید: ﴿فَتَرَى الَّذینَ فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى‌ أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى‌ ما أَسَرُّوا فی‌ أَنْفُسِهِمْ نادِمین﴾

ای کسانی که ایمان آوردید! با یهود، نصاری، منافقین و کفار عقد برادری و اخوت نداشته باشید و اگر کسی از شما با آنها عهد و پیمان ببندد از آنان است.

 

کیفیت استدلال

وقتی این آیه نازل شد جمعی که هم پیمان با کفار بودند نزد رسول الله آمدند که ما عهد خود را قطع می‌کنیم اما در بین آنها بعضی نظیر عبدالله بن أبی بودند که با سرعت به طرف کفار رفتند و عهد و پیمان خود را محکم‌تر می‌کنند و می‌گفتند که ما می‌ترسیم که مشکلی پیش بیاید و آنان کمک ما می‌باشند.

مراد از «الذین فی قلوبهم مرض» و نیز «یسارعون»،  «یقولون» و نیز «نخشی» شخص واحدی به نام «عبدالله بن أبی» است که از منافقین معروف در مدینه بود در حالی که تعبیر جمع آمده است و روایتی نیز که مصداق و شأن نزول را تعیین می‌کند یک یا دو روایت است. اما همه پذیرفته‌اند که شأن نزول همین یک نفر است.

ملاحظه می‌فرمایید سه مؤید از قرآن برای جواب اشکال سوم نقل کردیم.

 

اشکال در ذوالحال

جمله «و هم راکعون» را نباید حال برای «یؤتون الزکوة» بدانیم بلکه خودش عبارت مستقلی است یعنی روششان این است که رکوع می‌کنند نه اینکه در حال رکوع زکات می‌دهند؛ بنابراین استدلال به آیه متوقف بر حال بودن «راکعون» برای «یؤتون الزکوة» است در حالی­که این هم خلاف ظاهر است و وجهی برای آن نیست. پس آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نیست.

 

پاسخ به اشکال

در پاسخ به اشکال چهارم، مرحوم طبرسی در مجمع البیان می‌فرماید: در عبارت اول قرآن می‌فرماید «یقیمون الصلاة» و بدیهی است وقتی نماز می‌خوانند در نماز رکوع و سجود هم وجود دارد بنابراین اگر جمله مستقل باشد جمله «و هم راکعون» تکرار غیر مفید می‌شود و رکوع تنها که بجا نمی‌آوردند بلکه نماز بجا می‌آورند که رکوع هم دارد، بنابراین اگر «و هم راکعون» را حال بگیریم معنی روشن و واضحی پیدا می‌کند تا اینکه به معنای مستقل باشد.

 

اشکال در وصف فعلی

ظاهر آیه «انما ولیکم الله» وصف فعلی را می‌گوید؛ یعنی در آن زمانی که پیامبر ولیّ بود علی ولیّ است در این صورت اگر بر فرض قبول کنیم که امیرالمؤمنین سرپرست و وصی پیامبر است این مربوط به بعد از پیامبر است؛ زیرا در زمان پیامبر نمی‌توانیم بگوییم علی سرپرست است چون در یک زمان دو سرپرست نداریم.

 

پاسخ به اشکال پنجم

اینگونه تعبیرها بسیار متعارف است مثلاً کسی در زمان حیات خودش وصیّ تعیین می‌کند و در عصر ما نیز متداوال است و روایات هم داریم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمود: «انت ولیّی انت خلیفتی» بحار الانوار  40 ص 51

خود عامه نیز همین روایت را نقل کرده‌اند. در قرآن هم آمده زکریّا که فرزند می‌خواست گفت: خدایا یک ولیّ به من بده!

 ﴿وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی‌ وَ کانَتِ امْرَأَتی‌ عاقِراً فَهَبْ لی‌ مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا﴾ سوره مبارکه مریم آیه 5

پس ولایت در طول ولایت پیامبر است که یکی بالاصاله است و دیگری بالتبع است و دلیل نمی‌خواهد. ولایت بالاصاله برای خداست و در همان زمان تفویض کرده است.

 

اشکال در زکات بودن

در اشکال هفتم گفته اند که مراد از زکات وارده در آیه اگر زکات واجب باشد خواهیم گفت مگر امیرالمؤمنین این همه مال داشته است که زکات به آن تعلق بگیرد و حال آنکه زکات به اموال مشخصی تعلق می‌گیرد و اگر زکات مستحبی مراد باشد، خواهیم گفت به زکات و صدقه مستحبی زکات اطلاق نمی‌شود.

 

پاسخ به این اشکال

اولاً از کجا می‌گویید امیرالمؤمنین اموالی نداشت؟ در حالیکه غنائم جنگی که امیرالمؤمنین به دست می‌آورد زیاد بود و کفاری که می‌کشت طبق قانون تمام اموال آنها برای امیرالمؤمنین بود.

ثانیاً بر فرض بپذیریم زکات مستحبی مراد است خواهیم گفت زکات در مدینه واجب شده بود و این آیه در مکه نازل شده است و هنوز حکم زکات تشریع نشده بود تا بگویید بر مستحبی اطلاق زکات نمی‌شود و الفاظی که در قرآن قبل از آیه زکات واجب آمده، فراوان است.

پس ایراداتی که گفتند قابل قبول نیست و ثابت است که شأن نزول آیه مذکور در مورد علی بن ابیطالب علیه السلام است و سنخ ولایت یک نوع ولایت است و همان ولایت الله برای امیرالمؤمنین علیه السلام نیز هست.

البته روایاتی هم داریم که از این آیه استفاده می‌کنند که همین ولایت برای بقیه ائمه اطهار علیهم‌السلام نیز ثابت است که بعداً بدان می پردازیم./904/926

                                                                                                تقریر: محسن جوادی صدر

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰