به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ حجت الاسلام مجتبی الهی خراسانی در ادامه مباحث مقدماتی خود در باب امر به معروف و نهی از منکر به بررسی معنای منکر و اقسام آن در قرآن پرداخت.
بسمالله الرحمن الرحیم
سابقاً عرض شد که آیات چند قسم هستند دسته اول آنهایی که امربهمعروف و نهی از منکر هر دو آمدهاند که مخاطب در آنها گاها امت اسلامی و گاهی مؤمنین و مؤمنات و در برخی نبی اکرم و در برخی خود خداوند قرارگرفتهاند.
ازجمله آیات دیگری که در آنها لفظ منکر و معروف باهم آمدهاند عبارتاند از:
1-سوره حج 41: الَّذینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور
این آیه از آن قسم آیاتی است که بسیار در اهمیت امربهمعروف و نهی از منکر به آن استناد میشود چراکه بلافاصله بعد از امر به نماز میگوید امربهمعروف و نهی از منکر میکنند و این را بهعنوان فضیلت کسانی گفته است که اگر بر روی زمین قدرت پیدا کنند دنبال برتری و جای خداوند را گرفتن و فساد اشاعه منکر نمیباشند.
از این آیه معروف و منکر عقلایی به دست نمیآید به علت اینکه قبل از آن بحث نماز و امور مرتبط به شریعت هست مگر اینکه کسی بگوید ازآنجاکه نماز مشترک بین تمام ادیان است و معروف و منکر در آیه نیز اشاره به مشترکات بین ادیان دارد که این مشترکات غالباً تکیهبر امور فطری دارد لذا شامل حسن و قبیح عقلی میشود البته این حرف زمانی ثابت هست که به حد ظهور برسد ولی حداقل این آیه اختصاص معروف به جزئیات شریعت را ثابت میکند.
2-سوره لقمان آیه 17: یا بُنَی أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَک إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
بحث وصیت لقمان به فرزندش هست و میتواند کمک کند و قرینه باشد که آن حد دلالی اشتراک بین تمام ادیان مطرح در آیه قبل را اثبات کند و ظهور آیه را در این معنی اثبات کند؛ چراکه این آیه از زبان کسی است که مسلمان نیست. بله نسبت به آیه قبل ممکن است کسی خدشه کند ازآنجاکه قدر متیقن در مقام تخاطب مؤمنین مسلمان است لذا وصف مسلمان یعنی همین نماز ما و لذا معروف آن نیز درنهایت مشترک بین اسلام و مابقی ادیان ولی استظهار نمیتوان کرد چراکه ممکن است مراد همان معروف و منکر مطابق شریعت اسلام باشد.
اما این آیه ازآنجاکه از زبان لقمان است و او مسلمان نبوده است و همین مضمون عیناً در آن آیه تکرار شده است و با این وحدت فقره میتوان گفت که آن آیات ظهور دارند در معروف و منکری که مشترک بین تمام ادیان است.
درنتیجه امربهمعروفی که همه میفهمند و یا لااقل تمام کسانی که خداوند را باور دارند، میدانند که این معروف یا منکر هست و این بسیار نزدیک میشود به حسن و قبح عقلی و عقلایی یا امور فطری یا اخلاقی.
قسم دوم: آیاتی که لفظ منکر همراه معروف ذکر نشده است؛
1-سوره حج آیه 72: وَ إِذا تُتْلی عَلَیهِمْ آیاتُنا بَیناتٍ تَعْرِفُ فی وُجُوهِ الَّذینَ کفَرُوا الْمُنْکرَ یکادُونَ یسْطُونَ بِالَّذینَ یتْلُونَ عَلَیهِمْ آیاتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذینَ کفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصیر
در این آیه منکر بهعنوان عیبی در کافران ذکر میشود و میگوید: اینها انسانهایی عادی نیستند بلکه آیاتی را که از بینات هستند و باید آنها را بپذیرند و احساس آشنایی با آن بینات را داشته باشند؛ اما برخلاف این در وجوه اینها منکر را میبینی یعنی اینکه اینها شکلشان ناپسند میشود یا ناپسندی در چهرهشان دیده میشود که این به معنای نُکر است به ضم نون، یعنی استفاده از مفهوم بهجای مصدر است، یعنی در چهره آنها تنفر و انکار و عناد موج میزند بهگونهای که بسیار واضح و قابل معرفت است.
«المنکر» در آیه به علت اسناد آن به وجوه، ظاهراً یک وصف عقلانی نیست، مگر اینکه بگوییم مراتبی از انکار عقلانی نفسانی است که در چهره آنها نمایان شده است که در این صورت باید به لجاج معنی کرد و انکار یعنی لجاجت کردن.
البته این معنای دوم با تَعرِفُ و آیات و بینات سازگار میباشد ولی با قسمت بعد یعنی قل افانبئکم .... سازگار نیست زیرا میخواهد بگوید که این مطلب برای ناپسند شما بود و حالا من بدتر از این را به شما میگویم که عذاب جهنم باشد، چراکه آنها این آیات بینات را شر میدانند لذا حالا آنچه بدتر هست را به آنها میگویم، درنتیجه این از باب استقباح است نه انکار و لجاج. با توجه به این، تعرف فی وجوه الذین کفروا المنکر یعنی ناپسند و موردتنفر بودن. ولی اگر منکر را به معنای انکار بگیریم در معنا دچار مشکل میشویم؛ یعنی در مقابل بینات انکار میکنند و بعد آیه میگوید خبر از چیزی میدهم که لجاج و انکار شما نسبت به آن بیشتر است و...که این معنی مناسب نمیباشد.
درنتیجه منکر به معنای غیرواقع یا مطلق باطل نمیباشد.
2-سوره عنکبوت آیه 29: َ إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَ تَأْتُونَ فی نادیکمُ الْمُنْکرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا به عذاب اللَّهِ إِنْ کنْتَ مِنَ الصَّادِقین
در این آیه منکر به معنای فعل قبیح هست و ازآنجاکه میگوید و َ تَأْتُونَ فی نادیکمُ الْمُنْکرَ یعنی اینها این عمل را منکر میدانند ولی با توجه به اینکه در نبی بودن لوط یا قیامت و آخرت بیاعتقاد هستند مرتکب این اعمال میشوند و شاهد این مطلب همین است که در اینگونه محاجهها در آیات، افراد مقابل انبیاء هیچگاه نمیگویند آنچه ما انجام میدهیم خوب است و عیبی ندارد؛ بلکه میگویند که آنچه شما میگویید واقعیت ندارد وجهان پس از مرگ وجود ندارد.
3- سوره مائده آیه 79: کانُوا لا یتَناهَوْنَ عَنْ مُنکرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یفْعَلُون
یعنی از کاری که میدانستند منکر است دست برنمیداشتند و این آیه نیز قرینه هست که در آیاتی که اشاره بر انجام منکر دارد با فرض علم داشتن آنها به منکر بودن آن اعمال هست.
درنتیجه منکر یعنی آنچه عقلا ـ با صرفنظر کردن از ایمان یا تدین داشتن ـ منکر بودن آن را درک میکنند و به جزء دو آیه سابق که ناظر به جزئیات شریعت بود در تمام آیات هویت منکر صرفاً باطل بودن نیست و اختصاص به جزئیات شریعت ندارد و ظاهراً آنچه از قبایح هست وبر منکر بودن آنهمه توافق دارند.
پایان
120/907/د