به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ حجت الاسلام مجتبی الهی خراسانی در جلسه 15 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر جلسه بهاختصار به معنای برخی از مشتقات معروف و سپس به معنای واژه منکر اشاره کرد و این دو مفهوم را در منظومه قرآنی تبیین کرد.
بسمه تعالی
سوره بقره آیه 89 و سوره مائده آیه 83، این دو آیه در مقام وصف دودسته از انسانهای در مقابل هم میباشند.
1- آیه 89 سوره بقره: وَ لَمَّا جاءَهُمْ کتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذینَ کفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرین
زمانی که کتابی نوشتهشده و تصدیقکننده آنچه نزد اهل کتاب بود از جانب خداوند آمد. همانهایی که طلب فتح و غلبه بر کفار بودند زمانی که این آیات را دیدند کفروا به فلعنة الله علی الکافرین.
فلما جائهم ما عرفوا ... زمانی که آنچه به آن معرفت داشتند به آنها رسید به آن کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر آنها باد.
در این آیه گفتهاند عرف یعنی ادراک و شناختن چیزی که به همراه آن تفکر و تدبر نیز بوده است و یعنی شناخت واضح نه صرفاً اطلاع و برخی گفتهاند در اینجا عرف اخص از علم است ازاینجهت که عرف مسبوق به جهل است لذا علمی که مسبوق به جهل باشد معرفت هست لذا ما عالم به ذات خود هستیم نه عارف چراکه نسبت به ذات خود جهل نداریم.
در فارسی عرفوا را معنی میکنند به شناختن ولی به شکلی که همراه با نوعی تفکر و تدبر و ایضاح است.
لذا در آیه یعنی اینها میشناختند و میدانستند ولی به آن کفر ورزیدند و نتیجه این یعنی لزوماً معرفت برابر با اتباع و تصدیق و عمل نیست.
آیا در علم لزوماً اتباع هست یا نه؟ این از بحث ما خارج است اما نسبت به علم توقع اتباع هست ولی در معرفت گویا انسان تازه تصمیم میگیرد که آیا اتباع بکند یا نه...
2-آیه 83 سوره مائده: وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْینَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ.
در وصف مؤمنینی است که به رسول اکرم ایماندارند و وقتیکه ما انزل الی الرسول و وحی را میشنوند و جالب است که بحث تصدیق مطالب پیشین و در امتداد مطالب پیشین نیست بلکه تازه شنیدهاند اشکهای آنها جاری میشود به علت آنچه شناختند من الحق که این من الحق تبعیضی است از متعلق معرفت یعنی آنچه را که به آن شناخت پیدا کردند از جنس حق است. یقولون ربنا آمنا ...
به قرینه تقابل معلوم میشود که معرفت لزوماً به معنای اتباع نیست و این مطلب را برای این طرح میکنیم که درنتیجه بگوییم معروف در معنا دارای وضوح هست نه التزام تا بگوییم معروف یعنی امری که التزام به آن نزد مکلف وجود دارد و هنگامیکه فراموش کرد و...از باب مطلع کردن ناسی و غافل حواسش را جمع کنیم بلکه به علت عدم ملازمه بین وضوح و اتباع همینکه عقلا حسن کاری را تصدیق کنند معروف هست خواه شخص عمل بکند یا نه.
ازاینجا به بعد وارد بحث موارد استعمال منکر در قرآن میشویم
واژه المنکر در قرآن: واژه منکر هرگاه به صورت المنکر آمده مربوط به بحث امر به معروف ونهی ازمنکر میباشد و به صورت تقابل با معروف آمده است؛ مانند آیات سوره آل عمران 114 و اعراف 157
آل عمران 114: یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ أُولئِک مِنَ الصَّالِحین
ایمان، امربهمعروف و نهی از منکر و مسارعه در خیر نه عمل خیر بلکه سرعت در خیر، در این آیه منکر در تقابل معروف آمده و منهی عنه واقع شده وصفت آن به لحاظ سیر صعودی در آیه که از ایمان شروعشده و تا صفات بالاتر میشود باید بالاتر از ایمان عادی باشد ولی به معنای این نیست که منکر لزوماً فقط قبائح فطری و آنچه عقول همه درک میکند یا شمول آن نسبت به جزئیات بیشتری و فروع شریعت باشد از این آیه به دست نمیآید، به علت اینکه باید فراتر از ایمان باشد.
بلکه این فراتر بودن نسبت به معروف و منکر نیست بلکه نسبت به فراتر بودن امرونهی نسبت به ایمان شخصی است لذا اگر بنا باشد سیاق استعلائی آیه توضیح داده شود همین مقدار کافی است که امرونهی وصفی است که در تمام مؤمنان ممکن است نباشد کما اینکه مسارعه در خیرات نیز یک درجه بالاتری در ایمان هست فلذا تابهحال نتوانستیم شاهدی بر اینکه معروف و منکر ناظر بر جزئیات شریعت باشد یافت نشد.
آیه 157 اعراف: الَّذینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذی یجِدُونَهُ مَکتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یحِلُّ لَهُمُ الطَّیباتِ وَ یحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبائِثَ وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُون
در این آیه امرونهی را به پیامبر نسبت میدهد، یامرهم بالمعروف و... سؤال این است که آیا آیه میخواهد پیامبر را توصیف احترازی کند یعنی ایشان، پیامبری معمولی نیستد و حدش بالاتر است و حتی امربهمعروف و نهی از منکر هم میکند. اوصافی که آورده امربهمعروف و نهی از منکر و تحلیل طیبات و تحریم خبائث و وضع اصر و غل، این صفات بهعنوان صفات سایر انبیاء آمده و نسبت به ایشان خطاب آمده که حق نداری حتی حلال را بر خودت حرام کنی پس معلوم میشود که اینها وظایف رسالت است لذا آیه در بیان ویژگیهایی برتر از رسالت نیست بلکه خصیصههای رسالت را بیان میکند، ولی علت اینکه امرونهی و ...را آورده توجه دادن به این است که قدر این نبی را بدانید چراکه هر کاری که انجام میدهد و امرونهی نسبت به آن دارد به نفع شماست و همه سازگار فطرت انسانی شما هست و در اینجا بحث اتباع است، بحث ایمان نیست و ایمان و تصدیق صرف نیست بلکه عمل و پیروی است و لذا کارهایی که مربوط به اتباع است بیان میکند مثل امرونهی پیامبر و حلال و حرام پیامبر و...پیامبر امر خاص و عجیبی ندارد که ندانیم اتباع باید کرد یا نه بلکه به معروف امر میکند یا نهی از منکر میکند که اتباع از او حسن و نیکو میباشد لذا امر به آن چیزهایی میکند که نزد فطرت وعقل ممدوح است و یا حلال میکند آنچه را که پاک و طیب است و... کاری که او انجام میدهد برطرف کردن کمبودها و عقدههاست تا شما شکوفا شوید.
لذا معروف و منکر باید از اموری باشند که قبل از تصدیق نبی معرف یا منکر بودنش واضح باشد والا که دور لازم میآید، نمیتوان گفت از او تبعیت کن چراکه هر چه او میگوید خوب هست این سبب ترغیب نمیشود آنچه سبب ترغیب میشود این است که حسن بودن آنچه او میگوید قابلدرک باشد یعنی با دقت کردن به آنچه او میگوید رغبت به تبعیت از او وجود داشته باشد و...مگر اینکه بگوییم خواستگاه رفتوبرگشت در این آیه وجود دارد؛ خواستگاه رفت این است که آنها درک میکنند آنچه پیامبر به آن امر میکند به معروف و نهی از منکری است که عقلا درک میکنند و لابد در سایر دستورات که معروف و منکر بودن آن خیلی واضح نیست نیز همین رویکرد وجود دارد لذا رغبت به تبعیت در مابقی دستورات نیز ایجاد میگردد، ولی به نظر من این حرف صحیح نیست چراکه برای این مقصود عبارت ویضع علیه عسرهم و...این تعبیر برای زمانی است که ما خیلی خوب معروف یا منکر بودن امری را درک نمیکنیم به اینکه او میخواهد با این امرونهی مشکلات شما را حل کند و گرهها را باز کند.
لذا تعمیم معروف و منکر از امور برون دینی و عقلایی به امور معروف و منکر درون دینی و در شریعت و. از این آیه ممکن نیست و لذا آن مواردی که درون دینی است را با بحث اصر و اغلال مطرح میکند که هدف او از وضع این احکام رشد شماست مثلاً هدف از روزه ترک شهوت شکم است وعدم محدود شدن شما به این امور نفسانی است و یا بحث خمس و...
در سوره نحل آیه 90: إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ ینْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ الْبَغْی یعِظُکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُون اما جالب است که این وصف را به خداوند نسبت داده است
وعظ یعنی شما موعظه و تحریک کنید عواطف او را تا به سمت آنچه در نگاه واعظ حق است حرکت کند لذا با تعلیم فرق دارد چراکه در تعلیم معرفت جدید به او میدهید ولی در وعظ بحث معرفت جدیدی در کار نیست بلکه تذکر و تحریک است لذا باید دقت کرد که درس اخلاق از حالت وعظ نباید به سمت تعلیم حرکت کند و آنچه مو من به آن نیاز دارد وعظ است.
یعظکم در آیه با واو نیامده است اگر قرار بود خداوند کاری غیر از امرونهی ...میکرد به معنای وعظ، در این صورت خوب بود که بگوییم آنها کارهای مستقلی هستند غیر از وعظ درحالیکه اینگونه نیست ویکی از لطایف آیه این است که یعنی تمامکارهای سابق وعظ است و بعد هم تأکید میکند که فکر نکنید کار جدیدی را به شما میگوید بلکه اینها تذکر است تا شما به خودتان بیایید و اینها مطالبی جدید نیست
لذا حالا استدلال واضح شد: اگر امر به عدل و احسان و نهی از منکر و فساد قرار است وعظ باشد در صورتی صحیح هست که اینها برای مکلف و حتی کسی که هنوز کافراست وایمان نیاورده باید از اموری واضح نزد عقلا باشد
مثلاً فحشاء چیزی است که منکر بودن آن شدید باشد و این شدت قبح در آن مرتبط به منکر است نه شدت وضوح و منکر عمومی است که یکی از مصادیق آن بغی و یکی فحشاء و...است، جالب است که در هردو فقره آخرین مورد یک مورد معین آورده شده عدل احسان ایتاء ذی القربی و فحشاء و منکر و بغی یعنی ایتاء ذی القربی وبغی هردو مرتبط به جنبههای اجتماعی هست نه فردی و بغی که یک نوع ازهمگسیختگی اجتماعی است لذا مصداق هردو مصداق ارتباطی است
لذا منکر در آیه منکری است که نزد عقلا واضح است و احتیاجی به اطلاع دادن و ارائه معرفت پیشین توسط خداوند نداشته است و گویا از قبل میدانستهاند و چنین معرفتی بوده است و طبعاً شامل جزئیات شریعت نمیشود.
پایان
120/904/د