به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه پانزدهم درس خارج ولایت فقیه که سه شنبه مورخه27مهر سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید به بررسی آیاتی که در صدد اثبات ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرمومنان علیه السلام است پرداخت و گفت: در دسته اول این آیات سه ولیّ را برای مردم معرفی می کند که با بررسی شأن نزول و ماجرای تصدّق حضرت علی علیه السلام در نماز، ولایت امیرمومنان علیه السلام ثابت می شود.
وی در ادامه به تفسیر مجمع البیان در این زمینه اشاره کرد و گفت: ولیّ مورد اشاره در آیه کسی است که اولاً متصدی تدبیر امور مخلوق شود و ثانیاً به امور مردم رسیدگی کند و ثالثاً اگر دو شرط قبلی را داشت بر مردم واجب است از او اطاعت کنند.
وی در پایان به بررسی روایت معتبر ابوذر غفاری پرداخت و گفت: پیامبر گرامی اسلام در مناجات خویش با پروردگار خواستند تا مانند حضرت موسی جانشین شایسته ای داشته باشند و پروردگار در پاسخ به ایشان توسط جبرئیل امین، آیات 55 و 56 سوره مبارکه مائده را درباره امیرمومنان علیه السلام نازل کرد.
تقریر درس
خلاصه ای از مباحث گذشته
آیه سوم در رابطه با پیامبر گرامی اسلام است: النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ... سوره مبارکه احزاب آیه 6
هر ولایتی شخص بر مال و امور متعلق خودش دارد، پیامبر نسبت به آن اولی است و قرآن پیامبر را در داشتن این اختیارات سزاوارتر میداند. این معنای جامع و وسیع و به معنای ولایت کلی است. شخصی که چنین ولایتی دارد و همه امور انسان در اختیار اوست، لازمه اش این است که زمام تمام امور در ید اوست که همان ولایت است. در موارد متعددی هم پیامبر به این آیه استشهاد کردند و از آن اموری که استشهاد کردند معنای بیشتری برای ولایت میفهمیم.
در مسند احمد مانند همین روایت آمده و ادعای تواتر شده است به هر حال این استشهاد اولی بودن و ولایت داشتن را توضیح میدهد.
در جریان غدیر نیز پیامبر با استناد به این آیه فرمود: «ألست اولی بالمومنین من أنفسهم» و بعد ولایت امیرمومنان علیه السلام را بیان فرمودند.
شأن نزول آیه 6 سوره احزاب در مورد جنگ تبوک بود اما خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بارها به همین آیه استشهاد فرمودند و ولایت امیرمومنان علیه السلام را به اثبات رساندند که نمونه های آن در جریان غدیر خم و اعزام حضرت علی علیه السلام به یمن بیان شده است و در منابع شیعه و اهل سنت بیان شده است.
پیامبر گرامی اسلام در ماجرای غدیر با سه مرتبه اقرار گرفتن از مردم به اولویت داشتن نسبت به خودشان ماجرای ولایت جانشین خودشان حضرت امیرمومنان علی علیه السلام را برای مردم به دستور پروردگار بیان کردند و بدین ترتیب اتمام حجت نمودند.
اثبات ولایت امیرمومنان علیه السلام
ولایت مورد بحث به معنای ولایت امر، سرپرستی جامعه، تدبیر امور جامعه، حق جعل زمامداری برای مردم، جعل تکلیف برای مردم و بالاخره اداره امور جامعه است. ولایت به این معنی به دلیل عقل و نقل در اصل مختص به خداوند متعال است.
آیا این حق کلی ولایت که ذاتا متعلق به خداوند است، به کسی از بنی آدم تفویض شده یا خیر؟
طبق آیات قرآن کریم به بعضی از پیامبران این ولایت داده شده است از جمله؛
1. حضرت داود سمت «خلیفه الله» داشت که فرمود: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ
2. حضرت ابراهیم امام بود که فرمود: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً
3. پیامبر گرامی اسلام برتر از همه بود که فرمود: النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم
پس ثابت شد که ذاتاً ولایت برای خداوند است و به بعضی از پیامبران نیز تفویض شده است.
بحث جدید این است که این ولایت برای ائمه ما نیز ثابت است یا خیر؟ بعد از اثبات آن باید ببینیم آیا به فقیه نیز تفویض شده یا خیر؟ که در این صورت قائل به ولایت فقیه خواهیم شد و همان کلام حضرت امام خمینی(ره) است که میفرمود ولایت فقیه ادامه ولایت انبیاء و الله است.
سوال: شما فرمودید که ولایت برای بعض انبیاست یعنی سایر انبیاء این ولایت را نداشته اند؟
پاسخ: خیر، برخی از انبیاء این ولایت را نداشته اند و مأمور نبوده اند، البته برخی نیز مامور بوده اند اما ولایت نداشته اند.
در آیات مفصل قرآن دلیل داریم که علاوه بر پیامبر اسلام، ولایت برای ائمه علیهم السلام نیز ثابت است.
آیات را در دو دسته بررسی میکنیم:
دسته اول: آیاتی که ولایت را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خصوص امیرالمومنین علیه السلام ثابت میکند.
دسته دوم: آیاتی که ولایت را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تمامی ائمه علیهم السلام ثابت می کند.
ابتدا آیات دسته اول را بیان می کنیم.
﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ* وَ مَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُونَ﴾ سوره مبارکه مائده آیه 55 و 56
«إِنَّمَا» در اول آیه برای حصر است یعنی تنها ولیّ شما سه نفر هستند:
1- خدا
2- رسول خدا
3- کسانی که ایمان آوردند
ظاهر این است که «ولیّ» همان معنی تکفل و تصدی امور است و عرفاً نیز به همین معنی است. مثلاً وقتی گفته فلانی ولیّ یتیم یا ولیّ مرأة است؛ یعنی سرپرستی و اداره امور او در دست اوست. کسی که ولیّ میت است باید امور تجهیر، دفن و کفن را به عهده بگیرد.
مضافاً بر اینکه این را به خداوند نیز انتساب میدهد، پس منظور ولایت مطلقه کلی است.
علاوه بر اینها در روایات نیز بر این دلالت دارد که ولایت در اینجا تصدی امور و رهبری جامعه است.
مصادیق ولیّ در آیه
1- «الله»؛ ولایت خدا بر بندگان روشن است
2- «رسول» نیز مشخص است و روشن است که ولایت بر بندگان دارد.
3- این مرحله منحصر در امیرالمومنین علیه السلام است زیرا قیدی دارد مبنی بر اینکه مؤمنینی ولیّ شما هستند که نماز میخوانند و زکات میدهند در حالی که در رکوع هستند؛ یعنی مومنی که متصف این وصف باشد ولیّ شما است.
برای دریافتن اینکه کدام مؤمن بود که متصف به چنین صفتی شده است باید به روایات مراجعه نماییم.
مرحوم طبرسی در تفسیر آیه ابتدا در کتاب شریف مجمع البیان میفرماید: «تدل الآیة الکریمة علی ان الذی یتولی تدبیر امور المخلوق و القیام بامورهم و تجب طاعة علیهم»
ولیّ مورد اشاره در آیه کسی است که اولا متصدی تدبیر امور مخلوق شود و ثانیاً به امور مردم رسیدگی کند و ثالثاً اگر دو شرط قبلی را داشت بر مردم واجب است از او اطاعت کنند.
در ادامه در شأن نزول آیه میفرماید:
بسنده المفصل من عبایة بن ربعی قال بینا عبد الله بن عباس جالس على شفیر زمزم یقول قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إذ أقبل رجل متعمم بعمامة فجعل ابن عباس لا یقول قال رسول الله أ لا قال الرجل قال رسول الله فقال ابن عباس سألتک بالله من أنت فکشف العمامة عن وجهه و قال یا أیها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فأنا أعرفه بنفسی أنا جندب بن جنادة البدری أبو ذر الغفاری سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بهاتین و إلا فصمتا و رأیته بهاتین و إلا فعمیتا یقول علی قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله أما إنی صلیت مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یوما من الأیام صلاة الظهر فسأل سائل فی المسجد فلم یعطه أحد شیئا فرفع السائل یده إلى السماء و قال اللهم اشهد أنی سألت فی مسجد رسول الله فلم یعطنی أحد شیئا و کان علی راکعا فأومأ بخنصره الیمنی إلیه و کان یتختم فیها فأقبل السائل حتى أخذ الخاتم من خُنصره و ذلک بعین رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فلما فرغ النبی صلی الله علیه و آله و سلم من صلاته رفع رأسه إلى السماء و قال اللهم إن أخی موسى سألک فقال (رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی فأنزلت علیه قرآنا ناطقا (سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما) اللهم و أنا محمد نبیک و صفیک اللهم فاشرح لی صدری و یسر لی أمری و اجعل لی وزیرا من أهلی علیا اشدد به ظهری قال أبو ذر فو الله ما استتم رسول الله الکلمة حتى نزل علیه جبرائیل من عند الله فقال یا محمد اقرأ قال و ما أقرأ قال اقرأ (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الآیة»
عبایة بن ربعی گوید با ابن عباس در کنار زمزم نشسته بودیم و عبدالله بن عباس برای مردم حدیث میگفت و مرتب نقل میکرد: قال رسول الله قال رسول الله!
در این هنگام شخصی که عمامهای به سر و صورت پیچیده بود وارد شد و نشست و معلوم بود فرد عادی نیست.
ابن عباس در هر مورد که میگفت: قال رسول الله؛ او هم بالفور میگفت: قال رسول الله کذا و یک روایت نقل میکرد به گونهای که همه تعجب کردند که کیست؟!
ابن عباس او را قسم داد که بگو کیستی؟
آن شخص عمامه را از سر و صورت برداشت و گفت: ای مردم هر کس مرا میشناسد چه بهتر اما آنها که مرا نمیشناسند بدانند من جندب بن جنادة البدری ابوذر الغفاری هستم و این روایت را نقل کرد که من با این دو گوشم از پیامبر شنیدم که اگر اینگونه نباشد کر شوم و با این چشمانم دیدم که اگر اینگونه نباشد چشمانم کور باد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«امیرالمومنین علیه السلام پیشوای مردم نیکوکاران است و نابود کننده کافران است هر که او را یاری کند پیروز است و هر کس که او را خوار شمارد خوار و ذلیل شده است.»
و بعد از نقل این روایت فرمود:
«یک روز با پیامبر آمدیم مسجد و نماز ظهر خواندیم و بین صفهای جماعت سائلی سوال کرد و کسی چیزی به او نداد و سائل دستهایش را بلند کرد و گفت: خدایا! من در مسجد پیامبر بودم و کسی چیزی به من نداد. و امیرالمومنین علیه السلام مشغول نماز مستحبی و در حال رکوع بودند (در جای دیگر روایت داریم که نماز مستحبی بوده) و با انگشت کوچک دست راستشان اشاره کردند و امیرالمومنین انگشترشان را در انگشت کوچک میکردند و سائل هم اشاره را فهمید و انگشتر را از دست امیرالمومنین برداشت و در حضور پیامبر این قضیه اتفاق افتاد و بعد از پایان نماز پیامبر صورتشان را به آسمان کردند و فرمودند:
«خدایا! حضرت موسی برادرم گفت خدایا وزیر و جانشینی برای من تعیین کن و اسم برد که پشتوانه من باشد و حضرت موسی از تو یک چنین سوالی کرد و تو هم قبول کردی و در قرآن جوابی که به او دادی به ما نازل کردی و فرمودی من کمکت میکنم به برادرت و همان ولایتی که تو داری را به او هم میدهیم و پیامبر میفرماید: خدایا! موسی چنین درخواستی داشت و تو اجابت کردی خدایا من نیز محمد نبی و انتخاب شده تو هستم. خدایا! پس به من نیز شرح صدر عنایت کن و امورم را آسان کن و از اهل بیت من علی را وزیر و جانشین من قرار بده که پشتوانه من باشد.»
ابوذر گفت: به خداوند قسم هنوز کلام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تمام نشده بود که جبرائیل نازل شد و گفت یا محمد! «اقرأ» پیامبر گفت: چه بخوانم؟
جبرئیل گفت: این آیه را بخوان: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا...»
این شأن نزول آیه بود که ابوذر با صراحت و قسم نقل کرده است.
پیامبر در مورد ابوذر میفرمود: آسمان بر سر راستگویی چون ابوذر سایه نینداخت و زمین راستگویی چون ابوذر را بار برنداشت. تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج ۱، ص۵۲، دارالکتاب
نتیجه
پس سومین کسی که در ردیف خدا و پیامبر صلی الله علیه و اله ولایت بر خلق دارد، شخص امیرالمؤمنین علیه السلام است.
مرحوم طبرسی در ادامه میفرماید:
«رواه جمع من العلما و قال الطبری و الرمانی نزلت فی علیٍ حین تصدق بخاتمه و هو راکع» مجمع البیان، طبرسی، ج3، ص327
طبرسی نام عده ای از علمای اهل سنت که این روایت را نقل کرده اند بیان می کند.
روایات دیگری نیز هست که علامه امینی در الغدیر با طرق مختلف از شیعه و سنی نقل میکند.
علاوه بر این روایاتی نیز داریم که مراد از ولیّ را مطلق ائمه میدانند.
نکته
در تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی 8 شبهه را که در این آیه واردکردند نقل میکنند که اگر فرصت شد بیان می کنیم و یکی همین است که لفظ جمع به کار برده و چرا منحصر به شخص میکنید که بدان اشاره خواهیم کرد./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر