به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه سیزدهم درس خارج ولایت فقیه که روز شنبه 3 مهر سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید به ادله تفویض ولایت الهی به انبیاء در قرآن کریم پرداخت و گفت: نمونه هایی از این تفویض در قرآن کریم مطرح است که به طور مثال حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از طی مراحل سخت و آزمایشات متعددی که صورت گرفت از مراحل عبد، نبی و رسول به مقام امامت ارتقا پیدا کرد و تقاضا داشت همین منصب در ذریه اش باقی بماند که خداوند فرمود این منصب به ظالمین نخواهد رسید.
این استاد حوزه در ادامه با اشاره به مقام خُلّت گفت: تمام انبیاء نیز در یک درجه و مقام نبوده اند و به اندازه ای که قلوبشان از غیر خدا خالی می شده و به عظمت الهی نزدیک تر بوده است مقامات عالیه کسب می کردند که ماجرای حضرت موسی و ابراهیم علهیما السلام نمونه بارزی از این جریان است و در آیات زیبای قرآن کریم بیان شده است.
وی در پایان گفت: پیامبر گرامی اسلام نیز مانند سایر انبیای الهی دارای این مقام ولایت کلی بوده است و همین مقام در ائمه علیهم السلام نیز ثابت است و در عصر غیبت می توان به ولی فقیه نیز تسّری داد.
تقریر درس
خلاصه ای از مباحث گذشته
سه آیه مهم در قرآن داریم که به صراحت سخن از ماجرای غدیرخم و نصب حضرت علی علیه السلام دارد و غیر از این موارد آیات زیادی در شأن حضرت وجود دارد که چهت اثبات ولایت بدان تمسک می جوییم.
پیامبر گرمی اسلام در بیابانهای گرم مردم را نگاه داشتند و جبرئیل نازل شد که اگر این را ابلاغ نکنی در واقع دین خویش را ابلاغ نکرده ای و لذا پیامبر خطبهای خواندند و از طرف خداوند متعال، امیرالمومنین علیه السلام را به خلافت منصوب کردند که چندین تن از علما، مورخین و مفسرین بزرگ اهل سنت بدان اشاره داشته اند و در کتب معتبر خود این ماجرا را بیان کرده اند.
نمونه بارز آیات الهی در ماجرای غدیر در ابتدای سوره مبارکه معارج ذکر شده است که شخصی به نام نعمان بن حرث بعد از این ماجرا از پیامبر تقاضای عذاب داشت و در همان لحظه خداوند عذاب خویش را نازل کرد و همگان این منظره را دیدند.
تفویض ولایت به پیامبران الهی
ولایت به معنای ولایت امر و سرپرستی و اداره جامعه و حق جعل تکلیف و امر و نهی بر مردم، به دلیل عقلی و نقلی مختص خداوند است که از راه ادله عقلی نقلی ثابت شد.
همانطور که ولایت مختص پروردگار است میتواند به دیگری تفویض کند و از روایات استفاده میشود که خداوند این ولایت و سرپرستی کلی الهی را به بعض از انبیاء تفویض کرده است یک نمونه حضرت داود(ع) بود که فرمود: «یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ»
یعنی همان شأنی که خداوند در بین مردم دارد همان شأن را به تو دادیم و تو جانشین و خلیفة الله در بین مردم هستی.
آیه دیگر راجع به حضرت ابراهیم(ع) بود: «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»
همچنین گفتیم مراد از کلمات، قتل فرزند، ابتلا به آتش نمرود و منجنیق بود و ابراهیم(ع) به حد تمام وفا کرد و به خوبی اجرا کرد که خداوند در مورد امتحان برای ذبح اسماعیل فرمود: «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبین» سوره صافات آیه 106
بعد از این امتحان سخت و عظیم و تمام کردن وفا فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً»سوره بقره آیه 24: ما تو را بعد از امتحان، امام و پیشوا قرار دادیم.
بحث به این روایت از امام صادق علیه السلام رسید که زید شحام نقل میکند و مرحوم کلینی در کافی در بحث کتاب الحجة باب دوم نقل کرده است و از نظر سند معتبر است:
عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ(ع) عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْیَاءَ قَالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِی عَیْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ قَالَ لَا یَکُونُ السَّفِیهُ إِمَامَ التَّقِیِّ.
مقامات ابراهیم نزد خداوند بسیار است که به ترتیب به صورت ذیل است:
1-عبد: خداوند ابراهیم(ع) را به عنوان عبد خودش پذیرفت قبل از اینکه به نبوت برسد. خود ابراهیم هم میگفت من عبد خدا هستم.
2-نبی: خداوند ابراهیم(ع) را نبی قرار داد قبل از اینکه او را رسول قرار بدهد. نبی آن است که پیامبر است و از طرف خداوند دینی به او داده میشود ولی مأمور به تبلیغ نیست مانند مرجع تقلیدی که صاحب فتواست ولی مقلد ندارد و خیلی از انبیاء اینگونه بودند.
3-رسول: خداوند ابراهیم(ع) را رسول قرار داد قبل از اینکه او را خلیل قرار دهد؛ یعنی مأمور شد که احکامی که به او نازل شده بود را به مردم ابلاغ نماید.
4-امام: خداوند ابراهیم(ع) را خلیل قرار داد قبل از اینکه او را امام قرار دهد.
در قرآن هم داریم در سوره نساء آمده است: «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ محُْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ اتخََّذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلا» سوره مبارکه نساء آیه 125
خلیل بودن از رسول بالاتر است که به بعض از انبیاء عنایت خاصی داشته است، مثلاً میفرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُریدُ» سوره مبارکه بقره 253
پیامبران در یک درجه نیستند. بعضی از انبیاء با خداوند هم کلام بودند و علت اینکه موسی کلیم الله نامیده شده این است که خداوند بدون واسطه ملک با او سخن گفت که در قرآن میفرماید:
«هَلْ أَتاکَ حَدیثُ مُوسى إِذْ رَءَا نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُواْ إِنىِّ ءَانَسْتُ نَارًا لَّعَلىِّ ءَاتِیکمُ مِّنهَْا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلىَ النَّارِ هُدًى فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِىَ یَمُوسىَ إِنىِّ أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى وَ أَنَا اخْترَْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى إِنَّنىِ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنىِ وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى» سوره مبارکه طه آیات 9 الی 14
حضرت نوری دید و در سختیهایی که برایش پیش میآید در بیابان بعد از جدا شدن از شعیب به سمت شامات حرکت کرد در بیابان و شب تاریک گوسفندها متفرق شدند. بچه گریه میکرد و هوا سرد بود در همین حال به همسرش درد زایمان رسید.
در این شب نوری دید و گفت من به سمت نور میروم شاید کمی آتش بیاورم یا راهنمایی پیدا کنم. به طرف نور رفت و به درختی رسید که سبز بود و آتش داشت. خداوند در ندایی به او فرمود: جای مقدسی هستی کفشهایت را در بیاور و من تو را انتخاب کردم.
مرحوم حاج ملا اسماعیل سبزواری صاحب شرح نهج البلاغه، دعای کمیل و روایات کافی نقل میکند که آن قدر حضرت موسی در لذت مناجات با خدا غرق شد که فراموش کرد اهل و عیالش در بیابان منتظر او هستند. در این حال خداوند هم با او حرف میزند و میگوید: «وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَمُوسىَ» سوره طه آیه 17
ای موسی! در دستت چیست؟
موسی میگوید: «هِىَ عَصَاىَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیهَْا وَ أَهُشُّ بهَِا عَلىَ غَنَمِى وَ لىَِ فِیهَا مََارِبُ أُخْرَى» سوره مبارکه طه آیه 18
این عصای من است به آن تکیه میدهم و برای گوسفندانم برگ میتکانم و کارهای دیگر نیز انجام میدهم .حضرت ابراهیم نیز خلیل الرحمن بودند و حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نیز حبیب الله هستند.
معنای خُلّت
خُلّة به معنای دوستی خالص خالص است به طوری که جای دوستی دوم در قلب نیست.
بررسی یک روایت در مورد معنای خلّة
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) عَنْ آبَائِهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا لِأَنَّهُ لَمْ یَرُدَّ أَحَداً وَ لَمْ یَسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَیْرَ اللَّهِ تَعَالَى
در بیان معنای خلت و دوستی ابراهیم(ع) با خدا حضرت امام رضا(ع) به نقل از پدران خود فرمود: دلیل رسیدن حضرت ابراهیم(ع) به مقام خلیلی پروردگار این است که ابراهیم(ع) کسی بود که در مدت عمر سائلی را از درب خانهاش رد نکرد و از احدی غیر از خدا چیزی نخواست، حتی زمانی که او را به آتش میانداختند ملائکه از او خواستند که هر حاجتی داری بگو.
ابراهیم(ع) فرمود: حاجت دارم اما از تو نه!
جبرئیل گفت: پس هر چه میخواهی از خدا بخواه!
ابراهیم(ع) گفت: «علمه بحالی حسبی من سؤالی»؛ دوستم مرا میبیند و اگر خواسته باشد من بسوزم من تسلیم هستم.
این مقام خلت و خلیل الرحمن بودن است. در این حالت بود که خداوند به آتش دستور داد برای ابراهیم سرد و سلامت باش.
امام علیه السلام در روایت میفرماید: فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْیَاءَ قَالَ (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما)
بعد از اینکه به آن منصب خلیل الرحمانی رسید، خداوند فرمود تو را امام قرار دادم. پس مقام امامت از منصب عبد، نبی، رسول و خلیل بودن بالاتر است.
تفسیر کلمه امام در تفسیر مجمع البیان
مرحوم طبرسی در مجمع البیان در بیان و توضیح کلمه «امام» میگوید: «الذی یقوم بتدبیر الأمة و سیاستها و القیام بامورها و تأدیب جناتها»
یعنی تدبیر امور و سیاست و قیام به امور آنها و جاری کردن حد و معین نمودن والی را امامت میگویند.
حضرت ابراهیم(ع) هم که امام شد در یکی از نمونهها حضرت لوط را به عنوان والی یک منطقه مأمور کرد و پیامبرانی را نیز در موارد دیگر مشخص کرد.
پس امامت ولایت کلی است که برای اداره امور مردم و کشور برای خداوند بود و این امر بر عهده حضرت ابراهیم واگذار شده بود و با ارتقای رتبه به مقام امامت رسید.
سوال: این موارد ادله تاسیسی برای ولایت فقیه است یا ادله امضایی است؟
پاسخ: فعلاً هیچ دلیلی برای اثبات ولایت فقیه بیان نکرده ایم تا این معنای ولایت را روشن کنیم.
بالاخره ادله تاسیسی است و امضایی نیست.
این ولایت هم به دلیل عقل و هم نقل برای خداوند ثابت است اما برای پیامبر فقط دلیل نقل داریم و با شرع ثابت می کنیم که ادله از خداوند به پیامبر و ائمه علیهم السلام و بعد به فقیه می رسد.
امام در ادامه روایت میفرماید: بعد از اینکه ابراهیم علیه السلام به منصب امامت رسید: قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِی عَیْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (قَالَ لَا یَکُونُ السَّفِیهُ إِمَامَ التَّقِیِّ)
چون دید مقام امامت خیلی عظیم است از خداوند خواست که در ذریه من هم قرار بده!
خداوند فرمود: این مقام امامت، عهد من است و به ظالمین نمیرسد.
بعضی فکر میکنند که خواسته ابراهیم رد شد ولی میگوییم این امضاء شد؛ به این معنی که در ذریهات قرار میدهم اما نه ظالمین بلکه در غیر ظالمین از ذریهات قرار میدهم.
همین آیه را دلیل میگیرند که اگر کسی در برههای از زمان عمرش، مشرک بوده و غیر خدا را پرستش نموده است، لیاقت منصب امامت را ندارد و می توان از همین آیه ولایت امیرمومنان علیه السلام را اثبات کرد.
کسی که ظلمی در حق خودش داشته است لایق منصب امامت نیست هر چند که بعد از اسلام توبه شخص قبول می شود.
بنابراین این منصب را به ابراهیم(ع) عطا کرد که در سوره انعام آیه 84 می فرماید: «وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَنَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسىَ وَ هَرُونَ وَ کَذَالِکَ نجَْزِى الْمُحْسِنِین»
داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی و هارون ذریه ابراهیم بودند و حکومت داشتند و دارای مقام مذکور بودند.
این روایت، روایت مناسبی بود که فرمودند: امامت عظیم است و آن را در ذریه من قرار بده
امام علیه السلام در ادامه میفرماید: هیچ موقع آدم پست و معصیت کار، برای آدم متقی امام قرار نمیگیرد.
آیه سوم
راجع به شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»
این مقام مختص خودش را به پیامبر اسلام نیز داده بود و همان ولایت برای ائمه علیهم السلام نیز بود و زمانی که برای امام زمان (عج) نیز ثابت باشد، در عصر غیبت همان ولایت کلی برای فقیه نیز ثابت است./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر