vasael.ir

کد خبر: ۴۲۵۷
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۲ - 18 February 2017
فقه امر به معروف/ استاد شب زنده دار/ جلسه 125

بررسی دلالت روایت حارث بن مغیره بر اشتراط تاثیر در امر به معروف

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - دو روایت حارث بن مغیره و هشام بن سالم که حامیان شرطیت اصل تاثیر به عنوان شرط متاخر بدان استناد مضموناً و سنداً قابل خدشه می باشند و نمی توان بدان ها برای اثبات ادعای فوق استناد نمود.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، صبح یکشنبه ، شانزدهم آبان ماه 1395 در جلسه  125 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر در دار التلاوه مسجد اعظم قم، به بررسی روایت حارث بن مغیره و روایت مذکور در المقنعه پرداخت.

خلاصه مباحث گذشته:

در قول دوم بودیم که وجوب امربه‌معروف مشروط است به خود «تأثیر»، نه «احتمال تأثیر». از ادله‌ی این قول، سه مقطع از روایت مسعدةبن‌صدقه را بررسی کردیم. امروز روایت بعدی را بررسی می‌کنیم.

 

روایت حارث‌بن‌مغیره

حدیث شریف دیگری که به آن استدلال می‌شود برای اثبات اشتراط امربه‌معروف به «تأثیر»، حدیث حارث‌بن‌مغیره است:

سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: لَقِیَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی طَرِیقِ الْمَدِینَةِ فَقَالَ مَنْ ذَا أَ حَارِثٌ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمَا لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِکُمْ عَلَى عُلَمَائِکُمْ ثُمَّ مَضَى فَأَتَیْتُهُ فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَدَخَلْتُ فَقُلْتُ لَقِیتَنِی فَقُلْتَ لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِکُمْ عَلَى عُلَمَائِکُمْ فَدَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ أَمْرٌ عَظِیمٌ فَقَالَ نَعَمْ مَا یَمْنَعُکُمْ إِذَا بَلَغَکُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْکُمْ مَا تَکْرَهُونَ وَ مَا یَدْخُلُ عَلَیْنَا بِهِ الْأَذَى أَنْ تَأْتُوهُ فَتُؤَنِّبُوهُ وَ تُعَذِّلُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِیغاً فَقُلْتُ [لَهُ] جُعِلْتُ فِدَاکَ إِذاً لَایُطِیعُونَّا وَ لَایَقْبَلُونَ مِنَّا فَقَالَ اهْجُرُوهُمْ وَ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَهُمْ.[1]

چرا سراغ این آدم‌ها نمی‌روید او را نصیحت کنید و سخن محکم و درشتی به او بگویید تا دست از آن کارش بردارد؟

سرائر هم در «مستطرفات السرائر» همین روایت را از خود کتاب «ابن‌محبوب» مستقیماً نقل می‌کند. شیخ مفید هم در کتاب «اختصاص» که مشهور است کتاب ایشان است همین را نقل می‌کنند، البته محقق خوئی در استناد این کتاب به ایشان اشکال می‌کنند.

تقریب استدلال

اگر «إذا» بخوانیم، یعنی اگر از ما نمی‌پذیرند، چه کار کنیم؟ اگر «إذاً» بخوانیم، یعنی اگر این کار را بکنیم، از ما نمی‌پذیرند و قبول نمی‌کنند. حضرت فرمودند: در این صورت از آنها دوری کنید. پس وجوب امربه‌معروف، مشروط است به «قبول».

تقویت بخشی از مضمون این روایت با احادیث هم‌مضمون

این مضمونی که در این روایت هست، در بعضی روایات دیگر هم شبیه‌ش وجود دارد. در همین باب از «جامع احدیث الشیعه» در حدیث سوم از خود حارث‌بن‌مغیره نقل شده که:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لآَخُذَنَّ الْبَرِی‌ءَ مِنْکُمْ بِذَنْبِ السَّقِیمِ وَ لِمَ لَا أَفْعَلُ وَ یَبْلُغُکُمْ عَنِ الرَّجُلِ مَا یَشِینُکُمْ وَ یَشِینُنِی فَتُجَالِسُونَهُمْ وَ تُحَدِّثُونَهُمْ فَیَمُرُّ بِکُمُ الْمَارُّ فَیَقُولُ هَؤُلَاءِ شَرٌّ مِنْ هَذَا فَلَوْ أَنَّکُمْ إِذَا بَلَغَکُمْ عَنْهُ مَا تَکْرَهُونَ زَبَرْتُمُوهُمْ وَ نَهَیْتُمُوهُمْ کَانَ أَبَرَّ بِکُمْ وَ بِی.[2]

این روایات، مؤید آن مضمون است؛ نگفته: «اگر اثر نداشت، واجب نیست» که بگوییم: «پس خود «تأثیر» را شرط کرده‌اند.»، ولی اصل این مضمون در این روایت هم هست که حضرت توقع دارد که: «بروید سراغ‌شان، و اگر قبول نکردند، در مجالس‌شان شرکت نکنید.».

روایت بعدی، از تهذیب و مقنعه‌ی شیخ مفید است:

و قال الصادق جعفر بن محمد ع لقوم من أصحابه أنه قد حق لی أن آخذ البری‌ء منکم بالسقیم و کیف لا یحق لی ذلک و أنتم یبلغکم عن الرجل منکم القبیح فلا تنکرون علیه و لا تهجرونه و لا تؤذونه حتى یترکه.[3]

یعنی گاهی حتی می‌شود اذیت‌شان کرد.

حدیث دیگر، در امالی شیخ طوسی قدس سره هست، با سند بلندبالایی که می‌رسد به این که:

هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّکُمْ إِذَا بَلَغَکُمْ عَنِ الرَّجُلِ شَیْ‌ءٌ تَمَشَّیْتُمْ إِلَیْهِ- فَقُلْتُمْ یَا هَذَا إِمَّا أَنْ تَعْتَزِلَنَا وَ تَجْتَنِبَنَا- وَ إِمَّا أَنْ تَکُفَّ عَنْ هَذَا- فَإِنْ فَعَلَ وَ إِلَّا فَاجْتَنِبُوهُ.[4]

این روایات، در یک بخشی همه‌شان مشترک بودند؛ آن روایت اول، این جهت را هم داشت که راوی عرض کرد که: «این که می‌فرمایید امربه‌معروف کنیم، اثر ندارد. یا اگر اثر نداشت، چه کار کنیم؟»، و حضرت هم می‌فرمایند: «اگر قبول نکردند، یک وظیفه‌ی دیگری دارید که از آنها دوری کنید.».

پس تقریب استدلال روشن شد، و بخشی از مضمون این این روایت هم یؤیَّد به عدّةٍ من الروایات.

مناقشات صدوری

در قبال این استدلال، عده‌ای از مناقشات وجود دارد:

مناقشه‌ی اول: سند

این روایت، از نظر سند محل اشکال است؛ محقق خوئی در معجم رجال الحدیث وقتی به این حدیث می‌رسند، می‌فرمایند: به خاطر اشتمالش بر «سهل بن زیاد» که تضعیف شده، و به خاطر اشتمالش بر «خطاب بن محمد» که مجهول است، حجت نیست.

در سرائر هم از «ابومحمد» نقل کرده، اگر کنیة خطاب بن محمد باشد، الکلام فالکلام. اگر کنیة شخص دیگری باشد، مجهول است. به علاوة این که سند سرائر به کتاب ابن‌محبوب را هم نمی‌دانیم.

دربارة «اختصاص» اولاً آیا این کتاب مال شیخ مفید است؟ ثانیاً اگر هم مال او باشد مرسلاً نقل کرده.

تخلص از اشکالات سندی

ببینیم: آیا می‌شود از این اشکالات تخلص پیداکنیم یا نه؟

راه اول: اصحاب اجماع

راه اول این است که حسن‌بن‌محبوب از اصحاب اجماع است. و کشّی دربارة اصحاب اجماع می‌فرماید که علما قائل به «تصحیح ما یصح عنهم» شده‌اند. این عبارت «تصحیح ما یصح عنهم» به چه معناست؟

مبنای اول: تصحیح تا معصوم

در «اصحاب اجماع» نظر بسیاری از بزرگان این است که هر گاه سند تا اصحاب اجماع تامّ بود که برای ما اثبات بشود که اصحاب اجماع این حرف را زده‌اند، به بعد از اصحاب اجماع نگاه نمی‌کنیم و حتی اگر از شمر همنقل کرده باشند، قبول می‌کنیم؛ چون اجماع داریم بر این که حدیثی که آنها نقل کرده‌باشند، صحیح است. اگر اجماع کشّی را اینطور معنی کردیم، این مشکل از سرائر برطرف می‌شود.

مبنای دوم: تصحیحِ فقط نقل خودشان

مبنای دوم این است که ثابت نیست که چنین اجماعی داشته باشیم که هر چه این روات نقل کرده‌باشند معصوم هم همان را فرموده، بلکه معنایش این است که امتیاز اینها این است که همگان حرف‌شان را قبول دارند. حرف این روات هم این نیست که امام صادق این را فرموده، حرف اینها این است که این مطلب را از فلان راوی شنیده‌اند، ما هم در همین مطلب آنها را تصدیق می‌کنیم که از آن راوی این مطلب را شنیده‌اند، اما آیا حجت می‌شود بر این که آن راوی هم صحیح نقل کرده؟ لذا اگر مبنای دوم متعیّن نباشد، لااقل محتمل‌الوجهین است. به علاوة این که حرف کشّی، یک اجماع منقول است. چطور در فروعات فقهی اجماع منقول را می‌گویید: «لا اعتبار به»؟ اینجا هم همینطور است.


[1] - الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‌8، ص: 162.
[2] - الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‌8، ص: 158.
[3] - المقنعة (للشیخ المفید)؛ ص: 809.
[4] - وسائل الشیعة؛ ج‌16، ص: 146.
 
مقرر: احسان جمشیدی
 
 
 
مشروح این جلسه درس خارج فقه استاد شب زنده دار را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید
 
 
بسمه تعالی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائم اجمعین.

 

حدیث شریف دیگری که به آن استدلال شده یا می‌شود برای اشتراط وجوب امر به معروف یا نهی از منکر به تأثیر و قبول؛ حدیث حارث بن المغیرة هست.

« سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: لَقِیَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی طَرِیقِ الْمَدِینَةِ فَقَالَ مَنْ ذَا؟ أَ حَارِثٌ»

شما کی هستی؟ حارث هستی؟

«قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمَا لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِکُمْ عَلَى عُلَمَائِکُمْ»

من گناه سفهای شما را بر دوش علمای شما می‌اندازم؛ به تعبیر فارسی.

«ثُمَّ مَضَى» این مضی را به من فرمودند و حرکت کردند و تشریف بردند.

«فَأَتَیْتُهُ فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَدَخَلْتُ فَقُلْتُ لَقِیتَنِی فَقُلْتَ لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِکُمْ عَلَى عُلَمَائِکُمْ»

به من برخوردید توی مسیر این جمله را به من فرمودید و رد شدید.

«فَدَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ أَمْرٌ عَظِیمٌ»

یک مطلب عظیمی بر من وارد شد که چه مطلبی شما می‌خواهید بفرمایید، ما چه تقصیری داریم الان. معلوم می‌شود از علما هم بوده ایشان؛ حارث.

«فَقَالَ نَعَمْ» حضرت فرمود همین طور است.

«مَا یَمْنَعُکُمْ إِذَا بَلَغَکُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْکُمْ مَا تَکْرَهُونَ وَ مَا یَدْخُلُ عَلَیْنَا بِهِ الْأَذَى أَنْ تَأْتُوهُ فَتُؤَنِّبُوهُ وَ تُعَذِّلُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِیغاً»

می‌فرماید چه چیزی جلوی شما را می‌گیرد که وقتی خبر می‌رسد به شما که یکی از افراد شما یعنی از همین شیعیان و موالیان این‌ها کاری را که موجب کراهت شماست،‌ نمی‌پسندید آن را، کار حرامی است، ناروایی است که انجام می‌دهد، یا نه یک کاری می‌کند که «یدخل علینا به الأذی» یک کاری می‌کند که موجب آزار و اذیت ما می‌شود. یا در نقل سرائر «ما یدخل علینا به الأذی و العیب عند الناس» کاری می‌کند که ما در چشم مردم آدم‌های معیوبی به حساب می‌آییم.چرا وقتی چنین چیزی به گوش شما می‌رسد، خبری به شما می‌رسد شما نمی‌روید سراغ آن آدم به او تذکر بدهید... در بعضی اقسام «تعذوه» به جای «تعزلوه» تعذوه دارد. نصیحتش کنید، نهی‌اش کنید و «تقولوا له قولاً بلیغاً» یک سخن محکم و درشتی به او بگویید تا این که درست بردارد.

«فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِذاً لَایُطِیعُونَّا وَ لَایَقْبَلُونَ مِنَّا» یا «إذا لایطیعونا» یا «لایطیعونّا و لایقبلونا منا»

«إذاً» باشد یعنی این جوری است که ما به آن‌ها بگوییم فایده ندارد، با این مواجه می‌شویم. برویم به آن‌ها بگوییم مواجه می‌شویم با این که قبول نمی‌کنند از ما. یا اگر نمی‌پذیرند وظیفه ما چیه.

حضرت فرمود طبق این نقل «فَقَالَ اهْجُرُوهُمْ وَ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَهُمْ.» اگر این جوری است که اثر نمی‌کند یک وظیفه دیگری به گردن شما می‌آید؛ این است که از آن‌ها فاصله بگیرید و توی مجالس آن‌ها شرکت نکنید. این جور آدم‌ها را بایکوت کنید توی مجالس‌شان هم شرکت نکنید.

پس دو وظیفه علی سبیل ترتب است؛ اول که بروید سراغ‌شان، با آن‌ها حرف بزنید، به آن‌ها بگویید، نهی‌شان کنید، موعظه‌شان کنید، اگر قبول نمی‌کنند وظیفه دیگری به گردن شما می‌آید که اهجروهم و اجتنبوا مجالسهم. توی مجالس آن‌ها دیگه شرکت نکنید.

خب در مستطرافات السرائر همین روایت را از کتاب تصنیف حسن بن محبوب،همین روایت هم این جور بود دیگه:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إبن محبوب» سرائر از خود کتاب ابن محبوب مستقیماً نقل می‌فرماید. «أَبُو مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَرثِ بْنِ الْمُغِیرَة نحوه» با آن اختلافاتی که ذکر کردیم. اختصاص شیخ مفید هم... شیخ مفید هم در کتاب اختصاص بنابراین که این اختصاص که فی الان فی ایدینا هست برای شیخ مفید باشد که محقق خویی تشکیک می‌کنند که این برای شیخ مفید باشد یا نه. حالا أی‌ حالٍ این اختصاصی که معروف هست که برای شیخ مفید است، آن جا هم این روایت را به همین شکل تقریباً نقل فرموده «نحوه» شبیه این.

خب حالا تقریب استدلال به این روایت شریفه این است که بعد از این که حارث گفت آقا اثر ندارد، حضرت گفتدیگه تکلیف امر به معروف را ندارد، یک تکلیف دیگه به دوش تو می‌آید. پس این که حضرت عند عدم التأثیر و القبول نفی کردند وجوب امر به معروف و نهی از منکر را، این دلالت می‌کند که پس امر به معروف و نهی از منکر وجوبش مشروط است به تأثیر، به قبول. این تقریب استدلال به روایت شریفه.

این روایت، این مضمونی که در این روایت هست در بعضی روایات دیگر هم شبیه آن وجود دارد. در همین باب که من از جامع احادیث شیعه دارم حدیث را نقل می‌کنم. در حدیث سوم همین باب که باب هشتم هست از خود حارث بن المغیرة این طور هست:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لآَخُذَنَّ الْبَرِی‌ءَ مِنْکُمْ بِذَنْبِ السَّقِیمِ وَ لِمَ لَا أَفْعَلُ وَ یَبْلُغُکُمْ عَنِ الرَّجُلِ مَا یَشِینُکُمْ وَ یَشِینُنِی»

یکی چیزی که هم شیعه را معیوب در چشم‌ها قرار می‌دهد هم ما را، خود من را.

«فَتُجَالِسُونَهُمْ وَ تُحَدِّثُونَهُمْ» شما هیچ واکنشی نشان نمی‌دهید؛ با آن‌ها مجالست می‌کنید، با آن‌ها صحبت می‌کنید، مراوده دارید.

«فَیَمُرُّ بِکُمُ الْمَارُّ» یکی رد می‌شود می‌بیند شما که از شیعیان ما هستید و با ما رفت و آمد دارید با این آقا نشستید، با این جمع هستید.

«فَیَقُولُ هَؤُلَاءِ شَرٌّ مِنْ هَذَا» می‌گوید این‌ها بدتر از این‌ها هستند. توی ذهن‌ها این جوری می‌آید. می‌گوید خود این‌ها یک چیزی، این‌ها دیگه چرا. پس معلوم می‌شود که این‌ها بدتر هستند، این‌ها که حق را می‌دانند. حالا آن‌ها ممکن است توی اشتباه باشند اما این‌ها که حق را می‌دانند چرا با آن‌ها مجالست می‌کنند، مراوده می‌کنند. این‌ها که دور و بر امام هستند، مثل تعبیری که توی عام هست که می‌گوید این که دیگه آخوند است، حالا آن فرض کن که فلان. این آخوند چرا با او، این بدتر از اوست. حضرت می‌فرماید شما که با ما هستید، روات هستید، با ما نشست و برخاست دارید، دور و بر ما هستید، حرف‌های ما را می‌دانید، مواضع ما را بلد هستید، مردم وقتی می‌بینند شما با آن آدمی که نه حالا با ما اصلاً رابطه‌ای ندارد حالا ولو شیعه هم هست، موالی هم هست. اما وقتی که شما با آن‌ها... مردمی که می‌بینند می‌گویند این‌ها بدتر از آن‌ها هستند. آن‌ها حق ممکن است که به آن‌ها نرسیده باشد حالا ولو تقصیراً دنبالش نرفته. اما شما که می‌دانید چرا با آن‌ها، پس شما بدتر هستید.

«فَلَوْ أَنَّکُمْ إِذَا بَلَغَکُمْ عَنْهُ مَا تَکْرَهُونَ زَبَرْتُمُوهُمْ وَ نَهَیْتُمُوهُمْ کَانَ أَبَرَّ بِکُمْ وَ بِی.»

پس شبیه این مضمون حالا نه بکله، دیگه نگفته اثر ندارد،‌ آن‌ها در این نیست ولی اصل این مضمون که حضرت می‌گوید که... توقع حضرت این است که بروید سراغ‌شان و اگر گوش نکردند حالا در آن روایت فرمود چه بکنید. حالا روایت بعدی را هم که می‌خوانیم همین طور.

باز روایت بعدی از تهذیب و مقنعه شیخ مفید:

« قَالَ الصَّادِقُ جعفر بن محمد(ع)» حالا این جعفر بن محمد ممکن است نسخه بدل باشد.

«ِلقَوْمٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِنَّهُ قَدْ حَقَّ لِی أَنْ آخُذَ الْبَرِی‏ءَ مِنْکُمْ بِالسَّقِیمِ» این حق است برای من که آخذ البریء بالسقیم» آن‌هایی که از بعضی گناهان مبرّا هستند اما آن‌ها را مؤاخذه کنم به همان که مبتلای به آن‌ گناهان هستند.

«وَ کَیْفَ لَا یَحِقُّ لِی ذَلِکَ وَ أَنْتُمْ یَبْلُغُکُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْکُمُ الْقَبِیحُ فَلَا تُنْکِرُونَ عَلَیْهِ وَ لَا تَهْجُرُونَهُ وَ لَا تُؤْذُونَهُ حَتَّى یَتْرُکَ.»

که مراتب امر به معروف هم هست. «فَلَا تُنْکِرُونَ عَلَیْهِ وَ لَا تَهْجُرُونَهُ وَ لَا تُؤْذُونَهُ» یعنی گاهی بعضی‌ها را می‌شود اذیت‌شان هم کرد. «حَتَّى یَتْرُکَ.»

حدیث دیگر که در امالی شیخ طوسی قدس سره هست به سند بلند بالایی تا می‌رسد به ...

این جا باز «هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّکُمْ إِذَا بَلَغَکُمْ عَنِ الرَّجُلِ شَیْ‌ءٌ تَمَشَّیْتُمْ إِلَیْهِ- فَقُلْتُمْ یَا هَذَا إِمَّا أَنْ تَعْتَزِلَنَا وَ تَجْتَنِبَنَا- وَ إِمَّا أَنْ تَکُفَّ عَنْ هَذَا-»

وقتی یک کار بدی از یک مردی به شما می‌رسد بروید به او بگویید «یا هذا» یا از جمع ما برو بیرون، از حوزه برو. آیت‌الله مؤمن حفظه الله نقل می‌کرد همان زمان‌های سابق که هنوز امام مرجعیت نداشتند ولی از مدرسین والا مقام حوزه بودند، رجل علمی حساب می‌شدند ولی مرجع نبودند. به گوش ایشان رسیده بود که یک طلبه‌ای درب مدرسه خان که توی خیابان است، سه تا در دارد دیگه، این که توی خیابان است. این جا یک کلامی گفته بود که حالا من عرض نمی‌کنم. کلام حرام هم نبود ولی یک کلامی به یک کسی گفته بود. این به گوش امام رسیده بود، ایشان می‌گفت امام به تعبیر ایشان پایش را توی یک کفش کرده بود که این از قم باید برود. چرا؟ چون کیان حوزه را ضربه زده. این از قم باید برود. خیلی پیش ایشان شفاعت می‌شود که بابا این طلبه خوبی است، این جا یک خطایی از او سر زده ولی ایشان مصرّ بودند که این باید از قم برود چون کیان روحانیت را... ببینید آن چیزی که برای حوزه، برای مرجعیت، این‌ها چون وابسته به امام زمان ارواحنا فداه هست، وابسته به باید گفت چهارده معصوم است. این را باید ما خیلی... یعنی یک امانتی است دست ما، حرکات ما، سکون ما، نشست و برخاست ما، همه این‌ها و همه این‌ها یک جنبه شخصی دارد، یک جنبه حوزوی دارد که این امانت در دست ماست. حالا این روایات را هم ببینید ائمه چه جور می‌نالیدند هم آن زمان از اصحاب خودشان، ان شاء الله در زمان ما نباشد این جور چیزی. عرض کردم شاید چند بار این جا؛ والد ما می‌فرمود وقتی ما مکاسب خدمت مرحوم آقای حائری می‌خواندیم، سطح مکاسب را، ایشان یک روز در درس فرمود که حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در حوزه افرادی دارد که مواظب کارهای طلبه‌ها هستند. حالا غیر از آن تشریفاتی که همیشه نامه عمل به دست حضرت می‌رسد مثلاً دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها و چه این‌ها اما ویژه. ایشان گفتند بعد از درس من رفتم خدمت ایشان گفتم آقا این طور فرمودید تأکید فرمود گفت بله. گفتم آقا توی لباس روحانی یا غیر روحانی؟ گفتند نه در لباس روحانی نیستند، یعنی عمامه ندارند، معمم نیستند. پس بنابراین باید خیلی حساب را داشته باشیم ان شاء الله.

«فَقُلْتُمْ یَا هَذَا إِمَّا أَنْ تَعْتَزِلَنَا وَ تَجْتَنِبَنَا أوَ تَکُفَّ عَنْ هَذَا» یا از این کار خودت دست بردار. «فَإِنْ فَعَلَ» خیلیفبها و نعم «وَ إِلَّا فَاجْتَنِبُوهُ.»

خب این روایات در یک بخشی مشترک بودند همه‌شان. آن روایت اول که خواندیم این جهت را هم داشت که راوی عرض کردم که آقا اثر ندارد، این که می‌فرمایید امر بکنید، نهی بکنید، موعظه بکنید این اثر ندارد، این‌ها قبول نمی‌کنند از ما، یا زمانی که قبول نکردند چه کار باید بکنیم؟ که حضرت فرموداگر قبول نمی‌کنند حالا این وظیفه دیگری به گردن شما می‌آید که «اجتنبوهم واهجروهم» پس تقریب استدلال روشن شد و این روایت هم یؤید بخشی از مضمون آن به عدة من الروایات که عرض کردیم.

خب این تقریب استدلال. حالا در قبال این استدلال عده‌ای از مناقشات وجود دارد که باید بررسی کنیم ببینیم مطلب به کجا می‌رسد.

مناقشه اول مناقشه سندی است که بابا این روایت از نظر سند محل اشکال هست. محقق خویی قدس سره در معجم رجال الحدیث ایشان این حدیث را وقتی مطرح می‌کنند می‌فرمایند که به خاطر اشتمالش بر سهل بن زیاد و خطاب بن محمد که این دو تا مجهول... سهل بن زیاد که تضعیف شده و خطاب بن محمد هم حالش مجهول است از این جهت این حجت نیست، این روایت ضعیفٌ سنداً. ولو بقیه،ابن محبوب که روشن است از اجلاء است. حارث بن مغیرة هم که راوی مباشر است ثقةٌ ثقة. نجاشی فرموده ثقةٌ ثقه، یا بنابر احتمال شیخنا الاستاد ثقةٌ نقٌة. حالا یعنی نقاوت دارد یعنی نقی و پاک است. هم آدم ثقه‌ای است، هم پاکدام و پاک‌سرشت است. یا ثقةٌ ثقة تأکید است. علی أی حالٍ کافی است. این فرمایش ایشان.

در سرائر هم که چون مستقیماً از کتاب حسن بن محبوب نقل می‌فرمایدپس دیگه مشتمل بر سهل بن زیاد نیست، آن اشکال سهل بن زیاد را ندارد اما دارد ابومحمد عن حارث بن المغیرة. این ابو محمد اگر کنیه همان خطاب بن محمد باشد،الکلام الکلام، اگر یک نفر دیگری باشد، کنیه یک شخص دیگری استمجهول است.

و اما سند اختصاص هم اصلاً مرسلاً نقل فرموده. بنابراین روایت به جمیع طرقه و نقل‌هایش؛ چه نقل کافی به خاطر دو جهت و چه نقل سرائر به خاطر اشتمالش بر ابومحمد و اشکال دیگر آن این که ما سند سرائر به کتاب حسن بن محمود نمی‌دانیم، مجهول است، ایشان ذکر نکرده. پس باز می‌شود مرسل. از مرحوم ابن ادریس تا حسن بن محبوب فاصله است، حتماً باید دو نفر فاصله بین این دو تا باشد اگر بیشتر نگوییم و این وسائط را ایشان ذکر نکرده پس ارسال دارد.

حالا ما اشکال‌ها را داریم می‌گوییم تا بعد ببینیم چه جور می‌شود جواب دارد یا ندارد.

پس نقل ابن ادریس هم دو اشکال سندی دارد؛ یکی از ناحیه ابومحمد و یکی از ناحیه اسناد خودش تا کتاب حسن بن علی. و برای شیخ مفید هم که اصلاً مرسل است. اگر این کتاب تازه برای شیخ مفید باشد. یعنی برای شیخ مفید دو اشکال دارد؛ یکی این که اصل این کتاب برای شیخ مفید است معلوم نیست، خصوص این کتاب. دو، فرضاً برای ایشان باشد، مرسلاً نقل فرموده. این اشکال.

برای تخلص از این اشکال سندی طرقی وجود دارد که باید بررسی کنیم.

راه اول این است که این حسن بن محبوب از اصحاب اجماع است، یعنی ممن اجمعت الاصابة علی تصحیح ما یصح عنهم یکی حسن بن محبوب است. در اصحاب اجماع نظر بسیاری از بزرگان، از فقها و محدثین این است ه هر گاه سند تا اصحاب اجماع تام بود که برای ما ثابت شد که این اصحاب اجماع این حرف را زده، وقتی سند تا او ثابت بود و تمام بود دیگه لاینظر الی من بعد اصحاب اجماع. شمر بن ذی الجوشن هم باشد عیب ندارد بعد اصحاب اجماع. چرا؟ چون اجمعیت الاصابة علی تصحیح ما یصح عنهم. اجماع اصابه داریم بر این که حدیثی که مسلّم باشد آن‌ها به یک سندی نقل کردند. آن حدیث صحیح است. بنابراین وقتی سند تا اصحاب اجماع صحیح بود ثابت می‌شود که این اصحاب اجماع به یک سندی ولو آن سند خودش ضعیف است، گفته امام صادق این مطلب را فرموده. اجماع داریم که این حرف صادر شده است.اگر ما این اجماع کشی را این جوری معنا کردیم قهراً این جا مشکله برطرف می‌شود. نسبت به کجا مشکله برطرف می‌شود؟ نسبت به سرائر، این جهت، این مشکله برطرف می‌شود حالا مشکله دیگر را کار نداریم. این مشکله بر طرف می‌شود.این یک مطلب.

ولی ببینیم آیا این می‌تواند تمام بکند حرف ... یعنی مشکله را برطرف بکند یا نه؟کافی که این جوری بود «عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن ابن محبوب عن خطاب بن محمد عن الحارث بن المغیرة» اشکال خطاب بن محمد برطرف می‌شود. اگر بقیه را درست کنیم. چون ابن محبوب از خطاب بن محمد نقل می‌کند. در سرائر هم ابن محبوب می‌گوید ابومحمد، باز اشکال ابومحمد که در سرائر است حل می‌شود. از این شبهه این جوری. اما همان جور که حالا این بحث رجالی مفصلی است که باید در محل خودش بحث بشود این مطلب مطلب تمامی نیست و ثابت نیست که این جوری اجماعی داشته باشیم و مفاد اجمعت الاصابة علی تصحیح ما یصح این باشد. بلکه فرموده‌اند معنایش این است که همه حرف‌های این‌ها را قبول دارند. این‌ها مورد اجماع هستند، امتیاز این‌ها این است که همگان قبول دارند حرفش را.حرف این‌ها چیه؟ حرف این‌ها این نیست که امام صادق این را فرموده، حرف این‌ها این است که این آقا این حرف را زده. نتیجه تابع اخص مقدمات می‌شود. حالا اگر به طور قطع امام معصوم به ما فرمود زید بن ارقم آمده بود این جا این حرف را می‌زد، ثابت می‌شود آن حرف؟ بله این که زید بن ارقم گفته ثابت می‌شود، اما این که حرف زید بن ارقم مطابق با واقع باشد ثابت نمی‌شود که.

 

س: این حدیث روایت از لحاظ سند اختلافی است ؟

ج: نه، چون خیلی از روات اختلافی است یکی می‌گوید ثقه است یکی می‌گوید نه. می‌گوید این‌ها اختلافی نیست همه می‌گویند ثقه است. لااقل محتمل الوجهین است که آن باشد یا این باشد مفاد این عبارت. علاوه بر این که حالا خیلی شما اگر می‌خواهید بالا بگیرید غیر از این است که حرف کشی یک اجماع منقول است. کشی دارد چنین ادعایی را می‌کند به عنوان اجماع منقول که همه اصحاب دارند. این مثل این است که در یک فرع فقهی بیاید کشی ادعای اجماع بکند. چطور آن جا می‌گویید اجماع منقول است، لا اعتبار به. حالا فرضاً معنای این حدیث هم همین باشد که حاجی نوری فرموده و شما هم دارید این جور می‌فرمایید یا بعضی دیگر هم فرمودند.این اجماع منقول چه حجیتی دارد. اما اگر معنایش این باشد که همه می‌گویند ثقه استبله اثبات می‌کند که بعضی گفتند ثقه است. ببینید این دو تا کلام تفاوتش این می‌شود؛ کشی می‌آید می‌گوید همه گفتند ثقه است،همه گفتند ثقه ما اجماعش را نمی‌پذیریم که حالا همگان گفتند، آن حدسی است، اما حداقل یک چند نفری گفتند،چند نفر برای ما هم کافی است، وثاقت ثابت می‌شود. اما بخواهیم بگوییم اجماع کل فقهاء و کل اصابه بر این است که هر حرفی این‌ها نقل می‌کنند، هر چی این‌ها می‌گویند امام صادق(ع) فرموده، این اگر بخواهد کاشف از قول معصوم باشد کهاجماع منقول است. اگر کاشف از قول معصوم نیستاین حدسی است، مسلم، از کجا ایشان به دست آورده، حدس زده لابد. این چه اعتباری برای ما دارد که یک عده اجتهاد کردند گفتند این‌ها را امام صادق مثلاً فرموده. این شبهه هم این جا وجود دارد البته این شبهه إن قلت و قلت دارد که دیگه حالا در بحث خودش. و صلی الله علی محمد و آله.

پایان.

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶