vasael.ir

کد خبر: ۴۲۴۲
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۲ - 29 January 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی / جلسه 11

ولایت الهی به صراحت در قرآن کریم به انبیاء تفویض شده است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله مقتدایی گفت: فرق خلیفه با کارگزار این است که کارگزار لازم نیست ولایت داشته باشد بلکه تکلیف الهی را بیان می‌کند ولی اگر خلیفه و جانشین شود و بخواهد آن ولایت و زمام امور را به دست گیرد اطاعتش واجب است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه یازدهم درس خارج ولایت فقیه که روز دوشنبه 29 شهریور سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید به بررسی معنای ولایت و مصادیق آن در مورد پیامبران الهی در قرآن کریم پرداخت و گفت: اطاعت از پیامبران واجب است اما وجوب اطاعت در مقام نبوت، ارشادی است و در اصل، اطاعت از خداوند است و اوامری که پیامبر می‌فرماید در حقیقت از طرف خداوند بیان شده است.

این استاد حوزه در ادامه به دو آیه از مصادیق ولایت در مورد حضرت داوود(ع) و ابراهیم(ع) اشاره کرد و گفت: خداوند به داوود دستور داد که علاوه بر ابلاغ دستورات از ناحیه ما سرپرستی و تدبیر امور مردم را عهده‌دار باش و البته به عدالت حکومت کن و از پیروی شهوات پرهیز کن.

آیت الله مقتدایی در پایان به مصادیق واژه «کلمات» در آیه شریفه در مورد حضرت ابراهیم اشاره کرد و گفت: دستور ذبح حضرت اسماعیل، بردن هاجر و اسماعیل به بیابان مکه و کسر اصنام، از مصادیق روشن واژه «کلمات» است که در آیات قرآن کریم بدان تصریح شده است و در نهایت حضرت ابراهیم به کسب مقام ولایت و امامت نائل آمد.

 

تقریر

خلاصه ای از مباحث گذشته

آیت الله مقتدایی گفت: بین دو جهت خالقیت و ربوبیت پروردگار قطعاً ملازمه وجود دارد و لازمه ملکیت، ولایت است که در آیاتی از قرآن کریم بدان تصریح شده است.

وی اظهار داشت: قرآن کریم همان دلیل عقلی را تایید می‌کند، منتها در دلیل عقلی گفتیم موجودات، معلول هستند و خداوند آنان را ایجاد کرده است اما در استدلال قرآنی دو تعبیر خالق و ربّ بیان شده است.

این استاد حوزه در ادامه بیان کرد: با بررسی آیات سوره مبارکه یوسف و نقل قول هایی که قرآن کریم از دو پیامبر بزرگ یعنی حضرت یعقوب و یوسف علیهما السلام بیان می کند در می یابیم که بر ولایت پروردگار در امور تاکید فراوان داشتند و مردم را به توکل بر خدای خویش دعوت می کردند.

وی در پایان درس جلسه قبل اظهار داشت: در احتجاجات پیامبر گرامی اسلام با مشرکین، شاهد وعد  و وعیدهای زیادی توسط آن حضرت هستیم که عامل آن را پروردگار معرفی می فرمود و این نشان از ولایت خداوند متعال است و ممکن است این ولایت به شخصی مانند پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام واگذار شود.

 

بررسی تفویض ولایت الهی به سایرین

ولایت به معنای ولایت الامر و تصدی امور جامعه، اوّلاً و بالذات مختص خداوند است و حق دارد اعمال ولایت بین انسان‌ها نماید و دلیل آن را هم عقلاً و نقلاً بیان کردیم و نیز گفتیم خداوند حق دارد که این ولایت را به افرادی از انبیاء و اولیاء تفویض نماید و با دلیل ثابت کردیم.

اکنون بحث این است که آیا این ولایت را به کسی تفویض کرده است یا خیر؟

از روایات و نیز از آیات این‌گونه بر می‌آید که این ولایت را به بعض از انبیاء، پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام تفویض کرده و در بسیاری از آیات و روایات متعرض شده اند که بدان اشاره می‌کنیم.

 

نکته

البته این جهت لازم به ذکر است که وقتی تفویض به پیامبر یا غیر پیامبر شد، آن شخص ولایت امر پیدا می‌کند و اطاعت از او واجب می‌شود.

اطاعت از پیامبر او واجب است اما اطاعتی که در مقام نبوت واجب است ارشادی است و اطاعت از خداوند است و اوامری که پیامبر می‌فرماید در حقیقت از طرف خداوند بیان شده است. پس نبی یا رسول در مقام نبوت اگر امر کرد اطاعت باید شود ولی این اطاعت ارشادی است و اطاعت مربوط به امر اصلی است  و به طور مثال نماز خواندن اطاعت به پیامبر است.

اگر ولایت به پیامبر داده شد و ثابت شد که از طرف خداوند ولیّ بر مردم است، اگر امری در مقام ولایت نمود اطاعت از آن واجب است و امر مولوی است؛ یعنی اوامری که در مقام رساندن پیام خداوند و بیان احکام است، اطاعت از خداوند است، ولی در امور عادی و اداره کشور اوامر مولوی و اطاعت از پیامبر است.

کسانی که در قرآن این ولایت برای آنان بیان شده است باید بررسی شود که بدان می پردازیم.

 

آیاتی در رابطه با تفویض مقام ولایت به پیامبران

قرآن کریم در سوره مبارکه ص آیه 26 خطاب به حضرت داوود علیه السلام می فرماید: یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ

مرحوم طبرسی در مجمع البیان در معنای ﴿جَعَلْنَاکَ﴾ می‌فرماید: «انا صیّرناک خلیفةً تدبّر امور العباد من قِبَلِنا بأمرنا»

ای داوود ما تو را خلیفه قرار دادیم که از جانب ما باید امور جامعه را تدبیر نمایی؛ یعنی شأن تو در بین اجتماعشان شأن من است و این امور به عهده من است و به تو تفویض می‌کنم.

این آیه نظیر همان است که خداوند در ابتدای خلقت فرمود: إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً: من تصمیم گرفتم در زمین خلیفه قرار دهم و امر حکومتی تشکیل دهد؛ یعنی جانشین قرار می‌دهم و با کارگزار متفاوت است.

 پس حالا که خلیفه شدی،﴿فَاحْکُمْ﴾ بین مردم حکومت و فرمانروایی داشته باش.

مراد از ﴿فَاحْکُمْ﴾ قضاوت نیست چون با ﴿إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ﴾ سازگاری ندارد. قضاوت برای افراد خاصی است که حضرت انجام داده اند و لذا مراد از ﴿فَاحْکُمْ﴾ قضاوت نیست بلکه به این معنی است که خلیفة الله باید در روی زمین حکومت عادلانه تشکیل دهد؛ زیرا وقتی فرمود می‌خواهم جانشین در زمین بگذارم همانطور که خداوند وجوب اطاعت و ولایت بر آن‌ها دارد، همان ولایتی که ذات مقدس خداوند و مالک بر آنان دارد، به جانشین و قائم‌مقام او نیز داده می‌شود.

 

 نکته

فرق آن(خلیفه) با کارگزار این است که کارگزار لازم نیست ولایت داشته باشد بلکه تکلیف الهی را بیان می‌کند ولی اگر جانشین شود و بخواهد آن ولایت و زمام امور را به دست گیرد، اطاعتش واجب است.

به فرمایش مرحوم طبرسی یعنی «صیرناک خلیفة» که تدبیر امور مردم را از طرف ما به عهده دارد به عبارت روشن‌تر کارگزار فقط اجازه ابلاغ دارد و جانشین، ولایت بر اجراء نیز دارد.

تشریع مختص به خداست. والی می خواهد زمام امور را به دست گیرد و در امور غیر عبادی نیز اطاعتش واجب است.

سوال: از آیه چگونه ولایت در اجرا را اثبات می کنید؟

پاسخ: فرق بین نبی و رسول را که بیان کنیم پاسخ مشخص می شود.

خداوند خطاب به حضرت داوود(ع) فرمود ای داوود! ما تو را جانشین خود در زمین قرار دادیم پس علاوه بر ابلاغ دستورات ما از ناحیه ما سرپرستی و تدبیر امور مردم را عهده‌دار باش و البته به عدالت حکومت کن و از پیروی شهوات پرهیز کن.

 

آیه دیگر

در سوره مبارکه بقره آیه 124در مورد حضرت ابراهیم می فرماید:  وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ

«ابْتَلَى» به معنای «إختَبَرَ» است؛  یاد کنید زمانی که خداوند ابراهیم را به کلماتی و اموری امتحان کرد و حضرت ابراهیم «أَتَمَّهُنَّ» به دستورات وفا کرد و به حد کامل تمام کرد. نتیجه این شد که خداوند فرمود ای ابراهیم! ما تو را امام و پیشوای مردم قرار دادیم.

ابراهیم درخواست کرد که این امامت و پیشوایی در همه نسل او ادامه یابد و خداوند فرمود این عهد امامت من به ستمگران نمی‌رسد؛ یعنی اگر فرزندان و نسل تو همانند تو پاک باشند به امامت می‌رسند.

 

مصادیق کلمات

مراد از «کَلِمَات» تکالیف مهمی است که به عهده حضرت ابراهیم(ع) گذاشت و ابراهیم(ع) همه را به‌طور کامل انجام داد مانند:

1-     ذبح حضرت اسماعیل(ع) که در خواب به او گفتند اسماعیل را ذبح کند:

فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ إِنَّ هذَا لَهُوَ الْبَلاَءُ الْمُبِینُ: و ابراهیم(ع) اسماعیل را به قربانگاه برد و با اسماعیل در میان گذاشت و گفت نظر خودت چیست؟  اسماعیل گفت آنچه که مأمور شدی انجام بده، خواهی یافت که من بر این امر صابرم.

 قرآن اینجا می‌فرماید: ابراهیم(ع) و اسماعیل در برابر یک چنین امر خطیری هر دو تسلیم امر خداوند شدند و اسماعیل را به صورت بر روی زمین خواباند و شروع به بریدن کرد که قرآن می‌فرماید: وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ: ما در همان حدّ مراسم قربانی را قبول کردیم و یک گوسفند به عنوان فدیه فرستادیم که ابراهیم علیه السلام قربانی کند.

این امر مهم قربانی که در قرآن به «بلاء مبین» تعبیر شده، انجام گردید.

2-     دستور بردن هاجر و اسماعیل به مکه

 ساره با اینکه به پیشنهاد خودش کنیز خود هاجر را به عقد ابراهیم درآورده بود امّا بعد از بچه دار شدن هاجر به هر علت ناراحت شد و خطاب به ابراهیم گفت این مادر و بچه را از کنار من بیرون ببر. خداوند نیز فرمود خواسته‌اش را انجام بده و ابراهیم آن دو نفر را به مکه برد که قرآن از قول حضرت ابراهیم می‌فرماید: إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ: پروردگارا! من برخی از اعضای خانواده‌ام را در یک مکان فاقد آب و علف در کنار کعبه خانه تو رها کردم و این بخاطر دستور در مورد تأمین رضایت ساره بود.

دستوری داده بودی و من انجام دادم که بعد از رهاسازی هاجر و اسماعیل وقتی آنان تشنه شدند هاجر دنبال آب رفت و برگشت دید زیر پای اسماعیل چشمه‌ای سبز شد و باعث تشکیل شهر مکه شد و این بر اثر دعای ابراهیم بود که گفت خدای من بچه‌ام را در این شهر گذاشتم قلوب مردم را به اینجا میل بده.

پیدا شدن آب و پرواز کبوتر باعث شد رهگذران و کاروانیان به آن سمت آمدند و محدوده کعبه آباد شد و شهر مکه تأسیس شد و ابراهیم دعا کرد: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ/سوره مبارکه ابراهیم آیه 37: پروردگارا دل­های گروهی از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنان روزی ده.

 

3-    کسر اصنام

 سومین کلمه‌ای که ابراهیم از طریق آن امتحان شد «کسر اصنام» بود و تمام بتها را به جز بت بزرگ با تبر تکه تکه کرد.

زمانی که مردم از مراسم خارج شهر برگشتند گفتند: چه کسی این کار را انجام داده است؟ گفتند: جوانی به نام ابراهیم در این شهر است که قبلا هم بت‌های ما را مذمت می‌کرد، پس این کار را کرده است و قرآن نیز در بیان داستان می‌فرماید ابراهیم گفت: وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکمُ بَعْدَ أَن تُوَلُّواْ مُدْبِرِینَ/سوره مبارکه انبیاء آیه 57: در دلش گفت بروید؛ به خدا قسم تا بروید و برگردید بتهایتان را نابود می‌کنم.

فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لهَُّمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ: پس ابراهیم همه بتها را با تبر ریز ریز کرد و فقط بت بزرگ را سالم نگه داشت تا آنان وقت برگشتن متوجه بت بزرگ شوند.

قَالُواْ مَن فَعَلَ هَاذَا بَِالِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّلِمِینَ: مردم پس از بازگشت و مواجه شدن با آن صحنه گفتند چه کسی با خدایان ما اینگونه عمل کرد؟

 قَالُواْ سَمِعْنَا فَتىً یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ: برخی گفتند جوانی را می‌شناسیم که ابراهیم نام دارد

 قَالُواْ فَأْتُواْ بِهِ عَلىَ أَعْینُ‌ِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشهَْدُونَ: بزرگترها گفتند او را بیاورید تا مردم هم متوجه شوند که او این کار را کرده است.

قَالُواْ ءَ أَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بَِالهَِتِنَا یَإِبْرَاهِیمُ: وقتی ابراهیم را حاضر کردند به او گفتند آیا تو این کار را کرده‌ای؟

 قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَسَْلُوهُمْ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ: ابراهیم گفت بلکه بت بزرگ این کار را کرده است، مگر نمی‌بینید تبر بر دوش بت بزرگ قرار دارد؟ پس اگر بتوانند حرف می­زدند و از خودشان بپرسید!

فَرَجَعُواْ إِلىَ أَنفُسِهِمْ فَقَالُواْ إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظَّلِمُونَ: آن مردم به خودشان مراجعه کردند و دیدند که بت نمی‌تواند حرف بزند و به جای پند گرفتن خود را نسبت به بت‌ها جفاکار و ستمکار دانستند.

ثُمَّ نُکِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هؤُلاَءِ یَنْطِقُونَ: سپس بر سرهایشان واژگونه شدند؛ (و حکم و جدان را بکلّى فراموش کردند و گفتند: تو مى‌دانى که اینها سخن نمى‌گویند!

قَالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لاَ یَضُرُّکُمْ: ابراهیم گفت: «آیا جز خدا چیزى را مى‌پرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد، و نه زیانى به شما مى‌رساند! نه امیدى به سودشان دارید، و نه ترسى از زیانشان.

أُفٍّ لَکُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ: اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‌پرستید! آیا اندیشه نمى‌کنید (و عقل ندارید)؟!

قَالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ: و گفتند اگر می‌خواهید برای خدایتان کاری کنید او را بسوزانید و به خدایتان کمک کنید.

آتش آماده کردند و ابراهیم را با منجنیق در آتش پرتاب کردند در این حالات بود که همه فرشتگان نگران و ابراهیم آرام؛ فرشتگان عرضه داشتند پروردگارا اجازه بده به کمک ابراهیم برویم خداوند فرمود بروید اما برای کمک به او باید از خودش اجازه بگیرید. فرشتگان آمدند و ابراهیم گفت: به کمک شما نیاز ندارم.

گفتند: پس از خدا بخواه کمکت کند!

گفت: لزومی ندارد، خدا خودش می‌بیند و اگر بخواهد کمک می‌کند!

اینجا بود که خداوند فرمود: قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِیمَ: ای آتش! برای ابراهیم خنک و آرامش بخش باش.

برخی مفسرین گفتند اگر کلمه «سَلاَماً» نبود آتش آن چنان سرد می‌شد که ابراهیم از سرما از بین می رفت.

بعد از این همه کلمات و امتحان بود که حضرت ابراهیم علیه السلام مقام امامت پیدا کرد. سِمَت امامت بعد از پیامبر و رسول شدن بود و لذا امامت یعنی همان زمام امور را داشتن و پیشوای قوم بودن و در این مرحله دیگر لازم الاطاعه است.

نکته: این مساله با صب خدای کفار و بت پرستان متفاوت است و نباید خلط شود./904/926

                                                                                                                        تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶