vasael.ir

کد خبر: ۴۲۰۹
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۷ - 22 January 2017
خارج فقه امر به معروف/استاد الهی خراسانی/ جلسه 14

تفاوت خاستگاه اجتماعی امر به معروف با اقامه و حفظ حدود

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- حجت‌الاسلام‌والمسلمین الهی خراسانی در درس خارج خود با موضوع «امربه‌معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» به بررسی آیاتی از قرآن پرداختند که به‌صورت ترکیبی امربه‌معروف ونهی از منکر در آن‌ها ذکرشده است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ حجت الاسلام و المسلمین مجتبی الهی خراسانی در ادامه بررسی آیات مرتبط با امر به معروف و نهی از منکر به بررسی آیات 104 ، 110 و 114 سوره آل عمران و آیه 112 سوره توبه پرداخت.

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

سوره آل‌عمران آیات 104 و 110 و 114

سوره توبه آیه 112

در این سوره‌ها امربه‌معروف و نهی از منکر باهم آمده است و کلمه معروف در تقابل با منکر ذکرشده است.

سوره آل‌عمران آیه 104 و 110 را در جلسه سابق متعرض شدیم و مطالبی عرض شد که خلاصه این شد که با توجه به تقابل و سیاقی که آیات دارند مسئله بینات در معروف یک مقدار پررنگ هست و لذا باید به این قرائن هم توجه کرد.

در آیه 110 قبل از آن در مورد مؤمنان و کفار و مقایسه این دو توضیح می‌دهد و بعد وارد بحث بینات می‌شود و بعدازآن کسانی که بعد از ایمان کافر شده‌اند را تقبیح می‌کند و بعد تأکید می‌کند که تلک آیات الله نتلوها علیک به الحق و باز تأکید می‌کند که لله ما فی السموات والارض و سپس مجدد تأکید می‌کند که کنتم خیر امة اخرجت للناس و در آیه 110 دوباره با همان مضمون و مضمون تامرون بالمعروف وتنهون عن المنکر در آن آیه داشت که ولتکن منکم امة یدعونالی الخیر و یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر. بنابراین، قرائنی که در آنجا بیان شد در این آیه نیز تا حدی هست مخصوصاً که بلافاصله بعدش آمده ولو آمن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المومنون واکثرهم فاسقون که معنای آن این است که اگر اهل کتاب ایمان می‌آوردند مصداق معروف ایمان به‌جای کفر و مصداق منکر کفر به‌جای ایمان است؛ لذا این به‌جای چیزی است که در آیه 104 آمده یعنی در مواجهه با بینات توقع این است که افراد به بینات ایمان آورند و تصدیق کنند و این معروف است و منکر نیز این‌چنین است.

اما در سوره توبه آیه 112: بحث در موردتمجید از مؤمنون و صالحان از مهاجرین و انصار و از این قبیل بحث‌ها است. ان الله ...بعد وعده جنت را به آن‌ها می‌دهد فاستبشروا...و بعد صفات مؤمنان را آیه بیان می‌کند که التائبون العابدون الحامدون ... الآمرون بالمعروف والناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین.

صفاتی را که در اینجا آورده است تائب عابد حامد سائح ساجد راکع به هم عطف وصفی شده‌اند درواقع این‌ها صفات یک دسته هستند همان یک دسته‌ای که وعده بهشت داده است و در آخر آیه می‌گوید این‌ها مومن هستند و بشر المونمنین.

و هم آمر بالمعروف و ناهی از منکر و حافظ حدودالله برای توضیح و به نحو قیدی جزء اوصاف مؤمن می‌آورد و این سه صفت را که با واو آورده یعنی هریک قید می‌باشند و در جمله ترکیبی نیاز به واو هست و قرینه آن نیز این است که در اولین ترکیب دیگر واو ندارد والآمرون بالمعروف بلکه الآمرون بالمعروف و برای حفظ وزانت آیه بقیه با واو آمده است اینجا به قرینه حافظ حدودالله باید تمام این‌ها در مؤمن یکپارچه باشد لذا مصادیق این‌ها یک ارتباط عینی باهم دارند، مفهوم ایمان که قسم جامع تمام این صفات است که در یک شخص می‌تواند جمع شود بالطبع طبق روایات ارکان اقسام ابعاد و فروعی دارد که در عبارات مختلفی آورده شده است و لزوماً باید باهم ارتباطی داشته باشند ولی نوعی از تغایر را نیز بین این صفات می‌توان فرض کرد که به آن مناسبت خداوند اوصاف متعددی را بیان کرده باشد مثلاً یک مؤمن از یک‌جهتی تائب است که از همان جهت نمی‌توان به او عابد گفت و از جهت دیگری او عابد یا حامد و...هست ولی از طرف دیگر این صفات باهم پیوند دارند هم پیوند در خارج و هم پیوند مفهومی.

درنتیجه امربه‌معروف و نهی از منکر چیزی است که مفهوما با تائب و حامد و راکع ...بودن و حتی حافظ حدودالله تفاوت دارد.

علت طرح این بحث این است که یکی از مسائلی که در بعد میگوئیم اقامه و حفظ حدود غیر از امربه‌معروف و نهی از منکر هست و این‌یکی از خلط‌های در بعضی از متون می‌باشد و نباید گفت یکی از بالاترین مراتب امربه‌معروف و نهی از منکر اجرا حد و اقامه حد زنا و...هست این از مراتب امر ونهی نیست و چون تعزیر نیز جزو ملحقات و قلمرو حدود محسوب می‌شود آن‌هم از امربه‌معروف و نهی از منکر باید خارج فرض شود و اگر این‌چنین باشد پس می‌توان نتیجه گرفت که گرچه اقامه حد و تعزیر جزو وظایف حاکم اسلامی است و مانعی ندارد که حاکم اسلامی هم امربه‌معروف و نهی از منکر کند اما با توجه به تمایز حفظ حدودالله و امربه‌معروف و نهی از منکر معلوم می‌شود که خواستگاه اجتماعی این دو واحد نیست بلکه خواستگاه اولی حکومت اسلامی است ولی دومی حکومت اسلامی نیست مگر اینکه بگوئیم حافظ حدودالله ازآنجاکه به جمیع مؤمنین نسبت داده‌شده است منظور از حافظان حدودی نیست که ما در فقه مطرح می‌کنیم تلک حدود الله فلا تعتدوا ها لذا حفظ حد خدا یعنی اینکه در عمل شخصی و در امربه‌معروف و نهی از منکر حرمات الله و حدود الهی را نگه می‌دارند.

اگر این‌گونه باشد تمایزی بین حفظ و امر و نهی وجود ندارد یعنی تمایز به حیثیت عمل نظر دارد نه به جنبه اجتماعی عمل و ظاهراً نیز همین مقصود می‌باشد چراکه حدود اعم است ازآنچه در فقه داریم و حرمات و امرونهی الهی و غالباً حدود در آیات همان حرمات است یعنی افرادی که مرتکب محرمات نمی‌شوند.

درنتیجه مؤمنین کسانی هستند که اهل امربه‌معروف و نهی از منکر هستند و مراقب محرمات و احکام یا حدود الهی نیز می‌باشند لذا حافظون غیر از معنای حفظ است یعنی کسی که مراقبت می‌کند نسبت به خودش و دیگران

ممکن است کسی بگوید امرونهی در حدود مربوط به واجبات جزئی شرعی و محرمات جزئی شرعی هست و همه این‌ها را شامل می‌گردد و ازآنجاکه امرونهی در آیه صفات قبل خود را در برمی‌گیرد و از صفات عالی‌تر می‌باشد احتمالاً این امور از مسائل جزئی و دقیق از واجب و حرام هست که باید یک مؤمن به آن‌ها امرونهی کند و بنابراین حد آخر ایمان حفظ حدود الهی و اجرای حد می‌باشد و از ابعاد فردی که توبه می‌باشد تا ابعاد اجتماعی که مباحث حکومتی باشد را در برمی‌گیرد.

اشکال استاد: این استحسان زیبا است ولی قابل‌اثبات نیست به دلیل اینکه؛ کسانی که تقدم و تأخر رتبه‌ی را در این عبارات برداشت می‌کنند معمولاً در جملات عطفی این را می‌گویند ولی در این آیه بین صفات واو وجود ندارد

در جواب ممکن است گفته شود چون اصل در قیود احترازی بودن است هر قیدی به معنای اخص بودن از قید سابق است مثل انسان تحصیل‌کرده علوم دینی مقطع کذا و...لذا از تقیید هرکدام درمی‌یابیم که مرتبه یکسانی ندارند.

جواب استاد: این حرف ممکن است صحیح نباشد به علت اینکه احتمال دارد ترتیب در ذکر صفات در آیه ناظر به ابعاد انسانی است لذا قرآن ابتدا صفاتی را که با ابعاد وسیع‌تری درگیر است آورده است و سپس صفاتی را که به ابعاد خاص‌تری مرتبط است ذکر نموده است.

مثلاً توبه در همه ابعاد فکر ذهن لسان و...ولی امربه‌معروف در همه ابعاد ممکن است رخ ندهد مثلاً امربه‌معروف جنبه شناختی و معرفتی ندارد ولی توبه و عبادات جنبه شناختی نیز دارند.

و یا ممکن است ترتیب صفات به لحاظ جلوه باشد که گاهی درونی و گاهی بیرونی است مثلاً توبه جنبه درونی و امربه‌معروف و... جنبه بیرونی دارند.

اما ازآنجاکه محتملات زیادی وجود دارد بیم آن هست که این استحسانات تبدیل به تفسیر به رأی شود لذا بهتر است محتاط باشیم.

استاد: به نظر این دو وجه آخر مقداری بیشتر از فرض تقدم و تأخر رتبه قابل دفاع هستند ولی فقط احتمال هستند و باید از طریق دیگری مثل بررسی شبکه رشد به شکل قطعی و استخراج آن و اثبات این مراتب در آن بحث و درنتیجه بگوید این سیر در این آیه نیز آورده شده است و این اشکالی ندارد ولی از این بیشتر ظاهراً قابل استظهار نیست.

مسئله دیگر این است جزء صفات ظاهر و بارزی می‌باشند زیرا زمانی که شارع در پس تحدید صفات مؤمن است و در این مقام باید در پی بارزترین و ظاهرترین صفات باشد و اگر این‌گونه باشد امرونهی ازآنجاکه از بارزترین صفات هستند نمی‌توان آن را به جزئیات موجود در معروف خاص و... محدود نمود. درحالی‌که ما می‌بینیم امربه‌معروف و نهی از منکر مطلق واجبات شریعت با تمام جزئیات و تمام منکرات را در برمی‌گیرد چراکه اگر این نباشد صفت مشترک بین مؤمنین نخواهد بود و همه مؤمنین عالم به تمام واجبات آن‌هم با تمام جزئیات در آن‌ها نیست لذا باید به‌گونه‌ای معنی شود که نسبت به غالب مؤمنین اشتراک داشته باشد. مثل‌اینکه معروف چیزی است که عقلا می‌پسندند و لزوماً از واضحات در شریعت هستند.

مگر اینکه بگوییم این امرونهی به‌حسب مراتب است یعنی کسی که در اقل مراتب علم به حدود و فرائض است در همان مقدار امربه‌معروف ...می‌نماید و کسی که آگاه به جزئیات بیشتری در شریعت است به همان نسبت امربه‌معروف و نهی از منکر در او نیز توسعه دارد.

قسم دوم آیاتی که لفظ معروف و منکر در آن‌ها نیامده بلکه کلمات مشابهی در آن است:

1-آیه 199 سوره اعراف: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین

بحث آیات در مورد کفار و هدایت و عدم هدایت و بحث تحلیل شرک در آن‌ها و...است.

آیه در بحث دعوت پیامبر (ص) می‌باشد برای مشرکین و اینکه برخی به شکلی ناشایست عمل می‌کنند و لذا می‌گوید: اعرض یعنی روی بگردان از جاهلین که با توجه به عفو که قبل از این آمده است دو احتمال در معنی اعراض وجود دارد:1-اعراض کردن و روی گرداندن از همان‌هایی که عفو کرده‌ای 2-ظاهراً این 3 صفت در بیان شیوه رفتار پیامبر (ص) می‌باشند.

1-اتخاذ عفو: یعنی شیوه شما عفو باشد و عفو در مقابل ظلم است که اگر از جنبه وجوبی به سمت استحباب برود تبدیل به عدل می‌شود و یعنی به‌جای اینکه طبق استحقاق او عمل کنید به او لطفی فراتر از استحقاقش می‌نمایید و همین لطف بیش‌ازحد در ناحیه دهشت می‌شود فضل و در جانب سلبی وعدم مجازات باشد عفو است که همان مدارا کردن است در مقابل جدال و توهین و نکته جالب این است که می‌گوید سیره تو باید این باشد.

2- امر به عرف: در بحث عفو یعنی موضع شما عفو باشد ولی اگر خواستی اقدامی انجام دهی باید طبق عرف باشد و در مقابل انکار و لجاج آن‌ها موضع کریمانه باید بگیری و به شکلی شایسته عمل کنی نه اینکه به آن‌ها بگویی کار شایسته انجام دهند چراکه بحث ایمان و کفر و دعوت به هدایت است و لذا عرف متعلق به دعوت نیست بلکه در بیان کیفیت دعوت است یعنی به شکلی شایسته که نتوانند هیچ اشکالی به شما بگیرند.

3-اعراض از جاهلین: یعنی اگر دو روش سابق مفید نبود آخرین راه اعراض است یعنی هم از بدی‌های آن‌ها اعراض کن وهم درگیر نباید شد.

معنی عرف در آیه:

طبق آنچه در تبیین صفات بیان شد، هیچ‌کدام از آن‌ها از واجبات نیستند و فراتر ز استحقاق دستور داده‌شده‌اند، لذا نمی‌توان گفت مراد از عرف در آیه حسن در مقابل قبیح است بلکه حسن در مقابل راجح است به قرینه اخذ به عفو و اعراض از جاهلین و شاید یکی از مواردی که در آن عرف برای فراتر از حد لزوم و عدم قبیح و مباح عقلی و شرعی آمده است که جنبه رجحان را می‌رساند.

در جلسه آینده به ارتباط معنایی عرف و معروف بامعرفت اشاره می‌کنیم.

 

120/904/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۶:۵۵
طلوع افتاب
۰۶:۱۱:۳۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۴:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۱۳:۱۱