به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در هشتمین جلسه درس خارج ولایت فقیه که روز شنبه مورخه 27 شهریور سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید به جهت سوم بحث ولایت پرداخت و گفت: وقتی خداوند علت وجود همه است و بقیه موجودات ظلّ و سایه او هستند و از او به وجود آمدهاند، لازمهاش این است که خداوند مالک آنان است زیرا آنان را خلق نموده و تمام هستی که مخلوق او هستند، ملک خداوند می باشند و خدا میتواند برای آنان تکلیف جعل کند.
وی با اشاره به اقسام ولایت گفت: مرحله اول ولایت، اولاً و بالذات برای خداوند است یعنی هم به دلیل عقل و هم به دلیل نقل حق جعل تکلیف و ایجاد وظیفه برای افراد و اداره امور افراد برای خداوند است و کسی اینگونه ولایتی بر اجتماع و افراد ندارد.
این استاد حوزه در ادامه به واگذاری حق ولایت توسط خداوند اشاره کرد و گفت: خداوند میتواند به فردی از افراد که میپسندد ولایت خود را تفویض کند مثلاً خداوند پیامبر(ص) را پسندید و این ولایت بر مجتمع را به او داد و این ولایت برای ائمه علیهم السلام و فقها نیز قابل اثبات است.
وی در پایان خاطر نشان کرد: خداوند که ایجاد کننده اشیاء و مالک آنها بود، سرپرست بقاء و پرورش دهنده آنها نیز هست و زمامدار امور فقط خداوند است.
تقریر بحث آیت الله مقتدایی به شرح ذیل می باشد:
قسم اول ولایت در تقنین است که مختص خداست.
قسم دوم ولایت بر قضاء است و کسی که در این مَسند می نشیند ولایت دارد و باید حکمش امتثال شود و خلاف حکم او عمل کردن خلاف است.
قسم سوم ولایت بر جامعه است و گفتیم بحث در ولایت فقیه هم بر روی ولایت بر اداره جامعه، حکومت و نظام متمرکز است.
در قرآن چند گونه تکفل حال دیگران آمده است که اکنون به بررسی برخی مصادیق ولایت بر جامعه میپردازیم:
﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ﴾ سوره مبارکه مائده آیه 55
سه ولیّ در آیه شریفه آمده است:
1. الله 2. پیامبر 3. مؤمن صدقه دهنده
در این آیه شریفه که در حق حضرت علی(ع) نازل شد و اشاره به ماجرای بخشیدن انگشتر در نماز توسط امیرمومنان علیه السلام به فقیر دارد، خداوند و رسول(ص) و ائمه علیهم السلام را ولیّ میداند و این که سه ولیّ را پشت سر هم ذکر کرده است نشان دهنده این است که این ولایت ها در عرض هم نیست بلکه در طول یکدیگر هستند.
سه گونه ولایت تشریعی داریم و یک صورت، ذاتی است و دو صورت عرضی است که صورت سوم (سرپرستی اجتماع که عرضی است) مورد بحث ماست و این ولایت که بعد از خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام برای فقهاء نیز هست که نوعی ولایت تفویضی است که به آنها رسیده است و در طول ولایت الله و ائمه علیهم السلام است که بعداً توضیح مفصل آن را بیان خواهیم کرد.
بررسی مصادیق ولایت بر مجتمع
ولایت تشریعی سه قسم است:
1 - ولایت بر تقنین و قانون گذاری و تشریع
2 - ولایت بر قضاء و فصل خصومات
3 - ولایت بر مجتمع: یعنی ولایت بر افراد دیگر و تکفل و تصدی امور آنان.
در مورد ولایت بر تقنین و ولایت بر قضاء بحث شد و در مورد ولایت بر مجتمع چند مثال مطرح کردیم:
در مورد ولایت بر محجورین از قرآن کریم نقل کردیم که فرمود اگر مدیون است باید املاء کند و کسی بنویسد و اگر مدیون، سفیه یا ضعیف است و یا استطاعت بر املاء ندارد و به طور کلی محجور است، ولیّ او باید این کار را انجام دهد و املاء کند که این دَین مکتوب شود و در سوره بقره به طور مفصل آمده است که مسأله ولایت بر محجور را نشان میدهد.
همچنین گفتیم که تجهیز و تکفین و تدفین میت و نماز میت به عهده ولیّ اوست .حق قصاص نیز برای مقتول است اما اکنون که زنده نیست نمیتواند حق خودش را استیفاء کند. ﴿وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً﴾ سوره مبارکه اسراء
بنابراین ولیّ او باید این کار را انجام بدهد البته ولیّ مقتول در قصاص بیش از نفس نمیتواند قصاص نماید ولیکن در دیه میتواند بیش از یک دیه مطالبه نماید یعنی ولیّ مقتول در قتل عمد میتواند تقاضای قصاص کند که قاتل را بکشند و اگر خواست از قصاص بگذرد اختیار دارد که به دیه مقدّر قانع شود و یا با بیشتر از آن مصالحه کند. اگر مقتول زن و قاتل مرد باشد و یا قاتل چند نفر باشند حکم خاص خودش را دارد که در جای خودش آمده است.
یک قسم دیگر از ولایت تشریعی، ولایت بر عقلاء و کل جامعه است که در قرآن نیز آمده است: ﴿النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ َأنْفُسِهِمْ﴾ سوره مبارکه احزاب آیه 6. نکته مهمی که در این آیه آمده است کلمه «أَوْلَى» است که نشان میدهد نبی نه تنها ولیّ مؤمنین است بلکه پیامبر در تصرف امور مردم از خود آنان اولی و سزاوارتر است.
یا آیه ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ﴾ که خدا و پیامبر و آن مؤمنی که در حال رکوع انفاق کرده بود را ولیّ مردم قرار داده است که بحث ما در ولایت فقیه در این قسم آخر از ولایت تشریعی است؛ یعنی ولایت بر مجتمع که همان ولایت بر ایجاد نظم و اداره حکومت است.
پس در جهت اول یعنی معنای لغوی ولایت بحث کردیم .جهت دوم بحث اقسام ولایت بود که مورد بحث قرار گرفت.
جهت سوم بحث ولایت
اکنون در جهت سوم قسم سوم از ولایت تشریعی یعنی ولایت بر مجتمع محل بحث است.
بر این اساس میگوییم ولایت بر مجتمع دارای مراتب و مراحلی است؛
مرحله اول ولایت، اولاً و بالذات برای خداوند است یعنی هم به دلیل عقل و هم به دلیل نقل حق جعل تکلیف و ایجاد وظیفه برای افراد و اداره امور افراد برای خداوند است و کسی اینگونه ولایتی بر اجتماع و افراد ندارد.
مرحله دوم ولایت، ثانیاً و بالعرض و بعد از ولایت خداوند که مختص خداوند است به دلائلی که ثابت میکنیم خداوند میتواند به فردی از افراد که میپسندد تفویض کند. خداوند پیامبر(ص) را پسندید و این ولایت بر مجتمع را به او داد به دلیل قرآن و روایات که مطرح میکنیم.
در مرحله سوم با دلیل ثابت میکنیم همین ولایت که تفویض به پیامبر(ص) شده بود به امیرالمؤمنین(ع) و ائمه(ع) تفویض شد.
در مرحله چهارم در زمان غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حاضر ولی غائب است، این ولایت نیز مختص ایشان است و باید با دلیل ثابت کنیم که به ولی فقیه جامع الشرایط داده شده است که اگر این موارد به اثبات برسد به این نتیجه میرسیم که همان کلام مرحوم امام خمینی(ره) که میفرمود «ولایت فقیه ادامه ولایت الله است» به اثبات خواهد رسید.
این مواردی که مطرح کردم جهت سوم بحث ماست که بدان خواهیم پرداخت.
ادله ثبوت ولایت بر مجتمع برای خدا
دلیل اول: (دلیل عقلی)
بحث اول اثبات این ولایت برای خداوند است؛ زیرا به دلیل عقلی ثابت شده که ذات خداوند واجب الوجود است: (الله تعالی هو واجب الوجود) و در ضمن، شریکی نیز ندارد و تمام موجودات عالم، معلول همین واجب الوجود هستند و او علت تمام موجودات است.
پس وقتی خداوند علت وجود همه است و بقیه موجودات ظلّ و سایه هستند و از او به وجود آمدهاند و لازمهاش این است که خداوند مالک آنان است چون آنان را خلق نموده و تمام هستی که مخلوق هستند پس ملک او هستند و او میتواند برای آنان جعل تکلیف کند.
«ای همه هستی ز تو پیدا شده»، و اگر خداوند مالک شد یعنی تمام اختیارات و زمام امور موجودات در دست اوست و ملکیت او نیز اعتباری نیست بلکه واقعی است و می تواند برای آنان تکلیف تعیین نماید.
این اختیار و ملکیت خداوند به گونهای است که میتواند این ولایت را به دیگری تفویض نماید و این حق پروردگار است که هرگونه که بخواهد می تواند ولایت داشته باشد؛ خواه خودش این حق را داشته باشد یا به دیگری واگذار نماید. پس این ولایة الامر که اختیار تمام موجودات به دست خداوند است لازمه اش این است که زمام امورشان به دست او باشد.
دلیل دوم: (دلیل نقلی)
دلیل نقلی برای اختصاص ولایت به خداوند صُوَری دارد مثل همین دلیل عقلی را قرآن با دو تعبیر مختلف مطرح میکند :در دو جای قرآن تعبیر خالق اشیاء آمده است: یکی در سوره مبارکه رعد که میفرماید: ﴿قل اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ و هو واحدُ القهّار﴾ که تصریح میکند خداوند خالق همه اشیاء است.
دیگری در سوره مبارکه زمر که فرمود: ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ و هُو علی کُلّ شیءٍ وکیل﴾ اطلاق آیه میگوید هر چیزی که حقیقتی در خارج دارد اطلاق شیئ بر آن میشود خواه ذوی العقول، خواه غیر ذوی العقول باشد و خداوند خالق همه چیزهای قابل تصور است.
در موارد متعدد تعبیر «ربّ» فراوان آمده است و ما چند مورد را بیان میکنیم.
«ربّ» غیر از خلق است و بعد از مرحله خلق است و این را بقاء میگوییم که بعد از مرحله ایجاد است؛ یعنی بقاء موجودات نیز به دست خداوند است .در قرآن کریم داریم: ﴿قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ﴾ آیا غیر از خدا را پروردگار خود بپذیرم در حالیکه خداوند ربّ و پرورش دهنده و نگهدارنده همه اشیاء است.
کلمه «رب» بسیار زیاد در قرآن آمده است: ﴿مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ قرآن کریم خطاب به پیامبر میفرماید به مردم بگو من برای مأموریت رسالت پاداشی نمیخواهم بلکه پاداش من بر عهده خداوند پرورش دهنده همه موجودات هستی است. ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ بزرگ است خدای پرورش دهنده موجودات هستی.
﴿قَالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلَى ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ﴾ گفت: پروردگار شما پرورش دهنده آسمانها و زمین است که از ابتدا آنها را آفرید و شاهد این پروردگاری خداوند هستم.
﴿رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا﴾ خداوند پرورش دهنده آسمانها و زمین و هر موجودی است که بین آسمانها و زمین قرار دارد.
﴿رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ﴾ خداوند پروردگار مشرق و مغرب است.
﴿اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ﴾ خدایی است که نیست غیر او خدایی و او پروردگار عرش عظیم است.
﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ﴾ بگو ای پیامبر پناه میبرم به پروردگار مردم.
مفردات راغب در بیان معنای «ربّ» میگوید: «الرَّبُّ فی الأصل: التربیة و هو إنشاء الشیء حالاً فحالاً إلى حدّ التمام» یعنی کسی که پرورش میدهد و بعد از آن از حالی به حالی میکند تا به کمال برسد. «یقال رَبَّهُ، و ربّاه»؛ یعنی او را پرورش داد و به حد کمال رساند» و قیل: «لأن یربّنی رجل من قریش أحبّ إلیّ من أن یربّنی رجل من هوازن»
راغب در ادامه مثلی مطرح کرده است: بین اعراب معروف است که «فلانی از قریش مرا تربیت کند بیشتر دوست دارم تا فلانی از قبیله هوازن مرا تربیت کند«.
بنابراین «ربّ» إنماء و نُمُوّ دادن بعد از ایجاد است و تکفُّل به مصلحت موجودات است. یعنی هر موجودی در دو مرحله وجود و بقاء محتاج خداوند است که این دو بیان را خداوند برای خودش قرار داده است.
پس به لازمه عقلی اگر کسی چیزی را ایجاد کرد مالک آن هم میشود و چون متعلق اوست مِلک او میشود. از قرآن استفاده میکنیم که «کلُّ شئٍ ممّن فی السموات و ممّن فی الارض» اعم از انسان ها و سایر موجودات، مخلوق و مملوک خداوند هستند. همچنین خداوند که ایجاد کننده اشیاء و مالک آنها بود، سرپرست بقاء و پرورش دهنده آنها نیز هست و زمامدار امور فقط خداوند است.
دستة دیگری از آیات وجود دارد که در جلسه آتی بدان خواهیم پرداخت. / 904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر