به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، کتاب «عدالت و سیاست» به اهتمام دکتر فرشاد شریعت و شامل7 مقاله به قلم علی اکبر علیخانی، جلال درخشه، اصغر افتخاری، فرشاد شریعت، سید محمدرضا احمدی طباطبایی، محمدحسن خانی و غلامرضا خواجهسروی در 291 صفحه و توسط انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) به چاپ رسیده است.
مؤلفان مجموعه حاضر به قصد فهم عدالت در دو بخش فقهی و کلامی و کاربردی ـ تطبیقی در هفت فصل به کالبدشناسی این مفهوم پرداختهاند.
بخش اول (از فصول اول تا سوم) شامل یک گذار تاریخی در مفهوم عدالت است که با سیره نبوی(ص) آغاز و نظریه تعدیلگری امام خمینی(ره) پایان مییابد.
فصل اول با عنوان «ابعاد نظری عدالت نبوی(ص)» به چیستی عدالت پرداخته است که جز به شناخت مراتب عدالت و نقطه آغاز و عزیمت آن میسر نمیشود.
در این مقاله، مفروض مؤلف آن است که ما مقولهای به نام عدالت سیاسی داریم که خود شاخصههایی دارد که صرفاً با در نظر گرفتن آن شاخصها میتوان به عدالت در عرصه سیاست دست یافت.
مؤلف در این پژوهش میانهروی و کارآمدی را دو دستاورد و غایت معطوف به عدالت معرفی میکند که با حصول آن میتوان توأمان در دنیا و آخرت به خوشبختی رسید.
فصل دوم با عنوان «عدالت از دیدگاه امام علی(ع)» با این فرض که پرسش از عدالت یکی از پرسشهای پایدار و در عین حال پیچیده تفکر سیاسی بشر است به چیستی عدالت و امر عادلانه پرداخته است.
مؤلف این مقاله، عدالت را مقولهای فراتاریخی و مسأله پایانی ادیان الهی و به ویژه اندیشه اسلامی مطرح میکند و سعی دارد که تمرکز بر مفهوم عدالت از دیدگاه امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان تنها امام معصومی که به امر حکومت پرداخته است، به این چالش پر مناقشه پاسخ گفته و باورود در سیره این امام(ع) به بیان این مفهوم بپردازد.
مؤلف در این مقاله ضمن طرح اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی، اخلاق اسلامی را متن اصلی سیاست تعریف میکند و ضمن ارائه یک طرح نسبتاً کلان، با توجه به سیره علوی و روایات و نامههای موجود از سنت علوی، این مدعا را که پیشفرض عدالت، اخلاق است به بحث گذاشته است.
در این راستا نویسنده در جمعبندی بحث خود چنین آورده است که عدالت در نگرش حضرت علی(ع)، خاستگاهی جز وحی و سیره پیامبراکرم(ص) نداشت، بنابراین عدالت در نگاه ایشان، ریشه در جهانبینی الهی دارد.
هدف امام علی(ع) از حکومت و سیاست، شکلدهی به ساختار قدرتی بود که در رهگذر آن حقی احقاق گشته و ستمی رفع گردد و روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و قضایی بر مبنای عدالت معنیدار شود.
امام با رویکرد دینمدارانه قدرت سیاسی را به خودی خود هدف قرار نداد، بلکه آن را بر هدفهایی والایی چون عدالت و خیر برتر خواست؛ از اینرو با اعتقادی عمیق و پایبندی عملی به اصول و ارزشای دینی، عدالت را میزان اصلی ارزیابی سیاست و حکومت قرار داد و حکومت بر مردم را صرفاً به دلیل رفع ستم، ستمدیدگان پذیرفت.
فصل سوم با عنوان «عدالت به مثابه تعدیل، درآمدی بر نظریه امام خمینی(ره) در باب عدالت ملی و بینالمللی» در جستجوی منطق درونی عدالت در نظریه و عمل است تا این که میزان عدالت را در دو سطح ملی و بینالمللی در آراء و سیره امام خمینی(ره) معنی کند.
با این مفروض که سیاستهای متنی بر سطح ملی یا سطح بینالمللی متفاوت است، چیستی عدالت را در یافتن یک نقطه تعامل مورد پرسش قرار میدهد و در تلاش است که ضمن ارائه شاخصهای ملی و بین المللی عدالت، ساختار تحلیلی نوینی را با تکیه بر نظریه امام خمینی(ره) بازسازی کند.
در بخش دوم (از فصول چهارم تا هفتم) نیز مسائل کاربردی و تطبیقی عدالت با توجه به موضوع عدالت به بحث گذاشته شده است؛ بر این اساس فصل چهارم با عنوان «نوستالژیای عدالت و شهر عدل در فلسفه سیاسی غرب و گفتمان مسیحی» بر آن است، تا در بررسی تعاملات دو حوزه دینی و دنیوی در سه دوره تاریخی قبل از مسیح، دوره کلیسا و جدید نشان دهد که اساساً فرض جدایی دین از مذهب در اندیشه سیاسی غرب امری غیرواقعی و تخیلی است و تعامل امر دینی و امر سیاسی همواه در دولتهای قدیم، مسیحی و جدید، مسألهای ضروری و غیرقابل تفکیک بوده است.
در این مقاله، مؤلف در تلاش است که نشان دهد اندیشه غربی در تعامل دین و سیاست و تعریفهای حوزههای کشمکش میان این دو، بیش از آن که به سکولاریسم دینی مرتبط باشد، مربوط به سکولاریسم سیاسی است.
این مقاله سعی کرده است تا ضمن بازخوانی اندیشههای افلاطون و ارسطو، نشان دهد که حتی قبل از مسیح نیز این تعامل به گونهای متکی بر خرد و فرزانگی خدایان گام برداشته است؛ ضرورتی که به نظر میرسد به عنوان جزء لایتجزای زندگی اجتماعی بشر مفروض گرفته شود.
فصل پنجم نیز در همین راستا با عنوان «مقایسه مفهوم عدل در اسلام و مسیحیت با تکیه بر آراء اگوستین» نشان میدهد که عدل در هر دو دین مسیحیت و اسلام جایگاهی مبنایی و محوری دارد.
در این مقاله، نویسنده با تلاش عمیق و تمرکز بر سیره و آراء اگوستین، این فرضیه را پیشروی خوانندگان قرار میدهد که آیا با توجه به قرابت آراء اگوستین و اسلام در مفهوم عدل نمیتوان مدعی حکمی عام از این تشابه در اسلام و مسیحیت شد؟
فصل ششم از این مجموع با عنوان «جایگاه عدالت در روابط بینالملل» به دنبال این بحث است که آیا اساساً عدالت در عرصه بینالمللی مفهوم معنادار است یا خیر؟ در این مقاله مؤلف با این مدعا که تلاش برای عدالت بینالمللی تقریباً ناکام بوده است، بر آن است که تا با استناد به دو سند مهم بینالمللی یعنی میثاق جامعه ملل و منشور ملل متحد با بررسی ابعاد گوناگون مسأله، رابطه میان عدالت، قدرت و امنیت در روابط بینالملل را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و ناکامی مورد بحث را در حوزههای نظری نیز آزمون کند.
فصل هفتم که فصل پایانی است با عنوان «فراز و فرود گفتمان عدالت رد دولتهای جمهوری اسلامی ایران» ضمن تعریف و معنای عدالت در اسلام و تشیع بر این باور است که عدالت به عنوان یک اصل بنیادین نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود و بر این اساس نیز مدعی است که قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بر محور عدالت تدوین شده است.
مؤلف در این مقاله نشان داده است که هرچند اولویت و اهمیت این آرمان محوری انقلاب در طول سالهای انقلاب دستخوش تغییر و نوسان گردیده است اما از آنجا که مفهوم شیعی عدالت، جوهره اصلی انقلاب ایران را بنا کرده است، هیچیک از دولتهای ایران با بررسی موردی از اول انقلاب تا دولت نهم(دوره احمدینژاد) آن را نادیده نگرفتهاند./603/825/م