vasael.ir

کد خبر: ۴۱۴۴
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۴ - 15 January 2017
گزارشی از مقاله حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه/ قسمت دوم

جامعیت مکتب وحی بیانگر ضرورتِ داشتن ایدئولوژی دینی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه با اشاره به اینکه از نظر شهید مطهری انسان مدنی بالطبع است آورده است: به اعتقاد شهید مطهری تنها مکتبِ وحی است که می تواند هم مؤسس مملکت باشد و هم از عقیده فلسفی مستقلی درباره هستی و همچنین عقاید سیاسی، رهبری جامعه و عقاید اقتصادی و اجتماعی و غیره برخوردار باشد.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران و عضو برجسته هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در مقاله ای با عنوان «اسلام و مقتضیات زمان از منظر شهید مطهری» به بررسی نظریه شهید مطهری پیرامون ضرورت ایدئولوژی دینی پرداخت و نوشت: به اعتقاد شهید مطهری انسان موجودی اجتماعی است و به این جهت سعادت، آرمان، ملاک خیر و شر، راه و روش و انتخاب وسیله او با سعادت، آرمان، ملاک خیر و شر، راه و روش و انتخاب وسیله دیگران آمیخته است و نمی تواند راه خود را مستقل از دیگران برگزیند از اینرو نیازمند یک مکتب و ایدئولوژی است که تئوری کلی و طرح جامع و هماهنگ و منسجم با هدف کمال انسان و تأمین سعادت همگانی داشته باشد که چنین تئوری ای تنها در مکتب وحی یافت می شود.

این بخش از مقاله در ذیل تقدیم شما پژوهشگر گرامی می شود.

 

8ـ اسلام و اقتصاد

استاد مطهری دو نوع پیوند میان اسلام و اقتصاد قائل است: پیوند مستقیم و پیوند غیر مستقیم. پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از آن جهت است که مستقیما یک سلسله مقرّرات اقتصادی درباره مالکیّت، مبادلات، مالیاتها، حجرها، ارث، هبه ها، صدقات، وقف، مجازاتهای مالی یا مجازاتهایی در زمینه ثروت و... دارد. در مکتوبات اسلامی؛ کتاب البیع، کتاب الاجاره، کتاب الوکاله، کتاب الرهن، کتاب الارث، کتاب الهبه، کتاب الوقف را می خوانیم. پیوند غیر مستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است؛ زیرا اسلام مردم را به امانت، عفت، عدالت، احسان، ایثار و خودداری از دزدی، خیانت و رشوه توصیه می کند.(34) معلم شهید ضمن بیان دو نوع روابط اقتصادی؛ یعنی روابط تکوینی یا طبیعی و روابط اعتباری یا قانونی به رابطه تأثیر و تأثر میان آنها معتقد است. وی در تعریف این دو دسته می نویسد:

«روابط طبیعی عبارت است از یک سلسله روابط علی و معلولی که خواه ناخواه در امور اقتصادی پیش می آید، مثل روابط مربوط به عرضه و تقاضا و بها در اقتصاد آزاد و مبادله ای: تورّم پول، افزایش و کاهش قیمتها، بیکاری، بحران اقتصادی، سود، ضرر، مزد، مالیات و امثال اینها؛ اما روابط اعتباری و قراردادی، عبارت است از قوانین مربوط به حقوق و مالکیتهای شخصی یا اشتراکی.»(35)

ایشان در ادامه این تقسیم بندی می نویسد:

«هم مقررات اجتماعی خاص، جریانات طبیعی اقتصادی خاصی را به دنبال خود می آورد و هم روابط و آثار طبیعی، خواه ناخواه یک سلسله مقررات جدیدی را ایجاب می کند.»(36)

به عبارت دیگر، ما دو نوع روابط اقتصادی داریم: روابط طبیعی؛ و روابط اعتباری و قراردادی. از لحاظ روابط طبیعی، علم اقتصاد، علم به قوانین طبیعت است آنچنان که هست؛ یعنی یک علم نظری است و اختلاف نظر در این علم، از قبیل اختلاف نظر در علوم نظری است و البته کمتر هم مورد اختلاف خواهد بود ولی از لحاظ روابط اعتباری، علم اقتصاد، علم به روابط است آنچنان که باید باشد و از همین لحاظ، مسأله عدالت و ظلم و خوب و بد و شایسته و ناشایسته به میان می آید و به اصطلاح جنبه اخلاقی دارد. علم اقتصاد به معنی اول، اصول و مبادی ای دارد. هیچ یک از قوانین و مقررات علم اقتصاد به معنای دوم، تأثیری در نوع اول ندارد، مگر آنگاه که به مرحله عمل و واقعیت عینی برسد؛ زیرا امور اعتباری از آن جهت که اعتباری هستند، به هیچ وجه در امور عینی و واقعی تأثیر ندارند، مگر بعد از آن که به مرحله عمل در آیند ولی قواعد و قوانین علم اقتصاد نظری در علم اقتصاد عملی مؤثر است.(37)

استاد در یادداشتهای مربوط به اسلام و اقتصاد می نویسد:

«اقتصاد به معنی مسلکی که باید اتخاذ کرد، اصول و مبانی اولیه ای دارد. همچنین علم اقتصادی به معنی کشف روابط ضروری که در جامعه های موجود هست، نیز اصول و مبادی اولیه ای دارد. اصول دوم عبارت است مثلاً از قانون عرضه و تقاضا و قانونهایی که بر پول و تورم آن ذکر می کنند و لوازم علّی و معلولی که جریان ثروت خود به خود دارد. کم شدن و زیاد شدن تولید، کم شدن و زیاد شدن مصرف البته آثار و عوارضی دارد از این نظر فرق نمی کند که شخص تابع چه کسی باشد و وابسته به چه مسلکی باشد؛ مثلاً اگر متخصص اقتصادی از یک کشور خارجی برای مملکت خود بیاوریم فرقی نمی کند که از کدام کشور و پیرو چه مسلکی باشد. از این نظر در اسلام، اقتصاد وجود ندارد؛ زیرا اقتصاد به این معنی صرفا یک علم نظری است، اما اقتصاد به معنی اول؛ یعنی این که بهتر است قوانین اجتماعی بشر در زمینه حقوق اقتصادی و وظائف چگونه باشد از این نظر اقتصاد، اقتصاد عملی است؛ اسلام از این نظر قوانین و مقرراتی دارد.»(38)

به همین دلیل، استاد مطهری می فرماید موضوع بحث ما اقتصاد برنامه ای است نه اقتصاد علمی؛ بدین جهت فیزیک اسلامی نداریم، ولی اقتصاد اسلامی داریم.(39)

استاد در کتاب نظری به نظام اقتصادی اسلام، دیدگاه اسلام در باب ثروت، مالکیت، عدالت مساوات، استثمار، ارزش... را بیان می کند.

 

9ـ دین و ایدئولوژی

شهید مطهری، بخش مهمی از تألیف های خویش را به چیستی ایدئولوژی اسلام و ویژگیها و رابطه آن با جهان بینی اختصاص داده است.

 

9ـ 1 تعاریف ایدئولوژی و مکتب

استاد شهید واژه ایدئولوژی را در دو معنا به کار برد: نخست به معنای مجموعه ای از بایدها و نبایدها در مقابل جهان بینی که به معنای مجموعه ای از بینشها درباره جهان، جامعه و انسان. ایشان در این باره می نویسد:

«جهان بینی یعنی نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی که یک انسان درباره هستی و جهان و درباره انسان و جامعه و تاریخ دارد... ایدئولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص می کند؛ مکتبی که انسان را به یک هدفی دعوت می کند و برای رسیدن به آن هدف، راهی ارائه می دهد؛ ایدئولوژی می گوید چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد.»(40)

معنای دوم ایدئولوژی مترادف با دین گرفته شده است.(41)

اصطلاح مکتب یکی از واژه های مقارن با ایدئولوژی است که در آثار استاد مورد توجه قرار گرفته است و در تعریف آن می فرماید:

«مجموعه هماهنگ متناسب با بینش فلسفی، عقاید مذهبی، ارزشهای اخلاقی و روشهای عملی که در یک ارتباط علت و معلولی با هم یک پیکره متحرک معنی دار و دارای جهتی را می سازد که زنده است و همه اندامهای گوناگونش از یک خون تغذیه می کند و با یک روح زنده است.»(42)

همچنین در باب ارکان مکتب می فرماید:

«مکتب اجتماعی، عبارت است از یک سیستم واحد فکری اجتماعی عملی نه مجموعه اندیشه های ناهماهنگ که به صورت یک دستگاه درنیامده باشد که آن مکتب نیست. یک رکن مکتب این است که به صورت یک دستگاه باشد. دستگاه آن است که از یک سری اجزا تشکیل شده و برای هر جزئی، کار و مقام و جای معینی در نظر گرفته شده است... و مجموع آن، یک هدف واحد را تشکیل می دهد و لهذا اندیشه های متفرق، مکتب نیست؛ زیرا یک واحد و یک دستگاه به وجود نمی آورد. مجموع اندیشه های هماهنگ که با زندگی عملی یعنی با بایدها و نبایدها بستگی داشته باشد، یک مکتب می باشد که بر پایه اندیشه های نظری قرار دارد و آن اندیشه های نظری، روح آن مکتب به شمار می رود.»(43)

بنابراین، مکتب معنای عامتری از ایدئولوژی دارد ولی استاد در مواردی مکتب و ایدئولوژی را مترادف دانسته و آن را به معنای تئوری و طرح کلی، جامع، هماهنگ و منسجم با هدف اصلی که عبارت است از کمال انسان و تأمین سعادت همگانی گرفته است که در آن، خطوط اصلی، روشها، بایدها و نبایدها، خوب و بدها، هدفها و وسیله، نیازها و دردها و درمانها، مسؤولیتها و تکلیفها مشخص شده است.(44)

 

9ـ 2 انواع ایدئولوژی

استاد مطهری، به تبعیت از کتاب بعثت و ایدئولوژی مرحوم بازرگان، ایدئولوژی را به دو نوع تقسیم می کند: بعضی از ایدئولوژیها یا طرحها مربوط به شرایط خاص زندگی اند نظیر طرحی که به درمان مشکل ترافیک تهران می پردازد که با شرایط زمانی و مکانی تغییر پیدا می کند ولی نوع دیگری از ایدئولوژیها یا طرحها وجود دارد که به مشکلات کلی تری از زندگی بشر مربوط است نظیر این که آیا زندگی بشر باید بر اساس تساوی افراد باشد یا تبعیض؟ آیا باید حقوق افراد بشر بر اساس نژادها یا زبانها یا منطقه ها متفاوت باشد یا نه؟... پاسخ به این پرسشها، به زمان و مکان ویژه ای اختصاص ندارد؛ زیرا خطوط اصلی زندگی بشر ثابت است.(45)

استاد در یک رده بندی دیگر، ایدئولوژیها را به دو گونه انسانی و گروهی تقسیم می کند. ایدئولوژیهای انسانی یعنی ایدئولوژی هایی که مخاطب آنها نوع انسان است نه قوم یا نژاد یا طبقه خاص و داعیه نجات نوع انسان را دارد نه نجات و رهایی گروه یا طبقه معین و طرحی را که ارائه می دهد شامل همه انسانها می شود و ایدئولوژیهای گروهی، بر عکس مخاطبش گروه یا طبقه یا قشر خاص است و داعیه رهایی و نجات یا سیادت و برتری همان گروه را دارد و طرحی که ارائه می دهد، ویژه همان گروه است و تنها از میان همان گروه هم پشتیبان و حامی جذب می کند.(46)

 

9ـ 3 ایدئولوژی و جهان بینی

شهید مطهری جهان بینی را روح ایدئولوژی(47) و ایدئولوژی را نتیجه منطقی و ضروری جهان بینی معرفی می کند(48) و اختلاف در حوزه جهان بینی را منشأ تمایز ایدئولوژیها می داند(49) و البته نوع نگرشها و شناختهای معرفت شناسان نیز زیربنای اختلاف جهان بینی ها قلمداد می کند.(50) استاد در این باره می فرماید:

«مجموع اندیشه های هماهنگ که با زندگی عملی یعنی با بایدها و نبایدها بستگی داشته باشد، یک مکتب می باشد که بر پایه اندیشه های نظری قرار دارد و آن اندیشه های نظری، روح آن مکتب به شمار می رود... هر ایدئولوژی بر اساس یک جهان بینی است و خود جهان بینی نظری درباره جهان است آنچه که هست ولی ایدئولوژی، نظر درباره انسان است آنچنان که باید باشد و باید شود. ایدئولوژی هم پایه فلسفی می خواهد و هم پایه ایمانی. تنها اندیشه ای می تواند روح یک مکتب را تشکیل دهد که از طرفی پایه جهان بینی آن مکتب باشد؛ یعنی نوعی بینش و دید و ارزیابی درباره هستی باشد و از طرفی دیگر آرمان ساز باشد.»(51)

استاد در کتاب انسان و ایمان، ایدئولوژی را به مباحث انسان شناسی ربط می دهد و می فرماید:

«هر یک از این دو نوع ایدئولوژی عام و انسانی مانند ایدئولوژی اسلامی، نوعی شناخت از انسان دارد که از آن به فطرت، تعبیر می شود.»(52)

همچنین در باب استناد ایدئولوژی به مباحث معرفت شناسی می نویسد:

«قبل از آن که برویم سراغ ایدئولوژی و بگوییم این ایدئولوژی صحیح است یا آن ایدئولوژی، باید برویم سراغ شناخت ببینیم کدام شناخت صحیح است و کدام غلط... دنیا، دنیای مکتب و ایدئولوژی است مکتب و ایدئولوژی بر پایه جهان بینی و جهان بینی بر پایه شناخت است.»(53)

ایشان در باب رابطه معرفت شناسی، جهان بینی و ایدئولوژی چنین می نگارد:

«ایدئولوژی از نوع حکمت عملی است و جهان بینی از نوع حکمت نظری. هر نوع خاص از حکمت عملی مبتنی بر نوع خاصی از حکمت نظری است»(54) «ایدئولوژی هر مکتب، مبتنی است بر جهان بینی آن و جهان بینی آن مبتنی است بر نظریه اش درباره معرفت و شناخت. مترقی بودن هر ایدئولوژی بستگی دارد به مترقی بودن جهان بینی اش و مترقی بودن جهان بینی اش بستگی دارد به مترقی بودن شناخت شناسی اش»(55) «اگر یک مکتب، یک سلسله دستورها و فرمانها عرضه می دارد، ناچار متکی بر نوعی فلسفه و جهان بینی درباره هستی و جهان و جامعه و انسان است که چون هستی چنین است و جامعه یا انسان چنان است، پس باید این چنین و آنچنان بود.»(56)

 

9ـ 4 ضرورت ایدئولوژی دینی

استاد، ایدئولوژی را پاره ای از دین می داند و جزء دیگر آن را جهان بینی معرفی می کند؛ اگر چه در مواردی ایدئولوژی را نیز مترادف با مفهوم دین به کار می برد.(57) از دید استاد مطهری، دین برای راهنمایی و کمک به انسانها و ایدئولوژی، وسیله ای برای بیان چگونه زیستن و چگونه بودن برای خوشبختی دنیوی و اخروی، فایده بخش است.(58) شهید مطهری در باب ضرورت ایدئولوژی دینی معتقد است از عهده یک شخص خارج است که به صورت مستقل به جایی برسد که هم مؤسس مملکت باشد و هم از عقیده فلسفی مستقلی درباره هستی و همچنین عقاید سیاسی، رهبری جامعه و عقاید اقتصادی درباره نحوه توزیع ثروت و هم عقاید اجتماعی و عقاید تربیتی و اخلاقی درباره چگونگی تربیت فرزند و همچنین درباره اخلاق اجتماعی برخوردار باشد. تنها مکتب وحی است که قادر به تحقق چنین ادعایی است.(59) دلیل دیگر استاد بر ایدئولوژی دینی، بر اساس «مدنی بالطبع» بودن انسان بنا شده است؛ به این بیان که انسان موجودی اجتماعی است و به این جهت سعادت، آرمان، ملاک خیر و شر، راه و روش و انتخاب وسیله او با سعادت، آرمان، ملاک خیر و شر، راه و روش و انتخاب وسیله دیگران آمیخته است و نمی تواند راه خود را مستقل از دیگران برگزیند و سعادت خود را باید در شاه راهی جستجو کند که جامعه را به سعادت و کمال برساند و اگر مسأله حیات ابدی و جاودانگی روح و تجربه نداشتن عقل نسبت به نشئه بعد از نشئه دنیا را در نظر بگیریم، مسأله بسیار مشکلتر می شود. اینجاست که نیاز به یک مکتب و ایدئولوژی ضرورت خود را می نمایاند؛ یعنی نیاز به یک تئوری کلی، طرح جامع و هماهنگ و منسجم که هدف اصلی، کمال انسان و تأمین سعادت همگانی باشد و در آن؛ خطوط اصلی، روشها، بایدها، نبایدها، هدفها، وسیله ها، نیازها، دردها، درمانها، مسؤولیتها و تکلیفها مشخص شده باشد. انسانها از آغاز پیدایش به ایدئولوژی نیازمند بوده است و هر چه زمان و انسان رشد کرده و تکامل یافته است، این نیاز شدیدتر شده است.

بنابراین، مکتب و ایدئولوژی از ضروریات حیات اجتماعی است. حال چنین مکتبی را چه کسی قادر است طرح و پی ریزی کند؟ بدون شک عقل یک فرد قادر نیست اما آیا عقل جمع قادر است؟ آیا انسان با استفاده از مجموع تجارب و معلومات گذشته و حال خود می تواند چنین طرحی بریزد. اگر انسان را بالاترین مجهول برای خودش بدانیم به طریق اولی جامعه انسانی و سعادت اجتماعی مجهولتر است. بنابراین، دستگاه عظیم خلقت، این نیازهای بزرگ را مهمل نگذاشته و از افقی ما فوق افق عقل انسان یعنی افق وحی، خطوط اصلی این شاه راه را مشخص کرده است و کار عقل و علم حرکت در درون این خطوط اصلی است. نکته قابل توجه این است که استاد مطهری ایدئولوژی را در خطوط اصلی خلاصه می کند؛ به گونه ای که عقل و علم را در رفع نیازهای انسان راهنمایی نماید.(60)

استاد مطهری، علاوه بر ضرورت ایدئولوژی دین، از کارکرد دین در ایدئولوژیها نیز سخن می گوید. ایشان در رد مارکسیست ها که ریشه دردهای بشر را ایدئولوژی حاکم و فرمانروا بر انسان و بهره کشی انسان از انسان و به طور کلی ایدئولوژی طبقاتی و مالکیت فردی می داند و درمان دردها را جامعه بی تضاد و بی طبقه معرفی می کند، می فرماید:

«ریشه مشکلات دردها، طبیعت ظالم انسانها؛ یعنی حس منفعت جویی و منفعت طلبی آنهاست. ایدئولوژی یک ابزار در دست انسان است نه انسان یک ابزار در دست فکر و ایدئولوژی؛ بدین سبب اگر ایدئولوژی عوض شود ولی انسان ها تغییر پیدا نکنند باز عده ای به نام همین ایدئولوژی انسانی و ضد طبقاتی، بزرگترین استثمارها و بهره کشی ها و بزرگترین اختناقها را علیه انسانها به وجود می آورند و تنها دین است که می تواند حس منفعت جویی و سودجویی انسان را تعدیل کند.»(61)/205/229/ر

 

پاورقی:

34 نظری به نظام اقتصادی اسلام، انتشارات صدرا، صص 17ـ16.

35 همان، صص 34ـ32.

36 همان، صص 34ـ33.

37 همان، ص 37.

38 همان، ص 205.

39 همان، صص 239ـ238.

40 مسأله شناخت، صص 14ـ13 و نیز ر.ک.: وحی و نبوت، ص 97.

41 تکامل اجتماعی انسان، صص 115ـ114.

42 استاد مطهری و روشنفکران، صص 40ـ39.

43 تکامل اجتماعی انسان، ص 115.

44 مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 46.

45 ر.ک.: اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، صص 108ـ106.

46 انسان و ایمان، ص 58.

47 تکامل اجتماعی انسان، ص 115.

48 جهان بینی توحیدی، ص 5؛ مقالات فلسفی، ص 253.

49 مسأله شناخت، ص 14؛ وحی نبوت، ص 98.

50 همان.

51 تکامل اجتماعی انسان، صص 116ـ115.

52 انسان و ایمان، ص 59.

53 مسأله شناخت، ص 16.

54 وحی و نبوت، ص 98.

55 همان، ص 100.

56 همان، ص 97.

57 انسان و ایمان، ص 56.

58 حکمتها و اندرزها، صص 27ـ23.

59 استاد مطهری و روشنفکران، صص 40ـ39.

60 ر.ک.: انسان و ایمان، صص 57ـ54.

61 ر.ک.: تکامل اجتماعی انسان، صص 45ـ43.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶