vasael.ir

کد خبر: ۴۱۳۹
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۷ - 16 January 2017
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه8

مشروعیت الهی و اقتدار مردمی دو مبنای زعامت سیاسی

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی با بیان مباحث مقدماتی پیرامون حاکمیت جانشینان معصوم در عصر غیبت با اظهار شگفتی از نظر برخی نوپدیدان دگراندیش در حوزه اندیشه دینی گفت: «چطور می شود کسی شیعه و قائل به جانشین برای رسول اکرم باشد معذلک براین اعتقاد باشد که ائمه علیهم السلام کار آنها سیاست نبوده است».

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در هشتمین جلسه سال تحصیلی 96-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز شنبه پانزدهم آبانماه 1395 درمدرسه دارالشفاء برگزار شد به ادامه بحث مقدماتی پیرامون مبحث ولایت فقیه پرداخت و مطالبی در این زمینه بیان کرد که گزیده آن در پی می آید.

1. آیه 83 سوره نساء بیان می کند که در زمان حیات رسول خدا اولوالامر نیز وجود داشته است و مردم موظف بودند مسائل امنیتی را به رسول خدا و در غیاب آن حضرت به اولوالامر ارجاع دهند. علاوه بر این ترغیب مردم به رجوع به اولوالامر نشان دهنده معروفیت و معیّن بودن آنها است.

2. امر قرآن کریم به مردم نسبت به ارجاع امور امنیتی به اولوالامر نشان دهنده آن است که وظیفه اولوالامر زعامت و مدیریت سیاسی جامعه بوده است؛ چون مسائل امنیتی مهمترین وظیفه حاکم و فرمانروا است.

 3. در آیه 54 سوره نساء خدای متعال از اعطای مُلک عظیم به آل ابراهیم سخن می گوید. مُلک در قرآن کریم جز به معنای رهبری سیاسی نیست و بلکه باید گفت واژه ملک در این معنا صراحت دارد.

4. اعطای مُلک منحصر به انبیاء و ائمه علیهم السلام نیست؛ بلکه طواغیت و جبابره نیز به گواهی تاریخ از مُلک و فرمانروایی سیاسی بهره داشتند و سبب آن نیز مردم بودند؛ چرا که تا خواست مردم نباشد به کسی ملک نمی رسد لیکن گاهی خواست مردمی با توسل به  زور یا فریب و تطمیع ایجاد می شود.

5. از آنجا که تحقق حاکمیت جز با تأمین نظر مردم ممکن نیست انبیاء الهی نیز ناگزیر از دعوت مردم و جلب نظر آنان برای برپایی حاکمیت حقّه بودند؛ اما شیوه آنان نسبت به طواغیت تفاوت و امتیازی آشکار داشت و آن اینکه انبیاء الهی مردم را با برهان و تبیین قانع می کردند و نه به مدد فریب و با اِعمال زور و تهدید.

6. مقام امامت که خدای متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام عطا فرمود غیر از مقام نبوّت است و از این عطای الهی ذریّه ظالم آن حضرت مستثنی شدند؛ بنا به ادلّه نقلی، مقام امامت را خدای متعال تا قیامت در ذریّه ابراهیم علیه السلام قرار داد و بنابراین میتوان گفت: مسأله فرمانروایی و رهبری سیاسی جامعه تا قیام یوم الدین مشخص شده است.

تقریر هشتمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.           

عبارات درون پرانتز اضافات مقرر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة علی سیدنا محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین

 

مقدمه

بحث ما در مقدمه سوم از مقدمات بحث پیرامون حاکمیت جانشینان معصوم در عصر غیبت بود. در این مقدمه به این مسأله می پردازیم که امامان معصوم به عنوان جانشینان رسول اکرم صلی الله علیه و آله همچون رسول خدا برای فرمانروایی و مدیریت و رهبری سیاسی جامعه نصب شده بودند. بر این مطلب هم دلیل عقلی اجمالی و هم دلیل نقلی دلالت دارد. پیش ازاین دو دلیل از ادلّه نقلی کتاب الله را بحث کردیم.

 

ادلّه نقلی؛ دلیل سوم

«وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلا»[1]

 

مطلب اول؛                                                                                

در این آیه تاکید شده است که در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله اولوالامر وجود داشته است و مردم موظف بودند مسائل امنیتی را بعد از رسول خدا (چه در زمان حیات و چه بعد از رحلت) به آنها ارجاع دهند. در آیه شریفه «أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ» به معنی مسائل امنیتی است. آیه کریمه از کسانی که مسائل امنیتی و اسرار امنیتی جامعه اسلامی را افشاء می کنند انتقاد می کند و می فرماید این افراد وقتی مطلبی که مربوط به امنیت جامعه اسلامی است را می شنوند آن را فاش می کنند و منتشر می کنند.

سپس آیه شریفه می فرماید: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ». کلمه «وَ لَوْ» در اینجا برای حث و ترغیب است و در حقیقت معنی امر می دهد؛ یعنی اگر این مسائل امنیتی را به رسول و اولوالامر ارجاع می دادند چون آن حضرات به رمز و راز مسائل امنیتی عالم هستند، می توانستند به عمق این مسائل امنیتی دست یابند.

بنابراین در آیه شریفه نسبت به رجوع مردم به اولوالامر حث و ترغیب شده است که این نشان دهنده آن است که در زمان رسول اکرم اولوالامر معیّن بودند.

 

مطلب دوم؛

قرآن کریم امر می کند به اینکه مسائل امنیتی به اولوالامر ارجاع داده شود. این امر تأکیدی است بر اینکه وظیفه اولوالامر سیاستمداری و مدیریت سیاسی جامعه بوده است چون مسائل امنیتی از اولویتهای برتر وظائف رهبری سیاسی و مدیران سیاسی جامعه است. در فرمانروایی و مدیریت سیاسی وظیفه ای برتر از مسائل امنیتی نیست. اولین وظیفه رهبران سیاسی برقراری امنیت است. اولوالامر را در این مورد به هیچ وجه و با هیچ تفسیری نمی توان به اولوالامر در مسائل غیر سیاسی حمل کرد. بنابراین آیه شریفه تصریح دارد بر اینکه کار اولوالامر سیاست است.

چطور می شود کسی شیعه باشد و قائل به جانشینی برای رسول اکرم باشد معذلک براین اعتقاد باشد که ائمه علیهم السلام کار آنها سیاست نبوده است.

 

ادلّه نقلی؛ دلیل چهارم

«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما»[2].

این آیه نیز از سوره نساء است. این سوره در مجموع بیش از هر سوره ای به مسئله ولایت امر و فرمانروایی جامعه اسلامی پرداخته است.

 

«مُلک»؛ دلالت عرفی بر زعامت سیاسی

خدای متعال در این آیه شریفه از سوره نساء چنین می فرماید که ما به آل ابراهیم افزون بر کتاب و حکمت، ملک عظیم دادیم. معنی مُلک فرمانروایی است و تأویل مُلک به نبوّت و مقام معنوی و مانند آن بی دلیل است؛ چون نباید آیات قرآنی را بدون دلیل از معنای عرفی واضح و ظاهر آن به معنای دیگری منحرف کرد.  بنابراین ملک عظیم در اینجا جز رهبری سیاسی نمی تواند باشد. در مسئله فرمانروایی واژه ای صریح تر از مُلک نداریم.

 

«مُلک» در آیات قرآنی؛ صریح در معنای فرمانروایی

اضافه بر این در قرآن کریم این واژه هر جا به کار رفته است به همین معنای فرمانروایی به کاررفته است. قرآن کریم در مورد جریان طالوت می فرماید: «إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّه‏»[3]. ملک در اینجا به معنی فرمانروای سیاسی است. در ادامه نیز می فرماید: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی‏ مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم‏»[4]. آیات دیگری نیز وجود دارد که واژه ملک در آن به کار رفته است؛ مثلاً: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاء»[5].

خلاصه اینکه واژه ملک در قرآن کریم هر جا به کار رفته است به معنی فرمانروایی سیاسی است و بلکه باید گفت واژه ملک در این معنا صراحت دارد و واژه ای صریحتر از ملک در معنای فرمانروایی سیاسی نداریم.

در آیه شریفه از سوره نساء که محل بحث بود خدای متعال می فرماید «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما»؛ ما به آل ابراهیم هم کتاب و حکمت و هم ملک عظیم دادیم. مراد از «ملک عظیم» فرمانروایی سیاسی است. علاوه بر این، آنچه مربوط به نبوّت است کتاب و حکمت است و ملک عظیم افزون بر نبوّت است.

 

اتیان ملک؛ تکوینی و تشریعی

«اتیان ملک» که در آیه شریفه اشاره شده است به دو نحو می تواند باشد: اتیان تکوینی و اتیان تشریعی. مدعا این است که اتیان ملک به آل ابراهیم، اتیان تکوینی نیست و اتیان تشریعی است. اتیان تکوینی ملک یعنی اینکه ملک طبق قوانین متعارف جهان به شخص برسد. چنین اتیانی به گواهی تاریخ در مورد طواغیت و جبابره نیز صادق است؛ چرا که به آنها نیز ملک رسیده است.

 

خواست مردمی؛ وسیله نیل به فرمانروایی

هر جا که به کسی مُلک می رسد به وسیله مردم است و تا خواست مردم نباشد به کسی ملک نمی رسد؛ منتها مسئله این است که خواست مردم توسط چه کسی و چگونه به وجود می آید. گاهی خواست مردمی با ایجاد خوف و رعب و با اِعمال زور و گاهی با فریب و تطمیع ایجاد می شود.

 

مشروعیت الهی، اقتدار مردمی؛ دو مبنای زعامت سیاسی

همانطور که پیش از این گفتیم هر نظام و قدرت سیاسی دو رکن دارد: مشروعیت و اقتدار. مشروعیت نظام سیاسی می بایست از سوی خدای متعال باشد اما قدرت را مردم به حکومت می دهند. گاهی این قدرت و حکومت بر اساس فریب و ارعاب و قتل است چنانکه حکومت معاویه – لعنة الله علیه – چنین بود. مقوله حکومت یک مقوله اضافی و طرفینی است یعنی تا محکوم نپذیرد حاکم، حاکم نمی شود.

 

اقناع برهانی؛ شیوه انبیاء الهی

راه و روش انبیاء این بود که با برهان و تبیین مردم را قانع می کردند و مردم با رضایت خود حکومت الهی را می پذیرفتند و امتیاز حکومت انبیاء بر سایر حکومتها همین است. امتیاز حکومت انبیاء نسبت به سایر حکومتها این نیست که مردمی باشد و دیگر حکومتها مردمی نباشد. هر حکومتی و حتی حکومت مستبدترین حکام مردمی است؛ به این معنا که تا مردم زیر بار حاکم نروند و حکومت او را نپذیرند، حاکم حاکم نمی شود. خوف، فریب و تطمیع سه عاملی است که حاکمان فاسد برای قانع کردن مردم از آن استفاده می کردند؛ در مقابل آنها انبیاء الهی با برهان و بیّنات حکومت الهی را پایه گذاری می کردند چنانکه قرآن کریم می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[6]. بیّنات یا دلایل بیّن که ابزار انبیاء الهی بود معاجز، براهین عقلی و بیان است.

ابن ابی الحدید نقل می کند که وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام به شهادت رسید امام مجتبی علیه السلام در خانه نشست. مردم گرد خانه جمع شدند. آن حضرت ابن عباس را به میان آنها فرستاد تا برایشان سخن بگوید. ابن عباس برای مردم سخنرانی کرد و به آنها گفت پسر دختر رسول خدا می گوید اگر شما به امارت ما رضایت دارید ما بیاییم و امارت را به عهده بگیریم و اگر رضایت ندارید در خانه بنشینیم. مردم با صدای واحد شعار دادند چه کسی بهتر از «ابن بنت نبیّ» ما. پس از آن بود که امام مجتبی علیه السلام بیرون آمدند.

این روش و رفتار حکومت انبیاء علیهم السلام است و آیات شریفه که می فرماید: «لا اکراه فی الدین» و «ما أنت علیهم بجبّار» و «ما أنت علیهم بمسیطر» همگی در این راستا است.

به هرحال، ملک عظیم در آیه شریفه  به معنی فرمانروایی است و قرائن قرآنی فراوانی بر این معنا وجود دارد.

 

امامت خلیل الله از منظر کتاب الله

(1) مقام امامت غیر از مقام نبوّت

خدای متعال ابراهیم را به امامت نصب کرد. این منصب امامت غیر از نبوّت است چون در دوران کبر و در حال ذریّه داشتن آن حضرت است چنانکه آیه شریفه از لسان آن حضرت می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی‏ عَلَى الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء»[7]؛ اسماعیل و اسحاق هر دو در دوران کبر و کهولت سن به حضرت ابراهیم علیه السلام داده شد.

آیه 124 سوره بقره می فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین‏». قطعاً یکی از برترین ابتلائات ابتلاء به ذبح اسماعیل بود چون در سوره صافات که جریان این ابتلاء بیان می شود چنین تعبیر می شود: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏ قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرین فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ»[8]. بنا به صریح این آیه شریفه، بلاء مبین برای حضرت ابراهیم جریان ذبح فرزندش بوده است بنابراین در آیه 124 سوره بقره که سخن از ابتلائات حضرت ابراهیم است قطعاً یکی از موارد ابتلاء همین جریان ذبح اسماعیل بوده است.

 

(2) استثنای ذریّه ظالم از مقام امامت

نتیجه اینکه اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم در زمان داشتن ذریّه بوده است و از همین رو است که در خطاب خود می پرسد: «و من ذریّتی»؟ خدای متعال به درخواست حضرت ابراهیم جواب مشروط داد و فرمود : «لا ینال عهدی الظالمین»؛ عهد من یعنی مقام امامت به ظالمین نمی رسد. عهد در قرآن کریم در اکثر موارد عهد امامت است: «الذین یوفون بعهدالله و لاینقضون المیثاق».

یک تیره از ذریّه ابراهیم یعنی بنی اسرائیل ظالم شدند؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید: «ومنهم ظالم لنفسه». خداوند درخواست ابراهیم را در مورد ذریّه ظالم نمی پذیرد.

 

(3) مُلک عظیم؛ امامت در ذریه ابراهیم تا قیام یوم الدین

بنا به قرائن قرآنی و روایی، خداوند امامت را تا روز قیامت در ذریّه ابراهیم قرار داد. این بدین معناست که مسأله فرمانروایی و رهبری سیاسی تا روز قیامت مشخص شده است و در ذریّه ابراهیم به شرط عدم ظلم قرار داده شده است. ابتدا این امامت در تیره اسحاقی و بنی یعقوبی ابراهیم قرار داده شد و همگی انبیاء و فرمانروا شدند.

در این باره روایتی را قبلاً از منابع اهل سنّت خواندیم که «کانت بنوإسرائیل تسوسهم الانبیاء»؛ فرمانروایان بنی اسرائیل همگی انبیاء بودند. قرآن کریم هم می فرماید: «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ»[9]. این آیه صراحت دارد در اینکه انبیاء بنی اسرائیل همگی فرمانروایان جهان شدند. قرآن کریم این فرمانروایی را برای بنی اسرائیل همیشگی نمی داند و می فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا»[10] یا «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ کَثیراً»[11] یا «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ»[12].

سرانجام با انحراف بنی اسرائیل امامت از تیره بنی اسحاقی به تیره بنی اسماعیلی منتقل شد و آن وقتی بود که بنی اسرائیل نهایت ظلم را روا داشتند یعنی به قتل حضرت عیسی علیه السلام همّت کردند. حضرت عیسی آخرین رسول حاکم بود و با اراده قتل او توسط بنی اسرائیل دیگر هیچ حاکم بنی اسرائیلی در میان آنها امکان حیات نداشت. از این رو پس از آن حضرت امامت به تیره بنی اسماعیل یعنی محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین منتقل شد و بنابراین وعده خدای متعال مبنی بر بقای امامت در ذریه ابراهیم تا روز قیامت همچنان پابرجاست.

فضل الهی در قرآن کریم به معنی برتری به امامت و فرمانروایی است؛ چنانکه می فرماید: «یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمین‏»./223/907/م

تقریر: جلال الدین زنگنه


[1] نساء/ 83

[2] نساء / 54

[3] بقره / 246

[4] بقره /247

[5] آل عمران / 26

[6] حدید/25

[7] ابراهیم / 39

[8] صافات 106 - 102

[9] مائده / 20

[10] مریم / 59

[11] نساء / 160

[12] بقره 61

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰