vasael.ir

کد خبر: ۴۱۳۷
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۵ - 16 January 2017
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه7

جهان بینی سیاسی اسلام مبتنی بر حاکمیت الهی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم با بیان مقدماتی پیرامون بحث ولایت فقیه، حاکمیت و زعامت سیاسی را تنها سزاوار منصوبین خدای متعال دانست و گفت: از آنجا که حاکمیت الهی توقف ناپذیر است، در دوران غیبت، امانتِ حکم و فرمان با لحاظ شرایط به علماء سپرده شده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در هفتمین جلسه سال تحصیلی 96-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز یک شنبه نهم آبانماه 1395 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، مقدماتی را پیرامون حاکمیت الهی در عصر غیبت به تفصیل بیان کرد که اهم نکات آن در پی می آید.

1. مبنای جهان بینی سیاسی اسلام فرمانروایی خدای متعال بر جامعه بشری است.

2. حق فرمان از لوازم حق مالکیت است و از آنجا که مالک بالاصل خدای متعال است حق تعیین سرنوشت و مقام فرمانروایی بالذات از آنِ خداست و حتی خود انسان نیز حق تصرف در سرنوشت خود را ندارد.

3. اِعمال فرمانروایی خدای متعال به واسطه گماشتگان و افرادی است که منصوب برای فرمانروایی هستند و این فرمانروایان همان انبیاء الهی و ائمه معصومین علیهم السلام هستند.

4. مهمترین مقام ائمه اطهار علیهم السلام مقام فرمانروایی و اولوالامری است و وجوب اطاعت از آنها نیز به دلیل حق فرمانروایی آنهاست. مقام والای معنوی و توسل دیگران در حاجات خود به آن حضرات فرع بر مقام فرمانروایی و خلافت الهی است.

5. حق حاکمیت بدون نصب الهی برای احدی ثابت نیست و منصوبین خدای متعال نیز جز رسول او و امامان معصوم کسی نیست؛ پس از امامان نیز امامت و حاکمیت الهی می بایست تداوم یابد؛ از همین رو با شرایطی، امانت حکم و فرمان به علماء سپرده شده است.

6. خدای متعال دو گونه حاکمیت و فرمانروایی دارد؛ حاکمیت تکوینی و حاکمیت بر جهان بشری. فرمان تشکیلات و حاکمیت تکوینی به دست جبرئیل امین است و اوست که فرمانروای الهی است. فرمانروایان جهان بشر نیز انبیاء عظام و  پس از آنان امامان معصوم علیهم السلام هستند؛ البته باید دانست که خلیفه بالاصل حضرت حقّ جز وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیست و جبرئیل  خود خلیفه آن حضرت است.

 

تقریر هفتمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة علی سیدنا محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین

 

ولایت فقیه؛ دو مقدمه پیش گفته

پیش از پرداختن به اصل بحث حاکمیت فقیه در عصر غیبت بیان مقدماتی لازم بود. در جلسات قبل به دو مقدمه پرداختیم.

 

مقدمه اول

در مقدمه اول به جهان بینی سیاسی اشاره شد و گفته شد هر نظام سیاسی می بایست بر جهان بینی ویژه ای مبتنی باشد وگرنه یک نظام سیاسی منطقی نخواهد بود؛ جهان بینی سیاسی اسلام مبتنی بر فرمانروایی خدا بر جامعه بشری است.

 

مقدمه دوم

پس از مسلّم بودن فرمانروایی خدا بر جامعه بشر، در مقدمه دوم چنین گفته شد که عقلاً و نقلاً لازم است خداوند برای اعمال فرمانروایی خود بر جامعه بشری گماشتگانی داشته باشد که چنین حاکمیت و فرمانروایی را بر جامعه بشری اعمال کنند. گفتیم گماشتگان الهی همان رسل هستند و نصّ صریح قرآن رسل را به عنوان حاکمان الهی معرفی کرده است. در اصل مراد از بعثت، مبعوث شدن رسل الهی برای امر و نهی است و امر و نهی همان حاکمیت است.

همچنین در مقدمه دوم اشاره کردیم که در روایات چنین آمده است که از آغاز، هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله از مردم بیعت می گرفت، بیعت بر سمع و طاعت بود و اینکه « ألا ننازع الأمر أهله»؛ این به معنای آن است که از آغاز جانشینان رسول معین بودند و از همین رو از مردم بیعت بر عدم منازعه با اولوالامر گرفته می شد.

 

مقدمه سوم؛ امامان؛  فرمانروایان و حاکمان

در مقدمه سوم در این باره بحث می کنیم که امامان دوازده گانه منصوب از سوی رسول اکرم برای امر خلافت، اولین و مهمترین مأموریت و وظیفه ای که بر عهده داشتند و قوام امامت آنها نیز وابسته به آن وظیفه بود، وظیفه فرمانروایی بود. از همین رو چون آن حضرات فرمانروا هستند و حق فرمانروایی دارند اطاعت از آنها واجب است و اصولاً معنای وجوب اطاعت فرمانروایی است.

پیش از این در اوایل بحث، در این باره (یعنی درباره رابطه معنوی و مفهومی میان وجوب اطاعت و فرمانروایی) به تفصیل سخن گفتیم و توضیح دادیم. گفتیم همه علمای علم سیاست اتفاق نظر دارند بر اینکه سیاست یعنی آن امر و نهی که جامعه را به نظم در آورد. به تعبیری دیگر سیاست و فرمانروایی به معنای نظم بخشی جامعه بر مبنای دستور و فرمان است؛ فرمانی که باید الزام آور و واجب الاطاعة باشد.

در مقدمه سوم، بحث ما این است که وظیفه اصلی ائمه اطهار فرمانروایی بوده است و اینکه مقام امامت یک مقام تشریفاتی نیست؛ یعنی چنین نیست که امام تنها یک مقام بالای معنوی داشته باشد و در حاجات به او متوسل شویم و از او حاجت بگیریم. وظیفه اصلی امام این نیست؛ بلکه چون خدای متعال به امام مقام امر و نهی را تفویض فرموده است خواه ناخواه دعای او نزد خدا مستجاب است و به او متوسل می شویم و حاجات خود را از او می خواهیم اما این توسل و حاجت گیری فرع بر آن مقام و جایگاه اصلی است.

مقام و جایگاه اصلی امام مقام فرمانروایی و «مَن بیده الامر» و مقام اولوالامری است؛ بر این مطلب هم دلیل عقلی و هم دلیل نقلی از کتاب و سنّت داریم، چون بنای تفصیل در این مطلب نداریم و ادلّه ای که در گذشته بر نصب امام برای ولایت امر و فرمانروایی اقامه کردیم بر اثبات این مطلب کفایت می کند، از این رو به ادلّه عقلی اشاره اجمالی می کنیم و ادلّه نقلی را نیز به صورت گذرا بیان می کنیم تا فقط در حد یک تأکید باشد بر اینکه اصل مقام امامت، مقام فرمانروایی و حکومت است.

 

انحصار حق حاکمیت برای اهل بیت نبوّت

بر اساس آنچه گفته شد، برای هیچ کس چنین حقی وجود ندارد که بدون نصب از سوی خدای متعال بر روی زمین حاکمیت داشته باشد و خدای متعال نیز جز رسول اکرم صلی الله علیه و آله و جانشینان او یعنی ائمه دوازده گانه علیهم السلام را به این مقام منصوب نفرموده است. در عصر غیبت نیز که عصر شرایط خاصه است فقهاء با شرایطی، از سوی ائمه اطهار به عنوان جانشین معین شده اند.

 

خلافت حضرت ختمی مرتبت، خلافت حاکمیت و سیاست

در اینجا به دلیل عقلی این مدعا می پردازیم که مقام امامت و جانشینی رسول اکرم، جانشینی در امر و نهی و سیاست و فرمانروایی است و امامت ائمه اطهار و جانشینی آن حضرات در حقیقت جانشینی برای مقام فرمانروایی است. دلیل عقلی مقدماتی دارد.

 

مقدمه اول؛ حاکمیت انحصاری برای ذات احدی

در گذشته ادلّه فراوانی بیان کردیم مبنی بر اینکه فرمانروایی بر جامعه بشری مخصوص به خدای متعال است و منحصر در ذات اوست. گفتیم حق فرمان برای کسی است که بالذّات وجوب اطاعت داشته باشد و چنین چیزی جز برای خدای متعال ثابت نیست.

دلیل عقلی اینکه خدای متعال وجوب اطاعت دارد این است که آفریننده است و چون آفریننده است: «له أن یفعل بمخلوقه ما یشاء». از همین روست که در ادعیه وارد شده است: «تفعل ما تشاء و لا یفعل ما یشاء غیرک» و «تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاءُ وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاءُ».

همچنین گفتیم که از لوازم حق فرمانروایی، حق کیفر است. در قرآن کریم در چند موضع هر جا که فرموده است: «له ملک السموات و الارض» به دنبال آن می فرماید: «یعذب من یشاء و یغفر لمن یشاء». دلیل در پی آمدن این عبارات چیست؟  دلیل آن این است که «یعذّب من یشاء و یغفر لمن یشاء» از لوازم حق ملک و فرمانروایی است و تنها کسی می تواند دیگری را کیفر کند که نسبت به او مالکیت داشته باشد؛ حتی کیفر عادلانه، تا چه رسد به کیفر غیرعادلانه که برای هیچ کس مأذون نیست.

حق فرمان از لوازم حق مالکیت است و هر آفریننده ای حق تصرف در آفریده خویش را دارد. جز خدای متعال هیچ موجودی چنین رابطه ای با بشر ندارد که آفریننده او باشد تا حق تعیین سرنوشت بشر را داشته باشد. حتی خود انسان نیز حق تصرف در سرنوشت خود را ندارد؛ چون این بشر نیست که خود را آفریده باشد. بنابراین چنین حقی حتی برای انسان نسبت به خود نیز ثابت نیست. گفته شده است: «للانسان الولاة علی نفسه»؛ خیر چنین نیست. مگر انسان می تواند هر تصرفی در بدن خود کند؟ آیا عقلا به انسان چنین اجازه ای می دهند؟ انسان چنین ولایتی بر خود ندارد که هر چه بخواهد بر خود و در خود انجام دهد و از همین روست که عقلاء عالم خود کشی را تقبیح می کنند و اگر بدانند کسی قصد خود کشی دارد او را مانع می شوند. چنین ولایتی را تنها آفریننده انسان دارد.

در قرآن کریم به این حقیقت اشاره شده است و این از معاجز و دقائق قرآن کریم است. قرآن کریم در مورد رزاقیت خداوند می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون ما أُریدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُریدُ أَنْ یُطْعِمُون إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتین‏». روزی دهی خداوند به معنی آفرینندگی بقایی است؛ در مقابل آفرینندگی حدوثی خداوند.

بنابراین تنها کسی که هم حدوثاً و هم بقائاً آفریننده است حق عبادت دارد. عبادت نیز به معنی طاعت است و به معنی سجده و رکوع و نماز و روزه و امثال آن نیست بلکه این امور تنها وقتی عبادت است که اطاعت فرمان باشد. از همین روست که سجده بر آدم اطاعت آدم نیست بلکه عبادت خداست چون به فرمان خدا بوده است. خلاصه اینکه حق فرمانروایی، حق امر و نهی و دستور و حق تصرف مخصوص آن ذاتی است که آفریننده است.

 

مقدمه دوم؛ انبیاء عظام و ائمه کرام خلیفة الله علی الانام

فرمانروایی خداوند بر جامعه بشر چنین اقتضاء دارد که برای اِعمال این فرمانروایی جانشین تعیین کند. این مقدمه نیز عقلی بیّن است و نیازی به توضیح و تبیین ندارد. هرگاه یک فرمانروا بر یک مجموعه فرمانروایی کند، فرمانروایی او بر تمام اجزاء مجموعه به تنهایی نیست؛ به سخنی دیگر باید گفت معنی فرمانروایی این نیست که فرمانروا به طور مستقیم بر همه افراد و اجزاء مجموعه تحت فرمان خود فرمان دهد؛ بلکه دستگاه حاکمیتی تشکیل می شود و این دستگاه فرمان فرمانروای برتر را اِعمال می کند.

خدای متعال فرمانرواست و از این رو باید دستگاه حاکمیتی داشته باشد. تشکیلات حاکمیتی خداوند انبیاء و جانشینان آنها هستند. خدای متعال دو تشکیلات حاکمیتی دارد. یکی آن است که حاکمیت تکوینی بر جهان آفرینش را مدیریت می کند و بنا به آنچه در قرآن کریم آمده است فرمان این تشکیلات به دست جبرئیل امین است: «مُطاع ثم امین». قرآن کریم جبرئیل را مُطاع می داند یعنی او از سوی خدای متعال بر جهان آفرینش و جهان تکوین فرمانرواست. برای جهان بشر نیز فرمانروایانی وجود دارد که با همان فرمانروای جهان آفرینش در ارتباط هستند. امر به ید فرمانروای جهان تکوین است و اوست که فرمان را به فرمانروایان جهان تشریع و جهان مختار یعنی جهان دارای اراده و اختیار و جهان بشر ابلاغ می کند.

قرآن کریم جبرئیل را امین معرفی می کند. مراد از امانت در قرآن کریم امانت فرمان است. آیاتی همچون «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا» و «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیرا یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏».

چنانکه پیش از این مفصلاً توضیح دادیم، در منابع روایی شیعه و اهل سنّت، امانت در قرآن کریم به امانت امامت و فرمانروایی تفسیر شده است و لذا در سوره شعرا می فرماید: «إنی لکم رسول امین فاتقوا الله و أطیعون»؛ یعنی من چون رسول هستم و امانت فرمان به دست من است شما باید از فرمان من اطاعت کنید. هیچ امانتی برتر از امانت فرمان نیست و همه امانتهای دیگر فرع امانت فرمان است. امانت فرمان به دست امینان یعنی رسولان الهی سپرده می شود؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید: «إنی لکم رسول امین».

بنابراین خدای متعال برای مدیریت جهان تشکیلاتی دارد. قرآن کریم در مورد فرشتگان می فرماید: «وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُوم‏ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّون‏ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ... وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُون»‏. در این آیات خدای متعال به تشکیلات عریض و طویل جهان آفرینش اشاره می کند؛ یعنی اینکه این جهانی که شما مشاهده می کنید با یک مدیریت دقیق اداره می شود تا آنجا که در روایات وارد است که هر قطره باران که از آسمان فرود می آید همراه آن یک ملک است و این بدین معناست که در این جهان هیچ ذره ای بدون اِعمال فرمانروایی جابجا نمی شود.

فرمانروای الهی جبرئیل است. فرمانروای جهان بشر نیز رسل علیهم السلام هستند و پس از آنان فرمانروایی با امامان علیهم السلام است. پس از امامان نیز این امامت باید تداوم پیدا کند و از همین رو در روایات وارد است که «العلماء أمناء الرسل»؛ یعنی بعد از ائمه علیهم السلام، با شرایطی که گفته خواهد شد امانت حکم و فرمان به علماء سپرده می شود.

 

نکته؛ حضرت احمد خلیفه بالاصل ذات احد

اعتقاد بر این است که خلیفه ی بالاصل وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله است. در آیه کریمه «إنی جاعل فی الارض خلیفه» تعبیر «فی الارض» به کار رفته است و نه «علی الارض». این تعبیر بیانگر آن است که مرکزیت فرمانروایی الهی زمین است نه اینکه قلمرو فرمانروایی محدود به زمین باشد. مراد از «خلیفه» نیز در آیه کریمه وجود مقدس نبی اکرم است و انبیای سلف همگی خلفای تمهیدی رسول اکرم بوده اند؛ همانطور که ائمه اطهار علیهم السلام خلفای امتدادی آن حضرت هستند. این مطالب را پیش از این بیان کردیم.

بنابراین اگرچه گفتیم فرمانروای الهی حضرت جبرئیل علیه السلام است اما در حقیقت او نیز در مدیریت جهان آفرینش به شکلی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خلافت دارد.

 

مقدمه سوم؛ تداوم ناگزیر فرمانروایی و خلافت الهی

پس از آنکه دانستیم فرمانروایان الهی در جامعه بشری رسل هستند، می گوییم انبیاء و رسل الهی نیز نمی توانند به تنهایی فرمانروایی کنند. به عنوان مثال رسول اکرم فرمانروای الهی است؛ آیا با رحلت آن حضرت فرمانروایی خداوند در جهان بشر تعطیل می شود؟ تعطیلی فرمانروایی معقول نیست و باید تداوم داشته باشد.

قرآن کریم پس از آیه شریفه «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ...»، می فرماید: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما»[1]. این آیه شریفه شرط ایمان را تسلیم الرسول اعلام می کند؛ تسلیم در تمام آنچه محل اختلاف است. محل اختلاف میان بشر نیز تمام رفتارهای اختیاری و حتی موارد ذوقی و سلیقه ای را شامل می شود نه اینکه منحصر به دعوا و نزاع باشد.

آیه دیگر می فرماید: «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فیهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ»[2]؛ مراد از «ما اختلفتم» در این آیه تنها نزاع و امور قضایی نیست بلکه هر موردی که در آن دو رأی وجود داشته باشد ولو نزاعی نباشد را شامل می شود. بنابراین موارد اختلاف اعم از نزاع و عدم نزاع است و رجوع به قاضی تنها درمورد نزاع است و نه هر مورد اختلافی. آیه شریفه می فرماید حکم باید به خداوند ارجاع شود؛ حکم در هر آنچه قابلیت اختلاف رأی را دارد./223/907/م

تقریر: جلال الدین زنگنه



[1]  نساء / 65-64

[2]  شوری / 10

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰