vasael.ir

کد خبر: ۴۱۳۰
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۱ - 12 January 2017
فقه‌الاجتماع/ استاد مبلغی/ جلسه 14 و 15

فقه مبنای قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری‌ اجتماعی و تمدنی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم با اشاره به موضوع مفهوم شناسی «فعل الهی»، «اعتقاد کلامی» و «نظریه کلامی» و بیان اقسام نظریه کلامی گفت: با توجه به اینکه فقه و تشریع در ارتباط تنگاتنگ با تکوین و جعل الهی هستند باید هر دو فعل، مبنای اجتهاد و تفقه در راستای قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری‌های اجتماعی و تمدنی قرار گیرد؛ از این‌رو علم‌الاجتماع و فقه‌الاجتماع بر اساس این دو فعل الهی تأسیس و امتداد می‌یابند.

به گزارش سرویس جامعه و تمدن اسلامی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، چهارشنبه 29/09/95 در چهاردهمین جلسه درس خارج فقه‌الاجتماع به موضوع مفهوم شناسی «فعل الهی»، «اعتقاد کلامی» و «نظریه کلامی» و بیان اقسام نظریه کلامی اشاره کرد و گفت: در جلسه قبل، اقسام چهارگانه فعل الهی مطرح گردید که عبارت بودند از: جعل فطرت، جعل حالت های طبیعی که خانواده را قوام می بخشد، تکوین و جعل چند شعبی و قبیله ای بودن برای اجتماع انسانی، تکوین و جعل چند امتی بودن اجتماع انسانی.

مطالب این جلسه و جلسه آینده که پیرامون فعل الهی مطرح می شوند عبارتند از:

الف: تعریف فعل الهی

ب: تعریف اعتقاد کلامی

ج: تعریف نظریه کلامی و بیان اقسام و گونه های آن

 

الف: فعل الهی

منظور از فعل الهی، افعالی است که انجام آن منسوب به خدای تعالی است و در نصوص دینی ذکر شده است.

تبصره: بنابر تعریفی که در نظریه کلامی می آید توسعه ای در مصادیق فعل الهی صورت می گیرد و شامل دو فعل می گردد که یکی قبل از نظریه کلامی وجود دارد و یکی بعد از نظریه کلامی به دست می آید:

1-فعلی که در نصوص آمده است و به دلالت مطابقی فهمیده می شود.

2-فعلی که لازمه نصوص است و با دلالت التزامی غیر بین فهمیده می شود.

 

 منظور از لازم، لازمی هست که غیر مفارق با فعل الهی است و به آن چسبیده و از جهت عملی قابل تفکیک نیست و لذا اراده انسان در انجام آن دخیل نمی باشد و انسان ناگزیر از انجام آن است.

هر دوی این افعال، فعل الهی حساب می شوند و با توجه به اینکه فقه و تشریع در ارتباط تنگاتنگ با تکوین و جعل الهی هستند باید هر دو فعل، مبنای اجتهاد و تفقه در راستای قانون گزاری و سیاست گزاری های اجتماعی و تمدنی قرار گیرد؛ علم الاجتماع و فقه الاجتماع بر اساس این دو فعل الهی تأسیس و امتداد می یابند.

باید توجه نمود که در فعلیت یافتن این لازمِ مجعول، بحث اراده انسان مطرح می شود و باعث می گردد که این لازمِ مجعول به صورت ها و شکل های گوناگونی محقق شود که بعضی از آن ها ممکن است درست و بعضی نیز نادرست باشد و منجر شود به عادات ، آداب، عرف و فرهنگ های درست و نادرست که بعضی موافق شریعت است و بعضی نیز مخالف شریعت است.

در این مسأله که اراده انسان مطرح شد از فعل الهی به معنای خاص که در اینجا مطرح شد فاصله می گیریم و لذا نمی شود این افعال را به خدا نسبت داد؛ در ذیل، چند مثال برای مجعول الهی و لازمِ مجعول ذکر می شود:

1-    مثال اول: در آیه و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، ذهن عادی که تلاش مفهومی نکرده است و یا تلاش مفهومی به او عرضه نشده است، فعلی از افعال الهی را در این آیه برداشت نمی کند؛ در حالی که با تلاش مفهومی و تبیینی به دست می آید که تکوین و جعل شعوب و قبائل یکی از افعال الهی است که «تعارف» به عنوان هدف این فعل الهی ذکر شده است.

2-    مثال دوم: در آیه و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده، جعلِ گوش و چشم و این امکانات برای انسان یک فعل الهی است؛ لازمه قطعی و تفکیک ناپذیر این امکانات این است که انسان «رسانه» است و در ذات او مسأله« انتقال و دریافت پیام» قرار دارد.

با توجه به رسانه ای بودن انسان، معلوم می شود که خاستگاه غیبت مثلا همیشه نیت فاسد نیست؛ زیرا غیبت کردن از مصادیق انتقال و دریافت پیام و خبر است و امری تکوینی است ولی در تشریع به دلیل مصالح خاص اجتماعی از آن نهی جدی و لازم صورت گرفته است.

سؤال: قبلا گفته شد که بحث از لازم مجعول، لازمی است که قابل تفکیک نیست و انسان گریزی از عمل کردن به آن ندارد و لذا اگر در تشریع جلوی غیبت گرفته می شود معلوم می شود که رسانه ای بودن انسان، لازمه قطعی برای آفریدن گوش و چشم و این امکانات نیست.

جواب: تشریع جلوی تکوین را نگرفته است زیرا ممکن نیست و لذا در بعضی از موارد قابل توجه، غیبت کردن واجب می شود و در بعضی موارد نیز اشکال ندارد و می شود به تکوین عمل نمود و انتقال و دریافت خبر و پیام را انجام داد.

3-    مثال سوم: فطرت با همه حالات و وضعیت ها و نیازهایی که دارد خلق و مجعول الهی است. این نیازها و وضعیت های فطری، انسان را مجبور به سمت شکل گیری جامعه و مدنیت می کند و لذا جامعه اصل شکل گیری جامعه نه کیفیت شکل دادن و مدیریت و غیره که انسان با اندیشه هایش و انتخاب هایش رقم می زند لازمِ مجعول است و خود نیز یک فعل الهی محسوب می گردد؛ کما اینکه جعل مودت بین زوجین نیز مجعول الهی نیست، بلکه لازمه همان وضعیت ها و ظرفیت های فطری است که خدا خلق کرده است و در شرائط خاص ازدواج بروز و ظهور می نماید.

 

ب: اعتقاد کلامی

منظور از اعتقاد کلامی، عقائد و باورهای ما نسبت به فعل الهی است که نیازمند استدلال و تلاش مفهومی نیست، بلکه مستقیما پس از تعبد دینی از نصوص مقدس گرفته شده است؛ بنابراین اوصاف و احوالی که در متون مقدس در ارتباط با فعل خدا وجود دارد مثل رازق بودن، خالق بودن، عادل بودن و غیره همگی از مصادیق اعتقاد کلامی است.

تبصره: با توجه به تعریف نظریه کلامی که در ذیل می آید، بعد از تحقق نظریه کلامی، آنچه به دست می آید کشف فعل الهی است و باور و اعتقاد به آن از سنخ اعتقاد کلامی می شود. پس بر اساس فعل الهی که دو مصداق پیدا کرد اعتقاد کلامی هم دو مصداق پیدا می کند که یکی قبل از نظریه کلامی وجود دارد و یکی بعد از نظریه کلامی به دست می آید.

 

ج: نظریه کلامی، اقسام و گونه های آن

منظور از نظریه کلامی، تلاش مفهومی و تحلیلی است که برای الف: «کشف یک فعل یا لازم فعل خدا» و یا ب: «برای ماهیت شناسی و دستیابی به عناصر و شئون وضعیت های مربوط به یک مجعول یا لازمه مجعول جهت پاسخگویی به سؤالات و نیازهای معاصر» صورت می گیرد؛ بنابراین دو قسم نظریه کلامی داریم که در قالب «الف» و «ب» مطرح شد.

برای نظریه کلامی از سنخ «الف» مثالهایی در بالا ذکر شد.

مثال برای قسم «ب»: در قرآن مطرح شده است که حضرت حواء از حضرت آدم خلق شده است که فعل الهی است؛ در اینجا، اشکالی مطرح شده است که آیا زن از نظر خلقت و آفرینش الهی، یک موجود درجه دوم است یا خیر؟ تلاش مفهومی و تحلیلی که ناظر به این جعل الهی (= خلقت حواء از آدم) و ناظر به این اشکال تولید می شود نظریه کلامی از سنخ دوم است.

شباهت اعتقاد کلامی و نظریه کلامی در این است که هر دو درباره فعل الهی هستند.

 

تفاوت آنها در این است که:

1-نظریه کلامی بعد از اعتقاد کلامی شکل می گیرد.

2-نظریه کلامی حتما همراه با تلاش مفهومی و استدلال و برهان است و فراتر از دلالت های مطابقی تحقق می یابد ولی اعتقاد کلامی به شدت گره خورده به دلالت مطابقی و نصوص است.

3-در نظریه کلامی، هدف ما کشف یک مجعول و فعل و نسبت دادن آن به خداست ولی در اعتقاد کلامی، بحث از اعتقاد و باور ما به مجعول و فعلی است که خدا به خود نسبت داده است. روشن است که در هردو، ما اعتقاد پیدا می کنیم که این فعل، فعل الهی است ولی بحث در نسبت دادن است. در نظریه کلامی، ما فعل را به صورت روشمند و منضبط به خدا نسبت می دهیم ولی در اعتقاد کلامی، خدا به خود نسبت داده است.

در نظریه کلامی از سنخ «الف»، تبیین ها متفاوت است، یعنی باید دقیقا مجعول الهی و لازمِ مجعول مشخص شود تا خلط و اشتباهی صورت نگیرد، مثلا در فعل سوم و چهارم الهی (= تکوین شعوب و تکوین امت ها) می توان گفت که از حیث مرتبت و جایگاه با چند نظریه کلامی مواجه هستیم:

 

1-  جعل شعوب و امت ها.

2-  جعل لوازم این ها و شئونی که بر اینها عارض می شود.

3-  جعل شئون و ابعادی که در درون این شعوب و امت ها به وجود می آید.

مثالهایی تقدیم می شود با تبیین جدید تر و دقیق تر؛ جهت تأمل بیشتر:

1-   مثال اول: تاکنون مطرح می شد که رسانه ای بودن انسان، لازم غیر مفارق با فطرت و خلقت انسان است. یعنی «فطرت = مجعول» و «رسانه ای بودن = لازم ِ مجعول»

اکنون مطرح می شود که «فطرت = مجعول الهی» و «شکل گیری جامعه = لازمِ مجعول» و بعد از شکل گیری جامعه است که خصلت های فطری در انسان به صورت خصلت های اجتماعی ظهور و بروز می نماید.

حال سؤال این است که، آیا رسانه ای بودن انسان، لازم مجعول است یا خیر؟

جواب: تلاش مفهومی برای همین است که لازم های قطعی و غیرِ مفارقِ یک مجعول استخراج شود و ترتّب های آنها بر یکدیگر کشف گردد و به صورت استدلالی بیان شود؛ بنابراین در جواب باید گفت: رسانه ای بودن انسان نیز لازمِ مجعول است ولی در رتبه بعد از تحقق یک لازمِ دیگر که همان شکل گیری جامعه است.

2-  مثال دوم: برای اثبات این که تکوین شعوب به عنوان لازمِ مجعول، یک فعل از افعال الهی است لازم است کهک تلاش مفهومی صورت گیرد و طبیعتا پیچیدگی هایی دارد که اجمالا مطرح می شود.

در این استدلال، آنچه که مجعول است عبارتند از: انسان، زمان و تطورات زمانی، مکان و جغرافیا. لازمِ غیر مفارق برای این مجعول ها این است که شعوب و قبائلی به وجود بیاید و گریزی از این تعدد شعوب نیست؛ حال اگر ادعا شود که شأن و منزلت هایی که بر این شعوب عارض می شود فعل و جعل الهی است، قابل قبول است؟

جواب: طبیعتا وقتی که چند شعب به وجود بیاید در نسبت با یکدیگر تفاوت هایی پیدا می کنند که منشأ پیدا شدن شأن ها و منزلت ها می شود و هم چنان که تعدد شعوب به عنوان فعل خدا مطرح می شود باید شأن و منزلت هایی که بر تعدد شعوب عارض می شود را نیز به عنوان فعل خدا مطرح نمود؛ زیرا لازمِ غیر مفارق آن است و به هیچ وجه قابل تفکیک از آن نیست./102/825/م

 

مقرّر: مهدی طالعی اردکانی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶